دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳ |۲۳ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 25, 2024
شهید ناظمی نارگانی

حوزه/ «در حال آمدن به خانه بودم، در راه دیدم پیرمردی کفش پایش نیست، برای این که پیرمرد اذیت نشود، کفشم را به او هدیه کردم»

خواهر شهید طلبه محمدعلی ناظمی نارگانی در حاشیه دیدار حجت الاسلام والمسلمین شمس، مدیر حوزه علمیه استان یزد با خانواده این شهید والامقام، در گفتگو با خبرنگار «حوزه» در یزد، با بیان این که بردارم هیچ دلبستگی به دنیا نداشت، اظهار داشت: یک روز در هوای داغ تابستان بافق بود که دیدیم محمد علی با پای برهنه در حال آمدن به خانه است، وقتی به در منزل رسید از او پرسیدیم کفشت کجاست، شهید در پاسخ گفت: «در حال آمدن به خانه بودم که دیدم پیرمردی کفش پایش نیست و برای این که پیرمرد اذیت نشود کفشم را به او هدیه کردم».

وی در خصوص خاطره دوم از بردار شهیدش، ادامه داد: همسایه مان تعریف می کرد روزی بقچه سنگین روی سر گذاشته بودم و از صحرا به سمت خانه در حرکت بودم، ناگهان احساس کردم سرم سبک شده و چیزی روی سرم نیست، زمانی که به پشت سر خود نگاه کردم، دیدم شهید ناظمی بقچه را روی سر خود گذاشته و درحال آوردن آن است.

*کمک به دیگران بدون منت گذاری

خواهر شهید ناظمی با اشاره به این که برادرم اگرکاری برای کسی انجام می داد، هیچ گاه منتی بر سر کسی نمی گذاشت و معتقد بود اگر کسی کاری کند اجرش پیش خداوند محفوظ است، اضافه کرد: برادرم علاوه بر کمک به دیگران در کارهای کشاورزی خیلی کمک کار پدر مرحومم بود و زمانی که به خانه می آمد، بلافاصله برای کمک به پدرم به صحرا می رفت.

وی با اشاره به این که شهید ناظمی به نماز اول وقت توجه ویژه ای داشت، تصریح کرد: ایشان همیشه به ما توصیه می کرد نماز خود را سر وقت بخوانیم و همیشه می گفت چیزی جز نماز اول وقت به درد انسان نمی خورد.

خواهر ناظمی نارگانی با بیان این که برادرم خیلی از آزادی خرمشهر خوشحال بود، گفت: بعد از آزادی خرمشهر با دوستان خود سوار ماشین شده بود و در شهر می چرخیدند و شعار می دادند «خرمشهر آزاد شد، خاک تو سر صدام شد».

وی در ادامه خاطرات خود گفت: روزی یکی از همسایه هاگفت برادر تو مرده، من هم از این حرف همسایه مان خیلی ناراحت شدم، شب برادرم به خوابم آمد و در حالی که من گریه می کردم، دستش را روی شانه من گذاشت و سوره والعصر را خواند و در ادامه گفت: لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى (برای انسان بهره ای جز سعی وکوشش او نیست. آیه 39 سوره نجم) و زمانی که از من دورتر و دورتر می شد، من گریه می کردم و می گفتم علی نرو، بعد از اینکه از خواب بیدار شدم فهمیدم برادرم که چند سال مفقود الاثر هم بود شهید شده و دیگر بازنمی گردد.

* زندگی نامه شهید طلبه محمد علی ناظمی نارگانی

شهید طلبه محمد علی ناظمی نارگانی در خانواده ای کشاورز و مذهبی زندگی خود را آغاز کرد و از اوایل کودکی رهسپار مکتب خانه شد تا قرآن را بیاموزد، سپس به تحصیل روی آورد.

وی شوق فراوانی به مجالس قرآن خوانی و روضه داشت و همیشه در مسابقات قرآن و احکام شرکت می کرد، حتی در یکی از مسابقات قرآن، رتبه اول را کسب کرد. علاقه وافر او به اسلام و روحانیت سبب شد به حوزه علمیه امام خمینی(ره) در یزد روی آورد در همان ایام بود که رژیم بعث عراق به خاک میهنمان تجاوز نمود و وی در هنگام تحصیل در حوزه در سال 65 به جبهه اعزام و سه مرتبه در جبهه حضور یافت؛ مرتبه اول در جزیره مجنون زخمی شد اما دوباره به جبهه رفت .

به سبب استعدادی که در دروس حوزه داشت، بعد از یک آزمون برای ادامه تحصیل در حوزه علمیه رسول اکرم(ص) قم انتخاب شد. وی در کنار تحصیلات حوزه دروس رشته فرهنگ و ادب را نیز ادامه داد .

طلبه شهید محمد علی ناظمی سرانجام در عملیات کربلای 8 در سال 66 به شهادت رسید و روحش به ملکوت اعلی پرواز کرد و پیکرش بعد از 10 سال مفقودی به بافق بازگشت.

* بخشی از وصیت نامه

قدر این انقلاب که با خون هزاران هزار شهید به دست آمده را بدانید و امام امت خمینی کبیر(ره) را تنها نگذارید. وحدت خود را حفظ کنید و اختلافات جزئی را کنار بگذارید و پشتیبان روحانیت باشید، بدانید پیام انقلاب به عهده شماست.

روحش شاد و یادش گرامی باد 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha