به گزارش خبرگزاری «حوزه» یکی از مهم ترین دوران تاریخ اسلام، حوادث و اتفاقات بعد از رحلت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) می باشد. امیرالمؤمنین علی علیه السلام در خطبه 197 نهج البلاغه به حوادث مهمى از لحظه جان دادن پیامبر تا زمان غسل و نماز بر ایشان و دفن آن حضرت اشاره مى کند و نشان مى دهد که آن امام(علیه السلام) به حضرت از همه نزدیک تر بوده است.
حضرت می فرماید: وَ لَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللّهِ ـ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ـ وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَى صَدْرِی. وَ لَقَدْ سَالَتْ نَفْسُهُ فِی کَفِّی، فَأَمْرَرْتُهَا عَلَى وَجْهِی. وَ لَقَدْ وُلِّیتُ غُسْلَه ـ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ـ وَالْمَلاَئِکَةُ أَعْوَانِی، فَضَجَّتِ الدَّارُ وَ الاَفْنِیَةُ. مَلاَ یَهْبِطُ، وَ مَلاَ یَعْرُجُ، وَ مَا فَارَقَتْ سَمْعِی هَیْنَمَةٌ مِنْهُمْ. یُصَلُّونَ عَلَیْهِ حَتَّى وَارَیْنَاهُ فِی ضَرِیحِهِ. فَمَنْ ذَا أَحَقُّ بِهِ مِنِّی حَیًّا وَ مَیِّتاً؟ فَانْفُذُوا عَلَى بَصَائِرِکُمْ، وَلْتَصْدُقْ نِیَّاتُکُمْ فِی جِهَادِ عَدُوِّکُمْ. فَوَالَّذِی لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ إِنِّی لَعَلَى جَادَّةِ الْحَقِّ، وَ إِنَّهُمْ لَعَلَى مَزَلَّةِ الْبَاطِلِ. أَقُولُ مَا تَسْمَعُونَ، وَ أَسْتَغْفِرُ اللّهَ لِی وَلَکُمْ!
«رسول خدا (صلى الله علیه و آله) در حالى که سرش بر سینه ام قرار داشت، قبض روح شد، نفس او در دستم روان گشت. سپس آن را به چهره کشیدم. من عهده دار غسل او بودم، در حالى که فرشتگان مرا یارى مى کردند. (گویى) در و دیوار و صحن و خانه، به ضجّه درآمده بودند. گروهى (از فرشتگان) به زمین مى آمدند و گروهى به آسمان مى رفتند و گوش من از صداى آنان که آهسته بر آن حضرت نماز مى خواندند، خالى نمى شد! تا زمانى که او را در قبر به خاک سپردیم. چه کسى به آن حضرت در حیات و مرگش از من سزاوارتر است؟، بنابراین با بینش خود حرکت کنید و صدق نیّت خود را در جهاد با دشمن اثبات نمایید؛ زیرا به خدایى که معبودى جز او نیست قسم یاد مى کند که من در جاده حق قرار دارم و آنها (مخالفان من) در لغزشگاه باطل اند من سخنانم را آشکارا مى گویم و همگى مى شنوید (و به همه شما اتمام حجّت مى کنم) و براى خود و شما از درگاه خدا درخواست غفران و آمرزش دارم»
اما سختی و مصیبت فقدان رحلت پیامبر (ص) بر جامعه اسلامی هنگامی مضاعف شد که همزمان با آن، نفاق و تفرقه افکنی عده ای جامعه نوپای دینی آن روز را دچار بحران و دو دستگی کرد. در این میان می توان به اختلافات مهمی در صدر اسلام اشاره کرد که هر کدام سهم بسزایی در بحران مذکور داشت.
از این رو شنیدن کلام «شهرستانى» دانشمند معروف و متعصب اهل سنّت، از علماى قرن ششم خالی از لطف نیست. شهرستانی در کتاب ملل و نحل اختلافات مهمی را از صدر اسلام بیان مى کند که هر کدام براى جهان مصائبى به بار آورد، هر چند مى کوشد آن را با اجتهاد اصحاب توجیه کند؛ ولى بدیهى است اعمال خلاف انجام شده به قدرى آشکار است که توجیه آن با مسأله اجتهاد یا اشتباه، غیر قابل قبول است.
* او نخستین اختلاف را نزاعى مى داند که در بیمارى آخر عمر پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) واقع شد. او از صحیح بخارى از «ابن عباس» نقل مى کند هنگامى که بیمارى پیغمبر(صلى الله علیه وآله) که در آن بدرود حیات گفت، شدید شد، فرمود : «ایتُونى بِدَواةِ وَ قِرْطاس أکْتُبُ لَکُمْ کِتاباً لا تَضِلُّوا بَعْدى؛ دوات و کاغذى بیاورید براى شما نامه اى بنویسم تا با عمل کردن به آن بعد از من گمراه نشوید».
عمر گفت: «بیمارى بر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) غلبه کرده (و آنچه مى گوید از هوش و حواس کافى سرچشمه نمى گیرد)، کتاب خدا ما را کافى است». در این هنگام سروصداى زیادى در میان اصحاب بلند شد، پیغمبر (ص) فرمود: «قُومُوا عَنّى لا یَنْبَغى عِنْدى التَّنازُعُ؛ از نزد من برخیزید و بروید، نزاع نزد من سزاوار نیست».
بسیاری از علمای اهل سنت بر این عقیده هستند که پیامبر تصمیم داشتند که در آن روز و در آن وصیت نامه، به جانشین بعد از خود اشاره کنند.
* شرح صحیح مسلم ( نووی ) ج 11 ص 90؛
* فتح الباری ( ابن حجر عسقلانی ) ج 1 ص 186؛
* عمده القاری ( العینی ) ج2 ص 172؛
* ارشاد الساری ( قسطلانی ) ج1 ص 207؛
* شرح صحیح بخاری ( کرمانی ) ج2 ص 172.
نکته مهم در این رابطه این است که اين جمله، به وضوح عصمت مطلق رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را نفي کرده چرا که هذيان، زماني بر شخص عارض مي شود كه عقل او مخدوش شود و در اين صورت بقاي عصمت بي معني است و حال آنکه طبق نص صریح قرآن، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) این صفت را دارد که (و ما ينطق عن الهوى إن هو إلا وحي يوحى) (سوره نجم/آيه5-4)
از این رو ابن عباس بعد از نقل این حدیث افزود: «الرَّزِیَّةُ کُلُّ الرَّزِیَّهِ ما حالَ بَیْنَنا وَ بَیْنَ کِتابِ رَسُولِ اللهِ؛ مصیبت بزرگ این بود که میان ما و نامه پیامبر جدایى افکندند». چرا که با عکس العمل نادرست مذکور در مقابل درخواست پیامبر(صلی الله علیه و آله) که ابن عباس از آن به بزرگ ترین مصیبت یاد می کند؛ در واقع بذر اختلافات عقیدتی کاشته شد و در سال های بعد، زمینه ساز پیدایش فِرَق و اختلافات گوناگون اسلامی شد. (صحیح بخارى، کتاب العلم، حدیث 114 و کتاب المرضى، حدیث 5669)
* شهرستانی سپس به اختلاف دوم در همان بیمارى پیغمبر(صلى الله علیه وآله) اشاره مى کند که فرمود: «جَهِّزُوا جیشَ أُسامَةِ لَعَنَ اللهُ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ؛ لشکر اسامه را آماده کنید و همراه آن بروید، لعنت خدا بر کسى که از آن تخلف کند».
در این هنگام جمعى گفتند: امتثال امر پیغمبر بر ما واجب است و اسامة در خارج مدینه آماده حرکت (به سوى شام براى مبارزه با فتنه شامیان) است. عده دیگرى گفتند: بیمارى پیغمبر(صلى الله علیه وآله) شدید است، قلوب ما اجازه جدایى از او را نمى دهد، باید صبر کنیم ببینیم کار به کجا مى کشد.
* سومین اختلاف در مسأله امامت بروز کرد که به گفته همین دانشمند، مهم ترین اختلاف بین امت، اختلاف در امامت و خلافت بود: «إِذْ ما سَلَّ سیفٌ فِی الاِسْلامِ عَلى قاعِدَة دینیة مِثْلَ ما سَلَّ عَلَى الاِمامَةِ فی کُلِّ زَمان؛ زیرا در هیچ برنامه دینى شمشیرى همچون شمشیرى که در امامت و خلافت در هر زمان کشیده شد، کشیده نشد».سپس داستان سقیفه بنى ساعده و اختلافاتى را که در آن روى داد و سرانجام مسأله بیعت با ابوبکر را نقل مى کند.
منابع: (ملل و نحل شهرستانى، صفحه 16-19 با تلخیص) (پیام امام امیرالمومنین ج 7)
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی شبیری زنجانی
نظر شما