مجید مظفری، بازیگر سینما و تلویزیون در گفتوگو با خبرگزاری حوزه، در ارزیابی خود از شرایط امروز سینمای کشورمان گفت : در گذشته تنوع ژانر داشتیم و سینما به معنی واقعی دیده میشد، اما اکثر تولیدات امروز به چند خانه و خیابان خلاصه شدهاند. در ضمن در فیلمهای امروز دیگر قهرمان نمیبینیم. در فیلمهای ایران نقشهای اول یا معتاد شدهاند یا آدمهایی که آماده قبول کردن هر ظلمی هستند. این امر دقیقاً بر خلاف آن چیزی است که از سینما انتظار داریم. سینما باید در مردم ایجاد انگیزه کند تا آنها بتوانند الگوبرداری کنند، اما با این فیلمها میشود به قهرمان آرمانی نزدیک شد، البته این توضیح فارغ از چند کار خوبی است که سالیانه تولید میشود.
وی افزود: درباره سینمای طنز، جمله انتقادی داشتم. ممکن این سوال پیش بیاید چرا خودم در یکی از آنها حضور داشتهام؟ اولاً «خوب، بد، جلف» در مقایسه با کارهای طنز امروز، کاری آبرومند است. دوم اینکه سابقه دوستی با پیمان قاسم خانی دلیل حضور در این کار بود.
این بازیگر با بیان اینکه هنر هفتم قادر است، ابزاری برای ارتقای فرهنگی جامعه باشد؟ تصریح کرد: هر فیلم سینمایی این ظرفیت را دارد تا برای مخاطبانش سوال ایجاد کند، پس وقتی در یک اثر ملودارم موضوعاتی مطرح شود که ریشه در اخلاقیات دارد، خانواده به عنوان مهمترین تماشاگر سینما از خود سوال میکند آیا رفتار آنها توانسته همسو با اخلاقیات باشد؟ این ایجاد سوال قدم مهمی برای بالا بردن سطح فرهنگی کشور است. نکته بعد در این رابطه به آثاری مربوط میشود که از برخی بیاخلاقیها قبحزدایی میکنند. این آثار شاید در باطن بخواهند تذکری را مطرح کنند، اما غافل هستند که قبح آن بیاخلاقی را شکستهاند.
بازیگر سریال «سفر سبز» در پاسخ به این سوال مبنی بر اینکه هنرمند به عنوان قشری که الگوی بسیاری از مردم هستند ، آیا از جامعه پیرامون خود، بابت اتفاقاتی که برای او یا دیگران رخ میدهد می توانند طلب کار باشد؟ گفت: این مطلب دو وجه دارد. گاهی مطالبهگری هنرمند برای مردم است. برای مثال هنرمندانی که در قضیه بیماری کرونا از مسئولان دولتی درخواست داشتند تا برای مردم امکانات بیشتری فراهم کنند تا قشر آسیبپذیر جامعه کمتر با مشکل مواجه شود. نوع دیگر مطالبهگری به مسائل شخصی برمیگردد. مطالبات فردی که در قالب حق باشد که طبیعتاً درست است، ولی اگر این خواسته فارغ از حقوق واقعی بوده و به نوعی به سبک زندگی خاص (جدا از مردم) مربوط شود به نظرم مذموم است.
مظفری درباره رسالت هنرمندی که توانسته به واسطه توجهات مردمی به جایگاهی مطلوب دست پیدا کند نیز چنین توضیح داد: هنرمند هیچگاه جدا از مردم نیست، چون اگر او دیده میشود به خاطر مردمی است که وی را پسندیدهاند. برای همین مهمترین رسالتی که برای هنرمندان به ویژه بازیگران میشود به مشارکتهای اجتماعی آنها مربوط میشود. آنها باید آینه تمام نمای جامعه خود باشند. در حقیقت بازیگران باید حرفهایی را که مردم قادر نیستند به گوش مسئولان رسانده به مدیران منتقل کنند، همچنین با فراگیر شدن فضای مجازی هنرمندان باید در صفحات شخصی خود موضوعاتی را مطرح کند که همسو اخلاقیات جامعه باشد، چون برخی مواقع ممکن است برخی رفتارها موجب رنجش یا افسردگی بخشی از مردم شود.
وی متذکر شد: نکته بعد اینکه هنرمندان به عنوان قشری فرهیخته باید جلوتر از مردم حرکت کنند. این به معنای دوری از مردم تعبیر نشود، بلکه منظور الگوسازی است که در این رابطه هنرمندان قادرند انجام دهند. این خواسته متاسفانه در برخی مواقع به صورت وارونه رخ میدهد یعنی توده از مردم نیز عقبتر حرکت میکنند. این مسئله نشان میدهد برخی از افراد به اصطلاح سلبریتی به حق در جایگاه فعلیشان نیستند.
وی در پایان تاکید کرد: اینکه هنرمند باید پایبند اخلاقیات باشد تنها مختص به این قشر نیست، بلکه همه مردم باید چنین باشند. پس شرط اخلاقیات و پایبندی به رفتار دینی مطمئناً در متعهد خواندن هنرمند دخیل است، اما به نظرم تعهد اصلی همان مردمی بودن است. هنرمندی که خود را جدا از مردم بداند، هیچگاه ماندگار نخواهد شد، البته ممکن است برای مقطعی مشهور یا ثروتمند شود، اما این به معنایی نیست که آنها در یادها باقی بمانند. برای همین اگر چند چهره متعهد را در هنر بخواهیم نام ببریم، خواهیم دید که مردمی بودن یکی از ویژگیهایشان بوده است.
انتهای پیام