سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»درگفت وگو با حجت الاسلام والمسلمین محمدباقرتحریری به بررسی مضامین مناجات شعبانیه وعلت نامگذاری این دعا به مناجات پرداخته است.
مناجات شعبانیه فرازهای مفید و معارف بلندی نسبت به اظهار خضوع به درگاه الهی و مقامات انسان در مسیر کمال دارد، بر همین اساس مرحوم حاج شیخ عباس قمی میفرماید: خواندن این مناجات در مواقع دیگر هم مناسب است.
شرح مبسوط این مناجات نیاز به کسی دارد که خودش معارف این مناجات را درک کند، به این معنا که به نوعی به معارف این مناجات رسیده باشد، توضیح دقیق این مناجات از آن نظرکه حق آن ادا شود، مشکل است اما لازم است برای جوانان و جویندگان معارف اسلامی این مناجات شرح شود، تا معلوم گردد این مناجات چه معارف بلندی را در بر دارد.
*چرا به این دعا مناجات می گویند؟
شاید علت اینکه این دعا به مناجات معروف شده، از این جهت باشد که در خود دعا تعبیر مناجات آمده و البته مناجات بنده با خدای متعال نیز در مضامین آن مطرح شده مناجات خدا با بنده به همین ترتیب بنابراین، شاید علت معروفیت دعا به مناجات این مسائل باشد. در عین حال تفاوتی بین مناجات و دعا وجود دارد.
به طور کلی میتوان گفت نیمی از این مناجات بصورت تضرع، التماس و زاری به درگاه الهی مطرح شده، یعنی حالات عجز و کوچکی و ذلت بنده با تعبیرات مختلف در آن بیان شده است.
*توضیحی در باره تضرع و اظهار ذلت
وقتی ما به فقر وجودی خودمان پی برده، به خدای متعال ایمان پیدا کردیم، به این معنا رسیدیم که خدای متعال همواره به ما فیض و شؤون هستی میدهد، اولاً: باید این امور را به درگاه الهی اظهار کنم، ثانیاً خداوند متعال را دارای کمالات نامعدودی بدانم که همواره فیض ایشان شامل حال بندگانش میشود، این مطلب در فراز اول مناجات شعبانیه آمد که بنده بصورت امیدوارانه با خدای متعال سخن میگوید، ثانیاً: اینکه خود را در برابر عنایات بی کران خداوند متعال قاصر یا مقصّر از اداء حق این عنایات بی شمار بدانیم. وقتی انسان خود را در جهت رعایت حق بندگی و ارتباط با خدای متعال قاصر یا مقصر دانست، خود را مستعد آثار عدم رعایت بندگی میداند، این درک نوعی التجاء و پناه بردن به خداوند متعال را در پی دارد که وقتی عبد با الطاف بی کران خدای متعال مواجه میشود، خود را در اداء وظیفه بندگی مقصر دیده و مستحق دوری از خدای متعال خواهد یافت، مرحله چهارم وقتی پیدا میشود که عبد خود را در دامن خدای متعال بیندازد، بنابراین وقتی عبد دیده که غیر حق نجات دهنده نیست، چاره جز اینکه به دامن حق برگردد و به لطف بی کران خدای متعال متمسک بشود ندارد، وقتی خودش را در دامن خدای متعال انداخت در مرحله پنجم خود را از تنگنایی که قرار دارد خارج میکند، به نظر میرسد ماهیت تضرع و به درگاه خدای متعال حول محور این پنج معنا دور میزند، قسمت اول مناجات شعبانیه که دربردارنده تضرع، التجاء، قصور و تقصیر است، این مسائل را به ما میفهماند که ما چنین حالتی را به درگاه الهی اظهار کنیم، واقعیت مناجات به این معنا بازگشت میکند، اولاً خداوند را دارای کمال نامحدود بدانیم که در برخی از ادعیه این جهت خیلی بارز است، ولی در این مناجات به این جهت تکیه خاصی نشده است؛ نمی شود مناجاتی و دعایی از ناحیه ائمه(ع) با خدای متعال صادر شده باشد که به این معنا توجه نشده، لذا اما گاهی این جنبه صریح و در برخی موارد ضمنی است، در مناجات شعبانیه کمالات الهی بصورت ضمنی مطرح میشود اول تقاضا میکنیم « وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعْوَتُكَ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُك؛إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج2، ص: 685 »بعد بیان میکند که من با چنین حالاتی آمده ام، « رَاجِياً لِمَا لَدَيْكَ ثَوَابِي » اینجا کمالات الهی بیان میشود در عین آنکه حالات بنده در رابطه با خدای متعال اظهار میشود.
در قسمت دوم مناجات که کمالات را بیان میکند، به این صورت است که وقتی بنده فهمید بنده است و خود را در پیشگاه خدای متعال دانست، اولین رابطه که رابطه اطاعت و دوری از معصیت است ایجاد میشود که با این تعبیر بیان میکند، « الهِي لَمْ يَكُنْ لِي حَوْلٌ فَانْتَقِلُ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ إِلّا فِي وَقْتٍ ايْقَظْتَنِي لِمَحَبَّتِك » یعنی اولین مرحله حرکت یقظه است، یقظه یعنی بیدار ی و آگاهی و تنبه به اینکه انسان در این عالم چه جایگاهی دارد که همان جایگاه بندگی بوده و خدای متعال به او بعنوان بنده خطاب میکند و بالاترین مقام را برای او مقام بندگی قرار داده است.
*چه زمانی یقظه ایجاد می شود؟
زمانی این حالت برای انسان پیش میآید که در جمیع شؤون، بنده خدا باشد، بعد این ارتباط را برقرار نماید، یعنی او همواره به من لطف دارد، وقتی که طرف مقابل به من عنایت داشته و از من هم توقعی ندارد محبت ظهور میکند که این بالاترین درجه محبت است، وقتی ما چنین دیدگاهی نسبت به خدای متعال داشته باشیم، اولین قدم برای تنبه و حرکت به سوی خدا ایجاد میشود که من چه هستم و باید چه بشوم، حالا که من باید بندگی کنم چه کاری را باید انجام دهم؟
*دوری از معصیت اولین مرحله اظهار بندگی
اولین مرحله اظهار بندگی دوری از معصیت و اطاعت است.وقتی انسان شروع به حرکت میکند، عنایات خداوند شامل حال بنده میشود و این قاعده کلی طبیعت است، وقتی عبد به واسطه اسبابی که خداوند برایش مهیا کرد حالت یقظه پیدا کرد، باید حرکت خود را شروع کند، حال اگر حرکت خود را شروع کرد عنایت خداوند ادامه پیدا میکند، لذا در فرازی از مناجات شعبانیه آمده «انْظُرْ إِلَيَّ نَظَرَ مَنْ نَادَيْتَهُ فَأَجَابَك» وقتی ما به این خصوصیات وجودی رسیدیم باید حرکت کنیم، اگر حرکت کردیم یعنی ندای حق تعالی را اجابت کرده ایم، اگر این حرکت ادامه پیدا کند ما را به نهایتی که قرب الهی است میرساند، لذا در این مناجات ما را به این نکات توجه داده اند.« يا قَرِيباً لا يَبْعُدُ عَنِ الْمُغْتَرِّ بِهِ، وَ يا جَواداً لا يَبْخَلُ عَمَّنْ رَجا ثَوابَه »
برای شروع به حرکت اصلاحی، اول یقظه لازم است، محتوای یقظه توجه و عنایت الهی به ماست، اینکه خداوند به ما محبت داشته ما را برای چه امری آفریده است، بالاترین محبت صاحب کمال این است که شخص دیگری را بدون اینکه نیازی به او داشته باشد نزد خود بیاورد، در این مرحله باید دیدگاه انسان در ارتباط وجودی با خداوند اصلاح شود،« الهِي هَبْ لِي قَلْباً يُدْنِيهِ مِنْكَ شَوْقُهُ، وَ لِساناً يَرْفَعُهُ الَيْكَ صِدْقُهُ، وَ نَظَراً يُقَرِّبُهُ مِنْكَ حَقُّهُ.» انسان باید نظر و دیدگاه صحیحی در ارتباط وجودی با خدای متعال داشته باشد که در دعاها آمده، عبد اگر بخواهد به کمال واقعی برسد باید معرفت اولیه را نسبت به خدای متعال داشته باشد، اگر این معرفت آمد، اشتیاق رفتن به سوی خدا برای انسان حاصل میشود.
یکی از لوازم حرکت؛ اشتیاق است که در این مناجات آمده «الهِي هَبْ لِي كَمالَ الانْقِطاعِ الَيْك» اگر بخواهد این حرکت به سوی خدای متعال شکل گیرد و به نتیجه برسد باید همراه با شوق باشد، در سیر به سمت خدای متعال مراحلی ایجاد میشود که هر مرحله اقتضائاتی دارد.
آیا در این مناجات، سیر و سلوک عملی به طور منظم بیان شده است؟
البته در فرازهای مختلف این مناجات، سیر و سلوک عملی به طور منظم بیان نشده، اما ما را به آن متوجه کرده اند، سیر و سلوک عملی و داشتن حالات مختلف برای انسان امکان پذیر است، این وادی بسیار وسیع بوده، و هر کس به اندازه ظرفیتش میتواند ارتباط روحی و قلبی را با خدا داشته باشد، با درک صحیح نسبت به خدا رابطه وجودی با حق تعالی حاصل میشود در ادامه توجه به بندگی و اینکه خدای متعال از ما چه خواسته و حرکت کردن و توجه پیدا کردن به نواقص عملی، روحی و کنار زدن این نواقص است، این حرکت خود یک ذکر دائمی است، لذا در این مناجات بحث ذکر آمده، « ٍ وَ انْ تَجْعَلَنِي مِمَّنْ يُدِيمُ ذِكْرَكَ » وقتی انسان وارد وادی ذکر لفظی و عملی شد، این ذکر عمیق میشود تا انسان را به کمالات روحی برساند، و ارتباط قلبی با خدای متعال عمیق تر میشود.
حقیقت ذکر چیست؟
حقیقت ذکر؛ درک قلبی حضور خدای متعال در عالم است نسبت به وجود موجودات، با کمالات وجودی موجودات و آثار موجودات، این حضور با تعابیر خاص آمده است، اینجا جای مناجات است و از مرتبه ای به مرتبه دیگر آمده: « وَ أَلْهِمْنِي وَلَهاً بِذِكْرِكَ إِلَى ذِكْرِكَ وَ [اجْعَلْ] هِمَّتِي فِي رَوْحِ نَجَاحِ أَسْمَائِك»این مرتبه از مناجات مراحل عمیق سیر روحی انسان را بیان میکند که هر کدام از این مراحل؛ انقطاعی را برای انسان بوجود میآورد تا جایی که انسان به نهایت انقطاع میرسد « َ إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَيْكَ ».
این انقطاع چگونه بدست می آید؟
این انقطاع با از خود گذشتگی و پای گذاردن بر هوای نفسانی در مراحل مختلف زندگی حاصل میشود، این باعث میشود که دل روحانی شده و پردهها کنار برود، انسان دو گونه حجاب دارد یکی پرده های ظلمانی و دیگری پرده های نورانی که در این مناجات به آنها اشاره شده است، پرده های ظلمانی آنهایی است که ما را در تاریکی فقدان حقیقت حقتعالی قرار میدهد مثل کفر که ممکن است برای مؤمنین هم باشد، مؤمنین، با کمک ایمان از مرحله ظلمت نفس خارج می شوند، اما درزندگی ممکن است کسی به ظلمات برسد که همان معصیت و مخالفت با دستورات خدای متعال است، دوم، پرده ظلمانی ابتلای به رذائل و مفاسد اخلاقی است، شاخصه این نوع از ظلمات این است که ما را در دنیا نگه می دارد و اگر کنار بروند انقطلاع برای انسان حاصل می شود که. در پرتوی این انقطاع ارتباط انسان با خدای متعال ظریفتر، درک انسان لطیفتر و قلب وسعت پیدا میکند که در اینجا به «وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ » تعبیر شده است معلوم میشود دل نیز چشمهایی دارد که از آنها به پرده نور تعبیر میشود، دل اصطلاح قرآنی و روایی است که جایگاه ارتباط و اتصال با حقایق غیبی است، یعنی حق تعالی، کمالات، اسماء و صفات الهی، جنبه ربط وجودی موجودات با حق تعالی که عالم ملکوت می باشد، لذا برای حضرت ابراهیم اینها برداشته شد،«وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِين؛ انعام آیه 75»
رسیدن به ملکوت الهی به این است که با چشم دل هم دیده شود که همان شهود حقایق غیبی و توحیدی است، از این مسائل در مناجات آمده و از این شهود به رؤیت خدا وند تعبیر شده، از امیر المؤمنین(ع) سؤال شد که آیا پروردگاری را که عبادت میکنی دیده ای؟
فرمود و ای بر تو من خدایی را که ندیده باشم بندگی نمی کنم، بعد توضیح میدهند این چشمها خدا را نمی بیند خدا که جسمانی نیست باید خدا را با حقیت جان ببینیم که ایمانمان به حقایق برسد « لَا تُدْرِكُهُ الْعُيُونُ فِي مُشَاهَدَةِ الْأَبْصَارِ وَ لَكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ؛كافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 98. »دلها میبیند، البته نه هر دلی، دل باید صاف بشود و ایمانش از لایه های شرک خالی گردد تا خدای سبحان را درک کند.
کمال انقطاع یعنی چه؟
در مناجات شعبانیه از لایه های شرک به کمال انقطاع معنا میشود که هر وابستگی به غیر خدا یک مرتبه شرک است، انقطاع یعنی بریدن دل از غیر خدا، موجودات آینه محض خداوند هستند و ما باید به این آینه محض بودن در زندگی برسیم و هر کسی به این آینه بودن نمی رسدند.
در بین روندگان این مسیر فقط عده قلیلی به جمع شهود کنندگان حقایق غیبی راه پیدا میکنند، در اواخر مناجات، مرحله نهایی را بیان میکند مرحله ای که شخص عارف به نور حق هدایت شده و به نور عزت درخشنده خدا ملحق می شود، اینها معارف بسیار عمیقی است، « َ إِلَهِي وَ أَلْحِقْنِي بِنُورِ عِزِّكَ الْأَبْهَجِ فَأَكُونَ لَكَ عَارِفاً » ، یعنی نور مطلق خدا برای شخص تجلی پیدا کند و این شخص در این نور غرق بشود و این همان ملحق شدن است. تعبیر، معروف مربوط به امیر المؤمنان(ع) که « ما رأيت شيئا إلا و رأيت الله قبله أوبعده أو معه؛ مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج10، ص: 392» و نیز « َ مَا كُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَه، كافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 98» همین است یعنی عبودیت به مرحله اوج رسیده است که همان شهود پروردگار است و حقیقت خضوع ظهور پیدا میکند، بحثی که اول مطرح شد، ارتباط خضوعی ابتدایی است، انسان باید در صحنه عمل خضوع را اظهار کند تا به حقایق خضوع موجودات در فعل و کمالات و ذاتشان در برابر حق تعالی راه پیدا کند، اینجا شخص، عبدی حقیقی میشود که به حقیقت قرب میرسد، عارف به خدا شده باشد، عارف به خدا از غیر خدا منحرف است «وَ عَنْ سِوَاكَ مُنْحَرِفا»، یعنی به چنین درک قلبی به خدای متعال میرسد که به هر چه نگاه میکند جز خدا نمی بیند یعنی آینه بودن مطلق موجودات برای این شخص کشف میشود، آیه آخر سوره فصلت که میفرماید ما آیاتمان را در موجودات و انسانها به انسان نشان میدهیم تا آشکار بشود که خدا حق است، عارف چنین کسی است که با مقدمات بسیاری از جهت اصلاح فکر و اعتقاد که به آن ایمان میگوییم و بعد این ایمان با تبعیت از دین، اولیاء دین و اهل بیت(ع) در صحنه عمل ظهور پیدا میکند تا سرانجام پرده های ظلمت کنار رفته و از شخص دست گیری شود « حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَق » و حقیقت خدای متعال برای شخص آشکار شود چنین کسی به شاهد بودن خدا راه پیدا میکند، « أَلا إِنَّهُمْ في مِرْيَةٍ مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ أَلا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحيطٌ فصلت 54» ، خدا محیط است، ما این حقیقت را تا حدی با ذهن درک میکنیم اما حقیقت این است که انسان باید درک قلبی داشته باشد، در مناجات شعبانیه همه این مسائل آمده است که اولین مرحله سیر بنده کجاست و چگونه باید سیر کند تا نهایت سیری که انسان میتواند انجام دهد. از این نظر این مناجات بالاترین مناجات هاست، از جهت نشان دادن شاکله بندگی در برابر خدا باید اظهار بندگی و کوچکی نمود، این اظهار کوچکی مراتبی دارد، تا آخرین مرحله که حقیقت کوچکی است، یعنی هر کس به درجه بالای بندگی برسد در واقع آن حقیقت کوچکی و ذلت را درک میکند، لذا میبینید ائمه(ع) چگونه در برابر خدا اظهار کوچکی میکنند که ما حقیقت آن را درک نمی کنیم اهل بیت(ع) در لسان ادعیه حقایق را بیان میکنند که ما در رابطه با خدای متعال چگونه معرفتی داشته باشیم، ائمه عرفای واقعی ما هستند و راه عرفان حقیقی را هم برای ما بیان کرده اند، در این مناجات آمده، به ذکر و اعتصام به خدای متعال، به شکر الهی، به متعهد شدن در برابر عهد عبودیت، همه این مسائل به صورت کلی آمده است.
خداوند به همه ما توفیق عنایت فرماید که بتوانیم این معارف را بفهمیم و در زندگی آن را به طور صحیح پیاده کنیم.
نظر شما