خبرگزاری «حوزه»، هنرمند ایرانی، مهناز افشار در توئیتر با هشتگ "حب الایران یجمعنا" درباره شعار اجتماع اربعین چنین نوشت:
« من، تو ، با همه تفاوت هایی که داریم
مهم نیست تو در مورد این من چه فکری می کنی ، اما من می گم...
حب الايران يجمعنا»
آنچه «ما» از این توییت فهم می کنیم، چیزی جز تفرقه و جدایی و پاره پاره شدن ایران و ایرانی نیست.
یک بدفهمی در نگاه آسیب دیده ی هنرمند ایرانی از اندیشه اسلام و ایران است. البته شاید او و بسیاری، حق داشته باشند، چراکه نگاهشان در این آشفته بازار عصیان ها و عصبیتها و میلیشیای رسانهای حاکم، آسیب دیده است؛
اما اشتباه این بانوی گرامی، این است که او اسم این بدفهمی اش را می گذارد: « اجتماع برای ایران» و «عشق به ایران»... که این ها همه نشاندهنده بدفهمی هنرمند ما از جامعه شناسی ایرانی و نداشتن فهم تاریخی ست.
بدفهمی هنرمند به عنوان طبقه مرجع به نام آزادی «دیگری» و «تفاوت» من با تو، حاصلش می شود: «تعارض» و نتیجه اش می شود: «تفرقه» در جامعه ایرانی...
«او» که به عنوان بخشی از طبقه روشنفکر جامعه، باید فهم «دیگری» برایش مهم باشد؛ در کمال تاسف مینویسد: « مهم نیست تو در مورد این من، چه فکری میکنی »!
در حالی که او باید به ایران و ایرانی بگوید و تاکید کند:
مهم است که تاریخ درباره من و تو چگونه قضاوت خواهد کرد.
مهم است که «ما» با همه تفاوت هایمان، تعارض و دوگانگی و پاره پاره شدن بین هم وطنان مان ایجاد نکنیم.
مهم است که این «ما»ی جامعه ایرانی را چگونه فهم می کنیم.
مهم است که در شرایطی که جهان در آشوب تمام به سر می برد، اجتماع «ما» ملتهای خاورمیانه در یک نقطه - به نام مذهب یا حتی بدون مذهب – موجب وحدت و محبت و تحکیم همه دولت - ملت ها می شود.
پس مهم است که اگر به هر دلیلی - حتی اختلاف عقیده که محترم است - حامی این وحدت نیستید، به وقتِ وحدت، ساز ناکوک نفرت و تفرقه نزنید.
یا حافظه تاریخی این هنرمند یاری نمی کند، یا فهم تاریخی و جامعه شناسی اش، لابلای یک «من ِ محاصره شده ی آسیب دیده » فراموش می شود که:
از سده میانه تاریخ ایران تا امروز آنها که محبت «اسلام راستین» و محبت «علی» و «حسین» در سینه داشته اند از هویت ایران و ایرانی دفاع کرده اند.
از رودکی و فردوسی تا مولوی و حافظ، همگی تلاش کرده اند تا «ایران و اسلام» درکنار هم زیستی وحدت آفرین داشته باشند.
تاریخ ایران در گذر از امویان و عباسیان و طاهریان... تا صفویان و افشاریان و قاجاریان... با اندیشه و آرمان و جان و خون کسانی حفظ شده که قیام های وطنی و ملیشان را با «حب الحسین یجمعنا» شکل داده اند.
اینک تو بانوی هنرمند!
اگر خوب حتی به تاریخ معاصر می اندیشیدی، از جنبش های میرزای طهران تا میرزای گیلان، از جنبش های وطنی تنگستانیها و دلواریها، برازجانیها و محلاتیها گرفته تا جنبش های مشروطه خواهی آذربایجانیها، همگی پرچم قیام هایشان برای ایران و ایرانی، به نام حسین بن علی(ع) قوت گرفته است.
این بازیگر مشهور، اتفاقا باید بداند که مهم است، او درباره تاریخ ایران و اسلام چطور فکر می کند؟!
تاریخی که حتی نویسنده و شاعر چریک جنبش چپ وطنی اش- که در دادگاه پهلوی اعدام شد- دفاعیه اش اینگونه آغازمی شود: « سخنم را با گفتهای از مولا حسین، شهید بزرگ خلقهای خاورمیانه آغاز میکنم... »
آری، خانم افشار!
کاش اندکی از «مای ایرانی» فهم بهتری داشتید، تا در این اوج شکل گیری اجتماع بزرگ انسانی خاورمیانه پرآشوب، دم از بدفهمی یک ملی گرایی نادرست نمی زدید.
کاش میشد این آسیب بدفهمی، از پیشِ چشمان تان، کنار می رفت تا تاریخ «ما» را یک بار بدون حب و بغض پر از «من» مرور می کردید و نسل شهدای ایرانی وطن را، از ایرانیان قیام مختار تا ایرانیان عصر حاضر در جنگ هشت ساله بعثی و جنگ چهارده ساله داعشی مرور می کردید تا بدانید که «شهدای دفاع از حرم»، همواره در طول تاریخ، « شهدای دفاع از وطن» بوده اند.
« ما » یعنی این جامعه ایرانی و جامعه جهانی «مُحب حسین»، به مَن فردی و همه «منیت» ها، ثابت کرده ایم که «عشق به اسلام» با «عشق به ایران» هیچ منافاتی ندارد که هیچ، محکم کننده عشق «ایران» ما، عشق «حسین» ماست.
« ما » یعنی این جامعه ایرانی و جامعه جهانی «مُحب حسین» در مسیر همه ی کشورهای خاورمیانه تا کربلا، دست در دست هر انسان دوستدار وطنی - از عراقی و هندی و پاکستانی و تاجیکی و افغانی و بحرینی و کویتی و... و حتی ارمنی – یک صدا با عشق به وطن، این ندا را طنین انداز خواهیم کرد که:
«حب الحسین، یجمعنا»
محمدرضا اسدزاده ( نویسنده و محقق )
نظر شما