به گزارش خبرگزاری «حوزه» خبر شهادت آیت الله شیخ نمر محمد باقرالنمر، رهبر شیعیان عربستان شوک بزرگ خبری بود که سراسر جهان اسلام به خصوص جهان تشیع را تحت تاثیر قرارداد.
اولین واکنش جدی پس از این خبر هولناک، همچون همیشه از سوی مراجع عظام تقلید ایران و عراق انجام شد و این مراجع با بیانات بسیار شفاف و قاطع، این جنایت وحشیانه را که نقض کامل حقوق الهی و انسانی است، محکومت کردند.
پس از این پیام ها بود که موج گسترده ای از بیانیه ها، سخنرانی ها و مصاحبه ها در تلکس های خبری ایران و کشورهای منطقه علیه این اقدام آل سعود آغاز شد؛ این موج اعتراضات در عرصه مجازی باقی نماند و موج گسترده اعتراضات به خیابان های مختلف کشور رسید.
مراجع عظام به خصوص در یک سال اخیر بارها حکومت عربستان را به خویشتن داری و متانت در تصمیم گیری و رعایت حقوق اقلیت شیعیان دعوت کرده بودند و بارها در درس خارج و محافل عمومی و رسانه ای عنوان کرده بودند این اقدام، ممکن است محو حکومت را تسریع کند؛ در حقیقت در این مدت بیشترین و شایع ترین شعاری که از سوی محافل سیاسی و شخصیت های علمی و فرهنگی وسیاسی جهان تشیع و جریان ها و رسانه های آزاد به گوش می رسد، این شعار است که اعدام شیخ نمر زوال و سرنگونی حکومت آل سعود را در پی خواهد داشت! حال باید دید که این شعار، آیا شعاری احساسی است یا یک واقعیت!؟
در این سطور، راقم، بر این باور است این سخن مراجع عظام، حقیقی تر از آنی است که کسی در آن شک کند.
دلیل اول: اولین دلیلی که موید این مدعا است، آیات و روایات بی شماری است که چه در قرآن، چه در کلام و سیره معصومین(ع)، حکومت ظالمان را بی پایه تر از لانه عنکبوت دانسته اند. عاقبت ظالمان از جنس حکام مخالفان جریان نبوت و به طور کلی جریان ظلم، پایان بسیاری از قصص قرآنی است، ولی نتیجه تمامی این قصص قرآنی، چیزی جز نابودی و هلاکت و ذلت نبوده است.
ظالمان در منظر قرآنی همیشه با ابزار زور و زر و تزویر در مقابل جبهه حق ایستاده و باتمام ابزارهای دنیوی با علم به حق بودن طرف مقابل با آن مقابله کرده اند؛ امیر مومنان علی (ع) بیان کردند من ظلم عباد الله کان الله خصمه دون عباده، یعنی کسی که بندگان خدا ظلم کند، با خدا طرف است؛ این روایت و روایات بسیاری که عاقبت ظلم را چیزی جز ظلم و نابودی ندانسته اند موید این مطلب است.
پیامبر خدا(ص) فرموند، حکومت با کفر ممکن است به دوام خود ادامه دهد، ولی با ظلم هرگز؛ از دیگر سوی از آنجا که عاقبه للمتقین، وعده الهی در راه است، ولی بازهم عناصری در کار هستند که این وعده، زودتر محقق شود.
پس از مبانی عقیدتی و کلامی که بر هیچ مسلمانی پوشیده نیست، به عوامل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی می رسیم که پاسخی بر این مدعا است.
دلیل دوم:
عربستان جدید پاشنه آشیل هژمونی آمریکا
عربستان سعودی، حکومتی است که توسط عبدالعزیز آل سعود و با همکاری مستقیم انگلیس بنیان نهاده شد و ادامه روند این حکومت، از ابتدا و پس از استخراج نفت و تبدیل شدن به یکی از مهمترین ذخایر انرژی جهان، باعث شد این حکومت به سرعت به یکی از ثروت مند ترین کشورهای جهان مبدل شود. این حکومت از نظر سیاسی کاملا وابسته به غرب بوده و در لابلای کشاکش دوقطب بزرگ جهان در بلوک غرب جای گرفت؛ این حکومت همچون پلهوی دوم به اهرم های امنیتی آمریکا در منطقه مبدل شده بود و با توجه به قدرت نظامی ایران همیشه در سایه ایران قرارداشت، ولی پس از انقلاب اسلامی و از بین رفتن ژاندارم اصلی منطقه، عربستان سعی کرد که جایگزین ایران شود و از جنگ تحمیلی علیه ایران نیز استفاده کرد که با تقویت خود به همراه تضعیف دو کشور قدرت مند منطقه خود را به قدرت اول منطقه مبدل کند، ولی این کشور بسیار ضعیف تر از آن بود که بتواند چنین حالتی را ایجاد کند؛ جنگ عراق علیه کویت نشان داد که این پادشاهی از قدرت بسیار کمی برای حفظ این شرایط برخوردار است. به همین دلیل سعی کرد هم پیمانی خود را با آمریکا از راه دور و پاکستان به عنوان قدرت هسته ای همپیمان آمریکا، حفظ کند؛ اما نکته اینجاست که این رژیم در دوره افول خود قراردارد و جنگ نیابتی با لشکری کرایه ای و تجهیزات کرایه ای از غرب و شرق در جنگ با فقیرترین کشور جهان عرب نشان داد که عربستان به حدی ضعیف است که حتی توان استفاده از دریای تجهیزات نظامی که هر سال متعهد به خرید آنها از غرب است را هم ندارد.
عربستان، به خصوص پس از جریان بیداری اسلامی سعی کرد با نفوذ در سوریه و شکست جریان مقاومت، خود را به عنوان امین آمریکا در این منطقه ثابت کند؛ اما، نکته اصلی در همین جاست زیرا آمریکا در مسیر روابط و اداره هژمونیک خود در صدسال اخیر ثابت کرد اگر یکی از ایادی او در هر منطقه ای دچار کوچکترین ضعف و خللی شود، به سرعت او را جایگزین خواهد کرد؛ همین امروز نیز خاندان سلطنتی گذشته، ایران آمریکا را مقصر می دانند و بیان می کنند آمریکا به وظیفه خود نسبت به این خاندان عمل نکرده. آغاز قیام مردمی و رویش جوانه های اعتراض در این کشور بسته و نظامی، جنگ بی ثمر به یمن، شکست در پروژه شکستن خط مقاومت و.... نشان داد که آمریکا باید به دنبال جایگزینی این پادشاهی با یک نظام دیگر باشد. شاید اگر این خیزش به یک خیزش عمومی تبدیل شود آمریکا همچون تمام مناطقی که چنین تجربه ای را سپری کردند به دنبال جایگزینی یک حکومت و یک سیستم جدید باشد و قطعا اولین نتیجه آن، از هم پاشیدن این حکومت و نظام خواهد بود.
دلیل سوم:
فرهنگ عمومی حاکم بر عربستان
این مورد، این نکته را ثابت می کند که این دولت با چالش های بسیار زیادی از نظر فرهنگ عمومی مواجه است؛ این دولت با تجمیع روسای تمام قبایل با نفوذ در ریاض و مراقبت شدید از آنها و گسترش سیستم امنیتی پیچیده و پولادین در این کشور، عملا هر نوع اعتراضی را در نطفه خفه کرده و فضای رعب و وحشت عجیبی در این کشور حکمفرما شد. وهابیت و پیوند خطرناک این فرقه با دست پولادین حکومت باعث شد این کشور به زندانی بزرگ مبدل شود؛ نکته عجیب تر آن است که این فرقه کمتر از یک سوم جمعیت این کشور را تشکیل می دهد، ولی کل منابع حیاتی این کشور را در دست دارند و تمام قبایل در عربستان مجبور به حمایت از قبیله سعودیون هستند، ولی چه کسی است که باور کند که این تبعیت از جهت « در کف شیر نر خونخواره ای» نباشد.
پس از انقلاب های منطقه و بیداری اسلامی رژیم آل سعود سعی کرد با غرور از حفظ موقعیت داخلی خود همراهی آمریکا در جهت رفع موانع مهمی از جمله سوریه در منطقه استفاده نماید اما، آنها هیچگاه تصور نمی کردند یخ این قطب وهابی ترک بردارد؛ اعتراضات عمومی در این کشور از نواحی شیعه نشین که اقلیت محروم جامعه عربستان را شامل می شوند به اهل تسنن آزادی طلبی رسید که در فضای مجازی، نفرت خود را از آل سعود برای اولین بار در دو سال گذشته نشان دادند؛ اگر چه این افراد جمعیت کثیری نبودند، ولی شکستن این حصار، خطر بزرگی برای یک دیکتاتوری محسوب می شود و یکی از دلایل اعدام روزهای گذشته نیز به همین جهت بود تا باردیگر مردم کشور خود را به خود بیاورد که هر کسی بخواهد بر خلاف این رود شنا کند، باید قید سر خود را بزند.
تحولات سه سال اخیر به خصوص پس از روی کار آمدن شاه جدید نشان داده است که شورش های عمومی از حالت های بسیار کوچک به استان های مختلف کشیده شده و مردم و حتی بسیاری از زنان با استفاده از فضای رسانه های مجازی سعی می کنند حصار آهنین سعودی ها را بشکنند. امروز درز اخبار از پادشاهی سعودی راحت تر از گذشته شده است و عیان شدن ضعف شدید و اختلاف درونی این رژیم مردم را علیه آنها جسورتر کرده و قطعا این مردم منتظر کوچکترین فرصتی برای برهم زدن شرایط حاضر هستند؛ شرایطی که قطعا با تغییر آن، حکومت نیز دیگر مجال ادامه نخواهد یافت؛ پس از این جنایت هولناک نیز مردم عربستان به خصوص شرق عربستان و استان های مختلف این کشور قرارهای خود را برای ایجاد ناامنی در این کشور گذاشته اند، زیرا اگر در این قضیه سکوت کنند در حقیقت باید در آینده منتظر کشتارهای بزرگتری باشند؛ به همین جهت در حال حاضر بزرگترین فرصت برای ایجاد یک روند جدید برای توسعه اعتراضات مردمی آغاز خواهد شد؛ و همین شورش عمومی با فراگیر شدن قطعا عنان کار را از دست این حکومت بی تجربه که صدها دشمن در سیستم خود دارد، خواهد شد و این شعار که خون شیخ نمر، دودمان سعودی را به باد خواهد داد وارد فاز جدی تری خواهد شد.
دلیل چهارم:
آشفتگی درون سیستمی بی سابقه
شاید در هیچ دوره ای به اندازه این سه سال اخیر، نظام پادشاهی آل سعود این همه تعارض و کشمکش بر سر قدرت را تجربه نکرده باشد؛ پس از ملک عبدالله، ملک سلمان به یک مرتبه قانون وضع شده توسط برادر را کنار گذاشت و پادشاهی رااز یک خاندان به خاندان دیگر منتقل کرد و با یک کودتا در سطح پایین تر یعنی در بین ولی عهدان، پادشاهی فرزند خود را با توجه به وضعیت جسمانی خاص او تضمین کرد؛ اشتباهات ویرانگر این پدر و پسر در منطقه و شکست های پی درپی ، کسری بودجه بی سابقه، مشکلات مالی و اقتصادی و بحران مشروعیت در داخل و بحران مشروعیت در درون سیستم حکومتی باعث شده است که این پدر و پسر، با سخت ترین شرایط برای حفظ این پادشاهی همراه باشند.
دو گروه پرنفوذ در عربستان این پادشاهی و این سمت را بین خود می گردانند، ولی فرزندان و نوادگان رشد کرده و باد غرور و ثروت زیرپوست های این چند صد نفر خوابیده، به همین جهت هر کدام از این فرزندان و نوادگان به خصوص پس از قدرت طلبی های محمد بن سلمان سودای پادشاهی را در سر می پرورانند و تحلیل گران عربستان درگیری های درون آل سعود در سال های آینده را قطعی می دانند و این عامل در کنار مشکلات داخلی و خارجی که این پادشاه بی تجربه و نالایق و ضعیف ایجاد کرده، شرایط را برای این درگیری درون خانوادگی بسیار محتمل کرده. اقدام جاهلانه این پادشاه برای اعدام شیخ نمر و اعتراضات گسترده درون خانوادگی نسبت به این جریان و بالابردن ریسک اداره این کشور، قطعا نارضایتی را نسبت رژیم آل سعود بیشتر خواهد کرد.
دلیل پنجم:
اعلام رسمی مبارزه با ایران
بسیاری از تحلیلگران مسایل منطقه، اعدام شیخ نمر را پیام ریاض به تهران و تلاش در جهت محکم تر کردن پیوندهای دشمنان علیه ایران می دانند؛ این تحلیلگران بیان می کنند ایران بارها و به عربستان در خصوص اعدام شیخ نمر هشدار داده بود؛ در همان زمان و پس از عقب افتادن اجرای این حکم بسیاری از نظریه پردازان سیاست خارجی در منطقه بیان می کردند عربستان به دنبال سبک و سنگین کردن اوضاع است و به احتمال فراوان از اجرای این حکم خودداری می کند تا با ایران به شکل رسمی درگیر نشود، ولی این اقدام ثابت کرد سعودی هایی که در گذشته از سوی همین روحانی شجاع تحقیر شده بودند که حتی از خبر جنگ با ایران نیز می هراسند، با این اقدام قطعا چراغ سبز آمریکایی ها را دریافت کرده و به دنبال اجرای یک سیاست جدید در منطقه و به راه انداختن جنگ فرقه ای و مذهبی و درگیر کردن ایران در یک چالش جهانی است؛ چنانکه در آتش سوزی سفارت عربستان در ایران نیز مشخص شد، آنها به دنبال استفاده از این فرصت برای جنگ افروزی و اثبات دخالت ایران در سیاست داخلی خود بودند که مواضع هوشیارانه نظام و حضور به موقع مراجع که نماد قدرت عمومی غیر حکومتی هستند، برای اعلام حضور گسترده مردم در اعتراض به این جنایت باعث شد که عربستانی ها در این نقشه نیز ناکام بمانند، ولی تحلیل این اقدام در این روزها از سوی تصمیم سازان نظام اسلامی در حال انجام است، ولی آنچه مشخص است این است که عربستان برای این تقابل با ایران در شرایطی نیست که بخواهد چنین حماقتی انجام دهد و خود را در آشوب داخلی و برنامه های ایران برای جلوگیری از اقدامات آتی آنها گرفتار کند.
شاید چند سال دیگر مشخص شود این ریسک بزرگ و حماقت تاریخی آل سعود در اعدام تاثیرگذارترین شخصیت مذهبی ضد وهابیت این کشور، همانگونه که بسیاری از علمای ما نیز در پیام های خود بیان کرده اند بر اساس تحریک آمریکایی هایی انجام شود که نقشه سقوط این رژیم را به هرشکلی عملی کنند، زیرا این اتفاق قطعا یک درگیری طولانی را با قدرت مند ترین کشور منطقه برای عربستانی که در کوچکترین اجزای فنی خود نیز نیازمند دیگران به همراه خواهد داشت و با این شرایط خطرناکی که از زمین و زمان برای این شاه آلزایمری می رسد، این حرکت را می توان خودکشی سیاسی نظام سعودی دانست زیرا قطعا پاسخ این هتاکی برای رژیم آل سعود غیر ممکن خواهد بود.
دلیل ششم:
قطع رابطه عربستان با ایران
آل سعود با قطع را رابطه همه جانبه با ایران و تحریک کشورهایی چون بحرین، جیبوتی و سودان که کشورهای کم اهمیت در منطقه و جهان محسوب می شوند، سعی کرد فضای هیجانی در مقابل هجوم و به سفارت خانه این کشور در ایران در رسانه ها و محافل بین المللی ایجاد کند. اما نکته جالب اینجا بود که کشورهای غربی از جمله آلمان، انگلیس و فرانسه و حتی آمریکا نیز این اقدام رژیم آل سعود را اقدامی عجولانه توصیف کردند و اعدام رهبران شیعه این کشور را تقبیح کردند. هر چند که عربستان سعودی این بازی را بر سر هجوم به سفارت خانه خود به راه انداخت ولی بر کسی پوشیده نیست که عربستان به دنبال چنین بازی در منطقه بوده و پیش بینی می شود عربستانی ها از کشورهایی چون عمان و یا کشورهای دیگر بخواهد بین آنها و ما میانجیگری کنند و این مساله را با چند امتیاز حل کنند ولی آنچه که از همین امروز نیز مشخص است این که امر مذکور اشتباهی دوباره است، زیرا همانگونه که در اخبار نیز عیان شد مسوولان آمریکایی به سرعت از ریاض خواستند که این فضا را کنار بگذارد و این تصمیم عجولانه را تصحیح کند زیرا دلیل آن روشن است زیرا آمریکا در دو حالت متضرر می شود، نخست زمانی که ایران و عربستان به یک وفاق همه جانبه برسند و دوم اینکه این دو کاملا با هم قطع ارتباط کنند؛ بهترین حالت برای آمریکایی ها برای حفظ و کسب منافع بیشتر، روابط سینوسی و کج دار و مریض بین این دو کشور است زیرا این حالت، باعث ایجاد موازنه منفی و همچنین حفظ منطقه امنیت بین این دو کشور مهم منطقه که منافع اقتصادی سرشاری را نصیب شرکت های اسلحه سازی و اقتصادی آمریکایی از طریق فروش تسلحیات و خدمات به عربستان می کند، می شود.
قطعا روند مقابله جدی سعودی ها با ایران، به منافع آنها ضرر صدرصدی خواهد زد زیرا در آن صورت آنها جبهه ای علیه ایران شکل می دهند که قطعا با توجه به شرایط فعلی ایران در فضای جهانی و همچنین رفتن عربستان به گوشه رینگی که خود آن را ساخته است می تواند این کشور را با تهدیدی بنیادین مواجه کند زیرا به قول معروف دیگر ایران با این کشور وابسته، تعارفی نخواهد داشت و آمریکا و غرب نیز به خوبی این مطلب را می دانند که دیگر تعارفات در منطقه کنار گذاشته می شود و قطعا تنها کسی که از این موقعیت متضرر می شود عربستان خواهد بود.
پی نوشت1: مردان بزرگ همیشه فاتحان جنگ ها نیستند بلکه کسانی هستندکه با خون خود، فتح های بعدی را رقم می زنند؛ این روحانی شجاع سر خود را داد تا بار دیگر قانون الهی پیروزی خون بر شمشیر در سالها و یا حتی ماه های آتی در این منطقه اجرا شود.
پی نوشت2: شعار و مدعای خودکشی آل سعود با این چند عامل و عوامل بسیاری که در این مقال نمی گنجید، شعاری عملی است و شیخ نمر به نماد انقلابی مردم مظلوم عربستان مبدل خواهد شد زیرا با نابودی گروه های تکفیری عربستان آخرین تیرهای خود را نیز از دست داده و در مقابل این موج داخلی و خارجی و مشروعیتی روزگاری سیاه تر را تجربه خواهد کرد.