شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ |۲۱ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 23, 2024
حجت الاسلام و المسلمین عبادی

حوزه/ در طرح بانکداری جدید هیچ ساختار و تشکیلات نظارتی برای انجام این وظیفه شورای فقهی (وظیفه نظارتی) در نظر گرفته نشده است و بُعد نظارتی اعضای شورای فقهی فقط متوقف به اطلاع یافتن اعضا از تخلفات نظام بانکی شده است.

به گزارش خبرگزاری حوزه حجت الاسلام و المسلمین عبادی رئیس مؤسسه طیبات در یادداشتی با تاکید بر کم اثر بودن وجود شورای فقهی در اسلامی سازی عملیات بانکی نوشت: حجت الاسلام و المسلمین  موسویان در بخشی از مصاحبه ای با سایت وسائل که مورخه 30 آذر 1398 منتشر شده است، منتقدین طرح جدید بانکداری را مورد خطاب قرار داده و به انتقاد آنها در زمینه تنزل جایگاه شورای فقهی در این طرح چنین پاسخ داده اند:

« بنده از آقایانی که می گویند جایگاه شورای فقهی در طرح جدید تنزل پیدا کرده است می پرسم، نسبت به کدام قانون تنزل پیدا کرده؟ نسبت به کدامیک از برنامه های پنجم و یا ششم توسعه؟ در هیچ یک از این برنامه ها، شورای فقهی هیچ گونه جایگاهی نداشته است و اساسا هیچ اسمی از شورای فقهی در قانون برنامه پنجم و یا ششم توسعه نیامده است.


اختیاری هم که در قانون ششم توسعه به این شورا اعطاء شده بود مبنی بر لازم الاجراء بودن مصوبات آن، در این طرح محفوظ و تقویت شده است. اما ادعای تنزل جایگاه این شورا سالبه به انتفاء موضوع است زیرا در قوانین قبلی هیچ جایگاهی نداشته است و برعکس در طرح جدید به دستور رهبر معظم انقلاب با حفظ و تقویت اختیارات قبلی به آن جایگاه سازمانی اعطاء شده است«[1]

پاسخ به اشکال  موسویان

1. تناقض در کلام نقل شده از استاد موسویان

قبل از پاسخ به فرمایشات استاد موسویان نکته ای متذکر می شود که ظاهرا اشتباهی در نقل اظهارات ایشان صورت گرفته؛ زیرا از  یک سو نقل شده که «... اساسا هیچ اسمی از شورای فقهی در قانون برنامه پنجم و یا ششم توسعه نیامده است» اما بلافاصله نقل شده که «اختیاری هم که در قانون ششم توسعه به این شورا اعطاء شده بود مبنی بر لازم الاجراء بودن مصوبات آن، در این طرح محفوظ و تقویت شده است» و این دو فقره از بیانات ایشان با هم نمی سازد.

2. ذکر شورای فقهی در برنامه ششم توسعه

در هرحال همانطور که در فقره دوم فرمایش ایشان اشاره شده است در ماده 16 قانون برنامه پنج ساله ششم توسعه (مصوب 14/12/1395 مجلس شورای اسلامی) به صراحت نام شورای فقهی و جایگاه آن در بانک مرکزی بیان شده است و بسیاری از عبارات ماده 21 طرح بانکداری مصوب اخیر مجلس، عین همان عباراتی است که در ماده 16 قانون ششم توسعه آمده است:

 «ماده 16- برای نظارت بر عملکرد نظام بانکی و اظهارنظر نسبت به رویه‌ها و ابزارهای رایج، شیوه‌های عملیاتی، دستورالعمل‌ها، بخشنامه‌ها، چهارچوب قراردادها و نحوه اجرای آنها از جهت انطباق با موازین فقه اسلامی، شورای فقهی در بانک مرکزی تشکیل می‌شود. همچنین، بنا بر تبصره ۲ از ماده ۱۶ این قانون، مصوبات شورای فقهی بانک مرکزی لازم‌الرعایه است».

3. اثبات تنزل جایگاه شورای فقهی در طرح جدید

موضوع «تنزل جایگاه شورای فقهی» در طرح جدید بانکداری (مصوب 24 آذر 1398)، از دو جهت قابل بررسی است:

1- از جهت دستور مقام معظم رهبری

2- از جهت ویرایشهای مختلفی که این طرح در فرایند شکل گیری و تکمیل خود داشته است.

1-3 از جهت دستور مقام معظم رهبری

استاد موسویان در همین مصاحبه اظهار می دارند: «جایگاه شورای فقهی تنزل پیدا نکرده و این سوء برداشت آقایان از طرح است؛ رهبر معظم انقلاب در نامه خطاب به دولت دستور دادند شورای فقهی به عنوان یکی از ارکان شورای پول و اعتبار باشد. شورای پول و اعتبار در طرح جدید تبدیل به هیئت عالی می شود و این هیئت سه شورا دارد که یکی از این سه شورا، شورای فقهی بانک مرکزی است. به عبارت دیگر این چینش بر اساس دستوری است که رهبر معظم انقلاب در طراحی ساختار بانک مرکزی مرقوم فرموده بودند طراحی شده است».

مطابق بررسی های انجام شده، مقام معظم رهبری دستور جدیدی در این زمینه صادر نفرموده اند و منظور استاد موسویان همان دستوری است که معظم له در سال 1395 در پاسخ به سئوال آقای اسحاق جهانگیری (معاون اول رییس جمهور) صادر نمودند و رسانه ها آن را به نقل از استاد مصباحی مقدم و استاد موسویان ذکر کردند. متن اظهارات این اساتید در سایت پژوهشکده پولی و بانکی به شرح ذیل درج شده است:

1- اظهارات حجت الاسلام و المسلمین موسویان

«سید عباس موسویان عضو شورای فقهی بانک مرکزی و عضو کارگروه بانکداری بدون ربا در این باره در گفتگو با مهر از ارائه یک نامه توسط اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهوری به خدمت مقام معظم رهبری در رابطه با مباحث اصلاح قانون بانکداری بدون ربا خبرداد و افزود: مقام معظم رهبری نیز در پاسخ به این نامه دستوری صادر کردند مبنی بر اینکه شورای فقهی بانک مرکزی به عنوان یکی از ارکان این بانک تاسیس شود تا شورا بتواند به جایگاه رسمی و قانونی دست یابد».[2]

 2-اظهارات استاد مصباحی مقدم

« حجت الاسلام غلامرضا مصباحی مقدم در صفحه اینستاگرام خود نوشت: مقام معظم رهبری اخیرا مرقوم کردند که شورای فقهی به عنوان یک رکن اصلی در بانک مرکزی ایجاد شود که این موضوع باعث خواهد شد که دیدگاه مردم نسبت به سود بانکی مشروع شود».[3]

البته آن زمان هیچ سندی برای این فرمایش معظم له ارائه نشد، و صرفا نقل موضوع از زبان این دو بزرگوار صورت گرفت. در هر حال طبق نقل این اساتید، آنچه مقام معظم رهبری فرمودند رکن شدن شورای فقهی در خود «بانک مرکزی» بوده است نه «شورای پول و اعتبار». و اساسا اضافه شدن شورای فقهی به «شورای پول و اعتبار» -که خودش یک شورا است - معنا ندارد. زیرا افراد حاضر در شورای پول و اعتبار هر کدام یک فرد حقوقی می باشند و اضافه شدن جمعی یک شورا در داخل یک شورای دیگر  عملی نیست مگر اینکه اعضای فقهی به صورت فردی به شورا اضافه می شدند که در این صورت با مفهوم شورای فقهی سازگاری ندارد.

بنابراین نیازی به تفسیر فرمایش مقام معظم رهبری نیست زیرا هم نص فرمایش معظم له و هم آنچه با  وظایف این شورا سازگاری دارد اضافه شدن شورای فقهی به ارکان اصلی بانک مرکزی است؛ نه اینکه بخشی از یک رکن (یعنی شورای پول و اعتبار) گردد.

نقد استاد موسویان به سرپیچی دولت از عمل به دستور رهبری

در آن زمان متاسفانه دولت به این دستور رهبری عمل نکرد و استاد موسویان در مصاحبه ای به این موضوع اعتراض نموده و اظهار می دارد: «...  باید متذکر شوم شورای فقهی از بدو تاسیس جایگاه اصلی و تعیین کننده در بانک مرکزی نداشت بلکه در جایگاه مشورتی و تشریفاتی بود ؛ که سال گذشته (1394) این مشکل و دغدغه مورد عنایت مقام معظم رهبری قرار گرفت و طی دستوری به معاون اول رئیس جمهور، خواستار ارتقا نقش شورای فقهی به عنوان یکی از ارکان اصلی و تعیین کننده در این بانک شدند.

بعد از دستور مقام معظم رهبری دراین خصوص، طرحی از سوی مسئولین بانک مرکزی تحت عنوان لایحه به هیئت دولت پیشنهاد شد،که مبنی بر محقق شدن ارتقا جایگاه شورای فقهی به عنوان رکن اصلی بانک مرکزی بود .که این تصمیم گیری به موقع دولت درجای خود درخور قدردانی بود. ولی متاسفانه علی رغم این تصمیمات در لایحه پیشنهادی دولت، جایگاه سازمانی شورای فقهی عملا به شکل ظاهری و صوری به عنوان رکن اصلی ارتقا پیدا کرده است. زیرا در لایحه دولت که به پیشنهاد بانک مرکزی نوشته شده، اشکالاتی وجود دارد که می‌توان به این دو مورد اشاره کرد:

1-  در مفاد لایحه متاسفانه مثل گذشته اصرار برآن شده که شورای فقهی در بانک مرکزی در همان جایگاه مشورتی و تشریفاتی که در گذشته داشته ادامه حیات بدهد یعنی در ظاهر رکن بانک مرکزی معرفی شده ولی در عمل و واقع خلاف این می‌باشد.

2- دومین ایراد وارده به مفاد لایحه این است که ماموریت شورای فقهی مبهم و نامشخص بیان شده است . برای مثال در لایحه آمده است که ریاست شورای فقهی با رئیس بانک مرکزی می‌باشد و تصریح شده که رئیس شورا به رای و نظر و صلاح دید خودش، مواردی را که محل اشکال فقهی وشرعی می‌داند را در شورای فقهی مطرح می‌کند تا رضایتمندی فقها را جلب کند. خب متاسفانه این بند از لایحه جای اشکال دارد زیرا  ممکن است رئیس بانک مرکزی خیلی از مسائل و مشکلات شرعی و فقهی موجود در نظام بانکی را به خاطر عدم آگاهی تشخیص ندهد و اهمیتی برای طرح آن در شورا قائل نشود.»[4]

بنابراین اگر دولت قبول می کرد که شورای فقهی جزء ارکان اصلی بانک مرکزی باشد ارکان بانک مرکزی از 5 رکن به 6 رکن به شرح ذیل ارتقا می یافت:

1 - مجمع عمومی 2 - شورای پول و اعتبار 3 - هیأت عامل 4 - هیأت نظارت اندوخته اسکناس 5 - هیأت نظارت 6- شورای فقهی».

 حال اگر استدلال استاد موسویان را در نظر بگیریم (که ملاک را دستور مقام معظم رهبری عنوان کرده اند)  در طرح جدید بانکداری، حذف شورای پول و اعتبار نباید تاثیری روی جایگاه شورای فقهی به عنوان رکن اصلی بانک مرکزی داشته باشد؛ بنابراین  در ماده 5 طرح جدید بانکداری که ارکان بانک مرکزی را  ذکر می کند به جای 3  رکن  باید  4 رکن ذکر شود که در این صورت متن ماده چنین می شود:

«ماده5- ارکان بانک مرکزی عبارت است از: 1- هیأت عالی؛ 2- رئیس کل؛ 3- هیأت حسابرسی؛ 4- شورای فقهی».

این امر علاوه بر اینکه دقیقا عین فرمایش نقل شده از مقام معظم رهبری می باشد؛ با جایگاه و حکمت وجود شورای فقهی که وظایف سنگینی بر عهده آن گذاشته شده و نیاز به جایگاه مقتدر و مستقل دارد، سازگار است. درحقیقت، شورای فقهی بدون چنین جایگاهی از کارآیی کافی برخوردار نخواهد شد و با عبارات «لازم الرعایه بودن مصوبات شورای فقهی» نیز نمی توان  اهداف پدید آمدن شورای فقهی را محقق ساخت همچنانکه در بخش بعدی این نوشته  به تفصیل به این ناکارآمدی خواهیم پرداخت.

حال اگر تهیه کنندگان طرح به هر دلیلی به این نتیجه رسیدند که شورای فقهی به جای رکن اصلی بانک مرکزی بودن (که نص فرمایش مقام معظم رهبری است) ، به عنوان شورای تخصصی یکی از ارکان بانک مرکزی (هیات عالی) شود؛ از نظر ناقدین این نوعی تنزل جایگاهی است که در دستور مقام معظم رهبری برای این شورا تصریح شده است.
2-3 تنزل جایگاه شورای فقهی در طرح مصوب مجلس نسبت به ویرایشهای قبلی طرح

طرح بانکداری جمهوری اسلامی ایران در فرایند شکل گیری (که آغاز تهیه آن به سال 1394 بر می گردد) و تکمیل خود دارای ویرایش و نسخه های مختلفی است؛ در ویرایشهای نخستین این طرح، جایگاهی که برای شورای فقهی در نظر گرفته شده بود با همه نقدهایی که بر آن وارد بود اما با عنوان «شورای فقهی» سازگاری بیشتری داشت اما آنچه که در طرح مصوب مجلس یعنی آخرین ویرایش آمده است  حقیقتا تنزل جایگاه است.

برای اثبات موضوع لازم است مواد مربوط به «شورای فقهی» در  نسخه سال 1395 طرح که در تاریخ 25/5/1395 به مجلس دهم ارائه شده بود، را  با آخرین نسخه طرح  که کلیات آن  در تاریخ 24/9/1398 به تصویب مجلس رسید مقایسه شود تا روشن گردد که آیا جایگاه شورای فقهی در طرح مصوب مجلس (نسخه 98) نسبت به نسخه های قبلی (مثلا  نسخه سال 1395) تنزل پیدا کرده است یا نه؟
 الف- معرفی فقهای شورای فقهی توسط رییس کل بانک مرکزی


  در نسخه 95 ، مقرر شده بود که اعضای فقهی  شورا با پیشنهاد شورای مدیریت حوزه علمیه قم و با حکم مقام معظم رهبری نصب شوند. تبصره 1  ماده 57 ویرایش 95  در این مورد می نویسد:

«تبصره ۱ـ شورای فقهی جزء ارکان بانک مرکزی بوده و اعضای فقهی آن با پیشنهاد شورای مدیریت حوزه علمیه قم و با حکم مقام معظم رهبری منصوب می‌شوند و سایر اعضاء با پیشنهاد هیأت عامل بانک مرکزی و انتخاب رئیس بانک مرکزی منصوب می‌شوند».

اما طرح مصوب  مجلس (نسخه 98)،  انتخاب اعضای شورای فقهی به رییس کل بانک مرکزی واگذار شده است،  تبصره 1 ماده 21 طرح مصوب می نویسد:

  «تبصره 1- ﻓﻘﻬﺎی ﻋﻀﻮ ﺷﻮرا ﺑﻪ پیشنهاد رﺋﻴﺲ کل (بانک مرکزی) و تایید ﻓﻘﻬﺎی ﺷﻮرای ﻧﮕﻬﺒﺎن اﻧﺘﺨﺎب و ﺑﺎ ﺣﻜﻢ رییس ﻛﻞ ﺑﺎﻧـﻚ ﻣﺮﻛـﺰی ﻣﻨﺼﻮب ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ».

شاید گفته شود که به هر حال شورای نگهبان باید صلاحیت فقهای شورای فقهی را تایید نماید اما واقعیت این است که مطابق آنچه در تبصره 1 مشاهده می شود تا وقتی که رییس کل کسی را معرفی نکند شورای نگهبان و هیچ فردی دیگری نمی تواند کسی را به عنوان شورای فقهی تایید نماید و در نهایت هم عضویت اعضای شورای فقهی با حکم رییس کل رسمیت پیدا می کند. و این در صورتی است که اقتضاء نهاد نظارتی استقلال اوست، اعضای شورای فقهی که رسالتشان کشیدن افسار بانکها در رباخواری از طریق نظارت و ارائه راهکارهای جایگزین شرعی می باشد نمی تواند با این حد از وابستگی یعنی وابستگی در حیات وجودی و رسمی خود به رئیس بانک مرکزی آنچنان که باید و شاید به رسالت های خود جامه عمل بپوشاند.
ب- افزایش افراد «غیر فقهی» شورا

در نسخه 1395 اعضای شورای فقهی وزن اصلی شورا با فقها بوده و با عنوان «شورای فقهی» سازگاری بیشتری داشت ماده 57 این نسخه می نویسد:

« ماده 57- شورای فقهی، متشکل از پنج فقیه (مجتهد متجزی در حوزه فقه معاملات و صاحب‌نظر در مسائل پولی و بانکی)، یک حقوقدان، یک اقتصاددان و دو کارشناس عالی بانکداری، جهت نظارت و اظهارنظر نسبت به طراحی ابزارهای پولی و بانکی، شیوه‌های عملیاتی، آیین‌نامه‌ها، دستورالعمل‌ها، بخشنامه‌ها، قراردادها و نحوه اجرای آنها، از جهت انطباق با موازین فقه اسلامی، در بانک مرکزی تشکیل می‌شود».

اما در  ماده 21 طرح مصوب (نسخه 98)  در این مورد آمده است:

«... شورای فقهی بانک مرکزی با ترکیب زیر تشکیل می شود:

١- پنج فقیه (مجتهد متجزی) در حوزه فقه معاملات و صاحب نظر در مسائل پولی و بانکی؛

۲- رئیس کل؛

۳- معاون نظارتی رئیس کل؛

۴- یک نفر حقوقدان آشنا به مسائل پولی و بانکی و یک نفر اقتصاددان (هردو با معرفی رئیس کل)

۵- یک نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی با اولویت آشنایی با بانکداری اسلامی به انتخاب مجلس شورای اسلامی به مدت دو سال (به عنوان عضو ناظر)؛

۶- یکی از مدیران عامل بانکهای دولتی به انتخاب وزیر امور اقتصادی و دارایی.»

 همانطور که ملاحظه می شود در طرح مصوب ( نسخه 98) خود رییس کل بانک مرکزی و معاون نظارتی وی نیز به اعضای شورای فقهی اضافه شده است  و ریاست شورای فقهی بانک مرکزی هم به خاطر ابهامی که در ماده وجود دارد مطابق رویه جاری بر عهده رییس کل بانک مرکزی می باشد[5]؛ از سوی دیگر همانطورکه قبلا گفته شد مطابق تبصره 1 این ماده، معرفی اعضای شورای فقهی هم با رییس کل بوده و با حکم وی منصوب می شوند؛ بنابراین وزن شورای فقهی از فقهای آن به اعضای بانکی اش به ویژه رییس کل بانک مرکزی سوق پیدا کرده است. گرچه از جهت حق رأی اعضای شورا همان نسبت 5 به 4 تفاوتی نکرده است اما همین غلبه افراد غیر فقهی و ریاست یکی از آنها (رئیس کل بانک مرکزی) بر جلسه، عملا صبغه فقهی شورا را تضعیف کرده است.
ج- حذف واحد نظارت از بانکها و موسسات اعتباری

در نسخه سال 1395 مقرر شده بود که شورای فقهی بانک مرکزی، نمایندگی هایی را در تمامی بانکها و موسسات اعتباری داشته باشد، که وظیفه نظارتی آنها را عملیاتی نمایند این موضوع در تبصره 5 همین ماده چنین بیان شده بود:

«تبصره ۵ـ کلیه بانک‌ها و مؤسسه‌های اعتباری موظفند تحت اشراف شورای فقهی بانک مرکزی واحد نظارت شرعی ایجاد کنند. چگونگی تشکیل و شرح وظایف واحدهای نظارت شرعی، به موجب دستورالعملی است که توسط بانک مرکزی تهیه و پس از تصویب شورای فقهی، به بانک‌ها ابلاغ می‌شود».

که در نسخه 98 طرح مصوب مجلس به طور کلی حذف شده است.
د- حذف امکان تشکیل کمیته های تخصصی شورای فقهی

همچنین در نسخه سال 1395 برای شورای فقهی بانک مرکزی این امکان فراهم شده بود در صورت نیاز اقدام به تشکیل کمیته های تخصصی نماید. این موضوع در تبصره 4 ماده 57 چنین بیان شده است:

«تبصره ۴ـ شورای فقهی بانک مرکزی می‌تواند حسب مورد کمیته‌های تخصصی فقهی تشکیل دهد.

که در نسخه 98 طرح مصوب مجلس به طور کلی حذف شده است.
 ه- بی اثر یا کم اثر بودن وجود شورای فقهی در اسلامی سازی عملیات بانکی

در ماده ۲۱ طرح مصوب سال 98 آمده است:

 «برای حصول اطمینان از اجرای صحیح عملیات بانکی بدون ربا در نظام بانکی کشور و جهت نظارت بر عملکرد نظام بانکی و اظهارنظر نسبت به رویه ها و ابزارهای رایج، شیوه های عملیاتی، دستورالعمل ها، بخشنامه های چارچوب قراردادها و نحوه اجرای آنها از جهت انطباق با موازین فقه اسلامی در بانک مرکزی و اشخاص تحت نظارت، شورای فقهی بانک مرکزی با ترکیب زیر تشکیل می شود...»

مطابق این ماده برای شورای فقهی دو نقش مهم در نظر گرفته شده است:

الف- تایید شرعی قوانین و آیین نامه و مقررات

ب- نظارت بر عملکرد نظام بانکی

  اما واقعیت این است که هر چند در تبصره 2 ماده 21 طرح مصوب گفته شده است که «مصوبات شورای فقهی لازم الرعایه می باشد» اما مواد طرح طوری نوشته شده است که در عمل شورای فقهی برای انجام این دو وظیفه کارآمدی کافی را ندارد، برای اثبات موضوع، مواد طرح را  در مورد هر دو وظیفه به صورت جداگانه بررسی می کنیم:

1- همانطور که  گفته شده است وظیفه اول شورای فقهی عبارت است از: اظهارنظر نسبت به رویه ها و ابزارهای رایج، شیوه های عملیاتی، دستورالعمل ها، بخشنامه های چارچوب قراردادها و نحوه اجرای آنها از جهت انطباق با موازین فقه اسلامی در بانک مرکزی و اشخاص تحت نظارت؛

لازمه عمل به این وظیفه این است که رئیس کل بانک مرکزی و شورای مقررات گذاری یا مبادی ذیربط، قوانین و مقررات مزبور را به شورای فقهی ارجاع دهند تا شورای فقهی بتواند در مورد آنها نظر دهد، حال سوال این است:اگر مبادی فوق الذکر مثلا رییس کل بانک مرکزی موردی را به شورای فقهی ارجاع ندهد و در دستور بررسی این شورا قرار ندهد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ جواب این است که هیچ اتفاقی نمی افتد یعنی هیچ ماده یا تبصره ای ، این عدم ارجاع را جزء تخلفات رییس بانک مرکزی ندانسته و اگر هم آن را  به صورت ارتکازی، تخلف بدانیم هیچ مجازاتی برای این تخلف در نظر گرفته نشده است؟

2- اما در مورد وظیفه دوم که نظارت بر عملکرد نظام بانکی از جهت شرعی بودن عملیات آنها می باشد، تنها چیزی که ذکر شده، تبصره 5 ماده 21 است:

« هریک از اعضای شورای فقهی موظفند در صورت اطلاع از تخلف بانک مرکزی یا شبکه بانکی از مصوبات شورا، مراتب را به رئیس شورا اعلام کنند. رئیس شورا موظف است موضوع را در اولین جلسه شورا به بحث گذاشته، و نتیجه را برای انجام بررسی های بیشتر یا اقدامات لازم، به رئیس کل اعلام نماید».

 این تبصره چند نتیجه در راستای ناکارآمدی بُعد نظارتی شورای فقهی به دنبال دارد:

1- هیچ ساختار و تشکیلات نظارتی برای انجام این وظیفه شورای فقهی (وظیفه نظارتی) در نظر گرفته نشده است و  بُعد نظارتی اعضای شورای فقهی فقط متوقف به اطلاع یافتن اعضا از تخلفات نظام بانکی شده است بنابراین اگر نظام بانکی به این گستردگی، تخلفاتی انجام دهد و اعضای شورا فقهی از آن تخلفات اطلاع نیافتند وظیفه ای ندارند!! گذشته از آنکه اعضاء شورای فقهی با توجه به مشغله زیاد در بسیاری از موارد از تخلفات مطلع نمی شوند.

2-  اگر یکی از اعضای شورای فقهی متوجه تخلفی شد تنها کاری که می کند این است که مورد را به رییس شورای فقهی (که رییس کل بانک مرکزی می باشد) اطلاع  دهد!! تا وی موضوع را در اولین جلسه شورای فقهی به بحث بگذارد و نتیجه بحث برای بررسی بیشتر یا اقدمات لازم به رییس کل اعلام نماید!! یعنی رییس کل بانک مرکزی مراتب را به خودش اطلاع دهد!

3- مطابق این ماده و تبصره های مربوطه، رییس کل بانک مرکزی، هم عضو شوراست پس ناظر قانون است، و هم به عنوان رییس کل بانک مرکزی، مجری قانون است، بنابراین اتحاد ناظر و مجری اتفاق افتاده است؛ به عبارتی سئوالی که مطرح می شود این است که اگر رییس کل بانک مرکزی یا معاون نظارتی وی که اگر هر دو عضو شورای فقهی می باشند از مصوبات شورا تخلف کرده باشند چه اتفاقی می افتد؟ چه کسی به چه کسی خبر دهد؟!

4- شاید گفته شود این موارد در آیین نامه و دستور العملهایی که بعدا نوشته خواهد شد شفاف سازی می شود ولی باید توجه کرد، مطابق رویه قانونگذاری اگر قرار باشد برای یک ماده ای از قانون، دستور العمل یا آیین نامه ای نوشته شود باید در متن خود قانون، نهادی که آیین نامه را  تهیه می کند و نیز تایید کننده و مدت زمان نگارش آن دقیقا ذکر می شد هر چند واگذاری ضعف های مهم  و اساسی ذکر شده به آیین نامه و دستور العملهای بعدی غلط اندر غلط است.
جمع بندی

 جایگاه شورای فقهی در طرح بانکداری مصوب 1398 نسبت به آنچه در نسخه  سال 1395 ذکر شده بود تنزل پیداکرده است و  تردیدی نیست که با این وضعیت هدف از شورای فقهی که در ابتدای ماده 21 درج شده است یعنی «حصول اطمینان از اجرای صحیح عملیات بانکی بدون ربا در نظام بانکی کشور و  انطباق با موازین فقه اسلامی» محقق نمی شود و تنها خاصیت آن زینت المجالس بودنش خواهد بود.

پیشنهاد می شودکه مطابق دستور مقام معظم رهبری شورای فقهی به عنوان رکن اصلی بانک مرکزی قرار داده شود تا در قواره یک شورای فقهی مقتدر، کارآمد، دارای اختیارات کافی و ساختار سازمانی مناسب بتواند اهداف ذکر شده در صدر ماده 21 را محقق نماید.

و در صورتی که به هر دلیلی این امکان وجود ندارد، حداقل مواد و تبصره هایی که در نسخه سال 1395 در مورد شورای فقهی ذکر شده بود جایگزین ماده 21 طرح فعلی گردد و ابهامات باقی مانده آن  نیز شفاف سازی شود. در غیر این صورت نبود شورای فقهی  بهتر از شورای فقهی ناکارآمد است.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha