به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام والمسلمین جعفر الهادی (خوشنویس) شب گذشته در اثر بیماری دار فانی را وداع گفت. رسانه رسمی حوزه های علمیه، ضمن تسلیت درگذشت این استاد برجسته حوزه، مصاحبه با آن مرحوم پیرامون ماهیت و پیشینیه فرقه ضاله وهابیت را بازنشر می نماید.
* به عنوان اولین سوال به طور مختصر در خصوص زمینه شکلگیری وهابیت توضیح دهید.
قال علی(علیهالسلام): « إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ یُخَالَفُ فِیهَا کِتَابُ اللهِ وَ یَتَوَلَّی عَلَیْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَی غَیْرِ دِینِ الله» (نهج البلاغه ص۸۸)]خطبه پنجاهم نهجالبلاغه[
امام علی(علیهالسلام) میفرماید: «ابتدای پیدایش فتنهها و انحرافات فکری، رأی و نظری است که نسنجیده پدید میآید و آرایی است که از سوی افراد نادان اختراع میشود و دارای انحرافاتی است که عدهای از آن تبعیت میکنند...»
همه میدانیم که افکار و نظرات علمی باید در محافل و مراکز علمی مورد بحث، نقد و حلاجی قرار گیرد تا حقیقت مطلب مشخص شود، اما بسیاری از عقاید و افکار بدون بررسی عمیق علمی بیان و عرضه میشود و عدهای نیز دنبالش میافتند، ماجرا و حقیقت وهابیت هم از این قاعده مستثنی نیست.
عقاید وهابیت ابتداءً توسط محمدبنعبدالوهاب که معروف به «نجدی» است پدید آمد که در سال ۱۱۱۱ یا ۱۱۱۰هجری قمری در منطقهای به نام نجد از مناطق میانی عربستان به دنیا آمد که دارای شرایط جغرافیایی، محیطی و طبیعتی خشک و خشن میباشد و مسلماً چنین محیطی در تفکر و خلقیات انسان موثر است و لطافتی که در جاهای سر سبز وجود دارد در آنجا نیست.
خوب است به این روایت توجه کنیم که در زمان رسول اکرم(صلیالله علیهوآلهوسلم) مدتی باران نیامدهبود، پیامبر اکرم(صلیالله علیهوآلهوسلم) در میان اصحابش دست به دعا برداشتند و گفتند: «اللّهم بارِک لَنا فی مَدینتنا و بارِک لَنا فِی مَکَتِنّا و بارِک لنا فی طائِفِنا» خدایا در مدینه، مکه و طائف برکت ده؛ و برای دیگر شهرها نیز دعا کردند، ولی نجد را دعا نکردند؛ عدهای به پیامبر(صلیالله علیهوآلهوسلم) عرض کردند که در نجد هم مردمانی وجود دارند چرا آنها را دعا نکردید، پیامبر(صلیالله علیهوآلهوسلم) فرمودند: «یَکُون مِنهاالَفِتَن و الزَلازِل و منها یَطلَعُ قَرنَ الشیطان»، یعنی از آنجا فتنهها و بلاها برمیخیزد و از آنجا شاخ شیطان در میآید [و بر شکم اسلام فرو میرود] بر اساس همین روایت و بر اساس سوابق سرزمین نجد، قصیدههای زیادی توسط بزرگان اسلام در مذمت نجد گفته شده است.
در طول تاریخ سه فتنه بزرگ از نجد به وجود آمد، یکی جریان نقشه قتل پیغمبر(صلیالله علیهوآلهوسلم) بود که منافقان تصمیم داشتند، شبانه آن حضرت را بکشند در این هنگام شیطان به صورت پیرمرد نجدی ظاهر شد و پیشنهاد داد که از هر قبیله یک نفر در قتل پیامبر(صلیالله علیهوآلهوسلم) مشارکت داشته باشند تا امکان آسیب رساندن به قبایل شرکت کننده در قتل پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از طرف بنیهاشم و اصحاب رسولالله(صلی الله علیه و آله و سلم) ممکن نباشد.
فتنه دوم «مَسیلمه کذّاب» میباشد، وی از اهالی نجد بود که خود را به دروغ پیامبر میخواند و باعث کشتار عده زیادی شد و سومین آنها هم ظهور و بروز وهابیت و همچنین آل سعود هستند که از نجد سرچشمه گرفتهاند و تاکنون اثرات تخریبی و ویرانگری بر عقاید و افکار اسلامی داشتهاند.
*تاسیس وهابیت برابر با ترویج خشونت و تکفیر مسلمانان بود
همانگونه که گفتیم محمدبن عبدالوهاب در سال ۱۱۱۱ یا ۱۱۱۰هق در نجد متولد شد و به «نجدی» مشهور است؛ در طول ۹۶ سال زندگی خود، فتنهای را پیریزی کرد که تا حال، این فتنه در جوشش است و بسیاری از نیروهای اسلام را از بین برده و مشکلات زیادی را برای مسلمانان در طول تاریخ ایجاد کرده است و پایههای تفرقه، اختلاف، خشونت و تکفیر مسلمانان را بنیان نهاده است.
از ۲۵ سالگی عقائد و افکار انحرافی در این فرد «نجدی» ظاهر شد که حتی پدر و برادرش مخالف افکار او بودند ولی او سفرهایی را به مناطق مختلف انجام داد و به کشورهای اسلامی سفر کرد و عقائدش را مطرح ساخت.
* آموزهها و عقائد وهابیت بر کدام یک از مذاهب اسلامی استوار است آیا بزرگان مذاهب اسلامی فکر او را قبول دارند، یا اینکه وهابیت به دنبال تاسیس فرقه و مذهب تازهای بود؟
وهابیها ادعا دارند که پیرو احمدبن حنبل هستند، وی ۶ جلد مُسنَد دارد که بیش از ۳۰هزار حدیث در آن نقل شده و فضایل امیرالمومنینعلی(علیهالسلام) و جریان غدیر را نیز به طور کامل در آن آورده است.
حتی او کتاب مستقلی در فضایل علی(علیهالسلام) دارد و خیلی از علمای اسلام در طول تاریخ از کتب او استفاده کردهاند ولی وهابیون با اینکه ادعا میکنند پیرو «احمدبن حنبل» هستند و علیرغم وجود روایات بسیاری بر لزوم مودت و احترام به خاندان نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)، ولی با اهلبیت(علیهمالسلام) و تشیع دشمنی میکنند.
محمد بن عبدالوهاب با عقیده خشن و تندی که داشت با امیرالمومنین علی بن ابیطالب(علیهالسلام) دشمن بود و وهابیها هم بر این اساس با شیعیان به شدت مخالف هستند و با اهلبیت(علیهمالسلام) میانه خوبی ندارند و عصمت، عترت و امامت اهلبیت(علیهمالسلام) را قبول ندارند.
* چرا به وهابی سلفی(واپس گرا) اطلاق میشود؟
۵۰۰ سال، قبل از ابن تیمیه کلمه «سلف» مطرح شده بود، ولی در منابع دینی، چیزی به نام «سلف» نداریم که حجیت داشته باشد، دیگر اینکه؛ «سلفیون» که مترادف اهل حدیث نیستند، گر چه عدهای ازآنها اهل حدیث بودهاند یعنی عدهای از سلفیها که اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم هجری میزیستهاند پیرو حدیث بودند ولی خیلی از اینها را نمیشود «اهل حدیث» خواند ولی به آنها هم سلفی اطلاق میشود.
* عملکرد وهابیها از آغاز شکلگیری همراه با خشونت و ارعاب بوده است؛ چرا آنها تلاش میکنند چهرهای خشک و خشن از اسلام ارائه کنند؟
بزرگان وهابیت در صحرا متولد شدهاند لذا اسلامشان، اسلام بدوی، خشن و همراه با قتل و غارت است و عدهای از اینها که امروز متولی حرمین شریفین نیز هستند آدمهای خیلی خشنی میباشند و انسان وقتی با اینها مواجه میشود به این فکر میکند که پیامبر(صلیالله علیهوآلهوسلم) چگونه این افراد را تحمل کردند و در راه تبلیغ دین اسلام و معرفی دین رحمت در امت اسلامی چه زجرها و مرارتها را به جان خریدند.
خشونت طلبی و تندخوئی و این گونه مسایل به عنوان مقتضی در رفتار و خلق و خوی شخص موثر است و علت تامه نیست و روایت «السعید سَعیدٌ فی بَطن امّه وَ الشَّقی شقیٌ فی بطن امّه» به این معناست که شکم و شیر مادر، مقتضی کفر و یا ایمان است؛ محیط و محله هم همین طور است و الا خیلی از افرادی که در صدر اسلام مسلمان شدند، صحرانشین بودند ولی مقتضی خشونت و خُلق خشن را از خود دور کرده بودند و به نماد رأفت و محبت تبدیل شده بودند ولی وهابیها خود را از این مقتضی خلاص نکردند و با پیروی از خوی خشن، اسلام را نیز خشن جلوه دادند و به این وسیله به بیراهه رفتند و به این وسیله موج اسلام هراسی را در دنیا ایجاد کردند، آنها به اسم اسلام، تیشه به ریشه اسلام میزنند.
* آیا وهابیها در ارائه تفکراتشان به آیات قرآنی و نیز روایات استناد میکنند و نحوه انتساب خودشان به اسلام را چگونه توجیه میکنند؟
اینها در عبادت، مطالبی را از اسلام گرفتهاند ولی در اخلاق و افکار، خیلی به روایات و متون مراجعه نکردهاند و بر همان خشونت طلبی خود باقی ماندهاند، اگر مشاهده میکنیم که شیعیان در طول تاریخ رئوف، مهربان، مؤدب، مهذب و لطیف هستند برای این است که متولیان و رؤسای آنها یعنی اهلبیت(علیهمالسلام) اصول و قواعد اسلامی را به طور صحیح به آنان ارائه دادهاند و شیعیان به اینها عقیدهمند بوده و علاقه داشتند و حرفهایشان را میپذیرفتند و در اثر این، خیلی از حالات و عاداتشان تغییر کرد، مسلمانان شیعه که قبل از اسلام عقاید دیگری داشتند تحت تاثیر همین آموزههای مترقی و متعالی اهلبیت(علیهمالسلام)، علما و بزرگان شیعه قرار گرفتند و خود را به آداب اسلامی آراسته کردند.
* در حالی که آموزههای اسلام سرشار از عطوفت، مهربانی و ملایمت است افکار و نوع برخورد وهابیون چه تاثیری در گرایش و نگرش دیگر مردمان به اسلام دارد؟
چون وهابیها قدرت و ثروت دارند و از طرف دیگر اماکن مهمی مثل مکه و مدینه به عنوان مراکز اصلی اسلامی که دلهای همه مسلمان متوجه آن مکانها است، تاکنون تحت سیطره اینها قرار دارد و سعودیها بیش از ۱۰۰ سال است به زور تولیت آنجا را به عهده گرفتهاند، رفتار تند و جسارتآمیز به ارزشهای دینی، در معرفی آیین حیات بخش اسلام اثر منفی گذاشته است.
همه ساله حدود دو میلیون حاجی برای مناسک حج در مکه جمع میشوند و اینها تحت تاثیر نوشته جات، سیدی و نوارهای تبلیغاتی وهابیها قرار میگیرند.
در مکانهای مقدس مکه و مدینه، جز، وهابیها کسی حق سخنرانی ندارد و خطبههای نماز جمعه و جماعات در اختیار آنها است و افرادی که آنجا حضور مییابند به تدریج از وهابیها تاثیر میگیرند در حالی که مذاهب اسلامی بویژه مذهب جعفری حق هیچگونه بیان نظر و تبلیغ ندارد و از طرف دیگر وهابیها با ثروتی که دارند عقلها و وجدانها را میخرند و به وسیله پول به پیروان خود میافزایند.
انحصار گرایی در تبلیغ و بیان سخنان بیمغز و تهی از استدلال عقلی و نقلی، تنفر مردم به ویژه علمای سایر مذاهب اسلامی را نسبت به وهابیت برانگیخته است و نگرش قاطبه مردم به اندیشه وهابیت که بر قتل و غارت استوار است بسیار بدبینانه است و حتی پیروان سایر ادیان را از اسلام دور میکند.
* مرحوم علامه بحرالعلوم کرسی درس در مکه داشتند و اهل مذاهب چهارگانه اسلام در محضر ایشان تلمذ میکردند و این نشان میدهد که سابقاً علمای شیعه در مکه و مدینه از جایگاه مناسبی برخوردار بودند از ۲۰۰ سال پیش، شیعه به تدریج در آنجا تضعیف شده و وهابیت در آنجا غلبه پیدا کرده است؛ به نظر شما چه عواملی موجب به وجود آمدن این وضعیت شده است؟
در عکسها و تصاویر قدیمی، مسجدالحرام و نیز متون تاریخی مشخص است که برای چهار مذهب اسلام یعنی حنبلی، حنفی، مالکی و شافعی چهار مرکز علمی وجود داشت و اینها در آنجا به فعالیتهای علمی و تدریس میپرداختند و مرحوم بحرالعلوم به عنوان عالم برجسته شیعه مرکز علمی و حوزه درسی در مکه داشتند، بین مذاهب تسنن و شیعه در آن عصر و قبل از ظهور وهابیت مراوده علمی بوده است ولی از ۱۰۰ سال پیش که وهابیها با کمک انگلیس، حکومت عثمانیها را از بین بردند و حکومت ایران نیز در آن زمان تضعیف شده بود، توانستند، تمام مراکز این چهار مذهب و مرکز علمی شیعه در مکه و مدینه را حذف کنند و از آن زمان همه چیز، دست وهابیت افتاد و در حال حاضر عربستان در اختیار وهابیهاست و با اینکه الان هم مالکیهای زیادی در مکه زندگی میکنند، ولی جرات ندارند، صحبت کنند؛ مذاهب دیگر هم کم و بیش هستند که همین شرایط را دارند.
در مکه، سیدی مالکی مذهب، به نام علویبن علوی که چند سال پیش فوت کرد و تشییع عجیب و باشکوهی برایش ترتیب دادند؛ زندگی میکرد این سید مالکی، نسبت به ایران و حضرت امام خمینی(رحمةالله) ابراز علاقه و احترام میکرد، ولی به خاطرترس از وهابیها نمیتوانست ابراز عقیده کند و در ملاقاتهایمان به ما میگفت که «خیلی پیش من نیایید وهابیون مرا تحت نظر دارند و برای من مشکل به وجود میآید.»
در عربستان خیلیها با وهابیت مخالف هستند ولی به خاطر حاکمیت دیکتاتوری و خوف انگیز وهابیت و آل سعود قدرت صحبت کردن و جرات قد علم کردن را در آنجا ندارند.
* چرا سعودیها اینطور با وهابیت گره خوردهاند؟
محمدبن عبدالوهاب در نجد در منطقه «عُیِینه» متولد شده است و از حدود ۲۵ سالگی افکار ضد اسلامی و نیز لزوم تخریب مراقد و قبور بزرگان دینی در افکار او پیدا شد و با امیر عیینه قرار داد بست که اگر افکار مرا قبول کنی، کاری میکنم که امیر کل منطقه بشوی او هم قبول کرد و محمدبن عبدالوهاب را به دامادی پذیرفت و در اول کار هم قبر برادر خلیفه دوم، زید بن خطّاب را خراب کرد بعد از این جریان، بعضی از امرای منطقه مثل امیر احسا و قطیف که اکثرا شیعه بودند با او مخالفت کرده و او را تهدید به مرگ کردند که عبدالوهاب در اثر این تهدیدها از عُیینه فرار کرده و به «دِرعِیّه» که شیخ نشین بود پناه برد و عقایدش را با امیر آنجا مطرح ساخت امیر منطقه «درعیه» سر سلسله آل سعود بود که عقاید عبدالوهاب را پذیرفت و محمد ابن عبدالوهاب هم متعهد شد کمک کند تا آل سعود بر کل منطقه حجاز سیطره پیدا کند.
آل سعود با کشتار و ارعاب و تهدید توانستند کل منطقه را در اختیار خود بگیرند و به تدریج به یک دولت بزرگ تبدیل شده و به مناطق دیگر تعدی کردند و در طی دو بار حمله به کربلا، حرم امام حسین(علیهالسلام) را با خاک یکسان کردند، عده زیادی را کشتند، ولی چون شهر نجف دیوار داشت و مردم آن مقاومت میکردند نتوانستند بر نجف تسلط پیدا کنند؛ به سوریه نیز حمله کردند و یمنیها را از به جا آوردن حج ممنوع کردند و گنبدها و مزارها را مظهر شرک قلمداد کرده و از بین میبردند.
* در تاریخ می خوانیم که رابطه تنگاتنگی بین آل سعود، وهابیت و انگلیسیها وجود داشت، نقش دول غربی مخصوصا انگلیسیها در تشکیل وهابیت چه بود؟
انگلیسیها بعد از اینکه به کمک آل سعود توانستند عثمانیها را از شبه جزیره عرب، خارج کنند به پاس خدمات آنان این سرزمین را در ظاهر در اختیار آلسعود قرار دادند و از حدود ۱۰۰ سال پیش سعودیها حکومت بیشتر مناطق عربستان را به دست گرفتند که این را مدیون انگلیسیها هستند البته سعودیها به همه مناطق سنی، سیطره ندارند ولی با پول و ثروت باد آورده نفتی و قدرتی که دارند به مسلمانان فشار آورده و اغراض شوم و شیطانی خود و اربابانشان را به اجرا میگذارند و در این خصوص ارتباط تنگا تنگی بین آل سعود و انگلستان وجود دارد.
* پایههای اعتقادی وهابیت از کجا شکل گرفته و استمرار یافته است؟
وهابیها از همان اول با سلاح و زور افکار خود را جلو میبرند ولی چون بقیه کشورهای اسلامی پول و سلاح نداشتند وهابیها قدم به قدم پیش رفته و هرسال یکجا را اشغال میکردند بعد از اینکه محمد بن عبدالوهاب در سال ۱۲۰۷ه.ق در ۹۶ سالگی مُرد، وهابیها در راستای سیطره بیشتر در سال ۱۲۱۶ ه.ق به کربلا حمله کرده و جمعیت زیادی را کشته و ضریح امام حسین(علیهالسلام) را از بین برده و فاجعهها آفریدند و در سال ۱۲۱۷ نیز به طائف هجوم بردند و با اینکه مردم آنجا سنی مذهب بودند، کشتار عجیبی به راه انداختند حتی فراریها را هم میکشتند در این حمله قبر ابن عباس را خراب کردند و بر مکه مستولی شدند، اماکن متعددی از جمله قبه محل ولادت رسول اکرم(صلیالله علیهوآلهوسلم) و امیرالمومنین(علیهالسلام) و خانه حضرت خدیجه(علیهاالسلام)، قبه زمزم و بسیاری از آثار دینی مهم مکه را که محل زیارت مسلمانان و گویای تاریخ پر ابهت اسلامی بود را خراب کردند و در سال ۱۲۲۰ قبه محل وقوع مباهله اهلبیت(علیهمالسلام) با مسیحیان نجران را تخریب کرده و حج را بر کشورهای اسلامی ممنوع کردند و گفتند که همه شما کافر هستید و باید از پدرانتان برائت جسته و شهادتین بگویید و طبق برنامه ما، از نو مسلمان شوید.
وهابیها در ادامه حرکات ددمنشانه در سال ۱۲۲۵ به شام و سوریه حمله کرده و سادات و شرفای مدینه را نیز از بین بردند و در سال ۱۳۴۳ هجری قمری قبور ۴ امام معصوم(علیهمالسلام) را در بقیع تخریب کردند و مدعی بودند که اینها در سرزمین وقف دفن شدهاند و وجود مرقد و بارگاه موجب تصرف در وقف میشود و حال آنکه قبرستان بقیع اصلا وقفی نیست و جزو ملک شخصی امام حسن(علیهالسلام) بوده است و از عقیل به امام علی(علیهالسلام) رسیده بود و ایشان هم به امام حسن(علیهالسلام) داده بودند، و صدر اسلام، محل بقیع اصلا نه قبرستان و نه وقفی بوده است ، بلکه باغی بوده که در ملکیت امام حسن(علیهالسلام) قرار داشته است و چون درخت«غَرقَد» در آن کاشته بودند به آن «بقیعالغرقد» میگفتند و خانه حضرت نیز در آن واقع شده بود و اولین کسی که در آن دفن شد یکی از اصحاب خوب رسول اکرم(صلیالله علیهوآلهوسلم) بود که عثمانبن مظعون نام داشت و بعد از آن به تدریج افراد دیگری در آنجا دفن شدند و محلی که چهار امام معصوم(علیهمالسلام) و حضرت فاطمهبنتاسد(علیهاالسلام) و عباس عموی پیامبر(صلیالله علیهوآلهوسلم) مدفون هستند در واقع خانه امام حسن(علیهالسلام) بوده است که ایشان بعد از شهادت در آنجا دفن گردید و بعد از ایشان امام زینالعابدین(علیه السلام)، امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) نیز در کنار ایشان دفن شدند و وقفی بودن بقیع را وهابیها از خودشان درآوردند تا تخریب قبور را توجیه کنند.
وقفی بودن را فقط در مورد قبور ائمه بقیع(ع) مطرح کردهاند ولی آنها تمام قبرهای بقیع را خراب کردند همه قبور منتسبین به رسول اکرم(صلیالله علیهوآلهوسلم) از جمله همسران، خواهران و عمههای پیامبر(صلیالله علیهوآلهوسلم)، شخصیتهای اسلامی و... را که در بقیع بود، تخریب کردند و الان از بقیع خرابهای به جا مانده است و یک قبر سالم در آن وجود ندارد و حال آنکه سیاحان و جهانگردانی که در زمان قدیم از بقیع دیدار کردهاند در سفرنامههایشان به جزئیات آن اشاره کردهاند که قبور بقیع، سنگها و مرقدهایی داشتهاند که رویشان نوشته داشتهاند و صاحب هر قبری مشخص بوده است و مردم از همه طبقات و مذاهب قبور را زیارت میکردند البته شیعیان با توجه به عقیده به اهلبیت(علیهمالسلام) و تاکید آموزههای اسلامی و آگاهی بیشتر، توجه زیادی به امر زیارت داشتهاند.
* حفظ مراقد و بارگاهها و آثار اسلامی چه ثمره و دستاوردی برای جهان اسلام دارد؟
مسیحیان مدعی هستند که حضرت مسیح(علیهالسلام) کشته شده است ولی محلی برای دفن او نمیشناسند و این موجب پیدایش خلا بزرگی برای آنها شده است و حضرت مسیح برای آنها شبیه یک خیال است ولی مراکز دینی و آثار کهن و تاریخی خود را به سختی محافظت میکنند تا گواهی بر دین آنها باشد این در حالی است که قبر پیامبر(صلیالله علیهوآلهوسلم) و محل دفن شخصیتهای اسلامی برای مسلمانان آشکار است و اهلبیت(علیهمالسلام) قبرهایشان مشخص و محل زیارت مسلمانان است؛ اینها یک علامت و دلیل قوی برای هویت اسلامی است.
دیگر اینکه قبور اینها محل گردهمایی علمای اسلامی است و به برکت این قبور، در اطراف این مراقد، حوزهها و مدارس علمیه تشکیل شده که پایگاههایی قوی برای حفظ اسلام به شمار میروند لذا علاوه بر شیعیان، اهل سنت البته غیر از وهابیها در خیلی جاها، مرقد و تشکیلات مذهبی دارند؛ از جمله در عراق، سوریه و خیلی جاهای دیگر که محل زیارت آنها است ولی وهابیها و عدهای از سنیها که به افکار اینها گرایش دارند از این نعمت محروم بوده و سردرگم هستند و هویت اصیل خود را از بین برده و دچار بی هویتی هستند.
مسئله دیگر در اثبات بیرحمی وهابیت این است که آنها بعد از تخریب قبور بقیع میخواستند قبر پیغمبر(صلیالله علیهوآلهوسلم) را هم خراب کنند که دولت ایران و عثمانی به آنها اولتیماتوم دادند و این امر مانع تخریب قبر شریف رسول اکرم(صلیالله علیهوآلهوسلم) شد.
* چارچوب فکری وهابیت را چه ارکانی تشکیل می دهد ؟
وقتی از عقائد وهابیت سخن به میان می آید، دو بخش به چشم می خورد : بخش اول عقائد آنها در حوزه الهیات مانند اوصاف جمالیه، جلالیه، جبر و اختیار است؛ زیرا آنها در این حوزه قائل به روایاتی هستند که اکثرش از یهود و نصاری است که تصحیح نشده و غالبا در قرون اولیه اسلام که نوشتن حدیث ممنوع بوده است وارد احادیث پیامبر(ص) شده است.
در زمان معاویه، وی از گسترش احادیث در باره فضایل امیر المومنین(ع) ممانعت کرد و در مرحله بعد دستور داد «برای من فضیلت جعل نمایید» لذا با اجیر کردن برخی روات از جمله ابوهریره، احادیثی در فضائل معاویه ، جعل شد. مثل این حدیث که: «پیامبر؛ کلید بهشت را به معاویه دادند تا هر که را خواست به بهشت برد». در حالی که از احمد حنبل، صاحب مسند و از علمای بزرگ اهل سنت، نقل شده که پیامبر(ص) گفتند که «علیٌ حُبهُ اِیمان و بُغضُه نِفاقٌ».
در حالی که آنها ازحضرت زهرا ۱۶ حدیث نقل میکنند و نهایتأ در بهترین شرایط ۲۰۰حدیث از ایشان نقل مینمایند ولی از عایشه ۲۰ جلد کتاب حدیث نقل میکنند . با آنکه وی در میان ۹ زن پیامبر(ص) بوده و معاشرت او با پیامبر(ص) بسیار کمتر از حضرت زهرا(س) با پیامبر(ص) بود.
* وهابیت به طور علنی در چه قرنی تشکیل شد و اعلام موجودیت کرد؟
در قرن یازدهم تا دوازدهم ه.ق وهابیت در عربستان و بهائیت در ایران و قادیانیت در پاکستان پیدا شده و رشد کردند، اینها با انگلیس مرتبط بودند و برای حفظ و گسترش خود از افکار پلید استعماری تبعیت میکردند و آلت دست این کشور برای تضعیف مسلمانان و ایجاد هرج و مرج در بین آنها بودند.
* اندیشه وهابیت بر عمل به ظواهر قرآن میباشد، از قبیل قائل شدن به تجسیم وتشبیه برای خدا، در این خصوص توضیح دهید ؟
اهل حدیث می گفتند، عقل در عقائد جایگاهی ندارد. در قرن هفتم ابن تیمیه که، پدر و جدش عالم حنبلی بودند . از «حّران» مکانی درموصل عراق کنونی، با پدرش به دمشق مهاجرت کرد و بیش از ۶۰ سال در دمشق زندگی کرد تا وجودش از مطالب سخیف و جعلی بنی امیه که علیه اهل بیت(ع) بود سیراب شد و وجودش از کینه امیرالمومنین(ع)، نهی از زیارت، توسل، توجه به نبی اکرم(ص) و مقابله با معارف اهل بیت(ع) پر شد .
این را باید متذکر شوم که تفکرات خشن و ضد اسلامی نیز هماکنون از بنی امیه به جای مانده است، ۵ قرن بعد محمدبنعبدالوهاب آمد و تفکرات ابن تیمیه را احیا کرد و آن را ادامه داد، جبر گرایی، تجسیم و... را زنده کرد و به کسی اجازه تحقیق عقلی نداد.
وی اضافه کرد که «اِنَّ لِله شَعراً، قطط جعد»، خدا موی فرفری دارد و میگفت: «اذا کانَ یومُ القیامة، یضع رِجْلهُ فی فََمِ جهنم» یعنی در روز قیامت خدا پایش را در دهان جهنم میگذارد و جهنم می گوید بس است. یعنی برای خدا اعضا و جوارحی شبیه انسان ثابت میکند که همگی آنها برگرفته از مبانی فکری یهود و نصارا میباشد.
*نگاه وهابیت نسبت به شفاعت چیست ؟
اینها واسطه بودن را از زاویه دنیوی نگاه می کنند . در حالیکه «شفاعت» فلسفهای عمیق دارد، یعنی فرد باید عملی داشته باشد و به آن عمل ضعیف و ناقصش چیزی را ضمیمه کند، تا مورد توجه و پذیرش خدا قرار گیرد نه آنکه بدون توجه به ضابطهای مشخص، شخص بخشیده شود. بعضی آیات قرآن راجع به «شفاعتِ مقبول» است و بعضی آیات «شفاعت غیر مقبول» را بیان می دارد. « یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی وَهُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ»(انبیا ۲۸) آنها جز برای کسی که خدا راضی است شفاعت نمیکنند که شرطش دین مقبول میباشد و یهودی و فاسق نبودن است، لذا بحث شفاعت مورد تایید قرآن و اندیشه دینی است، بنابراین میتوان آیات شفاعت را به اعتبار شفاعت مقبول، غیر مقبول و ... تقسیمبندی کرد.
* لطفاً به برخی آیات در این خصوص اشاره کنید؟
بله تقریبأ ۳۲ آیه مربوط به شفاعت داریم که عمدتأ به دو بخش تقسیم میشود، شفاعت مقبوله و غیر مقبوله(مرفوضه) مثلاً آیه « وَیَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَضُرُّهُمْ وَلَا یَنْفَعُهُمْ وَیَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا یَعْلَمُ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَی عَمَّا یُشْرِکُونَ»( یونس ۱۸) شفاعت بتان را مردود میداند و لذا از نوع شفاعت غیر مقبول است .اما شفاعت مقبوله: مانند آیه مبارکه « مَنْ یَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً یَکُنْ لَهُ نَصِیبٌ مِنْهَا وَمَنْ یَشْفَعْ شَفَاعَةً سَیِّئَةً یَکُنْ لَهُ کِفْلٌ مِنْهَا وَکَانَ اللَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ مُقِیتًا»(نساء ۸۵) « لَا یَمْلِکُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا»(مریم ۸۷) . آنها که بر حسب مقامشان قول گرفتند که شفاعت کنند مثل انبیا و اوصیا و آنانکه خدا به آنها اذن داده توانایی و حق شفاعت دارند، (آیه۲۶ النجم) بیان کننده شفاعت مقبول است.
* تلقی آنها از تبرک چیست ؟
وهابیت، برخی اعمال را به جهت تشبه به عمل مشرکین مردود می دانند، در حالی که ما گوییم هر شباهتی موجب حرمت نمی شود . مثل حج که مشرکین آن را انجام می دادند و بعد از اسلام نیز خداوند آن را تأیید کرد، ولی با این تفاوت که مشرکین اعمال حج را به نیت بتها انجام میدادند.
طلب برکت و توجه از شخص منتسب به شخصیت و مقام عالی، از قدیم مرسوم بوده است، لذا بر اساس تصریح قرآن کریم سامری از جای پای جبرئیل، خاک را برداشت، هرچند از آن در مسیر انحرافی و غیر الهی بهره برد، پس به طور کلی «تبرک» امری مقبول و اثر بخش میباشد.
در متون دینی موارد بسیاری هست که تبرک جستن برای رسیدن به اهداف مثبت، تجویز شده است، مثل این که به برکت پیراهن حضرت یوسف(ع)، چشمان حضرت یعقوب(ع) شفا یافت و یا اینکه فاطمه بنت اسد مادر حضرت امیر(ع) از پیامبر(ص) خواست که پیراهنش را به ایشان دهد و با او کفن شود تا از فشار قبر نجات یابد. پیامبر(ص) هم چنین عمل نمودند.
با توجه به این مباحث ردّ توسل، شفاعت و تبرک بر خلاف موازین و باورهای دینی است و وهابیت با هدف مقابله با اسلام کامل و حقیقی به مقابله با این روشها روی آوردهاند.
* نگاه وهابیت به زیارت و توسل چگونه است ؟
«توسل» یعنی از طریق پیامبر(ص) و امام(ع)، به خدا برسیم در این زمینه ۱۵ آیه مستقیم داریم . وهابیت توسل جستن را شرک میداند در حالی که شاهد بر درستی توسل در سوره یوسف است که برادران یوسف گفتند: «یا ابانا استغفر لنا»یعنی پدر برایمان دعا کن، حضرت یعقوب(ع) فرمود: «سَوفَ اَستغفِرُ لکم» یعنی صبر کنید به زودی برایتان استغفار میکنم.
مسلمانان اگر گناهی از شما صادر شد نزد پیامبر(ص) بیایید
طریق به خدا دو گونه است ۱- بی واسطه ۲-با واسطه
خدا میخواهد بفرماید: شخصی که مطیع خدا باشد نزد خدا قربی پیدا می کند و می تواند شفاعت کند. و توسل طریق با واسطه به سوی خداست.
توسل گاهی برای رفع حوائج است مثلا برای شفای از مرض.
چون طرف توسل ما اهل بیت(ع) است و وهابیت ریشه اموی دارند، میخواهند ما به اهل بیت(ع) توجه نداشته باشیم، لذا قبه و بارگاه اهل بیت(ع) را تخریب می کنند تا ارتباط ما با بزرگان دینی و هویت مکتبی قطع شود.
اما راجع به زیارت در کتاب «شفاء السقام سبکی شافعی» نامهای شدید اللحن به ابن تیمیه نوشته است – و به این ترتیب زیارت را با ادله متقن تأیید نموده است، ولی وهابیت بواسطه افکار خشن و خشک خود، زیارت و تبرک را دوست ندارند در حالی که در اعمال و رفتار خودشان در خصوص دوستان و حاکمان و پادشاهان ممالک خود، بر خلاف عقایدشان عمل میکنند.
* نگاه وهابیت به اقامه مجلس عزا چیست ؟
احیای شعائر اهل بیت(ع) درنقطه مقابل دیدگاه وهابیون است، آنها می گویند این عمل (اقامه مجلس عزا) شرک است، یا دیگری میگوید، بدعت است، این اندیشههای انحرافی در حالی است که نص داریم که اقامه مجلس عزا مورد تایید پیامبر(ص) است، چرا که حضرت پیامبر(ص) بعد از جنگ احد فرمودند «و اما حمزة لا بواکی لَهُ» «اما حمزه گریهکنندهای ندارد» چون دختر جناب حمزه به مسافرت رفته بودند، لذا زنهای انصار آمدند و کنار قبر حمزه عزا داری کردند و خود پیامبر(ص) بعد از آمدن دختر حمزه در آه و زاری با دختر حمزه همدردی کردند و همانند او به عزاداری پرداختند.
* مرز توحید و شرک در وهابیت چیست ؟
بیت الغزل وهابیت همین مسأله است، آنها هر خضوعی را عبادت می دانند در حالی که عبادت «تعظیم، توام با اعتقاد به الوهیت است». حتی همین اعتقاد به الوهیت، عبودیت به تنهایی و بدون تعظیم محسوب می شود . در حالی که پیامبر اکرم(ص) استلام حجر الاسود مینمودند و در مقابل آن حجر الاسود خم میشدند، روایت داریم که حجر الاسود «یمین ا.. فی الارض» است، «یمین» به معنای یُمن و برکت میباشد، چگونه تعظیم کردن، حرام و شرک است در حالیکه خودشان در مدارسشان در مقابل استاد، احترام و تعظیم می کنند.
یادم میآید روزی در کنار کعبه ایستاده بودم، پرده کعبه را میبوسیدم، یکی از وهابیون با عصبانیت گفت «هذا شرک». گفتم کدام کار شرک است؟ گفت : بوسیدن پرده کعبه شرک است. گفتم : عبای ملک فهد که دیروز از بیمارستان مرخص شد، بوسیدنش جایز است، ولی پرده خانه خدا بوسیدنش جایز نیست .
لازم است بدانیم که شرک؛ نقطه مقابل توحید است، توحید چند قسم است که شامل توحید در ذات، صفات، خالقیت مدبّریت، قانونگذاری ، مغفرت ،حکومت، عبادت، شفاعت میشود و مخالفت با توحید به طور مسلم شرک است .
* افکار وهابیت از نظر عرف نیز مخدوش است
حتی در ادبیات عرب نیز که از قدیم به آن استناد می کردند و به عنوان شاهد به کار میبرند به طور آشکار پاسخ بسیاری از افکار و عقاید خشن، خشک و غیر منطقی وهابیت داده شده است، مثل
مَرَرتُ عَلی الدیارِ دیارِ لَیلی
اُقَبِّلُ ذَا الجدار و ذَا الجِدارا
وَ ما حُبُّ الدِّیارِ شَغَفنَ قَلبی
و لَکِن حُبَّ مَن سَکَنَ الدیارا.
«عبور کردم بر دیار لیلی، من در و دیوار آن را بوسیدم، محبت آن سرزمین سبب شفقت قلب من نیست بلکه محبت، ساکن آنجا مرا بدین کار واداشت» ما هم در واقع به صاحب کعبه احترام میگذاریم و مقصودمان احترام به صرف پرده و دیوار نیست، بلکه آنها را به جهت انتساب به صاحب کعبه، احترام مینماییم و همچنین در سایر امور همچون زیارت ائمه اطهار(ع) که بر این باوریم آنان در نزد خداوند، دارای مقام و ارزش هستند و بر اساس تصریح آموزه های قرآنی احترام آنها بر ما لازم است.
* خاطرهای جالب
وهابیت ۵۰ مسجد را که از صدر اسلام باقی مانده بود تخریب کردند که مساجد سبعه نمونههایی از این موارد است. روزی در مسجد امیر المومنین(ع) مدینه که مسجد کوچکی است نشسته بودم و همراهان مشغول بوسیدن و احترام نسبت به مسجد بودند، یک خانم مصری آمد و نگاه تندی به من کرد و گفت تو روحانی این جماعتی ؟ گفتم : بله . گفت بوسیدن شرک است . من دیدم آیه و روایت به درد این زن نمی خورد چون چیزی از آن نمیفهمد، گفتم : اَلا یقبلکِ زوجُکِ؟ (آیا شوهرت تو را نمیبوسد) از این که پاسخی نداشت فرار نمود و رفت.
احترام و بوسیدن امری فطری است، انسان عکس پسر خود را که شهید شده می بیند، می بوسد در حالیکه شرک هم نیست بلکه موج احساسات و عواطف انسانی است که خداوند در وجود هر انسانی قرار داده است و طرد عاطفه، انسانیت انسان را زیر سؤال می برد و حتی پست تر از حیوان می شود.
پارهای از منابع این بحث:
۱- کشفالارتیاب؛ آیت الله مرحوم سید محسن عاملی
۲- هذه هیالوهابیة؛ نویسنده مشهور شیخ جواد مغنیه
۳- آیین وهابیت؛ آیت الله سبحانی
۴- زیارة القبور محمدبن عبدالوهاب
۵- کشفالشبهات محمدبن عبدالوهاب
۶- بحوث فیالملل و النحل ج ۴ آیت الله سبحانی
نظر شما