به گزارش سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، حضرت آیت الله جوادی آملی در نوشتاری با ارائه ده راهکار برای استقرار عدالت در جهان، به بررسی آینده جهان از نظر اسلام پرداختهاند.
*هدف دار بودن نظام خلقت و عدم باطل بودن آن
يکم: آفرينش جهان هدف دار بوده و هيچ گونه بطلان و عبث در آن نيست. قرآن کریم درباره عدم باطل بودن خلقت آسمان و زمین فرمده است: «وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما باطِلاً» ما آسمان و زمين و آنچه را ميان آن هاست بيهوده نيافريديم [1]
هدف هر چيزي کمال مناسب آن شيء است و کمال وجودي جهان خلقت، همانا نيل به مقام برتر هستي و رهيدن از نقص نسبي و عيب قياسي و رسيدن به تمامت و سلامت است.
*ناهماهنگي ستم با جهان آفرينش و متضاد بودن آن با هدف خلقت
دوم: ستم مثل سَمّ زيانباري است که با جهاز هاضمۀ جهان خلقت ناسازگار بوده، مايه تباهي وي مي شود؛ همچنین چون با نظام داخلي جهان آفرينش ناهماهنگ مي باشد، با هدف خلقت نيز تضاد داشته و همواره مانع رسيدن به هدف است. قرآن کریم در خصوص پیدایش فساد به دست مردم می فرماید: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ..» فساد، در خشكى و دريا به خاطر كارهايى كه مردم انجام دادهاند، آشكار شده است. [2]،
یا در جای دیگر درباره فاسد شدن آسمان و زمین در صورت تبعیت حق از هوی و هوس می فرماید: «وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فيهِنَّ..». و اگر حق از هوس هاى آن ها پيروى كند، آسمان ها و زمين و همه كسانى كه در آن ها هستند تباه مىشوند. [3]
*هدف داربودن انسان
سوم: انسان مخلوقِ ممتازي است که با هدف ويژه آفريده شد و هرگز ياوه و بيهوده نبوده، گزاف و عبث در حريم آفرينش وي راه نيافته و باطل و رها نيست. قرآن کریم درباره هدف خلقت انسان می فرماید: «أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدىً» آيا انسان گمان مىكند بى هدف رها مىشود؟!.[4]،
همچنین درباره بیهوده نبودن خلقت و بازگشت به جهان آخرت فرموده است: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ». آيا گمان كرديد شما را بيهوده آفريدهايم، و به سوى ما باز نمىگرديد؟. [5]
*ظلم و تجاوز به حقوق دیگران
چهارم: ظلم و تجاوز به حقوق ديگران، چون شعله ای است که با کمال انسان مناسب نبوده، همواره سدّ راه رسيدن وي به مقصود آفرينش است و بدون پرهيز از هرگونه ستم فردي و جمعي، خواه به صورت استبداد، خواه به طور استثمار و خواه به نحو استعمار ميسور نخواهد شد.
*حیثیت فردی یا حیثیت اجتماعی؟
پنجم: زندگي انسان يک حيات جمعي است، خواه جامعه، وجودِ جدايي از وجود افراد داشته باشد که عدّه اي بر آن اند يا آن که جامعه، وجود مستقلي نداشته بلکه وجود آن همان حيثيت اجتماعي هر فردي باشد که همراه با حيثيّت فردي وي آفريده شده است؛ چنان که گروه ديگري بر اين نظرند؛ بنابراين صلاح هر فردي را بايد در صلاحيت حيات جمعي جامعه جست و جو کرد؛ زيرا گر چه ممکن است در جامعۀ آلوده، فردي به صفا زندگي کند يا آنکه در جامعه پاک، فردي به آلودگي مبتلا گردد، ليکن با موارد نادر نمي توان حکم کلي و جامع را به دست آورد.
*نیاز به نظام حکومتی
ششم: تأمين حيات جمعي جامعه بدون نظام حکومتي ممکن نيست؛ يعني بدون قانون يکتا و رهبري يگانه و بدون پذيرش همگان نسبت به قانون جامع و رهبري واحد، يا اصلاً زندگي اجتماعي ميسّر نيست يا به کمال مطلوب نخواهد رسید.
همان طور که تعددّ قانون، مانعِ استقرار نظام حکومتي است، تعددّ رهبر و کثرت آن هر چند شورايي هم باشد، مانع نظام حکومتي ایده آل است.
*نياز جامعه به قانون و رهبر وارسته
هفتم: تدوين قانون جامع از طرف فرد معين يا گروه خاص، هرگز ضامن منافع همه اقشار و جوامع نمي باشد؛ زيرا هر فرد يا گروهي، يا فقط سود خود را مي طلبد يا در تشخيص سود و زيان ديگران ناتوان است؛ چنان که رهبریِ فردي که فقط چهره مردمي داشته و از تأييد الهي برخوردار نمي باشد يا به طور صحيح، وارث مکتب الهي نيست، ضامن مصالح همه مردم نبوده؛ بلکه در گرايش ها و تنش هاي سياسي و اجتماعي، منافع طبقه مخصوص را بر مصالح ديگران ترجيح مي دهد.
لذا چاره ای جز تأمين دو رکن اصيل سياسي اجتماعي نيست؛ اول، قانون آزاد و دوم، رهبر آزاده.
قانونِ آزادِ از اشتباه و تبعيضِ نابجا، همانا قانون الهي است و رهبر آزاده همانا انسان وارسته اي است که از بندِ باند بازي، آزاد و از مرز آز و آزار، حُريّت يافته باشد.
*عدم حاکمیت حکومت عدل جهان شمول
هشتم: جهان آفرينش تاکنون شاهد نظام حکومتي بَرين نبوده، جوامع بشري به جامعه ايده آل نائل نيامده است؛ يعني به هدف خلقت خويش بارنيافته است، گر چه در اين راه راهيان کوي حق، قرباني هاي فراوان نثار کرده اند و طبقات مخصوص به اوج ايثار رسيده از اين جهت به کمال خويش باريافته اند، ليکن هدف عمومي آفرينش حاصل نشده است.
البته زمينه هاي مناسبِ مقصود نهايي را فراهم نموده اند و از اين نظر مأموريت هاي الهي خويش را امتثال کرده اند.
*برپایی حکومت عدل الهی
نهم: اسلام برابر اصول ياد شده، چنين نويد مي دهد که حکومت پهنه زمين و گستره زمان آينده به دست وارستگان آزاده و به دور از هرگونه رذيلت قرار ميگيرد؛ تا هم به ستم ظالمان پايان داده شود، هم سطح زمين از تباهي طاغيان تطهير گردد، هم طبقه محروم از فقر رهايي يابد، هم شکمبارگي مُترفان فراموش گردد.
قرآن کریم در این خصوص می فرماید: «وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ» ما مىخواهيم بر مستضعفان زمين منّت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قرار دهيم. [6]،
یا در جای دیگر درباره به ارث رسیدن حکومت به دست صالحان می فرماید: «... أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ».بندگان شايستهام وارث(حكومت) زمين خواهند شد!. [7]
*اجرای دستورات الهی
دهم: برنامه حکومت صالحان، همانا احياي زمينِ ظلم زده و ستمديده و نجات آن از هرگونه تعدّي و طغيان و اصلاح آن به گسترش قسط و عدل است و چون مهم ترين عامل رهايي از سلطه شيطان و بردگي هوس، همانا ايجاد روح بندگي خداوند در فرد و جامعه مي باشد، اسلام وظيفه صالحان وارث زمين را چنين ترسيم مي نمايد: «الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ». همان كسانى كه هر گاه در زمين به آن ها قدرت بخشيديم، نماز را برپا مىدارند و زكات مىدهند و امر به معروف و نهى از منكر مىكنند و پايان همه كارها از آن خداست!. [8]
بنابراين، نتيجه نگرش الهي به جهان خلقت، همانا «به آينده خوش بين بودن»، «با هر ظلمي مبارزه نمودن»، «زمينه صلح جهاني را فراهم کردن»، «به هدف والاي بشري معتقد بودن»، «از هرگونه يأس و نا اميدي نجات يافتن»، «مقاومت در مقابل پيشرفت سلاح هاي اتمي»، «به انتظار مُصلح آزاده جهان به سر بردن»، «در زمان ظهور وي از هيچ نثار و ايثاري دريغ نکردن»، «براي استقرار حکومتِ انسان کامل و خليفه خدا در زمين، جهاد و اجتهاد نمودن»، «ذائقه تلخ تهيدستان را با براندازي توانگران زراندوز شيرين کردن» و «آفريدگار جهان را با تعديل نظام بشري خشنود ساختن» خواهد بود.
به اميد آن روز بهروز و به انتظار ظفر عدل بر ظلم و اهتزاز پرچم قسط بر فراز هر کاخ و کوخ!.
الحمد للّه رب العالمين
[1] ـ سوره ص، آيه 27.
[2] ـ سوره روم، آيه 41.
[3] ـ سوره مؤمنون، آيه 71.
[4] ـ سوره قيامت، آيه 36.
[5] ـ سوره مؤمنون، آيه 115.
[6] ـ سوره قصص، آيه 5.
[7] ـ سوره انبياء، آيه 105.
[8] ـ سوره حج، آيه 41.
پایگاه اطلاع رسانی اسرا
نظر شما