به گزارش خبرگزاری حوزه، فمینیستها در تولیدات و آثار خود چه مواجههای با دفاع مقدس و حضور زنان در این عرصه داشته اند؟ این پرسشی است که موتور محرک ما برای جستوجو و بررسی آثار هنری، گفتار و تولیدات فرهنگی این طیف از فعالین زنان بوده است. آنچه پرسش را مهم میکند مسئله تجاوز بیرحمانه یک کشور و حس مسئولیت افراد در برابر این تجاوز است. حس مسئولیت برای حفظ تمامیت یک کشور در دوران دفاع و پس از دفاع به اشکال مختلف خود را نشان میدهد. زنان این سرزمین در دوران هشت سال دفاع مقدس مسئولیتپذیری، ایثار و حضور در میدان دفاع مقدس را دوشادوش مردان به اوج رساندند، عاملیت ایشان در آن مقطع تاریخی به اشکال مختلف به منصهظهوررسید و جامعه و تاریخ شاهد صحنههایی متفاوت از نقشآفرینی زنان در عرصه های مختلف بود. عرصههایی چون پرستاری، امدادگری، پشتیبانی جنگ، حضور در میدان نبرد و به دست گرفتن اسلحه. تقاطع «عاملیت زنان» با مسئولیتپذیری، قدرت تشخیص دقیق و وقت شناسی در حساسترین برهه تاریخی این مرزوبوم، موضوعی است که در دوران پس از دفاع مقدس شایسته بررسیهای مختلف نظری و جامعه شناختی است. حال سؤال این است که جریانات فمینیستی وطنی که همواره خواستار به رسمیت شناخته شدنِ عاملیت زنان، کنشگری سیاسی-اجتماعی آنها در بطن جامعه و توجه به جایگاه ویژه آنها در مقاطع مختلف تاریخی هستند، در مواجهه با عاملیت زنان در دفاع مقدس چه موضعی اتخاذ کرده اند؟ آنها این عاملیت را چگونه فهم میکنند و به چه میزان به آن توجه داشته و دارند؟
ادبیات داستانی، زنان و دفاع مقدس
با مرور ادبیات داستانی با نام و آثار نویسندگانی مواجه میشویم که اگرچه نمیتوان آنها را فمینیست و فعال جنبشهای زنان دانست، اما پرداختن به مسائل زنان و غلبه دیدگاههای فمینیستی در آثار آنها مشهود و قابل فهم است. نویسندگانی همچون شهرنوش پارسیپور، منیرو روانی پور، غزاله علیزاده، و در ادامه زویا پیرزاد و بلقیس سلیمانی. هرکدام از این افراد با طرح مضامین مربوط به زنان، مسائل و مشکلات آنها، آزار و اذیتهای جسمی و روحی که در بستر جامعه و در مواجهه با مردان میبینند، داستانهای خود را به پیش میبرند. شخصیت های اصلی اغلب آثار این نویسندگان زنان هستند، این گزینش بستری ایجاد میکند تا نویسنده دیدگاههای خود را در قالب شخصیت اصلی داستان بیان کند. این سطور به نگاه دو تن از این نویسندگان یعنی منیرو روانی پور و بلقیس سلیمانی نسبت به دفاع مقدس میپردازد.
منیرو روانیپور با محور قراردادن زنان در آثار خود، دیدگاههای خود را در بستر داستان و به سبک رئالیسم جادویی بیان میکند. شخصیتهای داستانهای «کنیزو»، «دل فولاد»، «کولی کنار آتش»، «نازلی»، «سنگهای شیطان»، «سریا سریا» و «زن فرودگاه فرانکفورت» همگی زن هستند. در همه این داستانها مصائب مختلفی از جمله آزارهای جسمی، قتل، تجاوز، ظلم و ستم، ازدواج اجباری و مصائب زنان محور ماجراها هستند.
داستان «دل فولاد» به دفاع مقدس میپردازد و شخصیت اول داستان که زن است در لحظاتی که مورد آزار قرار میگیرد با تداعی حمله لطفعلیخان زند و سپس جنگ ایران و عراق به این موضوع ورود میکند. داستان از فرار افسانه شروع میشود که شوهرش چشمهای شیشهای دارد. پاسبان ها او را گرفته و تحویل خانواده اش میدهند. پدر او را در انبار اسیر میکند. پدر افسانه که به تاریخ علاقه زیادی دارد، همیشه از لطفعلیخان زند و خان قاجار میگوید. افسانه تمام کتابهای تاریخی پدر را میخوانده و ماجرای کورشدن لطفعلیخان را در ذهنش میپرورانده است. فکر آن ۲۰ هزار جفت چشم مردم شهر، که زیر پای خان قاجار ریخته شد، او را رها نمی کند. این مسأله روان افسانه را آزار می دهد و شوهرش را از نسل همانها می بیند. بعد از انقلاب با شروع جنگ تحمیلی او میخواهد به جبهه برود، اما میگویند جای او درجبهه نیست و در بیمارستانها مشغول به کار میشود. شبی در بیمارستان به خاطر عفونت چشمهای بیماران، که تقریباً سی نفر میشوند، کابوس افسانه دوباره در واقعیت تکرار میشود و جنگ هم برایش کابوسی دیگر میشود. افسانه به تهران میرود و با سیاوش آشنا میشود. سیاوش به افسانه میگوید در جنگ اسیر شد و عراقیها او را معتاد کردند. حالا سیاوش، هم باید عواقب جنگ را به دوش بکشد و هم حرف دیگران را...
این خط داستانی دل فولاد است. افسانه پس از شکنجه توسط پدر تصمیم میگیرد سخن نگوید، او سکوت پیشه میکند اما با وقوع انقلاب شعار میدهد، سخن آغاز میکند و میلِ رفتن به جبهه میکند. تا اینجا به نظر میرسد انقلاب و در ادامه جنگ، به افسانه کمک کردهاند تا خودش را بیابد و کابوسهای همیشگیاش را فراموش کند. اما هنگامی که افسانه مشغول پرستاری درجبهه است، دوباره با کابوسهای همیشگیاش، یعنی کابوس چشمها مواجه میشود و جبهه را ترک میکند. دفاع مقدس از نظر روانیپور فرقی با کشتار لطفعلیخان زند که عامل کابوسهای افسانه است ندارد. حتی در ادامه مردی که افسانه به او دل میبندد. یعنی سیاوش هم قربانی جنگ است و سختیهای ناشی از جنگ را به دوش میکشد و افسانه را نیز با این سختی همراه میکند. افسانه، زنی است که قربانی دفاع مقدس است و کابوسهایش از جنگ نیز مایه میگیرند.
«شبهای شورانگیز» داستان دیگری است از روانیپور که به دفاع مقدس میپردازد. مریم سربلند بهیاری است که با تعطیل شدن دانشگاهها به علت انقلاب فرهنگی به بیمارستان میرود و در آنجا با رزمندگان مواجه میشود. داستان از نگاه او به رزمندگان و حالات مختلفی که نسبت به آنها دارد دنبال میشود. مریم نسبت به انقلاب و جنگ بیتفاوت است، هیچکدام از این دو واقعه مهم برای او اهمیتی ندارند، حتی گاه این دو واقعه و واکنشهای مردم نسبت به آنها را تحقیر و تمسخر میکند. او این اتفاقات را هیجاناتی خام میداند و بر بیهودگی جنگ و انقلاب پای میفشرد. مریم زبانِ روانیپور است. او آنچه که نویسنده میخواهد را بیان میکند. در حقیقت روانیپور در این اثر تقابل جدی خود با دفاع مقدس را به نمایش میگذارد و علیرغم اینکه همواره به مسائل زنان از منظر خودش پرداخته است، در این اثر نه به مصائب زنان جنگدیده اهمیتی میدهد و نه از حضور زنان در عرصه دفاع سخنی به میان میآورد. او در مقابل زنان و کنشگریشان در دفاع مقدس ایستاده است.
بلقیس سلیمانی نویسنده دیگری است که در آثارش توجهی ویژه به زنان دارد. اغلب شخصیتهای داستانهای او زنان هستند و روایتها از دل زندگی زنانی که به تصویر کشیده میشوند دنبال میشود. داستانهای «خالهبازی»، «من از گورانیها میترسم»، «بازی عروس و داماد»، «به هادس خوش آمدید»، «شب طاهره»، «پیاده» از آثار بلقیس سلیمانی هستند. بلقیس سلیمانی همواره در آثار خود به تحولات جامعه، پدیدههای اجتماعی و سیاسی و بالاخص انقلاب توجه ویژه داشته است. او معمولا بدون توجه به انقلاب و بسترهای فرهنگی-اجتماعی این واقعه به داستانهایش نمی پردازد. اما در یکی از این داستانها به طور ویژه به دفاعمقدس توجه کرده است.
رمان «به هادس خوش آمدید» سلیمانی در دل دوران دفاع مقدس روایت میشود. شخصیت اول داستان رودابه است، دختری که در روستای گوران در حوالی کرمان زندگی میکند. رودابه در کنکور شرکت کرده و در رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران پذیرفته میشود، ایام جنگ تحمیلی است. وقتی رودابه در دانشگاه مشغول تحصیل است خبربمباران محله امیرآباد که خوابگاههای دانشجویی را در خود دارد میرسد. او قصد بازگشت به گوران میکند، اما احسان پسرداییاش از او میخواهد به خانه یوسفخان که دایی احسان است برود. یوسفخان رودابه را بیهوش کرده و به او تجاوز میکند. رودابه روز بعد از خانه یوسف خان فرار میکند و در مسیر تصادف میکند. رودابه پس از این واقعه افسرده و پریشان میشود و نفرت از مردها را در دلش پرورش میدهد، او حتی از احسان که او را واسطه حادثه شوم زندگیاش میداند هم بیزار میشود. کمی بعد قصد جان یوسفخان را میکند، اما نمیتواند او را بکشد چرا که یوسف خان به کانادا گریخته است. در همین احوال همراه با دوستانش به بازدید مناطق جنگی میرود، اما شرایط مناطق جنگی، همصحبتی با رزمندگان، پرستاران، خانوادههای شهدا و اسرا هم هیچ تغییری در احوال پریشانش ایجاد نمیکند یکی از رزمندگان از رودابه خواستگاری میکند اما این اتفاق نیز بر او تاثیری ندارد. کمی بعد شوهرخواهرش برای بردن او به تهران میآید، رودابه در بازگشت به گوران میفهمد احسان شهید شده و پدرش نیز به بیماری لاعلاج مبتلا شده است. سیاوش، پسر اسفندیارخان که متاهل است و از او بسیار بزرگتر، از رودابه خواستگاری میکند. او برای تامین مخارج درمان پدرش به ازدواج با سیاوش تن میدهد، اما پدرش میمیرد و او ناامید از درمان پدر و در آشوب ناشی از تجاوز و ناتوانی از ترمیم پرده بکارتش خودکشی میکند.
رودابه در داستان برخورد مستقیمی با جنگ ندارد، او تنها در بازدید از مناطق جنگی در معرض مستقیم این پدیده قرار میگیرد؛ اما زندگی او پس از مهاجرت به تهران تحت تاثیر جنگ است که تغییر جهت میدهد. در ادامه نیز با شهادت احسان مجبور به ازدواج با سیاوش میشود و در نهایتِ استیصال دست به خودکشی میزند. به هادس خوش آمدید، تاثیرات جنگ بر زندگی زنی که در فاصلهای طولانی با جبههها زندگی میکند را به تصویر میکشد. سلیمانی در پی نشان دادن آثار ویرانگر جنگ بر زندگی افراد یک جامعه است. او موضع خود را در نسبت با ضرورت دفاع حین حمله تجاوزگونه مشخص نمیکند و تنها به ابعاد ویرانگر جنگ توجه دارد. رودابه در این داستان یک قربانی است، زنی که در روزهای معمولی زندگی خود، بزرگترین آسیب روانی را تحت تاثیر جنگ متحمل میشود؛ او هیچ کنش و یا واکنشی نسبت به پدیدهای که هشت سال این سرزمین را درگیر خود کرده بود ندارد. سلیمانی تصویرگر چهره زن قربانی است، او مواجهه زن و دفاع مقدس را به مواجههای قربانیگونه تقلیل میدهد و چهره زن کنشگر در عرصه دفاع را نادیده میگیرد.
در مجموع باید گفت این دو نویسنده به دوران دفاع مقدس توجه کردهاند. روانیپور در «دل فولاد» تصویری تیره و تار از جنگ نمایش داده و زن داستان را قربانی این واقعه میداند و در داستان دیگر یعنی «شبهای شورانگیز» زن داستان را فردی ضدجنگ و مخالف با انقلاب و دفاع مقدس به تصویر میکشد. بلقیس سلیمانی نیز با تقلیل چهره زن کنشگر در دفاع مقدس، زن قربانی را به تصویر میکشد و مواجهه زن و دفاع مقدس را مواجه های ویرانگر میداند.
تئاتر، سینما، زنان و دفاع مقدس
از میان آثار تولیدشده در این عرصه نیز میتوان به دو اثر که در زمان تولید خود مورد توجه و یا انتقاد قرار گرفتند اشاره کرد. تئاتر «هم هوایی» که در سال ۱۳۹۳ با یک تیم کاملاً زنانه و به کارگردانی افسانه ماهیان بر صحنه رفت. نمیتوان گفت بازیگران، نویسنده و کارگردان تئاتر فمینیست هستند، اما از آنجا که تئاتر با دغدغه زنان و مسائلشان تولید شد قابلیت بررسی را دارد. این نمایش داستان سه زن از سه نسل را به تصویر کشید که یکی از این زنان در نقش همسر شهید عباس دوران بود. دو زن دیگر در نقش شهلا جاهد و لیلا زن جوان قهرمان کوهنوردی است. نمایش با مونولوگ همسر شهید دوران آغاز میشود و در اپیزودهای بعد دیگر شخصیتها به صحنه می آیند. نکته مهم در نمایش، قربانی بودن هر سه این زنان در وقایع مختلف اجتماعی ایران است.
همسر شهید دوران قربانی جنگ است و چهرهای تلخ و ناامید را به تصویر میکشد. در این نمایش نیز اثری از زنانی که با همسران و فرزندان خود برای حضور در دفاع مقدس همراهی میکردند نیست، بلکه زن شهید، زنی تلخ، ناامید و قربانی است. نمایش واقعیت حضور زنان در دفاع مقدس را نادیده گرفته و راهی دیگر را برای روایت برگزیده است، راهی بدور از برخی واقعیات.
اما هنرمند دیگری که میتوان اثرش را بررسی کرد رخشان بنی اعتماد است. بنی اعتماد نیز در آثار مختلف خود به موضوعات مربوط به زنان، خانواده و دختران نوجوان پرداخته است. او در سال ۱۳۸۳ همراه با محسن عبدالوهاب فیلم سینمایی گیلانه را ساخت. این اثر که سه سیمرغ جشنواره فیلم فجر را از آن خود کرد، به زندگی زنی که تنها پسر خود را به جبهه میفرستد و سپس با جانباز و فلج کامل شدن پسر، عمرش را وقف او میکند میپردازد. فیلم روایتی همدلانه با خانوادههای جانبازان دارد و تصویری زنانه از سختیهای یک مادر جانباز به مخاطب ارائه میدهد. جنگ در گیلانه پایان نیافته و ما شاهد آثار درونی این واقعه بر زنان و مادرانیم. گیلانه غرق در سختی است، اما تلخ نیست. او تا آخرین لحظه فیلم در کنار پسرش که حالا نماد وطن زخم خورده است ایستاده است، درست مثل زنانی که تا آخرین لحظه با تمام سختیها دوشادوش مردان جنگیدند و بعد از جنگ هم زخمی ایستادند. ساخت گیلانه توسط بنی اعتماد انتقادات برخی روشنفکران را برانگیخت، با این حال این اثر یکی از آثار جدی بنی اعتماد است که نگاهی همراه به زنان و نقش آفرینیشان در دفاع مقدس دارد.
فمینیسم، ژورنالیسم، زنان و دفاع مقدس
این بخش به مرور مقالات و گفت وگوهای سایت مدرسه فمینیستی به مدیرمسئولی و سردبیری نوشین احمدی خراسانی میپردازد. مدرسه فمینیستی عمدتاً به مباحث کلی نظری در خصوص جنگ، جنسیت و فمینیسم پرداخته است و علیرغم طرح مسائلی چون ضرورت توجه به مقوله جنگ و جنسیت، در برابر هشت سال دفاع مقدس سکوت پیشه کرده است. در معدود آثاری که به این موضوع پرداخته است نیز موضعی منفی نسبت به وقایع آن مقطع و کنشگری زنان در این عرصه اتخاذ کرده است. به طور مثال در گفت وگویی با شهلا لاهیجی، او جنگ را به دو دوره پیش از فتح خرمشهر و بعد از خرمشهر تقسیم میکند و معتقد است که زنان در این دو دوره، دو نوع کنشگری داشتند؛ تا پیش از فتح خرمشهر با همسران و فرزندان خود همراهی میکردند اما پس از فتح خرمشهر از حضور ایشان در جبهه ممانعت به عمل میآوردند. او میگوید:
«فکر می کنم بین این دو دوره تفاوت هایی وجود دارد. مشارکت عمومی زنان در دوره اول جنگ، به نوعی «همدلانه» است و باعث میشود که نه تنها زنان به طور عام نقش بازدارنده ای در برابر مردان خانواده برای رفتن به جبهه جنگ نداشته باشند بلکه خود به طور فعالانه در کمک رسانی و مدیریت اقتصاد جنگ، یاری میکردند. اما در دوره دوم یعنی پس از فتح خرمشهر، به نظر میرسد به تدریج مشارکت زنان تغییر جهت میدهد و طولانی شدن جنگ و خستگی عمومی ناشی از آن، باعث میگردد که به مشارکت منفعلانه تبدیل شود. پس از این دوران ما میبینیم که تنگناهای فزاینده اقتصادی سبب میشود که زنان بیشتری تلاش کنند که فرزندان و شوهرانشان از جنگ دور باشند. حتی زنان برخی از خانواده ها مسئولیت بیشتری در اقتصاد خانواده بر عهده میگیرند تا همسران و پسران و برادران شان در خانه بمانند و به جنگ نروند. چون اگر آن زمان پسری که به سن سربازی میرسید و خود را برای خدمت سربازی معرفی نمیکرد طبعاَ از تمامی امکانات شغلی و اجتماعی محروم میشد و حتا در خیابان هم نمیتوانست ظاهر شود. یادمان نرفته که هیچ جا بدون ارائه پایان خدمت یا معافیت به مردان، کار و شغلی نمیدادند. اما می بینیم که تعداد بیشتری از زنان به ویژه طبقات متوسط شهری برای آن که پسران و همسرانشان را از خطر مرگ دور کنند، به رغم مشکلات مالی، آنها را در خانه ها نگه میداشتند و خودشان داوطلبانه، بار زندگی را بر دوش می کشیدند. در واقع مشارکت فعال زنان در دوره اولیه جنگ که با اعتقاد و ایمان نسبت به دفاع مقدس از سرزمینشان، عمومیت داشت، به تدریج با توجه به تغییر مسیر جنگ، تغییر جهت میدهد. همین مشارکت منفعلانه زنان در این دوره های آخر جنگ است که سبب میشود تا میزان داوطلبانه و حتی اجباری مردان برای رفتن به جنگ، بسیار کاهش یابد و در نهایت هم بر نگاه و تصمیم گیری مسئولان برای پایان دادن به جنگ، تأثیر بگذارد. همین امر نشان می دهد که نقش زنان در جنگها نقش تعیین کننده ای است و اگر زنان احساس کنند که در آن، حقانیتی وجود ندارد طبعاَ مشارکت فعال نخواهند کرد و همین عدم مشارکت، می تواند روند جنگ را تعیین نماید». لاهیجی در این گفتگو ادعایی را مطرح میکند و بدون ارائه دلیل و سند برای اثبات چنین ادعایی از این موضوع عبور میکند.
سایت مدرسه فمینیستی در مقاله ای دیگر با عنوان «فمینیست های بریتانیایی و جنگ جهانی اول» با نگاهی همدلانه و تحسین برانگیز، همراهی زنان بریتانیایی با سربازان خود در جنگ جهانی اول را عاملی برای شکوفایی زنان، شکوفایی جامعه و جلوگیری از وقوع رکود اقتصادی در غیبت مردان می داند؛ اما وقتی نگاه نویسنده های سایت به سمت جنگ ایران و عراق میچرخد همه وقایع منفی شده و زنان نه کنشگر، نه همراه بلکه قربانیان جنگی هستند که بی نتیجه و عبث تصویر میشود. در مجموع این سایت نیز از کنار واقعه تهاجم عراق به ایران عبور کرده و عاملیت زنان در این جنگ و بازنمایی این عاملیت را به راحتی نادیده میگیرد. در دو مطلب منتشر شده نیز، نگاهی منفی اتخاذ کرده و نسبت زنان ایران با دفاع هشت ساله را به کلی حذف کرده است.
جمع بندی
بررسی سه قالب هنری و رسانهای از منظر عاملیت زنان در دفاع مقدس و بازنمایی این عاملیت در آثار فمینیستها نشان داد. سه راهبرد اصلی و کلی در مواجهه با موضوع مهم زنان و دفاع مقدس در این آثار و تولیدکنندگانشان قابل شناسایی است:
راهبرد سکوت
در این راهبرد تولیدکنندگان آثار نسبت به هشت سال دفاع مقدس سکوت کامل پیشه کرده و این مقطع مهم از تاریخ ایران را نادیده میگیرند. آنها علیرغم تاکید بر ضرورت توجه به زنان و مسائل شان، کنشگری زنان در دفاع مقدس را نادیده گرفته و به مصائب و سختی های زنان در دوران جنگ نیز بی توجه اند. برای مثال میتوان به شهرنوش پارسی پور نویسنده داستانهای «طوبا و معنای شب»، «تجربه های آزاد»، «زنان در برابر مردان»، «عقل آبی»، «زنان بدون مردان»، «گرما در سال صفر»، «آسیه در میان دو دنیا» اشاره کرد. تم اصلی آثار او درد و رنج زنان و تقابل جدی با سنتهای موجود است. او منشأ اصلی درد و رنج زنان را در سنن می داند و تقابل زنان با این سنن را راه نجات. با اینحال پارسی پور در آثار خود به هشت سال دفاع مقدس نپرداخته است و در مقابل این واقعه و حضور زنان در آن سکوت پیشه کرده است.
زویا پیرزاد دیگر نویسنده ای است که دغدغه زنان و قلم زنانه در آثارش مشهود است. او به رئالیسم پایبند است و بیش از پرداختن به درد و رنج های عینی، شکنجه و سختی های جسمی و روانی به هویت و هویت یابی زنان، استقلال فردی، افکار و درونیات آنها میپردازد. کتابهای «چراغها را من خاموش میکنم»، «سه کتاب»، «عادت میکنیم» آثار پیرزاد هستند. پیرزاد نیز مانند پارسی پور در برابر حضور زنان در دفاع مقدس سکوت پیشه کرده است و این اتفاق تاریخی را نادیده گرفته است. اینکه چرا این جریانات نسبت به این موضوع مهم سکوت پیشه کرده اند نیاز به بررسی دیگری دارد.
راهبرد سیاهنمایی و مقابله
تولیدکنندگان ذیل این راهبرد، زنان را در تقابل با دفاع مقدس به تصویر کشیده و چهره ای سیاه و تلخ از جنگ و مسائلش به تصویر میکشند. آنها زنان دوران جنگ را زنانی مخالف با دفاع مقدس و زنان پس از پایان جنگ را زنانی شکست خورده، مأیوس، ناامید با سرنوشتی سوخته به تصویر می کشند. آثار منیرو روانی پور در این دسته جای میگیرند.
راهبرد فروکاستن نسبت زنان و دفاع مقدس
در این راهبرد، تولیدکنندگان نسبت زنان و دفاع مقدس را نسبتی ظالمانه تصویر میکنند و زنان را قربانیان مجبور عرصه جنگ می دانند. عمده تأکیدات ذیل این راهبرد بر مقولات جنسی و تجاوز به زنان در جنگها و هشت سال دفاع مقدس متمرکز است و با بسط بیش از حد این بخش از تاریخ، نسبت زنان و جنگ را به نسبتی خاص بدل میکنند. در این نگاه زنان هیچ عاملیتی نداشته، نه مخالفند و نه موافق و نه ساکت، بلکه قربانیان بیصدای دوران هشت سال دفاع مقدساند. رمان به هادس خوش آمدید از این دسته است.
هرکدام از این راهبردها اصلِ نسبت زنان و دفاع مقدس را نادیده گرفته و تمایلی به دیدن واقعیت و یا فهم و انعکاس آن ندارند. فمینیستها ذیل این راهبردها تنها به دنبال کردن خواسته های خود که گویا نسبتی با تاریخ این مرزوبوم ندارد می اندیشند، حتی به بهای قربانی کردن زنان.
۳۱۳/۶۱