خبرگزاری«حوزه»،امام خمینی قدس سره بهعنوان منادی بازیابی نقش دین در «ربوبیت اعلا» و جهتدهی به زندگی بشر در ابعاد کلان، هرگز شعارهای خود را در قالبهای مذهبی مطرح نکرد. جدا از تصریحات ایشان در مورد وحدت اسلامی، باید گفت وحدت عنصری ضروری در نظام فکری ایشان و متناسب با دیگر اجزای این نظام است؛ عظمت اهداف طراحی شده در این نظام فکری، خود به خود سعه صدر در مورد اختلافات موجود در مسیر شدن را افزایش میدهد و همچنین با تعیین «حذف قطب توطئه در میان مسلمین» یعنی آمریکا بهعنوان هدف ملموس، وحدت را بهصورتی در هم تنیده در سطوح تاکتیکی و راهبردی (و نه تاکتیکی صرف) مطرح نمودند...
امام خمینی قدس سره بهعنوان منادی بازیابی نقش دین در «ربوبیت اعلا» و جهتدهی به زندگی بشر در ابعاد کلان، هرگز شعارهای خود را در قالبهای مذهبی مطرح نکرد. جدا از تصریحات ایشان در مورد وحدت اسلامی، باید گفت وحدت عنصری ضروری در نظام فکری ایشان و متناسب با دیگر اجزای این نظام است؛ عظمت اهداف طراحی شده در این نظام فکری، خود به خود سعه صدر در مورد اختلافات موجود در مسیر شدن را افزایش میدهد و همچنین با تعیین «حذف قطب توطئه در میان مسلمین» یعنی آمریکا بهعنوان هدف ملموس، وحدت را بهصورتی در هم تنیده در سطوح تاکتیکی و راهبردی (و نه تاکتیکی صرف) مطرح نمودند.
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران را معجزه قرن بیستم میتوان خواند؛ که بار دیگر همه نگاهها را بسوی نقش و ظرفیت دین در راهبری سیاسی و اجتماعی دولتها و ملتها جلب کرد و اسلام سیاسی را به مرکز مدیریت تحولات سیاسی جهان بازگرداند؛ آن هم با قدرتی مهار نشدنی که توانست آینده هژمونی غرب و شرق و مکاتب مادیگرای آن را در هالهای از ابهام قرار دهد.
هرچند که انقلاب اسلامی در جامعهای با اکثریت شیعه به پیروزی رسیده بود، اما وجه فراملی و جهانی انقلاب بیشتر از آنکه حیثیتی طائفی داشته باشد، رنگ اسلامخواهی به خود گرفته بود و به مدد سیاستگذاری امامش راهبرد وحدت و یکپارچگی امت اسلامی را تبلیغ و بر آن تأکید میکرد. مستشرقین نیز به همان اندازه که به رگهها و جوهرههای شیعی انقلاب به مثابه پیشران و مولد جنبش انقلابی ایران توجه و اهمیت دادهاند، به همان اندازه هم پدیده انقلاب اسلامی را احیاگر نقش دین با ماهیت فرامذهبی خود در ساحات مختلف زندگی و حاکمیت برشمردهاند. میشل فوکو، از طرفی میگوید: «هیچ عبارتی برای ایرانیان، خندهآورتر، ابلهانهتر، خشکتر و غریبتر از عبارت «دین افیون تودههاست» وجود ندارد. تشیع، پیروان خود را به نوعی بیقراری مسلح میکند و در ایشان شوری میدهد که هم سیاست است و هم دین، تشیع همراه با احساس و عشق است، اما این احساس با تعقل و عقلانیت- که در مکتب تشیع بسیار مهم است- جهت مییابد.»(1) آنان در این زمینه، موضوعاتی همچون قیام عاشورا و آیینهای مذهبی، مهدویت، مرجعیت و رهبری روحانیون را از عوامل پیروزی انقلاب برشمرده اند.
و از طرف دیگر همو میگوید: «از دیگر سو ظرفیت عظیم انقلاب اسلامی که مبتنی بر اندیشه ناب شیعی بود، ارتباط بین امت اسلامی را بهصورت ذاتی طلب میکند. انقلاب ملت ایران در سال 57، از ابتدا نام اسلام را باخود به همراه داشت و بر همین اساس، شیعه و سنی را زیر یک چتر واحد گردهم آورد، بنابراین، ایران اسلامی تنها به اعتلای نام اسلام میاندیشید که با وحدت اسلامی صد درصد سازگار است.»(2)
اولین نوع بیانات امام قدس سره در مورد وحدت، «تصریحات» پرشمار ایشان بر این معنا است. تدبیر هوشمندانه حضرت امام قدس سره در «تصریحات مکرر» برای تقویت اندیشههای تقریبی و تأکید بر برادری و حُسن تعامل پیروان مذاهب با یکدیگر، مانع از به حرکت درآوردن گسلهای اختلاف مذهبی میان اهلسنت و شیعیان در داخل و خارج از کشور شد. «ما با مسلمین، اهل تسنن یکى هستیم؛ واحد هستیم که مسلمان و برادر هستیم. اگر کسى کلامى بگوید که باعث تفرقه بین ما مسلمانها بشود، بدانید که یا جاهل هستند یا از کسانى هستند که مىخواهند بین مسلمانان اختلاف بیندازند.»(3) ایشان با برجسته کردن نیتهای سوء دشمنان اسلام، منادیان تفرقه را از هر گروه و جریانی که باشند غیرمسلمان خواندند «همه طوایفى که در ایران هستند با هم اخوت داشته باشند، توجه کنند به اینکه الآن کسانى که مخالف با اسلام هستند و دارند پخش مىکنند مطالبى را، مىخواهند بین برادرهاى شیعه و سنى اختلاف ایجاد کنند. اینها نه خیرخواه شیعه هستند، نه خیرخواه سنى، و اینها با اسلام مخالفند. بیدار باشند همه برادرها، با هم باشند. دشمن مشترک ما داریم، به این دشمن مشترک باید ما با هم حمله کنیم و آنها را نگذاریم که خداى نخواسته، در صفوف ما یک رخوتى ایجاد بشود و یک اختلافى ایجاد بشود»(4) ایشان هیچگاه اجازه گروکشی و انحصارطلبی در پس پرده دفاع از مکتب شیعه را ندادند.
اما نکتهای که باید در اندیشه امام قدس سره به آن توجه کرد، تنظیم آرمانهای فرامذهبی و بسیار عظیم از ابتدا بود. چنانکه اختلافات مذهبی در افق چنان قلههای عظیمی، خود به خود به چشم نمیآمد. این خط است که منجر به هشدارهای ایشان در مورد تفرقهانگیزی دشمنان یا توصیه به وحدت میگردد؛ خطی فکری که کشف آن لزوماً در کلمات مستقیم امام قدس سره در مورد وحدت مذاهب نیست.
امام قدس سره از ابتدا اهداف حرکت را درون مذهبی تنظیم نکرد. همت والای امام قدس سره و افق دید گسترده او در هیچ مرزی محدود نماند؛ نه آزادی محدود شریعت و نه پادشاهی تشریفاتی و نه حتی برقراری حکومتی مذهبی در ایران یا حل مشکلات زندگی دنیای مردم!. امام قدس سره این انقلاب، برنامههایش در مقیاس امت اسلام و بلکه دنیا و آخرت بشریت بود تا آنجا که هدف را چنین صریح توضیح داد: «نباید شهادت را تا این اندازه به سقوط بکشانیم که بگوییم در عوض شهادت فرزندان اسلام تنها خرمشهر و یا شهرهای دیگر آزاد شد. تمامی اینها خیالات باطل ملیگراهاست و ما هدفمان بالاتر از آن است. ملیگراها تصور نمودند ما هدفمان پیاده کردن اهداف بینالملل اسلامی در جهان فقر و گرسنگی است! ما میگوییم تا شرک و کفر هست مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم. ما بر سر شهر و مملکت با کسی دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم لا اله الا الله را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز در آوریم» (29/4/67)
و این خط لامحاله به وحدت منجر خواهد شد: «امیدوارم که مسلمین و ملتهای اسلامی همانطور که دستور اسلام و قرآن مجید است باهم برادر باشند و نسبت به دشمنان انسانیت کشورهای اسلام با شدت و قدرت رفتار کنند. و این حاصل نمیشود، الا به اینکه از اختلافات جزئی که بین دولتها هست، دست بردارند و مثل برادر هم باشند. این اختلاف موجب بهرهبرداری دشمن اسلام و مسلمین است. باید از این بهرهبرداری جلوگیری بشود به وحدت اسلامی و اینکه همه در تحت لوای اسلام و قرآن مجید مجتمع بشوند. زیرا آنطور که قرآن دستور داده است رحماء بینهم و اشداء بر کفار باشد. ... و اگر مسلمین بخواهند این عزت و عظمتی را که در صدر اسلام بین پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و اصحاب بود و سایر اقشار مسلمین آن سیره را متابعت کنند تا اینکه عظمت خودشان را بیابند و آن سیره همان اتفاق بر اسلام که قدرت مافوق طبیعت میآورد و شجاعت ما فوق الطبیعة» (25/5/58). چنانکه دیده میشود امام قدس سره از همان ابتدای انقلاب اختلافات را در «اهداف بزرگ» به هضم میکشاند؛ احتمالاً با این تحلیل که «قدهای کوتاه فکری و افقهای پیشپا افتاده است که همواره اختلافات را پررنگ میکند». «ما در صدد خشکانیدن ریشههای فاسد صهیونیسم، سرمایهداری و کمونیسم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفتهایم به لطف و عنایت خداوند بزرگ نظامهایی را که بر این سه پایه استوار گردیدهاند، نابود کنیم و نظام اسلام رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم را در جهان استکبار ترویج نماییم». (29/4/67)
اما این هم تمام ماجرا نیست. مسیر رسیدن به این هدف بزرگ امام قدس سره نیز توسط همیشان طراحی شده، آن هم بهگونهای که قطعا به وحدت پایدار خواهد انجامید: حذف آتشافروز اصلی در همه اختلافات و ذلتها یعنی آمریکا.
به تعبیر دیگر امام قدس سره موتور محرکه نفوذ انقلاب اسلامی را در جهان اسلام، تقابل آن با نظام سلطه و استکبار و پابیندی به شعارهای فراملی و مذهبی همچون استقلال، عدالتخواهی، امت واحده اسلامی و تکیه بر مشترکات میان نحلههای گوناگون اسلامی قرار داده بود؛ آن هم با نشان دادن دقیق هدفی واقعی و بزرگ، یعنی نابودی نظام آمریکا. همچنین مقیاس تحرکات در این مسیر را نیز در ابعادی جهانی تصویر مینماید: «از خدا میخواهیم قدرتی به ما ارزانی بدارد که نهتنها از کعبه مسلمین که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ بر آمریکا و شوروی را به صدا در آوریم» (29/4/67)؛ «باید بسیجیان جهان اسلام در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامی باشند. و این شدنی است چراکه بسیج تنها منحصر به ایران اسلامی نیست. باید هستههای مقاومت را در تمامی جهان بهوجود آورد و در مقابل شرق و غرب ایستاد». (2/9/67)
این ظلم به تفکر امام قدس سره است که وحدت مورد توصیه ایشان را حتی در مسیر مبارزه، تاکتیکی بدانیم. این وحدت «راهبردی» ـ علاوه بر توصیههای اکید پیشوایان معصوم ما به آن که تفصیلش مجالی دیگر میطلبد- تا شکست آمریکا که بر سر هدفی واضح و با همتهای بلند ادامه خواهد داشت. هدفی که اختلافات را تا آن لحظه در افق خود محو میکند. اما پس از مرحله «فتح» نیز، در شرایط شفاف پسین که اختلاف انداز قدرتمندی در میان نیست، خواهیم دید اختلافات تا چه اندازه ذاتاً کم و قابل تحمل بود و گُر گرفتگان میان آتش اختلاف در چه دامی افتاده بودند. لذا وحدت در مقابل دشمن مشترک در این مسیر، تنها تا نقطه شکست آن دشمن مشترک نیست بلکه برای رسیدن به وحدتی پایدار است که پس از پیروزی در مقابل این دشمن مشترک، «یقیناً» بهوجود خواهد آمد.
این سیره امامت امیرمؤمنان علیه السلام است که در موقعیت مشابه در پاسخ به درخواست تشریح اختلافات سقیفه، از تفصیل سر باز زدند وسایل را به مسئله موجود یعنی مبارزه با قطب توطئهگر مقابل، معاویه، ارجاع دادند.
«یکی از یاران پرسید: چگونه شما را از این مقام بازداشتند، در حالیکه شما بدان سزاوارتر از بقیه بودید؟ حضرت در پاسخ فرمود: «ای برادر اسدی، نااستواری و ناسنجیده گفتار. لیکن تو را حق خویشاوندی است و پرسش کردی، پس بدان... داور خداست و بازگشتگاه روز جزاست- این سخن بگذار- و از این غارتی که بانگ آن در گوشه و کنار برخاست، گفتوگو به میان آر، بیا و داستان پسر ابوسفیان (معاویه) را به یاد آر». (نهجالبلاغه، خطبه 162)».
• نتیجه
دیده شد که در نظام فکری امام قدس سره به مثابه نظام «امامتکننده انقلاب» که مسیر انقلاب اسلامی را تا منزلهای زیادی روشن کرده است، خود به خود توصیه به وحدت در راه آرمانهای «اسلام عزیز» حیاتی میگردد؛ علاوه بر تصریحات پر تعداد ایشان بر وحدت میان مذاهب، دو نکته مؤثر در مسئله نیز بهصورتی بومی شده در میان اجزای تفکر امامت ایشان خود را نشان میدهد: یکی عظمت آرمانها و همتها و دیگری حذف قطب اختلافافکن که در سطح راهبردی و نه صرفاً تاکتیکی مطرح است.همه اینها فارغ از احادیث و نصوص مستقیمی است که در این باب وجود دارد.
حجتالاسلام محمدتقی سیفیانی مبلغ بینالمللی و کارشناس مرکز راهبری ورثةالانبیاء
...............................................................................
• منابع
صحیفه امام قدس سره
نهجالبلاغه
ایران روح یک جهان بیروح، فوکو
پینوشتها:
1ـ فوکو، 1375، ص42، نقش مکتب تشیع در پیروزی انقلاب ایران از دیدگاه مستشرقان، ثلاشان حسن، فصلنامه علمی پژوهشی شیعهشناسی، سال دوازدهم، شماره47، پاییز 1393
2ـ مقاله فوکو، ایران روح یک جهان بیروح؛ و نه مقاله دیگر، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، ج دوم، تهران، نشر نی، 1380، ص 57
3ـ صحیفه امام/ج6/ص133
4ـ صحیفه امام/ج17/ص499