شنبه ۱ مهر ۱۳۹۶ - ۲۲:۲۰
پاسخگوی شبهات دینی

حوزه/ چگونه می توان گفت که قیام حضرت امام حسین (ع) برای انجام امر به معروف بود در حالی که یکی از شرائط وجوب امر به معروف و نهی از منکر، عبارت از ایمنی از خطر است؟!

خبرگزاری«حوزه»، مقدمه:  پرسش، کلید دانش و آموزش است و به همین جهت، استاد شهید مطهری با آنکه دوران معاصر را از نظر دينى و مذهبى، به ویژه برای نسل جوان، "عصر اضطراب و دودلى و بحران" می نامد ولی

در پاسخ به این پرسش که "آيا بايد از اين شك و ترديدها و پرس‏وجوها- كه گاهى به حد افراط مى‏رسد- متأسف و ناراحت بود؟"، می نویسد: به عقيده من هيچ‏گونه ناراحتى ندارد؛ شك، مقدمه يقين؛ پرسش، مقدمه وصول؛ و اضطراب، مقدمه آرامش است. شك، معبر خوب و لازمى است هرچند منزل و توقفگاه نامناسبى است. (مجموعه آثار شهيد مطهري (عدل الهى)، ج‏1، ص 37.)

گفتنی است که پرسش های دینی را اگر بدرستی پاسخ دهیم نه تنها سبب ریزش نمی شود، بلکه رویش نیز به بار می آورد. در مجموعه مباحث پرسش و رویش، پرسش هایی را مطرح می کنیم که در آغاز به نظر می رسد چالش ساز است ولی به تدریج معلوم می شود که فرصت آفرین است؛ فرصتی سبز برای رویش.

این پرسشها را به مناسبت ایام محرم و صفر از مباحث عاشورایی آغاز می کنیم و ان شاء الله در ادامه به سایر مباحث نیز خواهیم پرداخت.

پرسش و رویش (1)

پرسش: چگونه می توان گفت که قیام حضرت امام حسین (ع) برای انجام امر به معروف بود در حالی که یکی از شرائط وجوب امر به معروف و نهی از منکر، عبارت از ایمنی از خطر است؟!

پاسخ: پرسشگر محترم پنداشته است که شرط ایمنی از ضرر، مطلق و بدون قید و شرط است! در حالی که چنین نیست. ایشان همچنین به وظیفه سنگین رهبران الهی در پاسداری از گوهر ایمان مردم، توجه نکرده است. از سوی دیگر ضرر شخصی، قابل گذشت است ولی ضرر دینی، بخشیدنی نیست. و سرانجام، اگر بدانیم که شرط ایمنی از ضرر، وابسته به مقدار اهمیت موضوع امر به معروف و نهی از منکر است، مشکل حلّ می شود. 

پاسخ استاد مطهری:

استاد شهید مطهری برای پاسخ به این پرسش، مطالب ارزشمندی مطرح کرده (مجموعه آثار استاد شهيد مطهري (حماسه حسينى(1 و 2))، ج‏17، ص 265- 271.) که می توان آن را در چند نکته خلاصه کرد:

نکته اول: اصلى در اسلام و حديث نبوى است كه بر طبق آن همه علماى اسلام نظر مى‏دهند و آن اينكه پيغمبر اكرم فرمود: «اذَا اجْتَمَعَتْ حُرْمَتانِ تُرِكَتِ الصُّغْرى لِلْكُبْرى‏» اگر دو ارزش، دو امر محترم در اسلام با يكديگر اجتماع پيدا كنند يعنى تزاحم پيدا كنند، بايد كوچكتر را رها كنيد، بزرگتر را بگيريد. اين مطلب مثالهاى خيلى واضحى دارد. مثال معروفى كه ذكر مى‏كنند اين است: وارد زمين غصبى شدن حرام است. اگر شما ديديد در يك زمين غصبى، يك انسان و حتى يك حيوان و نفس محترمى در آب افتاده و دارد غرق مى‏شود، چه بايد بكنيد؟ يا بايد پا روى زمين غصبى بگذاريد- كه اين فى حد ذاته حرام است- و برويد او را نجات بدهيد، يا به خاطر اينكه به زمين غصبى وارد نشويد سر جايتان بايستيد تا آن نفس محترم هلاك شود. اينجا چه بايد كرد؟ ... شما اگر بناست از اين دو احترام يكى را فداى ديگرى كنيد، بايد مال را فداى جان كنيد، و در آن وقت اگر وارد زمين غصبى شويد نه تنها گناهى مرتكب نشده‏ايد بلكه ثوابى مرتكب شده‏ايد، اطاعتى كرده‏ايد.

نکته دوم:

در باب امر به معروف و نهى از منكر، اين مسأله مطرح است كه مرز اين كار كجاست؟ ... اگر امر به معروف و نهى از منكر كنم ضررى به حيثيت و آبروى من مى‏رسد، به من فحش مى‏دهند، مرا كتك مى‏زنند، آبرويم را مى‏برند، به من تهمتها مى‏زنند، بكنم يا نه؟ اگر امر به معروف و نهى از منكر كنم جانم در خطر قرار مى‏گيرد، كشته مى‏شوم، بكنم يا نكنم؟ اگر امر به معروف و نهى از منكر كنم علاوه بر خودم جان عزيزانم در خطر است، خاندانم هم به اسارت مى‏رود، بكنم يا نكنم؟ ...

نظريه اول: بى‏ضرر بودن‏:

بعضى از علماى اسلام مى‏گويند: مرز امر به معروف و نهى از منكر، بى‏ضررى است نه بى‏مفسده‏اى، ضررى به جان يا مال يا آبرويت نرسد؛ يعنى اگر پاى ضرر به اينها در ميان بود، امر به معروف و نهى از منكر را رها كن! آن، كوچكتر از اين است كه با احترام جان يا آبرو يا بدن برابرى كند! اینها ارزش امر به معروف و نهى از منكر را پايين مى‏آورند!

نظريه دوم: بستگى به موضوع آن دارد.

ارزش امر به معروف و نهى از منكر بالاتر از اينهاست، البته با توجه به موردش. ببين امر به معروف و نهى از منكر را براى چه مى‏خواهى بكنى؟ در چه موضوعى مى‏خواهى امر به معروف و نهى از منكر كنى؟ يك وقت موضوع امر به معروف و نهى از منكر موضوع كوچكى است. مثلًا كسى كوچه را كثيف مى‏كند، پوست خربزه را مى‏اندازد در كوچه، نبايد بيندازد. شما اينجا بايد نهى از منكر كنيد، بايد او را ارشاد و هدايت كنيد، بايد به او بگوييد اين كار را نكن، درست نيست. حالا اگر شما براى نهى از منكر كردن در چنين مسأله‏اى، به خاطر پوست خربزه در كوچه انداختن، بدانيد او يك فحش ناموسى به شما مى‏دهد، در اين صورت اين كار آن قدر ارزش ندارد كه شما يك فحش ناموسى بشنويد. يك وقت هم هست كه موضوع امر به معروف و نهى از منكر، موضوعى است كه اسلام براى آن اهميتى بالاتر از جان و مال و حيثيت انسان قائل است. مى‏بينيد قرآن به خطر افتاده است، تمام دسيسه بازى‏ها براى اين است كه با قرآن مبارزه شود، وضعيت در سرحدّ به خطر افتادن قرآن و اصول قرآنى است، در سرحدّ به خطر افتادن عدالت است، ... يا آنجا كه مسأله‏اى نظير وحدت اسلامى در خطر است، كه اسلام در موضوع وحدت چه اندازه عنايت و حساسيت دارد و به وحدت مسلمين اهميت مى‏دهد، مى‏فرمايد: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» دست دشمن را مى‏بينى، دسيسه دشمن را مى‏بينى كه دائماً ميان مسلمين تفرقه‏اندازى مى‏كند؛ آيا در اينجا مى‏گويى امر به معروف نكن، حرف نزن، نهى از منكر نكن، كه اگر اين را بگويم جانم در خطر است، آبرويم در خطر است، اجتماع نمى‏پسندد؟!

نکته سوم:

همان‏طور كه اصل امر به معروف و نهى از منكر ارزش نهضت حسينى را بالا برد، نهضت حسينى نيز ارزش امر به معروف و نهى از منكر را بالا برد چون حسين بن على فهماند كه انسان در راه امر به معروف و نهى از منكر به جايى مى‏رسد كه مال و آبروى خودش را بايد فدا كند. ... أبا عبد اللَّه عليه السلام در چنين جريانى ثابت كرد كه به خاطر امر به معروف و نهى از منكر، به خاطر اين اصل اسلامى مى‏توان جان داد، عزيزان داد، مال و ثروت داد، ملامت مردم را خريد و كشيد. چه كسى توانسته است در دنيا به اندازه حسين بن على به اصل امر به معروف و نهى از منكر ارزش بدهد؟ معنى نهضت حسينى اين است كه امر به معروف و نهى از منكر آن قدر بالاست كه تا اين حد در راه آن مى‏توان فداكارى كرد.

نکته چهارم: فرق است بين ترتّب مفسده براى اسلام و ضرر شخصى‏

نهى از منكر مرز مى‏شناسد؟ خير، مرز نمى‏شناسد. بله مفسده مى‏شناسد؛ يعنى اینکه امر به معروف و نهى از منكر مشروط به عدم مفسده است، درست است.  ولى مرز امر به معروف و نهى از منكر ضرر شخصى نیست به دليل اينكه حسين بن على نپذيرفت. ... أبا عبد اللَّه در بين راه، در مواقع متعدد به اصل امر به معروف تمسّك مى‏كند، و مخصوصاً در اين مواقع اسمى از اصل دعوت و اصل بيعت نمى‏برد. ... در چنين شرايطى از جان بايد گذشت. يعنى امر به معروف و نهى از منكر اين قدر ارزش دارد.

پاسخ آیت الله آقا مجتبی تهرانی:

استاد آیت الله آقا مجتبی تهرانی نیز در پاسخ به پرسش مذکور مباحث ارزنده ای مطرح کرده است (سلوک عاشورایی، منزل دوم (امر به معروف و نهی از منکر)، ص 64- 126.) که می توان آن را در چند نکته خلاصه کرد:

نکته اول:

حرکت امام حسین (علیه‏السلام)، مصداق امر به معروف و نهی از منکر است. در باب امر به معروف و نهی از منکر شرایط چهارگانه‏ای مطرح است که یکی از آن شرایط، شرط «ايمني از ضرر» است.

ایمنی از ضرر شرط وجوب­ امر به معروف و نهی ازمنکر است؛ آمر به معروف و ناهی از منکر چه نسبت به خودش، چه نسبت به نزدیکان و بستگانش، نباید خوف از ضرر داشته باشد؛ چه ضرر جانی، چه عِرضی، چه مالی، چه حالی و چه استقبالی. به‏طور کلّی خوف ضرر نبايد باشد. یعنی اگر احتمال عُقلایی ضرر داد، دیگر امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست. امام حسین(علیه‏السلام) طبق آنچه که مستفیضاً یا متواتراً نقل شده، در مقاطع مختلف گفتند سرانجام اين حرکت شهادت است و این یعنی ضرر جانی. ... پاسخ این است: شرط «ايمني از ضرر» مطلق نیست.

نکته دوم: فعل معصوم حجّت است. امام حسین (علیه‏السلام) نه تنها شرط ایمنی از ضرر را به این معنا و به‏طور مطلق ملاحظه نكرد، بلکه وجود ضرر را رسماً اعلام کرد؛ آن هم ضرر جانی. اگر یک فقیه روی این مسأله فکر کند، نمی­تواند منکر شود كه حضرت در جايي كه وقوع ضرر قطعي بود، باز هم حرکت كرد و فرمود من دارم امر به معروف و نهی از منکر می­کنم. اگر «ایمنی از ضرر» به‏طور مطلق شرط بود، حضرت با قطع به وجود ضرر جانی نباید نهی از منکر می‏کردند. بنابر این از همین فعل معصوم که در فقه حجّت است، معلوم می­شود این‏طور نیست كه ایمنی از ضرر به طور مطلق شرط باشد.

نکته سوم:

در علم اصول بحثی داریم در باب «ملاکات احکام» که مثلاً اگر دو مسأله با هم برخورد کردند و تزاحمي بين آنها به وجود آمد، كدام را بايد پيش انداخت و به كدام بايد عمل كرد. در آنجا ملاکات احکام را با هم می­سنجند و بحث «اَهمّ و مهم» را مطرح می­کنند و ملاک اَهمّ را می­گیرند و مهم را کنار می­گذارند. در اینجا هم بايد ديد ملاك اشتراط ایمنی از ضرر چیست؛ از آن طرف هم باید ملاك وجوب امر به معروف و نهی از منکر را يافت و بعد باید این دو ملاک را با هم مقایسه کرد. فرض کنید یک مسلمان یا یک پیغمبر را دارند می­کشند؛ در اینجا بنده اگر بخواهم بروم و نهی از منکر کنم و نگذارم كه او را بکشند، آنها به من ضرر مالي مي­زنند و مثلاً چند هزار تومان از من می‏گیرند. یعنی این نهی از منکر برای من ضرر مالی دارد؛ حتّي ممكن است این ضرر مالی مُعتدٌّ به و قابل توجه هم باشد. مثلاً این پول برای من خیلی ارزش دارد و يا من خیلی پول‏دار نیستیم و وضع مالی‏ام خوب نیست. لذا اگر اين چند هزار تومان را از من بگیرند، نزديك است كه مُفلس شوم. در این شرایط آیا می‏توان گفت که نباید نهی از منکر کنم؟! آیا می‏شود گفت که چون یکی از شرایط وجوب نهی از منکر «ایمنی از ضرر» است و ضرر هم اَعمّ از ضرر جانی و مالی و عِرضی است، در اینجا این شرط وجود ندارد؟! آیا هر ضرري به طور مطلق مانع از نهي از منكر مي­شود؟! کدام فقیه چنین حرفی می­زند؟!

محمد خردمند

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha