خبرگزاری «حوزه»، اشاره: آیت الله سید عباس مدرسی یزدی، از اساتید خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم است که در نجف اشرف از محضر علمای بزرگی چون آیات عظام خویی، میرزا باقر زنجانی، میرزا هاشم آملی، شیخ حسین حلی و سید محود شاهرودی و... تلمذ کرده است. ایشان وکیل مرحوم آیت الله العظمی خویی و امام جماعت مسجد سهله بودهاند. ایشان فرزند آیت الله العظمی سید یحیی مدرسی، از علمای برجسته حوزه علمیه نجف اشرف است که درباره زندگی و شخصیت ایشان و نقش تربیتی والدین استاد، گفتگویی با ایشان داشته ایم:
* در ابتدای گفت و گو، جهت آشنایی مخاطبان، از خانواده، تاریخ تولد و محل تولدتان برای ما بیان بفرمایید.
نام اینجانب سید عباس می باشد. البته در کوچکی که متولد شدم نام مرا حسن گذاشته بودند، لکن به علت کسالت شدیدی که مرا عارض شده بود و از ماندن ما مأیوس شده بودند اسم ما را به عباس تغییر دادند که به برکت حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام) شفا یافتم.
محل تولد اینجانب در نجف اشرف در محله حويش واقع شده، در منزل حمامی ها، که حدوداً جنب منزل مرحوم شیخ انصاری بود؛ در کوچه ای که از سرطمّه به طرف کوچه ابوطابوق می رفت و فعلاً هم موجود است.
تاریخ تولد در شناسنامه ۲۳ خردادماه سال ۱۳۲۲ هجری شمسی است و محتمل است که سن بیش از آن باشد؛ چون آن زمان در عراق هنوز به دقت پیگیری این امور نمی شدند. خصوصاً ایرانیان که زیاد اهمیت نمی دادند و بعد از مدتی، به کنسولگری ایران مراجعه می نمودند و شناسنامه برای بچه ها می گرفتند. اما تاریخ هجری قمری آنچه در نظرم است 26 جمادی الاول سال ۱۳۷۲ هجری قمری می باشد.
شهرت ما مدرسی زاده یزدی، جد ما سید میر محمد صالح اردکانی(رحمه الله) است که جد اعلای خاندان مدرسی یزدی می باشند. وی در سال ۱۰۵۳ قمری پس از هجرت از اردکان به يزد، به عنوان مدرس بقعه اسحاقيه (مصلی) که طبقه زیرین آن است تدریس می نمودند و اعضای این خانواده به مدرسی ملقب شدند از جناب مرحوم آیت الله العظمی سید محمدعلی مدرس (1193ـ1265ق) است.
نسب ما سادات طباطبایی حسنی حسینی است به حسن مُثنی، فرزند امام حسن مجتبی(علیه السلام) می رسد. جده ما هم فاطمه دختر امام حسین(علیه السلام) است که زوجه حسن مثنی می باشد.
* از خاندان خود بفرمایید. ظاهراً اهل علم در این خاندان فراوانند؟
بله، اكثر برجستگان این خاندان در طول تاریخ عالمان دین و برجسته بودند و هم اکنون خاندان مدرسی در شهرهای یزد، قم، تهران، نجف، مشهد، تربت جام، تربت حيدریه و غیر آن موجود می باشند. در نجف هم بودند ولی فعلاً در نجف اشرف کسی از این دودمان نیست و علی ای حال هم مجتهد بودند، هم پیشنماز، هم خطیب و سخنران و هم طبیب که اسامی آنها در دودمان خاندان مدرسی و کتب تاریخی مسطور است.
* از والد بزرگوارتان و ویژگی ها و روحیات ایشان بفرمایید.
مرحوم ابوی ما حضرت آیت الله العظمی آقا سید یحیی مدرسی زاده یزدی(رحمه الله) است؛ حدوداً متولد سالهای 1320 یا 1321 هجری قمری. چون تاریخ تولد ایشان را ابویشان مرحوم سلالة السادات آقا میرزا سید علی اصغر مدرسی ضبط ننموده اند. البته ابویشان کشاورز بودند و روحانی نبودند ولی دو فرزندشان روحانی شدند:
یکی بزرگتر حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج سید محمدباقر مدرسی که امام جماعت و محل مراجعه مردم بودند و اخلاق پسنديده و ايمان و تقوی و صفات حمیده داشتند و در حسینیه خويدک یزد مدفون می باشند.
دوم حضرت آیت الله العظمی والد که از اول فطانت و به قول اخوي مان، ایشان خوش فهم تر و با فکر عمیق و دقت و حريص علم و تقوی بودند، على كل حال، دوره سطح را در يزد گذراندند و حدود بیست سالگی به قم آمدند. آن زمان مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه علمیه، از اراک به قم آمده بودند. مرحوم ابوی ده سال تمام در خدمت ایشان تلمّذ نمودند و بعد مجتهداً برای درک فضیلت بیشتر و کسب علم بالاتر به نجف اشرف رهسپار شدند.
مرحوم پدرم می فرمودند وقتی که مرحوم حاج شیخ عبدالكريم باخبر شدند قصد نجف را دارم، ایشان آن زمان صلات مسافر می گفتند، فرمودند در این سفر باید نماز را تمام بخوانید؛ یعنی سفر حرام است و شما لازم بود که قم بمانید. مرحوم مؤسس حوزه علاقه زیادی به ایشان داشتند از جهت علم و تقوی و بی اهمیتی به امور دنیا و لباس و کفش و غیره.
مرحوم آیت الله فكور هم می فرمودند علاقه بسیار مرحوم آیت الله مؤسس حائری به مرحوم آیت الله آقا سید یحیی را، حتی در امانتداری، که می فرمودند مرحوم آیت الله العظمی مؤسس، پسرشان آیت الله آقا مرتضی حائری را که آن زمان کودک و نوجوان بودند در جنب مرحوم آیت الله آقا سید یحیی می نشاندند و می فرمودند ایشان امين است.
استاد ما، مرحوم حضرت آیت الله العظمی حاج میرزا هاشم آملی می فرمود که حضرت آیت الله العظمی آقا سید یحیی مدرسی یزدی، «آقا ضیاءالدین عراقی ثانی» بود در علم، در فضیلت، در دقت، در تحقيق، در زهد، در بی اعتنایی به دنیا، در بحّاث بودن و....
* ویژگی های مرحوم والد را از جهات علمی و اخلاقی و غیر آن بفرمایید.
عرض کردم از جهت علمیت در رتبه عالی بودند و تفوق علمی بر دیگران داشتند. با مرحوم آیت الله العظمی امام خمینی(رحمه الله) معاصر بودند و به همراه ایشان، از محضر مؤسس حوزه علمیه قم آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری استفاده نمودند و علوم دیگر هم مانند فلسفه را از محضر آیت الله العظمي شاه آبادی بزرگ تلمّذ نمودند و بعد مجتهداً وارد نجف اشرف شدند.
اینجا اشاره کنم وقتی که ایشان قصد نجف را نمودند، پدرشان در قید حیات بودند و از پدر اجازه خواستند. پدرشان اجازه داد و ليكن گفت من نمی توانم کمک مالی کنم. ایشان گفته بودند من باید بروم و ما در تحت پوشش امام زمان(عجل الله تعالی) هستیم و احتیاج به زحمت افتادن دیگران نداریم.
* از سوابق علمی و اساتید ایشان در نجف اشرف بفرمایید.
ایشان وارد نجف اشرف و درس فقه مرحوم آیت الله العظمی آقا سید ابوالحسن اصفهانی شدند و می فرمودند واقعاً فقيه بود؛ ملتفت نکاتی بود که دیگران به آن نمی رسیدند. مجلس استفتاء آیت الله العظمی اصفهانی مملو از مجتهدین بود. در این اواخر استفتاء را در میان می گذاشتند و بحث می شد و اتفاق رأی به حکمی می شد، وقتی آیت الله العظمی اصفهانی وارد مجلس می شد، استفتاء را می خواندند و جواب را عرضه می داشتند. ایشان تبسمی می کرد و می فرمود روایتی در فلان کتاب است که با این جواب سازش ندارد. همه مبهوت می شدند که چطور به آن التفات نداشتند.
و همین طور درس مرحوم آیت الله العظمی میرزا حسین نائینی حاضر شدند و محضر حضرت آیت الله العظمی آقا ضیاء عراقی در اصول حاضر شدند. حدود یک دوره اصول را هم نوشته اند. کتب فقهیه هم نوشته اند؛ زکات و صوم و غير آن که همه آنها مخلوط و در نجف اشرف مانده است.
مرحوم آقای والد از علمای طراز اول و از مدرسین بزرگ خارج فقه و اصول نجف اشرف به شمار میرفتند و صاحب رساله شریفه «انيس الموحدین» که مطبوع است و حاشیه بر توضیح المسائل مرحوم آیت الله العظمی بروجردی مطبوع و حاشیه بر «عروه الوثقی» و دیگر کتب اصولیه و فقهيه.
ایشان علاوه بر تدریس خارج فقه و اصول که محل درسشان در مسجد ملا کتاب بود، اقامه جماعت نیز داشتند؛ مدتی در مسجد حاج میرزا حسین حاج میرزا خلیل ـ در بازار محله عماره ـ و بعد از آن صحن شریف حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در پشت سر مقدس، مقابل مقبره مرحوم آقا سید محمدکاظم یزدی.
* اگر حضور ذهن دارید از شاگردان معروف مرحوم والد شخصیت هایی را ذکر بفرمایید.
ایشان شاگردهای مبرزی تحویل حوزه های علمیه داده اند که به بعضی از آنها اشاره می کنم:
1. حضرت آیت الله مقام معظم رهبری آقا سید علی خامنه ای. یک بار که خدمتشان رسیدم و در مجلس روضه ۱۲ محرم شرکت کردم، ایشان اظهار لطف کردند و فرمودند که ما در نجف خدمت حاج آقايتان تلمّذ کردیم و شما و اخوی معمم بوديد، لكن محاسن مانند این نداشتید. خود مقام معظم رهبری می فرمودند، لکن بنده یادم نیست و اخوی هم یادشان نبود و زمانش هم نمی دانم. شاید آن زمانی بود که تذکره ۱۵ تومانی از طرف رژیم سابق درست شده بود و طلاب و غیرطلاب زیاد آمدند که مدرسه مرحوم آیت الله العظمی آقای بروجردی در نجف افتتاح شده بود و حدوداً همان وقتها باید آمده باشند. بیش از پنجاه سال پیش باید باشد.
2. آیت الله سید محمدرضا میبدی که از علمای بزرگ و مسن گرگان بودند. 3. آیت الله مرحوم سید محمدرضا سبط اصفهانی که در تهران به اقامه جماعت و ترویج دین و بیان احکام بودند. 4. آیت الله شیخ محمدرضا لیبی که از علما و امام جماعت کرمان بودند. 5. آیت الله مرحوم سید محمدباقر مدرس ثانوی که از علما و امام جماعت مسجد برخوردار و مسجد ریگ یزد بودند. 6. آیت الله مرحوم حاج شیخ مهدی شاهرودی احمدی که از علما و مدرسین و امام جماعت تهران بودند. 7. آیت الله حاج شیخ مهدی شاهرودی که از ائمه جماعت و علما تهران میباشند. 8. آیت الله شیخ محمد رحمتی سیرجانی که از علما و مدرسین حوزه علمیه قم می باشند. 9. آیتالله حاج شیخ محمد ابراهیم ربانی بیرجندی که از علما و مدرسین حوزه علمیه بیرجند میباشند. 10. آیت الله حاج سید محمدعلى مدرسی زاده یزدی، از علما و مدرسین حوزه علمیه نجف و قم و تقریرات درس مرحوم والد را در اصول و فقه نوشته اند و مخطوط است و در نجف باقی است. 11. آیت الله مرحوم سید غلامرضا واعظی که تقرير فقه و اصول ایشان نوشته اند و مدتی هم امام جمعه قائن بودند و در قم هم از علما و مدرسین و امام جماعت بودند. 12. آیت الله آقای سید مصطفی مصطفوی کاشانی که از علما کاشان بودند. 13. آیت الله مرحوم سید عباس اعتمادی کاشانی که از علما و خطبا كاشان بودند. 14. آیت الله مرحوم حاج سید عباس خاتم یزدی که از علما و مدرسین نجف و قم و یار امام خمینی بودند. 15. آیت الله حاج سید جعفر کریمی که از مدرسین حوزه علمیه قم می باشند. 16. آیت الله مرحوم شهید حاج سید رضا موسوی خلخالی، آقازاده مرحوم آیت الله حاج سيد علی خلخالی که از مدرسین حوزه نجف اشرف و امام جماعت رواق امیرالمؤمنین(علیه السلام) بودند. 17. آیت الله مرحوم حاج سید صادق خلخالی که از علما و ائمه جماعت تهران بودند، آقازاده دیگر مرحوم آیت الله حاج سید علی خلخالی. 18. آیت الله حاج سید حسین وحید خراسانی که از مراجع تقلید قم می باشند. 19. آیت الله مرحوم حاج سید محمد روحانی که از علمای بزرگ و مراجع و مدرسین حوزه نجف و قم بودند. 20. آیت الله مرحوم سید علی فانی اصفهانی که از مراجع تقلید و مدرسین حوزه علمیه قم و نجف بودند. shy;ذلك مواظب تربیت ما بودند و دستورات پدرانه روحانی غیرپدرانه که جسمی باشد دستورات می فرمودند اینجا برو، اینجا نرو. این کار را بکنی خوب است. مواظب حال و رفتار و کردار ما بودند. جهات دیگر هم هست.
* در دوران کودکی و نوجوانی، مدرسه یا طلبگی، آیا خاطرات یا نکات تربیتی که از گفتار و رفتار مرحوم والد به یادگار دارید؟
مرحوم پدرم در آن زمانی که می خواستیم وارد مکتب بشویم مدارس دولتی را صلاح نمی دیدند. می فرمودند این مدارس دولتی (آن زمان طاغوتی بود) بچه ها می روند و از جهت ایمان، خراب می شوند. ما هم دیدیم که خیلی بچه ها رفتند، خصوصاً آن زمان، عده ای وارد احزاب مختلف مثلاً حزب توده می شدند. لذا برای ما معلم خصوصی گرفتند، یک معلمی که همه جهات را دارا باشد. این معلم خصوصی ما در سن ۶۰ سالگی حدود بود، خط، قرآن، فارسی، ریاضی و اعشار به ما یاد داد. این اموری که الآن در دبیرستان است ما بهتر از آن را یاد گرفتیم.
چون مرحوم والد بسیار به ما علاقه داشتند و ما هم به ایشان بسیار علاقه داشتیم و اطاعت والدین را واجب میدانستیم، ملازم ایشان در سفر و حضر بودیم، حتی در سفری که به کربلا مشرف میشدند در خدمتشان بودیم، در سفر سامرا در خدمتشان بودیم و در اعتکاف مسجد کوفه همچنین. ایشان با اینکه اشتغال به مرجعیت و درس خارج فقه و اصول و سایر امور اجتماعيه داشتند، وقتی را برای اینجانب معین کرده بودند و صرف زاهد را خدمت ایشان خواندیم و برای همه این اشتقاقات صيغه سازی کردند. برای ما تدریس می فرمودند و ما نوشته ایم و موجود است. بعضی از این کتب نحوی را باز نزد مرحوم پدرم خواندم و نوشتم غیر از جامع المقدمات، مانند نظام و ابن عقيل. با اینکه مرحوم پدرم مشغولیت زیادی داشتند یک وقتی را برای ما گذاشته بودند که الفيه ابن مالك را حفظ کنیم و سئوال می کردند.
شبی پدرم را در عيدالزهرا(علیهاالسلام) دعوت به مجلس جشنی نمودند. ایشان نرفتند و گفتند شما هم نروید و ما هم ناراحت شديم، لكن مصلحت ما در آن بود. اینطور مجالس شأن ما نیست. حرکات سبک در آن هست و اهانت آمیز و مورد سوءاستفاده دشمنان است.
یا اینکه یک بار شخصی از تهران به نجف آمد و دو قوطی شیرینی کوچک به درب منزل آورد و ایشان تشریف نداشتند. اینجانب گرفتم و به والده رساندم. بعد از چند روز در خدمتشان بودم. به نماز جماعت می رفتند که آن زائر ایرانی رسید و چیزی در گوش ایشان گفت و رفت. من پرسیدم این همان شخصی بود درب منزل شیرینی را آورد. من یادم رفته بود. گفتند سئوال کرد آیا شیرینی ها رسید؟ من بلافاصله گفتم بله، بله، تا تشکیکی در شما نشود. مراعات حقوق دیگران را می کردند که آبرو محفوظ باشد.
ما اعمالمان و افعالمان و کردارمان و رفتارمان و حرکاتمان و سکناتمان و رفتن هایمان و نرفتن هایمان تحت نظر مرحوم والد و بعد از ایشان سایر علما بوده و تخلّف از فرمایشات آنها نمی کردیم. مواعظ پدرم هنوز بعد از بیش از ۴۰ سال در گوشم است: «با مادرتان مدارا رفتار کنید و احترام بگذارید»، «احترام بزرگ تر و پدر را بگذارید»، «جایی پدرتان است باادب باشید» و... خاطره ای دارم. در تاکسی سوار شدیم. غنا و موسیقی میزد. خواستم به تندی نهی از منکر کنم، پدرم فرمود بگذار بزرگتر که پدرت است و عالم و ریش سفید است نهی کند که تأثیر بیشتری دارد.
در مجلس شادمانی و مداحی در بیرونی و دفتر به مداحي مي پرداختند و با صرف شیرینی از آنها پذیرایی می کردند. در شب فاطمیه اول و دوم و سوم جمادی الثانی مجلس عمومی عزاداری داشتند.
* از نقش تربیتی پدر و تأثیراتشان بر شما نکاتی را بیان بفرمایید.
نقش ایشان بسیار بسیار با اهمیت بود. با اینکه ایشان از مراجع تقلید بود و بحث و درس و نماز جماعت داشتند. معذلك مواظب تربیت ما بودند و دستورات پدرانه روحانی غیرپدرانه که جسمی باشد دستورات می فرمودند اینجا برو، اینجا نرو. این کار را بکنی خوب است. مواظب حال و رفتار و کردار ما بودند. جهات دیگر هم هست.
* در دوران کودکی و نوجوانی، مدرسه یا طلبگی، آیا خاطرات یا نکات تربیتی که از گفتار و رفتار مرحوم والد به یادگار دارید؟
مرحوم پدرم در آن زمانی که می خواستیم وارد مکتب بشویم مدارس دولتی را صلاح نمی دیدند. می فرمودند این مدارس دولتی (آن زمان طاغوتی بود) بچه ها می روند و از جهت ایمان، خراب می شوند. ما هم دیدیم که خیلی بچه ها رفتند، خصوصاً آن زمان، عده ای وارد احزاب مختلف مثلاً حزب توده می شدند. لذا برای ما معلم خصوصی گرفتند، یک معلمی که همه جهات را دارا باشد. این معلم خصوصی ما در سن ۶۰ سالگی حدود بود، خط، قرآن، فارسی، ریاضی و اعشار به ما یاد داد. این اموری که الآن در دبیرستان است ما بهتر از آن را یاد گرفتیم.
چون مرحوم والد بسیار به ما علاقه داشتند و ما هم به ایشان بسیار علاقه داشتیم و اطاعت والدین را واجب میدانستیم، ملازم ایشان در سفر و حضر بودیم، حتی در سفری که به کربلا مشرف میشدند در خدمتشان بودیم، در سفر سامرا در خدمتشان بودیم و در اعتکاف مسجد کوفه همچنین. ایشان با اینکه اشتغال به مرجعیت و درس خارج فقه و اصول و سایر امور اجتماعيه داشتند، وقتی را برای اینجانب معین کرده بودند و صرف زاهد را خدمت ایشان خواندیم و برای همه این اشتقاقات صيغه سازی کردند. برای ما تدریس می فرمودند و ما نوشته ایم و موجود است. بعضی از این کتب نحوی را باز نزد مرحوم پدرم خواندم و نوشتم غیر از جامع المقدمات، مانند نظام و ابن عقيل. با اینکه مرحوم پدرم مشغولیت زیادی داشتند یک وقتی را برای ما گذاشته بودند که الفيه ابن مالك را حفظ کنیم و سئوال می کردند.
شبی پدرم را در عيدالزهرا(علیهاالسلام) دعوت به مجلس جشنی نمودند. ایشان نرفتند و گفتند شما هم نروید و ما هم ناراحت شديم، لكن مصلحت ما در آن بود. اینطور مجالس شأن ما نیست. حرکات سبک در آن هست و اهانت آمیز و مورد سوءاستفاده دشمنان است.
یا اینکه یک بار شخصی از تهران به نجف آمد و دو قوطی شیرینی کوچک به درب منزل آورد و ایشان تشریف نداشتند. اینجانب گرفتم و به والده رساندم. بعد از چند روز در خدمتشان بودم. به نماز جماعت می رفتند که آن زائر ایرانی رسید و چیزی در گوش ایشان گفت و رفت. من پرسیدم این همان شخصی بود درب منزل شیرینی را آورد. من یادم رفته بود. گفتند سئوال کرد آیا شیرینی ها رسید؟ من بلافاصله گفتم بله، بله، تا تشکیکی در شما نشود. مراعات حقوق دیگران را می کردند که آبرو محفوظ باشد.
ما اعمالمان و افعالمان و کردارمان و رفتارمان و حرکاتمان و سکناتمان و رفتن هایمان و نرفتن هایمان تحت نظر مرحوم والد و بعد از ایشان سایر علما بوده و تخلّف از فرمایشات آنها نمی کردیم. مواعظ پدرم هنوز بعد از بیش از ۴۰ سال در گوشم است: «با مادرتان مدارا رفتار کنید و احترام بگذارید»، «احترام بزرگ تر و پدر را بگذارید»، «جایی پدرتان است باادب باشید» و... خاطره ای دارم. در تاکسی سوار شدیم. غنا و موسیقی میزد. خواستم به تندی نهی از منکر کنم، پدرم فرمود بگذار بزرگتر که پدرت است و عالم و ریش سفید است نهی کند که تأثیر بیشتری دارد.
* مرحوم والد چه سالی درگذشتند و سبب فوتشان چه بود؟
ایشان در سفری که در سال ۱۳۸۳ هجری قمری به جهت معالجه کسالت قلبی به ایران تشریف آورده بودند، در كرند کرمانشاه وفات نموده و در قم، قبرستان شیخان مدفون میباشند.
* از مادرتان برای ما بفرمایید.
مادر ما علويه فاطمه، دختر مرحوم حضرت آیت الله حاج سید محمد مدرسی لبخندقی فرزند آیت الله آقا سید محمدعلى مدرسی لبخندقی بود که هم از ناحیه پدر و هم از ناحیه مادر، از بیت علم و دانش بودند. مادر ما بسیار مهربان، متعبده، مؤمنه و خدمتگزار به شوهر بود. باسواد بودند. قرآن و نوشتن را مقداری دانا بودند و واقعاً با ايمان، با تقوی، با حجاب و نمونه بودند. پدرشان هم عرض شد آیت الله سید محمد مدرسی از علمای بزرگ و از شاگردان مرحوم محقق نائینی بودند و اجازه اجتهاد از مرحوم آیت الله العظمی آقا سید ابوالحسن اصفهانی داشتند. صبح ها امام جماعت مسجد هندي ها در نجف اشرف بودند و ظهر و شب امام جماعت مسجد ملاکتاب بودند و در شبهای چهارشنبه، امام جماعت مسجد سهله بودند که مرحوم آیت الله حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی، صاحب «الذریعه» در اواخر عمر، به جهت کهولت سن و کسالت به پدربزرگمان آیت الله حاج سید محمد مدرسی واگذار نموده بودند.
مادرم کسالت قلبی داشتند که حدوداً به مدت بیست سال با او بود. اخوی برای تغییر آب و هوا، در کوفه، نزدیک مسجد کوفه منزلی را اجاره کرده بود و والده در آنجا وفات نمودند. چهل سال بیشتر سن نداشتند. در وادی السلام نجف نزدیک هود و صالح (علیهماالسلام) مدفونند و قبرشان بحمدالله موجود است.
* از نقش تربیتی مادر بفرمایید.
والده ما هم ایشان در تربیت ما بسیار نقش داشتند از جهت موعظه و نصیحت خودشان و پدرشان مرحوم آیتالله حاج سید محمد مدرسی با آنکه علاقهای زیاد به ما داشتند همیشه از خدا میخواستند آنچه که خیر ما در آن هست قرار دهد و لذا همیشه دعا میکردند و دعاهای خیر آنها بود که خداوند ما را توفیق داد که خدمت علم و اسلام باشیم.
مطلبی که اینجا باید بگویم انسان اگر بخواهد توفیق پیدا کند باید خدمت مادر کند. دعای مادر واقعاً بسیار بسیار تأثیر دارد. آنچه آخر باید بگوییم ما اول میگوییم که مادر بسیار اهمیت دارد. وقتی که پدرمان فوت کرد هفت یا هشت ماه بعد والده فوت کردند، پدرمان در ۱۶ صفر 1383 و والدهمان در ۲۶ شوال همان سال. این هفت ماه من در خدمت مادر بودم، از او جدا نمیشدم، با اینکه درس و بحث و کار داشتم. معذلک در همان نجف خدمتشان بودیم، اظهار علاقه بسیار مي نمودم. سر مادر در دامن ما بود که فوت کرد. این مادرها دیگر آمدنی نیستند. تقوی، ایمان، خلوص نیت، مواظبت خدمت، مهربان، با عبادت، قرآن خواندن، نیستند اینطور، در عالم نمیآید.
* چند برادر دارید؟
ما دو برادر بیشتر نبودیم، آیت الله العظمی حاج سید محمدعلى مدرسی و اینجانب. مرحوم اخوی از علمای بزرگ و مدرسین حوزه علمیه نجف و قم و کتاب های فقهی نوشته اند و برخی را نیز چاپ کرده اند: مضاربه، شرکت، حاشيه عروه. شخص ملایی بود، اما آثار علمی خیلی زیاد از ایشان به چاپ نرسیده است. کسالتی برای ایشان عارض شد که به همان کسالت فوت کردند. ایشان عالم و مجتهد بودند و رساله عملیه و توضیح المسائل داشتند و چند کتب فقهی از ایشان به طبع رسیده است.
گفت و گو: یاسر عسگری