اشاره : طرح هجرت بلند یکی از طرح هایی است که حوزه های علمیه به منظور حضور و استقرار دائمی یا حداقل یک ساله طلاب و روحانیت به همراه خانواده در مناطق محروم کشور درنظر گرفته اند، برهمین اساس برخی از روحانیون مبلغ به صور جهادی به این مناطق رفته و اقدام به تعمیق معارف دینی و ارزش های اسلامی می پردازند.
حجت الاسلام مجتبی صالحی یکی از ا مبلغین حوزه علمیه اصفهان است که به فعالیت خطیر و مهم تبلیغ دین مشغول است که ماحصل گفتگو با این روحانی مبلغ تقدیم می گردد.
ابتدا خودتان را معرفی کنید و بفرمایید در حال حاضر در چه زمینه ای فعالیت دارید؟
مجتبی صالحی مبلغ هجرت و طلبه سال دهم حوزه علمیه اصفهان هستم، که کار تبلیغ خود را از سال 1384بهصورت کوتاهمدت و از سال 1388 به صورت بلندمدت آغاز کردم ، چند سال اول کار تبلیغ خود را در شهر هایی بلوچستان انجام دادم، که براثر سانحه رانندگی در مسیر تبلیغ دین، خانواده خود را در بلوچستان از دست دادم و سپس به اصفهان مهاجرت کردم و مجدد ازدواج کردم ،براساس رسالت اسلامی و انسانی خویش علاقه خود به کار تبلیغ، کار مبلغی را در شهرستان نجف آباد دوباره اغاز کردم و دراین مدت در شهر های یزدانشهر و رحمت آباد از توابع نجف اباد مشغول به کار تبلیغ دین بودم.
به بخشی از فعالیت های فرهنگی و تبلیغی خودتان در طول این مدت در قالب طرح هجرت بلند مدت اشاره کنید.
در برنامه تبلیغی یکسری وظایفی را معاونت تبلیغ حوزه علمیه استان اصفهان و قم ابلاغ می کنند که از آن جمله می توان به اقامه نمازجماعت در سه وعده، بیان احکام در بین دو نماز، سخنرانی در اعیاد و شهادت و تلاش برای آشنایی جوانان با معارف اهل بیت، برگزاری مسابقات و شبی با قرآن، دیدار با خانواده شهدا وایثارگران که متناسب با محل این موارد بومی سازی می شود اشاره کرد و در مواردی هم باید طلبه نوآوری داشته باشد، که به عنوان نمونه می توانم به خرید وسایل ورزشی و تفریحی برای نوجوانان از خیرین، شناسایی افراد نیازمند با محوریت مساجد چند روز قبل از عید نوروز ،تامین و توزیع سبد غذایی، خرید لباس شب عید، اجرای برنامه های 22 بهمن همراه با شور نوجوانان، نمازخواندن در مدارس و برگزاری مسابقه (دلنوشته) در دبیرستان دخترانه حضرت معصومه (س)، اجرای مباحث مهدویت که استقبال بسیار خوبی نیز داشته، اشاره نمایم و در کل هدف از انجام همه این کارها ایجاد انس و الفت بین روحانیت و مردم است .
آیا برای حل مشکلات تبلیغ و روش برخورد با مسائل مختلف آموزش خاص لازم است؟ تا چه اندازه اموزش های حوزه موثرند؟
بله ، یکسری آموزش هایی تحت عنوان مسائل مبتلا به توسط واحد تبلیغ و آموزش های کاربردی ذیل معاونت تهذیب و تبلیغ در قالب آموزش ضمن خدمت که بخشی از آنها آموزش ها عمومی برای همه طلاب طرح هجرت و اجباری است و بخشی هم متناسب با مکان و محل مبلغ، که ممکن است شرایط خاص داشته باشد برپا می شود که شامل یکسری آموزش های تخصصی دیگر مرتبط با ادیان و فرق ، مشاوره های خانواده، مهدویت، نقد مسیحت و فرقه ضاله برای مبلغین برگزار می شود.
آیا همسرتان هم در امر تبلیغ همراه شما هستند و به شما کمک می کنند؟
همسر بنده هم طلبه بوده و به نوعی خودش مبلغه هجرت می باشد که در پاسخگویی مسائل شرعی خواهران ، تابلو اعلانات مسجد ،برنامه های فرهنگی ، طرح مسابقات برای مدارس فعالیت جدی دارد و بیش از 80 درصد فعالیت های تبلیغی به دلیل داشتن وسایل پیشرفته از جمله لپ تاپ و پرینتر در منزل را با کمک هم انجام می دهیم و اگر همسرم آرامش را به من نمیداد مسلما پیشرفتی در کار خود نداشتم.
از خاطرات تلخ و شیرین خود در طول تبلیغ دین در مناطق محروم بفرمایید؟
هر خاطره تلخی، نوعی شیرینی به همراه دارد ، همانطور که حضرت زینب (س) در جریان کربلا فرمودند :ما رایت الا جمیلا . . . جز زیبا چیزی ندیدم، در تبلیغ هر سختی پیش آید آخرش شیرینی انجام رسالت است، اولین خاطره تلخ من در اثر تصادف و در حین طرح هجرت بود که خانواده خود را بر اثر سانحه تصادف از دست دادم، دومین خاطره تلخ من مربوط به منطقه بلوچستان بود که برای انجام کار تبلیغ رفته بودم، با چشم دیدم وهابیت هزینه سنگینی همانند، ساخت مساجد مجهز، یا به ازدواج در اوردن دختر شیعه با وهابیت و در قبال آن پرداخت تمام امکانات به شیعه ها برای گرویدن به وهابیت می کردند ،که این خود مقدمه ای برای نفوذ وهابیت بود و سومین خاطره تلخ من شهادت دوستان هم خدمتی که حین تبلیغ که در خاش به شهادت رساندند .
اما ازخاطرات شیرین تبلیغ باید بگویم، گفتن احکام اسلام برای افرادی که از آن آگاهی نداشتند و بازخورد عالی آن در بین مردم ،که می گفتند یک عمر ما از این مسئله بی خبر بودیم و شما ما را از غفلت و جهل نجات دادید.
دومین خاطره شیرین من این است ، یکبار برای تبلیغ به خوزستان و در بین مردم خونگرم و دل پاک بختیاری سفر کردم که در محل بختیاری به عمامه "پوته" گفته می شود و من را آقا سید خطاب می کردند ، من یک نفر از اهالی را صدا زدم و به او گفتم من سید نیستم، پوته من سفید است و من شیخ هستم و توضیح دادم که آن هایی که پوته سیاه دارند، اولاد پیغمبر و سید هستند ، گفتم متوجه شدید گفت بله! گفتم برو به مردم بگو به من بگویند آشیخ گفت باشه، که رو کرد به مردم و گفت آقایان همه گوش بدید؛ که همه ساکت شدند و گفت" آقا سید یگو من سید نیسم، به ما بگوید آ شیخ" و مجدد رو کرد به خودم گفت: خو گفتم آقا سید ! که نشانه دل پاکی مردم را نشان می داد .