سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، گفتاری از حضرت آیت الله جوادی آملی را در خصوص نامه امیر بیان به مالک اشتر را ارائه می دهد.
نامۀ پنجاه و سوم حضرت علی علیه السلام گرچه خطاب به مالک اشتر نخعی است اما ابعاد تربیت اخلاق فردی و اجتماعی بسیار قابل توجهی را مورد توجه قرار داده و انحصاری به آن زمان خاص ندارد.
حفظ اصل دین از اوجب واجبات
قرآن و دین اگر در اسارت نا اهلان قرار گیرد، کاری از پیش نمی برد. تلاش راهنمایان دینی در آزادی دین از چنگال بدخواهانِ دین یکی از توجهات آن بزرگواران در طول عمر شریف خود بوده و کرارا نسبت به رهایی آن توصیه نموده و دین اسیر را مانع پیشرفت مبانی اسلام می دانسته اند؛ چنانکه وجود مبارک حضرت امير(سلام الله علیه) نیز در نامه پنجاه و سوم به مالک اشتر مرقوم داشتند: «فَإِنَّ هذا الدِّيْنَ قَدْ کَانَ أَسِيْراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيْهِ بِالْهَوي وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا» ما دین اسيری داشتيم که آن را آزاد کرديم و بايد بکوشيم که ديگران اين را به اسارت نبرند.
بيت الغزل اين عهدنامه آن جاست که آن حضرت فرمودند: مالک! دين، که بود، اسلام و قرآن بود، نماز جماعت و نماز جمعه بود؛ لکن اين دين، اسير دست حکومت سقفي ها و امثال ذلک بود و غدير را کنار گذاشتند و با سقيفه پيش آمدند. بنابراین قرآنِ اسير و نمازِ اسير کاري از پيش نمي برد؛ چرا که اين قرآن و آن نماز، مطابق ميل هيئت حاکم عمل کرده و هرکس با سلیقه و غرض شخصی دین را تفسیر می کرد که نمونه های آن در مدتی نه چندان دور به چشم خورد و اسارت دین به دست نا اهلان نموّ خاصی پیدا کرد. به عنوان مثال نبیّ مکرم اسلام صلی الله علیه وآله که در هنگام فتح مکه، بت ها را شکستند و به مانند حضرت ابراهیم علیه السلام، بت شکن عصر خود بودند، بعد از مدت کوتاهی از رحلت شهادت گونۀ ایشان و در زمان معاویه، تفسیر از دین به آنجا ختم گردید که خلیفۀ مسلمین بت ها را که نشکست هیچ، بلکه آنها را مرصّع می نمود و به خاطر جلب سود به کشورهای همسایه نیز صادر می کرد.
کسب تقوا مهم ترین عامل بازدارندۀ نفوذ گناه
تقوا که از توصیه های دائمی مولای متقیان علیه السلام و سپری در برابر هجمه های نافرمانی خداست از دیگر سفارشات آن حضرت در نامۀ خویش به مالک اشتر است. ایشان در بخشی دیگر می فرمایند: ای مالک! مهمترين کاری که تو را وادار و هدايت مي کند، تقواي خداست. تقوا از وقايه است و وقايه يعني سپر داشتن؛ لذا کسي که سپر در دستش است از اصابت تير مصون است و هر جا تيري بخواهد بيايد، فرد سپرش را بالا مي گيرد تا محفوظ شود.
مال حرام، پوست زندگی انسان را می کَند
باور به اینکه گناه به منزله اصابت تير است را انسان بايد جدی بگیرد و این اصابت فقط تشبيه نيست بلکه در روايات به آن تصریح شده است که: «النظرة سهمٌ مِن سِهام ابليس»یعنی نگاه به نامحرم تير مسموم شيطان است؛ مال حرام ﴿أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ﴾ از همين سنخ است. لذا در قرآن کريم نفرمود، رشوه نگيريد بلکه فرمود: چيزي که پوستتان را مي کَند، نگيريد. اگر گفته شود که سُحت به چه چيزي مي گويند باید گفت: نهالي که تازه سبز شده و مي خواهد رشد کند اگر پوستش را بکنيد اين نهال پس فردا مُرده است؛ اِسحات يعني پوست کندن. فرمود: اين رشوه، سُحت است و پوست زندگي شما را ميکَند؛ پوست آبروي شما را مي کَند. يک وقت مي بينيد، مي گويند: فلان کس مبتلا به اعدام يا به بيست سال زندان شده که اين همان پوست کندن است.
اگر کسي روميزي یا زيرميزي بگيرد، بالأخره پوستش کنده مي شود. بنابراین حضرت فرمودند: اين کار را نکنيد ﴿أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ﴾ يعني همين؛ چرا که اين نظام، نظام حق است.
زوال انسانی به واسطۀ دست آلودگی به گناه حتمی است؛ چنانکه آن حضرت به مالک فرمودند: «أَمَرَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ
وَ ايثارَ طاعَتِهِ وَ وَاتِّبَاعِ مَا أَمَرَ بهِ فِي کِتَابِهِ مِنْ فَرَائِضِهِ وَ سُنَنِهِ الَّتِي لاَ يَسْعَدُ أَحَدٌ إِلاَّ بِاتِّبَاعِهَا» (حضرت على علیه السلام) فرمان مىدهد كه: از خدا پروا كند، طاعت او را بگزيند، اوامر او را كه در كتابش بيان كرده، از واجبات و مستحباتى كه هيچ كس جز با پيروى از آنها سعادتمند نشود.
مالک! مبادا دستت آلوده بشود؛ مبادا خودت را با تير مسموم در معرض زوال قرار بدهي؛ تو را به تقواي خدا امر مي کنم. هيچ کس سعادتمند نمي شود مگر طبق رهنمود خداي سبحان. خدا فريضهاي و سنّتي دارد که اگر کسي بخواهد از خطر نجات پيدا کند باید به آن فريضه عمل کند و اگر بخواهد به نفع و کمال برتر برسد به سُنن او بها مي دهد.
کنترل شتر چموش غضب و شهوت
دوری از امیال و هوس های باطنی و نیز پروراندن آرزوهای پوچ در خیال، انسان را به حیوانی سرکش و افسار گسیخته مبدّل کرده و او را از هدف غایی و رسیدن به تکامل دور می سازد؛ چنانکه آن حضرت به مالک مرقوم داشتند: «وَ أَمَرَهُ أَنْ يَکْسِرَ نَفْسَهُ مِنَ الشَّهَوَاتِ» (امير المؤمنين علیه السلام) به حاكم مصر دستور مىدهد كه در برابر تمايلات (و خواهش هاى نفس) خودشكن (و خويشتن دار) باشد.
مالک! با ميل زندگي نکن
بعضي ها با ميل کار مي کنند و مي گويند: من هر چه بخواهم مي گويم؛ هر جا بخواهم ميروم؛ هر چه بخواهم مي خرم؛ يعني به ميل حرکت ميکنم؛ انسان ضابطه اي دارد؛ حسابي و کتابي دارد؛ اينطور نيست که جلويش باز باشد چرا که درباره اين گروه خداي سبحان فرمود: ﴿بَلْ يُرِيدُ الْإِنسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ﴾ يعني او مي خواهد جلويش باز باشد که هر فجوري بکند و کسي جلويش را نگيرد؛ لذا چنين آدمي متحرّک بالميل است نه به اراده. حيوان هم متحرّک به ميل است نه به اراده.
حضرت امیر علیه السلام با اشارۀ صریح به این مهم به مالک فرمود: «وَ أَمَرَهُ أَنْ يَکْسِرَ نَفْسَهُ مِنَ الشَّهَوَاتِ وَ يَزَعَهَا عِنْدَ الجَمَحَاتِ» اين شتر جموح و چموش و سرکش را که مي بينيد در درون انسان هم وجود دارد و آن غضب يا شهوت است که جموحي و چموشي دارد؛ لذا حضرت فرمود: «اِعقل و توکّل»، «فَإِنَّ النَّفْسَ أَمَّارَةٌ بالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ اللَّهُ».
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله جوادی آملی
نظر شما