سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، در گفت و گو با حجت الاسلام والمسلمین عبدالکریم بهجت پور، نویسنده «تفسیر تنزیلی(به ترتیب نزول) اثرشایسته تقدیر شانزدهمین همایش کتاب سال حوزه به بررسی مبانی این روش تفسیری وتفاوت آن با دیگر روش های تفسیری رائج و نقش آن در مهندسی فرهنگی کشور پرداخته است.
* در ابتدا درباره اثر خودکه به عنوان اثرشایسته تقدیر شناخته شده است و جایگاه روش تفسیر تنزیلی درصدراسلام اشاره ای داشته باشید؟
این کتاب تفسیر تنزیلی: مبانی، اصول، قوائد و فوائد مجموعه ای از مباحث نظری است که به سبک تفسیر و به ترتیب نزول قرآن کریم توجه دارد. سبک تفسیر به ترتیب نزول ریشه دیرینه ای در خود نزول قرآن دارد ؛ به این معنی که همسو با نزول قرآن و اقدام پیامبر(ص) در تبیین و تفسیر آیات است. نبی مکرم اسلام(ص) به همان ترتیبی که آیات و سوره های قرآن بر ایشان نازل می شد، آنها را برای مردم تلاوت کرده، توضیح می دادند .بعد از گردآوری این کتاب آسمانی، با ترتیب دیگری چیده شده بود، تفسیر نگاری یا تفسیر گویی به سبک های دیگری صورت گرفت. آنچه امروز به عنوان ترتیبی در جامعه مطرح است، به عنوان مرسوم ترین، سبک مصحف رسمی که از سوره حمد شروع شده و به سوره ناس ختم می گردد، می باشد.
از حدود یک قرن گذشته رویکرد متفاوتی در سبک ترتیبی به وجود آمد و برخی مفسران متکی به مصحفی منسوب به حضرت علی(ع) بود و گزارشی که نشان می داد تفسیر حضرت علی(ع) به ترتیب نزول بوده، لذا مسئله تفسیر به ترتیب نزول را مطرح کردند، تفسیر «بیان المعانی» نخستین تفسیر به ترتیب نزولی است که در دوره معاصر نوشته شد و کارهای علمی و پژوهشی فراوانی درباره آن صورت گرفت. بعد از آن، "محمد عزت" از مبارزین فلسطینی نیز تفسیری از قرآن به ترتیب نزول منتشر کرد و بعد از او دو تفسیر دیگر مجدداً از سوی اهل سنت منتشر گردید. در میان شیعیان هم مفسرانی در این عرصه وارد شدند که بیشتر تحت تاثیر شرق شناسان عمل کردند. با این توضیحات احساس کردم که سبک مذکور از نظر ساختاری، سازماندهی نشده و تنها به دلیل علاقه ابتدایی نسبت به روش تفسیری آن مورد توجه قرار گرفته و این سبک تفسیری، کارآمدی فراوانی دارد، لذا آن نخستین کار لازم، بررسی مباحث نظری از نظر حدود، ثغور و فاصله با برخی از شیوه هایی است که در این سبک مطرح می شود، در همین زمینه باید معلوم شود که در این سبک تفسیری، به دنبال چه بوده و چه انتظاری از تفسیر به ترتیب نزول داریم؟ چگونه می توان هویت این سبک را به اوج رساند و کارآمدی آن را مطرح نمود؟ مرحوم آیت الله معرفت در کتاب «تفسیر والمفسرین» خود در انتهای جلد دوم وقتی روش های تفسیری معاصر را بررسی می کند، در تفسیر قرآن، به ترتیب نزول هم اشاره کرده؛ وی در این بخش از کتاب خود بیان داشته که در این روش تفسیری، سه تفسیر نگاشته شده ، البته این تفاسیری که می بینیم، دردی را دوا نکرده، مشکلی را حل نمی کند.
من نیز با نظر وی موافق هستم؛ چراکه تقریباً در سوره ها جابجایی اتفاق افتاد و تلاش مفسر این نبود که با تغییر و جابجایی، مفاهیم و اهداف جدیدی را ورای آن ارائه کنند، در حالی که در تغییر روش، بایستی روش تفسیری این گونه باشد. یعنی اگر ما به دنبال تغییر سبک هستیم، باید سبک جدید پیام داشته و مفید باشد، در غیر این صورت، صرف جا به جایی لزومی ندارد. برای مثال، ما در فقه 52 باب داریم که از اجتهاد و تقلید شروع، به حدود و دیات ختم می شود؛ حال کسی بیاید و بگوید من اول اجتماعیات را قرار می دهم، بعد فردیات و... ، باید دید آیا این جا به جایی فایده ای هم دارد؟
بنابراین، مباحث نظری مربوط به این سبک را باید در ابتدا بررسی کرد در این راستا، پیش فرض های ورود به سبک مذکور، روش ها، ضوابط، پایه ها، اصول، باید و نباید هایی را که در هنگام تفسیر نگاری در این سبک رعایت کنیم، تا دریافت ما کامل شود. در همین زمینه، کتاب «اصول تحول فرهنگی با توجه به نزول تدریجی قرآن» را که از سوی انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی منتشر شد تالیف کردم. در این کتاب، توضیح داده شده اگر بپذیریم قرآن متنی برای فرهنگ سازی است، باید برای تحقق آن بپذیریم که مطالعه قسمتی از قرآن صرف نظر از کیفیت نزول تدریجی، شیوه فرهنگ سازی را در اختیار ما نمی گذارد و برای این کار، باید به نزول تدریجی قرآن توجه کنیم، پس از انتشار این کتاب، در طی چند سال مباحث نظری پیرامون سبک مذکور مطرح شد، نشست هایی زیادی نیز برگزار و مقاله هایی درباره آن از سوی اساتید و پژوهشگران نوشته شد، به نوعی بارش فکری و درگیری فرهنگی- اجتماعی شکل گرفت. بنده هم موافق این جریان به وجود آمده بودم که با دامن زدن به این مساله، آنچه درباره این روش تفسیری در ذهن اهالی فرهنگ است، مطرح گردد، تا گره ها شناسایی و باز شود. در همین راستا تلاش شده تا مجموعه این گره ها و دغدغه ها در تفسیر تنزیلی، مبانی، اصول، قواعد، و فوائد بررسی و پاسخ داده شود.
* درباره روش تفسیری تنزیلی و تفاوتش با تفسیرهای دیگر بگویید؟
در این کتاب ،مبانی تفسیرتنزیلی مطرح شد. یک مبنا این است که روش ،مشروع است یا نه؟ اگر مشروعیت سبکی مشخص گردد، بار بزرگی برداشته شده است. در این کتاب توضیح داده می شود پیامبر اکرم(ص) خودشان این گونه عمل می کردند، آیاتی که بر وجود مبارک ایشان نازل می شد را برای مردم می خواندند و اصولا بر اساس سیره و سنت پیامبر اکرم(ص)، قرائت آیات و سپس تفسیر آنها به ترتیب نزول بوده و سبک های دیگر چنین پایه ای از مشروعیت را ندارند.
همچنین پیامبر(ص) به حضرت علی(ع) مصحفی را که تفسیر بود، تعلیم می دادند و حضرت نیز مکتوب می کردند. این مصحف روزنگار بود، یعنی هر روز هر تعداد آیه که نازل می شد، توسط امیرالمؤمنین(ع) نوشته و به قلم ایشان توسط پیامبر(ص) شرح داده می شد و روایات نیز بر روزنگار بودن آیات اصرار دارد که همین روزنگار بودن آیات قرآن کریم نشان از ترتیب نزول دارد.
گاهی خود اهل بیت(ع) به روایاتی در ترتیب نزول استناد می کردند و برخی نگرانی های فقهی و معرفتی را در پرتو ترتیب نزول حل می کردند که این آیه ناسخ آیه دیگری است و... .
برای مشروعیت همین کافی است که لازم نیست مرادهای خداوند متعال را در این سیر ببینیم؛ گاهی کار موضوعی می کنیم و آیات را از سیاق در می آوریم؛ حالا کسی سوال کند که پیامبر(ص) چگونه جامعه زمان خود را تغییر داد -صرف نظر از این که در حال حاضر قرآنی که ما در محضرش هستیم با چه ترتیبی جمع شده - باید ببینیم پیامبر(ص) چه کرد؟ عمل پیامبر(ص) مستند به قرآن بود، « الَر كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ». ما این کتاب را در اختیار تو قرار دادیم تا مردم را از ظلمات به سوی نور خارج کنید، بنابراین، فرآیند این قرآن، مدیریت خروج از ظلمات به سوی نور است. اگر بخواهیم به این سوال پاسخ دهیم، چاره ای نداریم جز اینکه به ترتیب نزول مراجعه کنیم. در واقع، این ها مبانی مشروعیت کار بود.
* مفسران واندیشمندان علوم قرآنی نسبت به ترتیب وچینش سوره ها چند دسته هستند وچه دیدگاهی دارند؟
به نظر می رسد دانشمندان علوم قرآنی درباره ترتیب و چینش سوره ها دونظریه دارند، دیدگاه نخست مربوط به اجماع دانشمندان علوم قرآنی و تفسیری می باشد، دیدگاه مذکور ترتیب آیات در سوره ها را توقیفی می دانند یعنی به دستور شخص پیامبر(ص) بود و ایشان هم براساس همان نظم وترتیبی که از سوی خدا برایشان نازل شده آنرا در سوره ها قرار می دهند و اگر استثنایی هم بود این نیز براساس دستور پیامبر(ص) لحاظ شده است؛ بر این اساس قاعده اصلی در چینش آیات توقیفی بودن است و کسی در آن نقش ندارد بلکه اراده خدا در آن حاکم است و در دیدگاه دوم معتقدند ،دست اجتهاد و نظر افراد در جابجایی برخی آیات دخالت داشته البته این نظریه نادری است و نظریه و دیدگاه اول از قوت بیشتری برخوردار است به دلیل اینکه در هیچ یک از مصاحف نوشته شده توسط صحابه پیامبر(ص) در ترتیب آیات اختلافی وجود ندارد.
اما برای شناخت حکمت قرار گرفتن آیات به این ترتیب بایدگفت غرض نزول هر سوره است، یعنی خدای سبحان براساس غرضی که داشته آیات را نازل می کردند.
*هدایت گری قرآن به چه معناست؟
از مباحثی که در کتاب ارائه شد، رسالت قرآن بود؛ یعنی رسالت قرآن هدایت است، اما هدایت نه به معنای نشان دادن راه، بلکه افزون بر آن، به معنای «ایصال الی المطلوب» است که رساندن به مطلوب می باشد. مطلوب، نجات از شقاق و رسیدن به سعادت است. شقاوت همان چیزی است که ما از آن فرار می کنیم و سعادت همان لذت، دائمی و خالص سرمدی است که ما به دنبال آن هستیم و در واقع این خواسته مطلوب در قرآن تامین شده است.
قرآن آمده تا ما را از شقاوت رها نموده، به سعادت برساند؛ این کار به چه صورت انجام خواهد شد؟ در 114 قسمت؛ آیا از هرجای این 114 قسمت وارد شویم، آن هدایت تامین می شود یا فرآیندی منطقی نیاز دارد؟ ما باید بدانیم جریان هدایت جریانی منطقی است، به ویژه وقتی بخواهد به عنوان بُعد اجتماعی قرار گیرد. پیامبر اسلام(ص) در اردوگاه شرک خیمه زده و از این جامعه مشرک افرادی را جذب کردند و در ادامه گروهی را تشکیل و پس از آن در مدینه جامعه ای تشکیل می دهند؛ سپس برای پایش و مراقبت از این جامعه تدبیر می کنند.
*سبک پیامبر(ص) و مراحل هدایت به سمت سعادت و نجات بشر از شقاوت بر اساس آموزه های قرآن کریم چگونه بوده است؟
پیامبر اسلام(ص) چهار مرحله جذب، تشکیل گروه، تشکیل جامعه و پایش و مراقبت از جامعه را که مراحل هدایت به سمت سعادت و نجات از شقاوت است را بر اساس آموزه های قرآن کریم انجام داده اند. اگر بخواهیم بفهمیم که ما در عصر خود چه کارهایی انجام دهیم، باید ببینیم قرآن این فرایند را چگونه شکل داده؟ همچنین اگر بخواهیم رسالت قرآن را در بعد اجتماعی بفهمیم باید سیر نزول قرآن را بررسی نماییم.
مسئله دیگری که در این کتاب به عنوان مبانی مطرح شده، این بود که قرآن به عنوان کتاب تربیت است و این کتاب تربیت، لوازمی دارد، چراکه تربیت امری تدریجی است. برای فهم درست این الزامات، باید آنها را نسبت به بایدها و نبایدهایی که روی این اصل بنا نهاده شده، بررسی کنیم.
از مبانی دیگر کتاب، این است که قرآن متنی ناظر به واقع می باشد، واقعیتی است که به مردم معاصر نزول (صدر اسلام) توجه زیادی کرده و آنها را به عنوان گروه اول مخاطبینش در نظر گرفته است. «تبت یدی ابی لهب و تب»، مطلبی ناظر به شخصی در بیرون است که باید نفرین شود؛ «ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ ﴿۱﴾ مَا أَنتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ ﴿۲﴾» نیز اشاره به پیامبری در بیرون است که متهم به جنون شده و باید پاسخ داده شود. این متن با واقعیت گره خورده و وقتی می خواهیم تفسیری از قرآن انجام دهیم، برای فهم بهتر، باید بتوانیم آن فضا و زمینه های فرهنگی و اجتماعی را بازسازی کنیم؛ یعنی تا جایی که می توانیم به سمت فهم فضای نزول برویم و اگر آن فضا را در اختیار نداریم، باز سازی کنیم. بهترین راه بازسازی ناظر به ترتیب نزولی است، چراکه ترتیب نزول، ادبیاتی را مطرح می کند که فضا را گزارش می دهد. بنابراین هنگامی که آیات را تفسیر می کنیم، باید بدانیم که با چه متنی ارتباط برقرار کرده ایم.
متن قرآن با ادبیات فاخر، اصطلاحاتی را تولید کرده که این اصطلاحات به تدریج وارد ادبیات دینی جامعه شده، واژه هایی مانند صلاه، محسنین، متقین، حج و...، واژه هایی هستند که قرآن آنها را مطرح کرده و با یک تغییر و تحول با معنی خاصی آنها را وارد دستگاه معرفتی و دستوری اسلام کرده است، برای این که بخواهیم قرآن را درست درک کنیم، باید بدانم این واژه ها از چه زمانی وارد مفاهیم اسلامی و به عنوان اصطلاح مطرح شده. جالب این که برخی از این اصطلاحات، در گذر زمان تکامل پیدا کردند، یعنی انتظار از متقی در ابتدا به گونه ای بوده که بعد ها مصداق آن تغییر کرده و در همین راستا انتظار از انسان های با تقوا نیز بیشتر شده است؛ همان طور که در مسئله نماز نیز اینگونه بوده.
* اینکه رسالت قرآن، تربیت و تحول تدریجی است به چه معناست؟
در ادامه این مبانی، اصولی نیز تبیین شد؛ کسی که به ترتیب نزول تفسیر می کند، باید بداند قرآن به زبان ترتیب است، از این رو اگر قرآن را تفسیر می کند باید آن را جدا از متنی ادبی و کلامی گزارش دهد و برای تغییر، ابهام زدایی کند. مثلا تفسیر موضوعی ما استخراج آیات و دانش کلام است؛ هدف دانش کلام شناخت توحید قرآنی و موحد سازی است؛ اگر صرفاً آیات قرآنی را استخراج کرده، در خدمت فهم دانش کلام قرار داده و ببینیم در مسئله شناخت این آیات چه ره آوردی دارد، توحید قرآنی را ارائه نکرده ایم.
زمانی که بدانیم قرآن، کتاب تغییر و تحول است، باید به این نکته برسیم زبان قرآن، زبان تربیت بوده و توانسته با این زبان جامعه و مردم مشرک را به وحدانیت خدا برساند و توحید در همه ابعاد زندگی مردم گسترش پیدا کند. مفسر باید بداند زبان قرآن، زبانی تربیتی و رسالت آن تربیت و تحول تدریجی است. تحول تدریجی به طور طبیعی اقتضائی دارد و در این عرصه ابتدا باید مفاهیمی وارد زندگی مردم شود، تغییری ایجاد کند و این مفاهیم دست به دست هم داده، باز مفهوم جدید یا تحول بعدی را رقم بزند، زمانی که تحول ایجاد شد، این تحول باید پله ای برای تحول بعدی شود تا بتواند مردم را گام به گام جلوتر ببرد.
کسی که می خواهد جنبه تربیتی را بفهمد، باید ترتیب نزول آیات را ببیند، چراکه نیامده یک دوره صرفاً اعتقادات، اخلاقیات و احکام را مطرح نماید، بلکه از همان آغاز به این گونه عمل کرده و مجموعه معارف و دستورات و ارزش گذاری ها را باهم پیوند داده است. قرآن یک سری معرفت را مطرح و به دنبال آن ارزش گذاری و پس از آن ارزش ها و معارف را با عمل پیوند داده است. مفسر باید این مسائل را بفهمد و بداند که جامعه سازی و تربیت اجتماعی چگونه باید اتفاق بیافتد. ما نمی توانیم بر اساس تجارب، الگوهای تربیتی ارائه نماییم تا بتوانیم جامعه را به سمت تحول هدایت کنیم، بلکه باید ببینم قرآن چگونه اینها را باهم ترکیب کرده است.
تربیت با تدریج ارتباط مستقیم دارد از این رو برای به دست آوردن الگوهای اسلامی تربیت، باید خود را ملزم به بررسی سیر نزولی قرآن و ترتیب سوره ها و آیات کرده و در این مسیر، دور از هر اجتهاد درباره سیر نزولی قرآن، تابع نقل باشیم.
* روش درست تشخیص ترتیب نزول کدام است؟
زمانی که تفسیر به ترتیب نزول را شروع کردم، دو جریان دیگر نیز درباره ترتیب نزول قرآن وجود داشت؛ یکی گروه شرق شناسان بودند که به اعتقاد آنها، از طریق تشخیص تاریخ نزول هر قطعه از وحی می توان سیر جریان قرآن را فهمید. آنها در این عرصه دانشی به نام "کرونولوژی تاریخ نگاری" را مطرح کردند تا به وسیله آن واحد های نزول قرآن را مورد بحث قرار دهند. این تاریخ گذاری قرآن می خواهد بگوید که زمان نزول هر قطعه از وحی چگونه است.
به نظر من، این علم باید برداشته شود، چراکه ما می خواهیم به طور واقعی گزارش دهیم، حضرت علی(ع) و ابن مسعود، از صحابی برجسته نبی مکرم اسلام(ص) افتخار می کردند که می دانند هر آیه کجا و درباره چه کسی نازل شده، ولی متأسفانه امروز اسنادی دراین باره در اختیار نداریم و اگر هم در این عرصه ورود یابیم، جز در مواردی اتفاقی، چیزی به دست نمی آوریم.
مسئله دیگر در عرصه مذکور این است که با ورود در این عرصه، دنبال چه هستیم؟ سوال این است که جامعه چطور و با چه فرآیندی متحول شد؟ برای پاسخ به این پرسش، زمان مهم نیست، بلکه کیفیت پشت سرهم قرار گرفتن مفاهیم مهم می باشد. زمانی که مؤمنان به مفاهیم اسلامی وصل شدند، مباحث بعدی مانند قیامت، رسالت و... نیز در میان آنها مطرح می گردد. بنابراین، دیدگاه شرق شناسان در این کتاب رد شد.
تفسیر به ترتیب نزول ملتزم به توقیفی بودن چینش آیات درونی سوره ها می باشد. ممکن است در سوره ها کسی قائل به توقیفی بودن چینش سوره ها در مصحف نباشد، ولی قطعاً آیات به دستور پیامبر(ص) و به همان شکل طبیعی نزول در سوره ها قرار گرفته، چراکه به آن تحدی شده و در زمان حیات مبارک پیامبر اکرم(ص) تثبیت شده است؛ در گزارشاتی که از مصاحف صحابه می باشد، اختلافی در چینش آیات گزارش نشده است.
*تکنیک های عملیاتی دریک تفسیر چه چیز هایی است؟
بعد از مطرح کردن اصول در این کتاب، پیرامون ضوابط نیز بحث های زیادی مطرح شده. این که چگونه انسجام درونی سوره ها و آیات را منسجم کنیم؟ چگونه بین سوره ها و سوره های قبل در ترتیب نزول ارتباط برقرار کنیم؟ در این سبک تفسیری سیاق چقدر ارزش دارد؟ چگونه روایات تفصیلی را در خدمت فهم آیات قرار دهیم؟ چگونه اسباب نزول را دخالت داده و مشکلات پیش رو درباره اسباب نزول را حل کنیم؟ اینها تکنیک های عملیات تفسیر است.
* فوائد روش تفسیر نزولی قرآن کریم ونقش آن در استخراج مدل قرآنی فرهنگ سازی چیست؟
در انتهای کتاب بخشی با عنوان «فوائد» وجود دارد که در این بخش، 14فایده روش تفسیر نزولی قرآن کریم مطرح شده. فوائد تفسیر قرآن به ترتیب نزول دو دسته اند، نخست این که ما باید قرآن را به ترتیب نزول تفسیر کنیم تا به فایده هایی برسیم، دیگر این که لازم نیست ما قرآن را به ترتیب نزول تفسیر کنیم، اما باید به ترتیب نزول توجه داشته باشیم.
در فوائد بخش نخست که ترتیب نزولی سوره ها اصل قرار داده شده، برای عرصه ای می باشد که به حوزه فرهنگ و فرهنگ سازی مربوط است. مهندسی فرهنگ یا مهندسی فرهنگی دو مقوله مهم اجتماعی و مردم شناسی است. مسائلی که در این عرصه مطرح می باشد، این است که چگونه زمینه ای فرهنگی بسازیم؟ یا اینکه مساله ای را فرهنگ کرده و آن را مطرح، ارزش گذاری، تثبیت و مراقبت کنیم؟ در مرحله فرهنگ سازی برای اینکه این اتفاق بیافتد باید ببینیم قرآن دقیقاً چه کرده که لازمه این کار رعایت ترتیب نزول می باشد. در عرصه فرهنگ، گاهی می خواهیم ببینیم مجموعه ای از مفاهیم چگونه شکل گرفته اند یا مسئله ای مانند نماز چگونه فرهنگ شده است؟
در فوائد بخش دوم، باید تفسیر موضوعی را بر اساس ترتیب نزول انجام دهیم؛ این که پیامبر(ص) به عنوان نقش هدایتگری جامعه، در این مسیر با چه چالش هایی روبرو بوده؟ پیامبر(ص) در مسیر تحول مردم با چه مشکلاتی مواجه شده که خداوند ایشان یا راهنمایی کرده؟ برای اینکه رابطه بین مفاهیم را که به پیامبر(ص) گفته شده و سیر تحولی را که در پیش بوده را بفهمیم، باید ترتیب نزول را بررسی کنیم. اگر کسی به دنبال مهندسی فرهنگی بر اساس قرآن می باشد، باید بداند که تنها راه ، توجه به ترتیب نزول است. ما از طریق ترتیب نزول می توانیم این گره بزرگ را باز و مدل قرآنی فرهنگ سازی را در مقولات مختلف استخراج کنیم.
این فایده کمی نیست که با این روش گره را از جلوی پای مسئولان و مدیران برداریم و بدانیم در عرصه فرهنگ سازی میان نتایج به دست آمده در جامعه پیامبر(ص) و عصر امروز، اختلاف در محتوا نیست بلکه اختلاف در روش است.
* دیدگاه علما و مفسرین فعلی راجع به تفسیر تنزیلی چیست؟
در بین مفسرین و بزرگان، به تقریظی از حضرت آیت الله مرعشی نجفی(ره) رسیدم، ایشان در یکی از تفاسیر در مدح کار نویسنده نوشتند: ایشان کار بزرگی کرده و آن این که تناسب سوره ها را براساس ترتیب نزول گزارش داده، که این امر انقلابی در فهم است. در تفسیر شریف تسنیم اثر حضرت آیت الله جوادی آملی نیز ایشان در تفسیر قرآن به قرآن وقتی بحث می کنند، می فرماید، «بعضی از اینها فقط با توجه به ترتیب نزولش فهمیده می شوند»؛ یعنی آیه را با توجه به آن آیه در سیر نزول، می توانیم سیر منطقی اش را بفهمیم.
* روش تفسیر تسنیم، نزولی است؟
نه، اما ایشان به این روش توجه داشته و گاهی آن را ذکر می کنند.
شاطبی از بزرگان اهل سنت از اصولیون و صاحبان مباحث فکری عمیق اهل سنت می باشد. وی بیان داشته که فهم هیچ سوره ای بدون فهم سوره قبلی محقق نمی شود، چون سوره ها به ترتیب ، نزول یافته اند. علامه طباطبایی(ره) در کتاب «قرآن در اسلام»، بیان داشته که تفسیر به ترتیب نزول اقدام مفیدی است اما این قدر نیست که به خاطر آن تفسیر بنویسیم. کم و بیش در بین بزرگان ما این سبک مطرح بود، اما چون خروجی و مدیریت این کار دست کسانی نبود که کار را به صورت کامل از آب در آورند، یا از نظر اعتقادی بتوان به آنها اعتماد کرد، توجه جدی در این عرصه صورت نگرفته است. در واقع این سبک مورد غفلت قرار گرفت و مهمترین مساله این بود که نیاز روش شناختی در مطالعات اسلامی احساس نمی شد.
* آیا تا به حال کاری راجع به تفسیر تنزیلی شروع شده است؟
در تفسیر تنزیلی، تفسیر «همگام با وحی» را در 5 جلد نوشتم که تا کنون 3 جلد آن چاپ و 2 جلد دیگر در آستانه چاپ است. کتاب دیگری هم با عنوان «شناخت نامه تفاسیر» نوشتم که به زودی منتشر خواهد شد. در این کتاب، تمامی 114 سوره را بر اساس گزارش ها، به ترتیب نزول و بر اساس محتوایی منضبط و منطقی از ابتدا تا انتهای سوره و در ادامه ارتباط این سوره با سوره قبل در ترتیب نزول تبیین شده است.
* این تفسیر چند جلد خواهد بود وچه موضوعاتی از آن درحال انجام است؟
به نظرم بین 15تا20جلد خواهد شد که تاکنون 5جلد آن منتشر شده. در تفسیر موضوعی، عنصرهای فرهنگی مانند عفاف و حجاب مورد توجه قرار گرفته و کتاب «عفاف و حجاب» مراحل پایانی خود را طی می کند. در این کتاب بررسی شده که چگونه عفاف مطرح شد؟ گام های تحول در عفاف چه بود؟ چگونه ما به حجاب رسیدیم؟ حجاب از کی مطرح شد؟ و... . این کتاب به سفارش شورای عالی انقلاب فرهنگی تدوین شده است.
*آیا نمونه های دیگری در تفسیر تنزیلی وجود دارد؟
آقای یوسفی غروی در دو جلد نخست «موسوعه تاریخ اسلام» تلاش کرده تا بین سوره ها در ترتیب نزول و سیره پیامبر(ص) ارتباط برقرار کند. آقای جلال الدین فارسی هم در این زمینه سیره پیامبر(ص) را با توجه به ترتیب نزول گزارش داده است.
* با توجه به اینکه شما پژوهشگری قرآنی هستید و سال های زیادی در عرصه تفسیر فعالیت داشتید، به نظر شما چه آفت ها و فرصت هایی پیش روی طلاب پژوهشگر در عرصه تفسیر قرآن وجود دارد؟
در برنامه مطالعاتی تفسیر، آنچه به عنوان آسیبی بزرگ وجود دارد، این است که طلاب گمان کنند تفسیر، کاری است که در گذشته صورت گرفته و دیگر ما امروز مجالی برای آن نداریم. همین احساس که مباحث علمی قرآن اشباع شده،مهمترین آفت پیش روی پژوهشگران قرآنی است. امیرالمؤمنین علی(ع) می فرماید: «ذالک قرآن فاستنطقوه»؛ به این معنی که در محضر قرآن سوال را مطرح کنید، آن وقت او به شما پاسخ می دهد. سؤالی که برای بنده مطرح شد و آن را به قرآن عرضه کردم، این بود که آیا اسلام برای حل این همه مساله دینی روش ندارد؟ این سوال موجب شد که تا کنون 8 متن علمی بنویسم و چشم اندازی علمی - پژوهشی را برای خود تعریف نمایم. همین یک سوال، ابعاد گسترده ای را به روی من باز کرد که هرچه تمام قد بلند شویم، وقت بگذاریم و کار کنیم نمی توان روش های دینی را در پاسخگویی به نیازها بررسی نمود.
لذا باید وقت زیادی را صرف پاسخ به همین یک سوال کنیم و در این عرصه از ظرفیت حوزه، دانشگاه، پژوهشگران و از مجموعه تیم های مردم شناسی، جامعه شناسی و فرهنگ سازی استفاده کنیم تا بتوانیم به این سوال پاسخ دهیم و در ادامه آنرا در ایران به برنامه ریزی تبدیل نماییم. اینکه گمان کنیم گذشته گان همه زحمات را کشیدند و چیزی برای آینده نگذاشتند، اشتباه است، باید ببینیم اسلام چه راهی برای مشکلات ارائه داده. البته باید مطمئن باشیم پس از آنکه در مسیر الهی و شناخت تعالیم دینی،گام برمی داریم، خداوند هم به ما کمک می کند: «من جاهد فینا لنهدینهم سبلنا».
* به نظر شما مبانی تفسیری حوزه قرآن به عنوان اصلی ترین منبع فقهی در خود حوزه چه میزان مورد کنکاش قرار می گیرد؟
فقهای ما افزون بر آیات ،بیشترین تاکید شان روایاتی است که شرح قرآنی دارند. اصرار فقها بر این است که فقیه باید روی قرآن کار کند، چرا که روایات مرحله پردازش و تکامل آیات است. مطلب مهم دیگر این که ما برای پاسخ گویی به مسائلی مانند موضوعات جدید که در روایات ما به وضوح پاسخی ندارد، آنها را را در موضوعات جدید بر اساس تمرکز بر قرآن و با استفاده از روش هایی که از معصومین(ع) یاد گرفته ایم، دنبال کنیم.
هنوز مسائل نو در جامعه علمی حوزه های علمی تبدیل به مسئله علمی نشده؛ ما باید بتوانیم این را به مباحث حوزه های علمیه تبدیل کنیم و تولید انبوه را مد نظر قرار دهیم، لذا به طور طبیعی فقیه ما باید از قرآن شروع کند. پاسخ این پرسش که چرا حوزه آنگونه که شایسته است هنوز قرآنی نیست، این است که حوزه هنوز مسئله مدار نبوده و مسئله جدید در آن چرخ نخورده است. اگر در فقه، مسائل جدید به گفتمان سوالی تبدیل شود، می توان شاهد توفیقات ارزشمندی در این عرصه بود؛ در این شرایط به طور طبیعی قرآن در رأس منابع قرار خواهد گرفت.
* چه کنیم طلاب قرآن محور شوند؟
در حوزه علمیه باید تدبیر شود تا علوم مختلف در کنار قرآن مطالعه و طلبه مانوس با قرآن شود. قرآن نباید تنها تبدیل به متنی ادبی گردد، بلکه به عنوان متنی اخلاقی، ارزشی و تربیتی مطرح باشد. اگر میان دروس حوزه و قرآن پل ارتباطی برقرار شود، حوزه ما حوزه نورانی و قرآنی خواهد شد و آن وقت به تدریج سهم قرآن نیز بیشتر خواهد شد.
البته در این عرصه نباید عجله کنیم، بلکه آرام آرام باید تدبیر قرآن را در متن تحصیلی و مهمتر از آن، در امور تربیتی حوزه وارد کنیم. باید بیش از این که بر آموزش تأکید کنیم، نسبت به تهذیب سرمایه گذاری نماییم. در این عرصه ابتدا باید قرآن را به متنی برای تهذیب تبدیل کرد و اساتید اخلاق مباحث اخلاقی را مطرح کنند و طلبه ها را به سمت قرآن بکشانند.
انتهای پیام// 15/ 313
نظر شما