به گزارش خبرگزاری «حوزه» حضرت آیت الله مظاهری در درس اخلاق خود با موضوع «روابط انسان با ديگران» مراتب رابطۀ انسان با قرآن را مورد بررسی قرار دادند.
ایشان در این خصوص آورده اند: قرآن کتاب عمل است و آمده به واسطۀ عمل، آدم بسازد. قرآن اين آيۀ شريفۀ سورۀ جمعه را در چند مورد تکرار کرده است:
«هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ»[1]
* قرآن، کتاب آموزشی و پرورشی
خداوند رسولش را مبعوث کرده و برای او قرآن نازل کرده است، برای اينکه اين انسان را از نظر علم و عمل بپروراند. يعنی قرآن يک کتاب آموزشی و پرورشی است. پيغمبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) يک معلم آموزشی و پرورشی است. قرآن شريف در همه جا وقتی می خواهد يک انسان سعادتمند را معرفی کند، می فرمايد: «الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»؛[2] کسی که ايمان دارد و عمل شايسته هم دارد. در قرآن نداريم جايی که فقط بگويد مسلمان کسی است که عقيده و ايمان داشته باشد. هرکجا فرموده: «الَّذينَ آمَنُوا» [3] بلافاصله فرموده است: «وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ».[4]
بيش از دويست جا اين جمله تکرار شده و معنايش اين است که اين قرآن کتاب عمل بوده و آمده که آدم بسازد؛ آمده تا انسان را از صفر به آنجا برساند که به جز خدا نداند. قرآن آمده، برای اينکه به واسطۀ اعمال خوب رستگاریِ دنيا و آخرت برای او پيدا شود.
* مراتب عمل به قرآن
الف) عمل به احکام
«عمل به قرآن» هم مثل خواندن قرآن و مثل دقت قرآن مراتبی دارد. مرتبۀ اول آن مربوط به احکام است. انسان تقيّد به ظواهر شرع داشته باشد و به قول بزرگان؛ اهل سير و سلوک باشد. معلم های اخلاق می گويند: هيچ چيزی را بهتر از ظواهر شرع نمی دانیم.
قرآن آمده اهل تقوا بسازد؛ به واسطۀ اهميت به واجبات و مستحبات و اجتناب از گناه، به اندازه ای که بتواند متقی شود. وقتی متّقی شد، قرآن می فرمايد: «طُوبى لَهُمْ»[5]؛ خوشا به حال آنها. وقتی که متّقی شد، اهل سعادت است. اين عمل متوقف است بر اينکه يک رساله در ذهنش باشد. رسالۀ مرجع تقليد بيان عمل به قرآن است، برای اينکه هرچه مرجع تقليد می گويد از روايت می گويد و روايت از قرآن می گويد.
* روایات اهل بیت (ع) برگرفته از وحی است
آیت الله العظمی بروجردی (ره) بارها اين روايت را برای ما می خواندند که امام باقر علیه السلام می فرمايند: هرچه من بگويم از پدرم است و هرچه پدرم بگويند از پدرش است و هرچه پدرش بگويند از پيغمبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) است و هرچه آن حضرت بگويند، از جبرئيل است و هرچه جبرئيل بگويند از قرآن است و هرچه قرآن بگويد از خداست.
ادعای تشيع اين است که رسالۀ مراجع تقليد شیعه همان تفسير قرآن است، اما با اتکا به روايات اهل بيت (عليهم السلام) است. اگر ما بخواهيم قرآن به ما کمک کند، بايد از نظر تقيّد به ظواهر شرع، آشنايی کامل به رسالۀ مرجع تقليد داشته باشيم. اگر کسی تقليد نکند، مثل مريضی است که دکتر نرود و بالاخره می ميرد. اگر کسی جاهل باشد و وارد کاری شود، آن کار را خراب می کند. بايد از کسی که متخصّص در کار است، مشورت بگيرد. به قول بزرگان، تقلید يک امر فطری است و امري است که خود انسان درک می کند. چطور اگر مريض شد، به طور ناخودآگاه به دنبال دکتر می رود و اگر کار تخصصی پيدا کرد به دنبال خبره می رود و اگر حکمی از احکام برايش جلو آمد بايد به دنبال رسالۀ مرجع تقليد برود، اين عمل به قرآن است. فرقش اين است که اهل بيت علیهم السلام قرآن را در روایات تفسير کرده اند. الحمدلله ما از نظر روايات مستغنی هستيم.
* حدیث ثقلین فرمودۀ هزار بار رسول خدا (ص)
پيغمبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم تا آخر عمرشان بيش از هزار مرتبه فرموده اند: ««انّى تارِكٌ فيكُمُ الثِّقْلَيْنِ ما انْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما لَنْ تَضَلُّوا كِتابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتى وَ اهْلَ بَيْتى فَانَّهُما لَنْ يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الْحَوضَ»[6]
ای مسلمان! این دو، قرآن و اهل بيت علیهم السلام جدا شدنی نيستند. يکی اصل و يکی مفسّر و يکی اصل و يکی مبيّن است؛ اين دو بايد دوش به دوش هم تا روز قيامت باشند.
* خواندن رساله عملیه واجب است
روايت ثقلين به ما میگويد که بايد از نظر عمل تابع قرآن باشيم و اگر بخواهيم تابع قرآن باشيم بايد تابع اهل بيت علیهم السلام باشيم و اگر بخواهيم تابع اهل بيت سلام الله علیهم باشيم، بايد به رسالۀ مرجع تقليد آشنايی کامل داشته باشيم. لذا بر همه و مخصوصاً جوان ها واجب و لازم است که در شبانه روز يک ساعت رساله بخوانند و وارد در رساله باشند. اگر انسان در شبانه روز يک ساعت رساله بخوانند آشنايی کامل به رساله پيدا می کنند. هرچه شما از نظر عمل بخواهيد، رسالۀ توضيح المسائل دارد و اگر به طور تفصيل نباشد، بايد سؤال شود و جواب داده شود. اين يک عمل به قرآن است که بايد باشد.
ب) عمل به کتب اعتقادی برگرفته از قرآن
مرتبه دوم، عمل به قرآن، عمل به کتب اعتقادی برگرفته از قرآن است. قرآن از نظر اعتقادات خيلی رساست. زبان فلسفه و عرفان را ندارد، اما بالاتر از زبان فلسفه و عرفان، اعتقادات فطری دارد. قرآن از نظر اعتقادات، کمبود ندارد. قرآن از نظر توحيد در اصل وجود خدا بسيار عالی بحث کرده است. قرآن در مورد مراتب توحيد ذاتي، توحيد صفاتي، توحيد عبادی و توحيد افعالی به طور عالی قرآن صحبت کرده است. اگر کسی وارد در قرآن باشد و بخواهد اعتقادات خود را از قرآن بگيرد، بالاترين مراتب توحيد در قرآن است. به عبارت ديگر آنچه بزرگان گفتهاند، در قرآن هست.
مرحوم صدرالمتألهين (ره) در اول أسفار می گويد که من مدتی مشّاء خواندم و متخصّص در فلسفۀ مشّاء شدم، ديدم تاريک است. مدتی اشراق خواندم و متخصّص در فلسفۀ اشراق شدم و ديدم خطرناک است. به قرآن دست زدم و اهل بيت سلام الله عليهم را ديدم و آرام شدم.
صدرالمتألهين (ره) چهل دليل برای اثبات وجود خدا می آورد، اما خود مرحوم صدرالمتألهين اقرار دارد که ادلّۀ در قرآن رساتر از چهل دليل اثباتی فلسفی من است.
دلیل قرآن در مورد نبوت خيلی رسا و عالی است و دربارۀ اعتقاد به نبوت و نبوت عام و خاص نیز صحبت می کند. قرآن در مورد اصل قرآن و معجزه بودن آن خيلی دقيق صحبت می کند و طرز استدلال قرآن غير از استدلال های علم کلام است. قرآن دربارۀ امامت عالی صحبت می کند. لذا علمای شيعه در مورد ولايت عالی بحث کرده و زحمت ها کشيده اند؛ صاحب عبقات الانوار سی جلد کتاب در مورد ولايت علی سلام الله عليه و اولاد آن حضرت نگاشته که افتخاری برای شيعه است؛ احقاق الحق قاضی نور الله شوشتری در بیش از سی جلد مربوط به ولايت است؛ اما ايشان را هم شهيد کردند. بزرگان کتاب های مختصر دربارۀ ولايت در تمتم سطوح؛ سطحی، عوامی، متوسط و دقيق نوشته اند.
عالمان شیعه بيش از هزار جلد کتاب دربارۀ امامت نوشته اند؛ اما همه اقرار دارند امامتی که قرآن اثبات می کند غير از امامتی است که ما می گوييم؛ ما استدلالی حرف می زنيم. متخصص در علم کلام هستيم و در مورد علم کلام و امامت صحبت می کنيم. اما قرآن نور است. به واسطۀ نور و تجلّی کردن در عمق جان ما، ولايت درست می کند و ولايت قرآن زياد است، به اندازه ای که بعضي ها حتی از سنّي ها اقرار دارند که ثلث قرآن مربوط به ولايت است.
* 1400 آیه در قرآن دربارۀ معاد است
قرآن کریم راجع به معاد فوق العاده اهميت می دهد و هيچ چيز در قرآن به اين اندازه آيه ندارد. هزار و چهارصد آيه در قرآن راجع به معاد است و در بسياری از اين آيات معاد جسمانی بیان شده است.
خواندن قرآن و تفسير و تدبّر در قرآن مخصوصاً برای جوان ها خيلی لازم است؛ اما عمل به قرآن از آن دو هم واجب تر و لازم تر است.
بنابراین يک مرتبه از عمل به قرآن اين است که آشنايی کامل با رسالۀ مرجع تقليدی که از قرآن گرفته شده است، داشته باشيم. دوم اينکه کتاب های اعتقادی که از قرآن و روايات اهل بيت سلام الله علیهم گرفته شده، بلکه قرآن استقلالاً دربارۀ اصول دين حرف ها و بحث های ارزنده دارد، بايد مطالعه داشته باشيم. در اصل تقليد بايد مجتهد باشيم؛ در فروع بايد مقلّد باشيم و در اصول دين بايد مجتهد باشيم. يعنی همۀ بايد در اصول دين؛ توحيد، نبوت، عدالت، امامت و معادِ روز قيامت، مجتهد باشند.
ج) تهذیب نفس
سومین مرتبه در عمل به قرآن، تهذيب نفس است. تهذیب فوق العاده مشکل بوده و عملی فوق العاده لازم برای انسان است. خداوند در ابتدای سورۀ شمش يازده قسم دارد و بعد می فرمايد: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها»؛[7] رستگاری از آن کسی است که درخت رذالت را از دل کنده باشد و درخت فضيلت را به جای آن بارور کرده باشد و ميوه دار کرده باشد و الاّ: «وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها»[8].
اگر صفت رذيله ای در دل او رسوخ کرده باشد، بدبخت است. صفت رذيله نمی گذارد اين سعادتمند شود. اين قرآن است که با يازده قسم به شما عزيزان می گويد؛ بايد تهذيب نفس و خودسازی کنيد. در شبانه روز يک ساعت عمر را به خودسازی دهيد، عالی می شود. دربارۀ خودسازی کتاب های فراوان نوشته شده، اما بالاترين آن ها قرآن و روايات اهل بيت سلام الله علیهم است.
پاورقی:
[1]. الجمعه، 2: «اوست آن كس كه در ميان بىسوادان فرستادهاى از خودشان برانگيخت، تا آيات او را بر آنان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت بديشان بياموزد، و [آنان] قطعاً پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.»
[2]. البقره، 25: «كسانى را كه ايمان آوردهاند و كارهاى شايسته انجام دادهاند.»
[3]. البقره، 25: «كسانى را كه ايمان آوردهاند.»
[4]. البقره، 25: «و كارهاى شايسته انجام دادهاند.»
[5]. الرعد، 29: «خوشا به حالشان»
[6]. وسائل الشيعه، ج 27، ص 34.
[7]. الشمس، 9و10: «كه هر كس آن را پاك گردانيد، قطعاً رستگار شد، و هر كه آلودهاش ساخت، قطعاً درباخت.»
[8]. الشمس، 9و10: «و هر كه آلودهاش ساخت، قطعاً درباخت.»
نظر شما