سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری«حوزه» درششمین سالگرد رحلت فقیه پارسا و محبّ و شیفته اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام مرحوم آیتالله حاج آقا علی صافی گلپایگانی در نوشتاری برخی از ویژگیها و خاطرات آن مجسمه اخلاص و تواضع را تقدیم می کند.
* فقیه جامع
عالم عارف و فقیه جامع و اصولی، انسانی به تمام معنی محبّ و شیفته اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام که با آزاد منشی، صراحت لهجه، بیان و صداقت اعتقاد و گفتار، درد و درک و باور دینی، ایمانی و اسلامی را در عمق جانش دریافته و با شناخت کامل از ارزشهای والای الهی و انسانی، با تمام توان دفاع، و از بروز بِدَع و انحرافات فکری منکرات، تعدّی، تجاوز و ظلم و بیدینی به نحو شایسته و بایسته و با شیوههای بدیع و خطابههای بلیغ و شجاعت و شهامت و پایمردی مثال زدنی و استقامت در خور و شان یک فقیه ولایی جلوگیری مینمود.
* مجسمه اخلاص و تواضع
اخلاص و تواضع ایشان در تمام شئون زندگی روحانی و حیات معنوی چنان بروز و ظهور داشت که با اندک حضور در محضر پرفیضش، هر طالب و سالک را مجذوب و شیفته خویش میساخت.
* پاسدار واقعی مکتب اسلام
عالمی ولایی، پژوهشگری عمیق و فقیهی علوی که خانه ساده و بیآلایش او نزدیک به یک قرن کانون عطوفت، مهر، زهد و تقوی و تعلیم و تعلم مکتب انسان ساز جعفری علیه السلام بود.
قوه و قدرت فقهی، ادبی، تاریخی و... او زبانزد بود و با کوله باری از علم و دانش و فقاهت و پاسداری از مکتب انسان ساز اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام، اسوه عمل بود.
* آزاده و مردم دوست
او فریادگری نستوه و حرّ و آزاده بود که با طراوتی فقیهانه و شور و احساسی مردم دوستانه، خواستههای مردم و متدینین را پاسخ میداد.
در ادبیات و قریحه شعر تبحّر خاص داشت و با تمام اشتغالات فقهی و اصولی و تالیف کتب عدیده (قریب به 50 مجلّد) که مورد نیاز جامعه علمی و حوزوی بود از سرودن اشعار نغز و شیوا و پر محتوا که غالباً متضمّن مفاهیم قرآنی و روایی است غافل نبود و دیوان منتشر شده (راز دل) قسمتی از اشعار معظم له است.
ایشان از عمق وجود به ساحت مقدّس ائمه اطهار علیهم السلام و خاصه حضرت بقیهالله الاعظم امام زمان عجلالله تعالی فرجه الشریف عشق و ارادت خاص داشتند و در مقام بروز و ظهور علاقه خویش به محضر مبارک این حضرات به تعظیم شعائر دینی و انعقاد مجالس و وعظ و سخنرانی و نیز سرودن اشعاری شیوا و بلیغ در مدح و منقبت حضرات معصومین علیهم السلام مجدانه میکوشیدند.
*مرثیه خوانی در مجالس حسینی(ع)
با نام و یاد سید و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام چنان میسوخت که بیاختیار اشکش جاری میگشت و سالیان متمادی محفل روضه حضرت حسین بن علی علیهما السلام را در شبهای پنجشنبه در قم و شبهای جمعه در گلپایگان در منزل برقرار میساخت و خود اول کسی بود که در ابتداییترین جایگاه ورود به مجلس جهت تکریم متدینین و اهل عزا جای میگزید و در برخی از مجالس به مرثیه خوانی و عزاداری شخصاً اقدام مینمود و در این مجلس باشکوه متدینین، علما و شخصیتهای علمی و حوزوی شرکت میکردند تا از فیوضات این جلسه بهرهمند گردند.
* ارادت خاص به امام رضا(ع)
ایشان ارادت و اخلاص خاصی نسبت به ساحت مقدس حضرت ثامن الحجج علیه آلاف التحیه و الثناء داشتند و همه ساله به زیارت آن امام همام مشرّف میشدند.
در یکی از سفرها، دچار مشکل گوش درد عجیبی شدند که به خونریزیهای فراوان از داخل گوش منجر شد و روزانه یکی دو بار جراحت را پانسمان میکردیم تا جلوی خونریزی را بگیرد. لذا ایشان برای جلوگیری از هتک حرمت به آستان مقدّس مولایش چند روزی تا کنار درب حرم مطهّر مشرف میشدند و پس از خواندن زیارت بدون داخل شدن در حرم به محل اقامت مراجعت میفرمودند.
پس از گذشت چند روز پس از تشرّف جهت تعویض پانسمان اقدام شد ولی پس از بررسی، خونریزی و جراحت دیده نشد و نبودن مشکل به ایشان منتقل شد که فرمودند (مگر میشود که آقا به ما نظری نداشته باشند.) فرمودند وقتی کنار درب حرم مطهّر جهت ابراز ارادت ایستاده بودم به این مضمون خدمت حضرت عرض کردم که (آقا میگویند شما به حیوانات هم نظر لطف دارید چه میشود که به این حقیر هم نظری کنید).
* خاطره ای جالب
روزی از محلّ اقامت جهت تشرّف به حرم مطهر رضوی در انتظار وسیله نقلیه بودیم. تاکسی توقف کرد و معظم له و حقیر و یکی از دوستان که جهت خدمت به ایشان همراه بودند سوار تاکسی شدیم.
راننده مقصد را جویا شد؛ ناگاه مرحوم آقا فرمودند مگر غیر از حرم مطهّر جای دیگری هست، و به بنده فرمودند فلانی قلم و کاغذ همراه داری؟ عرض کردم: بله، فرمودند بنویس.
مرا به غیر حرم این دیار کاری نیست
به جز زیارت مولای خویش یاری نیست
خدا کند بپذیرد من ضعیف و ذلیل
که جز به لطف و عطایش امیدواری نیست
این دو بیت را فی البداهه سرودند. و در سفری نیز اشعاری دیگر در مدح حضرت ثامن الحجج علیه السلام سرودند که دو بیت از آن را جهت تبرک و تیمن تقدیم میکنم:
این مهبط ملائکه صحن و سرای کیست؟
این بارگاه سر به فلک رفته جای کیست؟
این جلوهای که مطلع آن شهر مشهد است
روشن نموده ارض و سما از جلای کیست؟
* ماجرای دیدار ایشان با حضرت امام خمینی(ره)
روزهای اولیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مساجد و حسینیهها مبدّل به پایگاهی برای بیان دیدگاهها و عقاید بعضی از وابستگان گروههای سیاسی شده بود و منابر و تریبونهای مختلف بیشتر در اختیار این گروهها قرار داشت، لذا حضور روحانیون و وعّاظ اندکی کمرنگ شده و حتّی در مجالس تعظیم شعائر مذهبی و ایام عزاداری اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام سخنرانانی از این قشر حضور داشتند. به خاطر میآورم که یکی از خطبای معروف و بعضی از اهالی منبر در جلسهای ابراز داشتند که از محضر رهبر معظم انقلاب حضرت امام خمینی (ره)درخواست ملاقات برای وعّاظ شده ولی تا آن زمان موفق به دیدار نشده اند، لذا از مرحوم والد تقاضا نمودند که با توجه به چنین شرایطی و انس و الفت فیما بین معظّم له و مرحوم آقا،ملاقات و سخنرانی حضرت امام میتواند چاره ساز باشد.
مرحوم والد خدمت حضرت امام رسیدند و مشکل را مطرح و از ایشان برای این گروه وقت ملاقات گرفته شد، و سخنرانی جامع و کامل مرحوم حضرت امام در آستانه ماه محرم الحرام راهگشا و فصل الخطاب عزاداری خامس آل عبا علیه السلام گردید و این رویه همه ساله جریان داشت.
* از مفاخر شیعه در فقه و اصول و کلام
مرحوم والد با توجه به سوابق خانوادگی و رشد و نموّ در دامان پدری چون مرحوم آیتالله آخوند ملا محمدجواد صافی گلپایگانی(ره)و سبک و شیوه زندگانی و مجاهدات و مبارزات دینی و سیاسی و حضور مستمر و اثرگذار ایشان در متن جامعه و همزمانی با حضور متّفقین و رضاخان و انواع فشارها و سختیهای مربوط به این ادوار و نیز همّت و تلاش مجدانه آن پدر والامقام در جهت نفی باطل و عناصر ضد دین و ولایت و مهدویت و مبارزه جانانه با مظاهر بدع از جمله بهائیت و نجات متدینین و مومنین از خطر انحرافات فکری و عقیدتی و نشر معارف دین قویم و مکتب حقه اثنی عشری و همراهی و همفکری با بزرگانی همچون مرحوم آیتالله شهید حاج شیخ فضلالله نوری رضوانالله علیه و درک محضر اعلام و اساتید بزرگ همچون (سید محمد تقی مدرس- میرزا جهانگیرخان قشقائی- میرزا محمد هاشم خوانساری- ملا محمد باقر فشارکی) ایشان را میتوان یکی از مفاخر شیعه در فقه و اصول و کلام و ادبیات و مجاهدی خستگی ناپذیر در راه اعلای کلمهالله دانست که این جامعیت را به فرزندان خویش منتقل و آنان را از پاسداران فخیم مرزهای ولایت و امامت و از علمای بنام حوزه علمیه قرار داد (مرحوم آیتالله حاج آقا علی صافی و مرجع عالیقدر حضرت آیهالله آقای حاج شیخ لطفالله صافی ادامالله ظله الشریف).
* حق گویی و صراحت لهجه
صداقت و صراحت و شفافیت سخن و حق گویی و بیپرده گویی عالمانه و عدم ملاحظه در بیان حق بر اساس دریافتهای مجتهدانه والد، ایشان را در زمره عالمان انگشت شمار قرار داد که فقط و فقط خدا را در نظرداشتند و همین صداقت و عدم تملّق و چاپلوسی باعث شد که او را از بهترین مشاوران و معاضدان مبرز اعاظم علما نظیر مرحوم آیتالله العظمی بروجردی(ره) و مرحوم آیتالله العظمی امام خمینی(ره) و مرحوم آیتالله العظمی گلپایگانی(ره) قرار دهد، و شاید بجا باشد اگر بگوئیم حادثه یا واقعه یا مطلب سیاسی اجتماعی خاصی در حوزه علمیه واقع نشده که معظم له نقش تعیین کنندهای در آن نداشته باشند.
ارتباط و الفت با مرحوم آیتالله العظمی بروجردی (ره) و حضور مستمرّ در تمام مراحل حیات پر فیض آن مرحوم در شئونات مختلف و بودن اوّل مستشکل درس مرحوم آقا و دادن مشاورههای موثر و دور از هوای نفس در موقعیتهای مختلف او را به نزدیکترین فرد در کنار آن مرحوم مبدّل ساخت، آنچنان که عنایات ویژه مرحوم آقا به ایشان ناشی از درک مقام علمی- عملی و سیاسی و اجتماعی ایشان، و مورد احترام خاص او بود لذا حضور همه جانبه در عرصههای مختلف او را از دیدگاه دستگاه حاکمیت به فردی موثر در حوزه علمیه قلمداد نمود و هر از گاهی نسبت به ایشان تنگناها و مشکلاتی فراهم میآورد.
ارتباط ایشان با حضرت امام خمینی(ره) در این دوران و پس از رحلت مرحوم آیتالله العظمی بروجردی (ره) و شناخت کافی و وافی مرحوم امام (ره) از ایشان و والدشان موجب شد که در بسیاری از مسائل آن دوران و بعد از آن و پیش از انقلاب و پس از آن طرف مشورت قرار گیرند و ایشان نظرات خویش را صادقانه و با صراحت به حضرت امام (ره) منتقل مینمودند.
* چهرهای مبارز و مجاهد
حضور معظم له در کنار مرحوم آیتالله العظمی گلپایگانی (ره) و انجام ماموریتهای سخت و تبادل افکار و همسویی و همفکری با ایشان در جهت مسائل مملکتی و حوزوی و امور دیگر که از ذکر آنها گذر میکنیم، او را چهرهای مبارز و مجاهد در مقابل ظلم و جور دستگاه پهلوی نشان داد که به لحاظ همین امور، دستگاه پهلوی و بویژه ساواک نسبت به این شخصیت واکنشهای مختلف نشان داده و به بارها تهدید و احضار و بازداشت و نهایتا تبعید او منجر شد.
فراموش نمیکنم شاید 12 ساله بودم که رئیس ساواک آن زمان سرهنگ مهران به مدت 3 شب به منزل ما میآمد و آنگونه که مرحوم آقا نقل میکردند (او میگفته که شخص شاه نسبت به حضور شما در قم موافقت ندارد و میبایست از قم بروید و ایشان میفرمودند که من آزادی خودم را به دست خودم از بین نمیبرم و از قم نمیروم مگر آن که زور باشد و دستگیر شوم).
بالاخره سحرگاهی فرا رسید و ایشان را با چند مامور از منزل دستگیر و به مشگین شهر تبعید نمودند. در مشگین شهر هم ایشان از امر به معروف و نهی از منکر و فراخوانی مردم به مخالفت با دولت وقت فروگذار نکردند تا جایی که پس از مدتی ایشان را به گلپایگان تبعید نمودند.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد
نویسنده: مصطفی صافی گلپایگانی
نظر شما