به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه» در اهواز، این روزها توییتر و اینستاگرام پر شده از حرفهای عجیب و غریب در مورد طلبهها و روحانیتِ حوزههای علمیه... حرفهایی از جنس شهریههای نجومی و عبای جادویی و حجرههای مجللِ میلیاردی و طلبههای راحتطلب...
و امروز توی اهواز، دقیقاً یک روز عادی واسه تعدادی از این طلبههای راحتطلب و آسوده خاطر بود...
از صبح زود چندنفر از طلبههای مدرسه علمیه امام خامنهای و چند مدرسه دیگر برای شیفت بندی کارهای جهادی جهت اعزام به بیمارستان کرونایی ساعت ۷ دور هم جمع شدند. حدوداً یک ساعت بعد و پس از برنامهریزی و سازماندهی طلبههای جهادی، از ساعت حدوداً ۸:۳۰ گروه اول طلاب، عازم بیمارستان رازی اهواز شدند. گروه دوم هم مشغول درس و بحث شدن تا ساعت ۱۴:۳۰ برای شیفت عصر اعزام شوند.
طلبههای جهادی، هر روز در دو شیفت ۸ ساعته مشغول کمک به کادر درمان و پزشکی و رسیدگی به بیماران کرونایی هستند و بعد از اون هم، هر کاری که از دستشون بر بیاد، واسه بیماران کرونایی انجام میدن... از ماساژ و غذا دادن گرفته تا زنگ زدن تصویری به خانوادههای بیماران واسه روحیه بخشی به اونها...
این دو آیتمی که گفته شد، یکی از برنامه روتین طلبههای راحتطلبِ اهوازیه! اما امروز نسبت به دفعات قبل، همه چی آسون تر بود! از شب قبل بارون سختی گرفته بود و بعد از یک روز بارندگی، تقریباً خیابون های کل شهر، رفته بود زیرِ آب...
تو همچین شرایطی، طبق معمول مدیران شهری، یا غافلگیر میشن یا تو مأموریت هستن! اگر هم اهواز باشن که تایم اداری تموم شده و رفتن منزل استراحت...
اما گروههای جهادی حوزه علمیه اهواز، بعد از ساعت ۸ شب که دو شیفت کاریشون در بیمارستان تموم شده بود، با موجی از درخواستهای مردمِ خونهآبگرفته مواجه شدن!
پس همه باهم یه بسم الله گفتن و عبا و قبا رو کنار گذاشتن و پاچه شلوار رو بالا زدن و رفتن تو دل آب و فاضلاب... روز از نو، کار از نو...
طلبههای جهادی، از اونجایی که اسمشون همیشه با خودشون هست، «جهادی» هستن! یعنی هرکجا که مشکلی برای مردم ایجاد بشه، باید برن و بدون هیچ چشمداشتی خدمت کنند؛ این عهدیه که با خدا و امام زمان از همون سال اول طلبگی بستن...
امشب هم همگی رفتن تو منطقه پاداد و گلستان و خشایار. و شروع کردن به خالی کردن اسباب و اثاثیه مردمی که تا دلِ خونشون آب نفوذ کرده بود.
یه عده سعی میکردن آب رو از خونه مردم تخلیه کنن و یه عده هم باهمراهی همدیگه، موکت و قالی و هر وسیله دیگه ای که خیس شده بود رو بردن به یک جای خشک.
این کار تقریباً تا ساعت ۱۲ شب ادامه داشت که یکی از طلبهها صدا زد؛ آقا سید اومد!
حجت الاسلام و المسلمین موسوی فرد، نماینده ولی فقیه در خوزستان، خودشون رو برای حل میدانی مشکل مردم، به گروههای جهادی رسونده بودن تا تو این شرایط نامساعد، مرهمی باشن بر زخم کهنه مردم رنجکشیده اهواز...
بعد از اومدن آقا سید و بررسی میدانی عمق مشکل، سریعاً تماس گرفتن با مسئولین شهری و اولین کاری که بعد از حضور ایشون انجام شد، پمپ فشارقوی مکش جریان اصلی منطقه کمپلو روشن شد و با این کار، إنشاءالله تا فردا مقدار زیادی از آبهای سطحی تخلیه میشود.
ساعت به ۳ بامدادِ روز بعد رسید و همچنان این روزِ عادیِ طلبهها تموم نشده بود! اما بههرحال باید میرفتن استراحت که صبح بتونن به شیفت اول ساعت ۸ بیمارستان برسند. خیلی از بیمارها و کادر درمان منتظرشون بودند...
چه میشد کرد! به قول شیخ محمد؛ کار برای خدا خستگی ندارد. فَإِذا فَرَغتَ فَانصَب؛ وقتی از کار فراغت پیدا کردی، تازه قامت راست کن برای خدمتِ بعدی...
فیالواقع هم همینطور است. امروز را که مرور میکنم متوجه حجم زیادی از کارهایی میشوم که این طلبههای جوان و پرتوان، با دستان پربرکت خود انجام دادند... کارهایی که شاید دیگران حتی حاضر نیستند به آن فکر کنند، اما این جهادگران بینام، برای خوشنودی حضرت حجت(عج) و خدمت به مردم مستضعف با جان و دل تلاش کرده و روز خود را به شب میرسانند.
و این بود ماجرای یک روزِ عادی طلاب اهوازی....
انتهای پیام./
نظر شما