بدون اغراق می توان حوزه علمیه خراسان را پایگاه شعر آئینی کشور دانست، چرا که جایگاه ویژه ای در شعر آئینی و ادبیات انقلاب اسلامی داشته و چهره های سرشناسی را در انواع مختلف ادبی معرفی کرده است.
به گزارش روابط عمومی حوزه علمیه خراسان، شب گذشته مدرسه حضرت مهدی (عج) در شب شعری با عنوان «لاله های بیداری» میزبان جمعی از شاعران استانی و کشوری بود که از سوی معاونت فرهنگی و تبلیغی حوزه علمیه خراسان به این مراسم دعوت شده بودند. گزارشی کوتاه از این مراسم تقدیم می گردد:
در ابتدای شب شعر «لاله های بیداری»، مصلحی شاعر باسابقه خراسانی که اجرای برنامه را بر عهده داشت، پس از قدردانی از مسئولان فرهنگی حوزه علمیه خراسان، از حسین معصومی، شاعر جوان مشهدی خواست تا به عنوان اولین شاعر در جایگاه حاضر شود و او هم ابیاتی را پیرامون واقعه کربلا قرائت کرد:
دل با هوای سبز دعا زنده می شود/ جان با نسیم مهر و وفا زنده می شود
پژواک عاشقان طلوع است نینوا/ وقتی چراغ پنجره ها زنده می شود
رازی است سر به مهر در اندیشه زمان/ هستی به شوق کرب و بلا زنده می شود...
سید هاشم وفایی، دومین شاعری بود که به جایگاه دعوت شد و پس از تقدیم یک رباعی به امام رضا (علیه السلام)، این ابیات را خواند:
خواندی حدیث خود را هیهات من الذله/ پیچید بین صحرا هیهات من الذله
تو فاطمی سرشتی، با خون خود نوشتی/ در موجی از بلایا هیهات من الذله
تو حیدری مرامی، تو حجتی، امامی/ گفتی به پیش اعداء هیهات من الذله
خون و شرف به پیکار در روز عشق و ایثار/ یکجا شده ست معنا هیهات من الذله...
وی سپس غزلی پیرامون ورود اسرای مظلوم کربلا به شام قرائت کرد و فرصت را در اختیار حجت الاسلام سید حسین سیدی، مسئول انجمن شعر طلاب خراسان قرار داد تا شور و حال خاصی در محفل ایجاد کند:
عطر در شیشه احساس تو بو می گیرد/ ماه از فرط خجالت ز تو رو می گیرد
همه دیدند که در علقمه هنگام قنوت/ آب با صورت عباس وضو می گیرد
شمع است اگرچه کار بلبل کرده/ مجموعه درد را تحمل کرده
تا رفت سرت بر سر نی دیدم که/ وقت گل نی آمد و نی گل کرده
اما اشعاری که سیدی خواند و شب شعر را به محفل روضه و عزا تبدیل کرد از این قرار است:
بر نیزه نشاندند هلال سرتان را/ کردند لگدمال ستم پیکرتان را
حراج به پیراهن یوسف زده بودند/ کردند به دستان خود انگشترتان را
این ها چه کسانند که با هروله چیدند/ در دست شما غنچه ی نیلوفرتان را
آن سیلی بر صورت و آن دختر معصوم/ آورد به یاد همه شان مادرتان را
سر می شکند هر قلم از این که بگوید/ شق القمر فرق علی اکبرتان را
یکباره طنینی که اَلا مردم عالم/ کشتند جگرگوشه پیغمبرتان را...
حجت الاسلام سید مسلم موسوی، شاعر انقلابی و جانباز هشت سال دفاع مقدس نیز دو شعر قرائت کرد که یکی از آن ها ویژه نوجوانان بود:
مولایی که تو جنگا کرکسا رو خاک می کرد/ عاشق بچه ها بود، اشکاشونو پاک می کرد
تو جنگ خندق اومد، کنیه ش ابوتراب بود/ اما بلند و نجیب، چشاش چشمه ی ناب بود
آفتاب براش دعا کرد که سربلند بمونه/ دستاشو داد تو دستش که از خدا بخونه
آدم به این بزرگی کی دیده و شنیده/ که تو چشاش بتابه یه ماه سر بریده...
محمد صادق بخشی زاده، از اعضای قدیمی انجمن ادبی رضوی نیز فرصت پیدا کرد تا در این شب شعر سروده ی جدیدش را محضر سید و سالار شهیدان تقدیم کند:
رمزی است بین عاشق و معشوق/ دل را به جانان می سپارد او
همراه با اشکی زلال امشب/ فرصت غنیمت می شمارد او
می داند آن پروانه ی عاشق/ این آخرین دیدار دنیایی است
فردا دلش آرام می گیرد/ آئینه بودن هم تماشایی است
او در ازل جام بلا نوشید/ شوری تولد یافت در جانش
یک روز یعنی روز عاشورا/ آمد پگاه عید قربانش...
هاشم رضازاده که حدود یک دهه در کنگره ها و همایش های شعری حضور پررنگی داشته و هم چنین غلامرضا غلامپور، از شاعران قدیمی خراسان نیز ابیاتی را قرائت کردند که مورد توجه حاضرین قرار گرفت. دو دوبیتی غلامرضا غلامپور در مورد آل سعود و شهدای مدافع حرم که در شب شعر «لاله های بیداری» قرائت کرد، در زیر آمده است:
بُوَد این دعایم ز عمق وجود/ به تکبیر و حمد و رکوع و سجود
خدایا به جاه و جلالت قسم/ بکَن ریشه ی خاندان سعود
در مکتب عشق محترم شد/ دارای فضائل و کرم شد
در راه دفاع از ولایت/ سرباز مدافع حرم شد
سید ابوالفضل مبارز، شاعر جوان و خوش قریحه مشهدی نیز با ابیاتی که خواند، کاروان دل های حاضران را تا اربعین حسینی برد:
من آمدم حسین خریداری ام کند/ بی دست و پایم آه، خودش کاری ام کند
چایی بریز مجلس آقایی اش شوم/ کاری برای کوچکی و خاری ام کند
یخ بسته دست در طلب لذت گناه/ دستان گرم اشک مگر یاری ام کند
من آمدم به خاطر او شاید آفتاب/ مهمان ماه در شب بیداری ام کند
من سنگم از حسین ولیکن بعید نیست/ با موج اربعین خودش جاری ام کند...
مبارز قطعه ی دیگری را نیز به ساحت مقدس سقای دشت نینوا تقدیم کرد و جایگاه را در اختیار جلیل فخرایی، شاعر و روزنامه نگار خراسانی قرار داد تا او آخرین کسی باشد که در شب شعر عاشورایی «لاله های بیداری» هنرنمایی می کند:
ای چینی لب پریده ای دل/ ققنوس گلو بریده ای دل
ای رفته ی اشتباه رفته/ با بند کسان به چاه رفته
بازار شکسته سکه ی من/ ای یوسف تکه تکه ی من
من نقش زدم، بر آب کردی/ من ساختم و خراب کردی
سنگ تو شکست حرمتم را/ بی پنجره کرد غربتم را
مانند درخت های مرده/ چون آینه های زنگ خورده
دیدم رگ و ریشه نیست در من/ آن شور همیشه نیست در من...
آتش ز وجودم اقتباسی است/ دستم پی دست ناشناسی است
دستی که نجات ایل با اوست/ فرمان شکاف نیل با اوست
نا آمده ی همیشه در راه/ ای آینه دار صورتت ماه...