به گزارش خبرگزاری«حوزه»، حجتالاسلام قاسم ترخان، عضو هیأت علمی گروه کلام پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به عنوان ارائهدهنده در ابتدای این جلسه که به همت این پژوهشگاه و با همکاری مجمع عالی حکمت اسلامی در قم برگزار شد، بیان داشت: از آنجا که انسان در موضوع علوم انسانی به عنوان جزء یا همۀ موضوع اخذ شده، شناخت فلسفی و پارادایمی آن ضروری به نظر میرسد. در هر یک از پارادایمهای اثباتگرایی، تفسیری و انتقادی تصویر خاصی از موضوع این علوم ارائه شده است. در پارادایم اثباتگرایی، انسانها افرادی منفعتطلب و عقلانیاند که نیروهای بیرونی به آنها شکل میدهند. در پارادایم تفسیری، انسانها موجود اجتماعی، برخوردار از آگاهی، اختیار، اعتبارساز و معناآفرین میباشند که پیوسته فهمی از دنیای خود دارند. در پارادایم انتقادی، انسانها افرادی خلاق، انطباقپذیر و دارای قابلیتهای ناشناخته میباشند که با فریب و استثمار به دام افتادهاند.
وی در ادامه گفت: بر اساس نگاه علامه طباطبایی انسان موجودی است برخوردار از عقل و عقلانیت، جنبههای ثابت(فطرت) و متغیر، خلاقیت و اختیار نسبی در مقابل جبر و تفویض و قابلیت ضلالت و گمراهی، انحرافپذیر و تحت سلطه نسبی عوامل بیرونی. برخی از این ویژگیها اگرچه در یک پارادایم خاص مورد توجه قرار گرفته، از دو حیث مفهوم و وجودشناختی با پارادایم علوم انسانی اسلامی متفاوت خواهدبود:
این محققق گفت: از حیث مفهومشناختی دو تفاوت اساسی در عناصر دخیل در موضوع علوم انسانی از منظر پارادایمهای سهگانه و پارادایم علوم انسانی اسلامی مشاهده میشود: گاهی با پذیرش عنصر دخیل معنای تازهای از آن ارائه و زمانی دیگر در مفهوم آن توسعه و تضییقی داده میشود؛ برای نمونه منفعتطلبی و عقلانیبودن انسان که در پارادایم اثباتگرایی اثبات شده بود، معنای دیگری یافته، با شمول نسبت به عقل نظری و عملی، گستردهتر از مفهوم عقلانیت ابزاری معنا میشود، یا امکان انحراف، کجفهمی و گمراهی انسانها که از سوی پارادایم انتقادی مطرح شده بود، مصداق متفاوتی بر اساس اصل فطرت یافته، معنای جدیدی از آن ارائه شده است.
حجتالاسلام ترخان اضافه کرد: از حیث وجودشناختی گاهی عنصری انکار و زمانی دیگر اثبات و درنهایت ترکیبی از عناصر، پیشنهاد شده؛ برای نمونه عنصر تابعیت از شرایط اجتماعی و بیرونی که در پارادایم اثباتگرایی مطرح شد، به صورت نسبی پذیرفته و عنصر جبر انکار شد یا تطورات روانی، اجتماعی و تنوع فرهنگی که در پارادایم تفسیری مطرح شده بود، پذیرفته شد؛ اما به جنبۀ متغیر انسانها ارجاع داده و در کنار آن از عنصر فطرت و جنبۀ مشترک انسانها سخن گفته شد که بر اساس آن، رویکرد نسبتگرایانۀ پارادایم تفسیری مورد انکار قرار گرفت؛ ازاینرو در پارادایم علوم انسانی اسلامی عناصر جدیدی مانند عنصر فطرت، پیشنهاد و بر آن تأکید شد یا عنصر برخورداری از انگیزه، اختیار و اراده و اعتبارسازبودن انسان تلقی به قبول شد و بر اساس آن با همسان انگاشتن موضوع علوم انسانی با علوم طبیعی، رفتارهای انسان به امور فیزیکی تقلیل داده نشد و فهم معنای رفتار و دلایل آن تأیید گردید؛ با این حال ناظر به عناصری دیگری مانند فطرت و شاکلۀ انسان، تبیین علل رفتار نیز مورد غفلت پارادایم علوم انسانی اسلامی نخواهدبود.
وی در پایان گفت: درنهایت با نگاهی به آثار علامه طباطبایی با تأکید بر این پیشفرض که انسانها فطرتاً خداشناس و اخلاقی و خداگرا هستند، لحاظ چهار عنصر مطرح شده به صورت ترکیبی در موضوع علوم انسانی اسلامی قابل پیشنهاد است. این نوع نگاه به موضوع علوم انسانی، آثار و برکات فراوانی در تعیین روش، هدف و غایت و نظریههای علوم انسانی در پی خواهد داشت که باید در مقال دیگری بدان پرداخت.
در ادامه این نشست حجتالاسلام مهدی عبداللهی و دکتر رمضان علیتبار به نقد مطالب ارائه شده پرداختند