سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه» پاسخ کارشناسان حوزوی به دوسئوال با موضوع چگونگی به وجود آمدن بت پرستی و دلیل کمک خواستن از خدا در هنگام مشکلات را منتشر می کند.
از زمانى كه خدا حضرت آدم(عليه السلام) را آفريد تا زمان قوم نوح، بت پرستى وجود نداشت. در اين فاصله زمانى(از زمان آدم تا نوح)، افراد صالح وخوبى وجود داشتند كه وقتى مردند، شيطان مردم را وسوسه كرد، براى آنها مجسمه هايى ساختند، تا ديگران با ديدن مجسمهها به ياد آن بزرگان بيفتند سالها گذشت و كم كم علاقه مردم به اين مجسمهها بيشتر و بيشتر مىشد؛ به گونهاى كه بسيارى ازمردم به مجسمه ساخته شده احترام مىكردند نسلهاى بعدى به تدريج رابطه تاريخى و دليل وجود مجسمهها در خانهها و ساير مكانها را از ياد بردند (و تنها مىدانستند كه بايد به اين مجسمهها احترام كنند، ولى دليل احترام گذاشتن را نمىدانستند) و به تدريج تصور كردند، مجسمههاى ساخته شده، موجودات محترمى هستند و بايد آنها را بپرستند و به اين ترتيب قوم نوح به پرستش بتها سرگرم شدند. رؤساى آن مردم كه بت پرستى برايشان فايده زيادى داشت، مردم را به بت پرستى تشويق مىكردند و به فرموده قرآن: «و اين رهبران گمراه» مكر [و نيرنگ] بزرگى بهكار بردند و گفتند: دست از خدايان و بتهاى خود برنداريد، [بويژه] بتهاى «وَد»، «سواع»، «يغوث»، «يعوق» و «نسر» را رها نكنيد و آنها گروه بسيارى را گمراه كردند...(نوح،22).
چرا در موقع مشكلات، به خداوند مراجعه مىكنيم و ازاو كمك مىخواهيم؟
حقيقت اين است كه ما هميشه به خداوند محتاج هستيم و در مواقع خطر محتاجتر. حس خداجويى و خداپرستى در درون همه انسانها وجود دارد و انسان در درون جان خود، تنها تكيه گاه مطمئن خودش را "اللّه" مىداند. در مواقع عادى، اين احساس گاهى كم رنگتر مىشود و غبار غفلت و گناه بر گوش دل انسان مىنشيند و انسان نمىتواند صداى دلانگيز «فطرت» را بشنود، ولى در مواقع خطر و احتياج كه غفلتها به هشيارى تبديل مىشود، پردهها كنار مىرود و آدمى با صداى بلند نداى فطرت را مىشنود كه او را به سوى خدا مىكشاند. در چنين مواقعى، فطرت انسان گواهى مىدهد كه قدرتى مافوق همه قدرتها وجود دارد، كه تنها او مىتواند مشكل پيش آمده را بر طرف كند.
خدا خود در اين باره مىفرمايد: و هنگامى كه به انسان زيان[و ناراحتى] برسد ما را [در همه حال]درحالى كه به پهلو خوابيده، يا نشسته، يا ايستاده است مىخواند، اما هنگامى كه ناراحتى او را برطرف ساختيم، چنان مىرود كه گويى هرگز ما را براى برطرف كردن مشكلى كه به او رسيده نخوانده است. براى اسراف كاران اعمالشان اين گونه زينت داده شده.
ما مثل كودكان شيرخوارى هستيم كه تنها در زمانى كهگرسنه است، گريه مىكند و مادرش را مىطلبد، ولى وقتى مادرش به او شير داد، ديگر مادر را فراموش مىكند و به خواب عميقى فرو مىرود. ولى مؤمنان حقيقى، هميشه خدا را مىخوانند، چون مىدانند هميشه به خدا نيازمند هستند.
منبع : مرکز فرهنگ ومعارف قرآنی .پرسمان قرآنی