به گزارش خبرگزاری «حوزه»، حجت الاسلام والمسلمین سیدعلی موسوی حسب، از اساتید سطح عالی حوزه علمیه کاشان در یادداشتی با استناد به آیات قرآن کریم، آورده است:
بسمِ اللهِ الولیِّ الهادی
نقد ممدوحِ اجوَد
اَخیراً فردی ، به دیگر بار بر طبل انحراف محکم تر کوبید که کوبش آن را فرسنگ ها دورتر، شنیدیم ، حول این ضلالت مُبین، بنا به اقتضاء چند کلمهای می نگاریم باشد که درس پند باشد و زنگ عبرت.
{۵ کلمه}
*کلمه اول؛
نامبرده آیهای از قرآن به نحو تقطیع خواندند که آن را باز خوانی می کنیم؛ آیه ۳۳ سوره مبارکه اِسراء «وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا فَلَا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کَانَ مَنْصُورًا».
*دو نکته از ده ها:
نکته اول:
به قول قائل؛ لا تقربوا بخوانی، اَنتم سُکاری نبینی! این چه نحوه بیان است که «وَ یَقولونَ نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَ نَکفُرُ بِبَعض» شدهاید!!؟؟ آیا فقط قتل مظلوم را در آیه دیدهاید!!؟؟ یا برایتان از قبل فُسفریاش کردهاند! و یا فونت آن متفاوت بود!. چه شده است که «إِلَّا بِالْحَقِّ» برایتان رخ ننمود! و برایتان محجوب ماند.
البتّه پُر واضح است و صریح، که چون فقاهتی مطرح نیست و ذَوق طعم الفقه نشده است و اِشرافی بر احکامِ بَغی و طُغیان و اِفساد نیست این چنین شد که مغفول بماند. شاید هم به بِداهت عقلی، نیازمندِ اِشراف نبود و به اندک تصوّری، تصدیق آن، خود نمایی می کرد، امّا ظاهراً بر اساس تلقینها و اِلقائات کانالیزه و جدول گذاری شدهی خاصّی است، این اطلاعات محصور و بعضاً غلط. و این مهمّ هم از حکمت ۴۵۳ نهج شریفِ سیّد شریف، جناب رضی پیداست آن جا که آن مقتدر مظلوم و مَجمَع اقتدار و مظلومیّت فرمودند «مَا زَالَ الزُّبَیْرُ رَجُلًا مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ، حَتَّی نَشَأَ ابْنُهُ الْمَشْئُومُ عَبْدُ الله».
یادم نمی رود که چند سال پیش محضر صمیمی یکی از مستفیدان دامن فقیه عارف، بهاءالدینی عزیز بودم که سخنی از شما به میان آوردم و ایشان همین حکمت بالغه را خواندند. و چه ارتباطی هست بین اهل بیت شما و خانواده آن سفر کرده...! که هیچ قافله دلی همره او نیست. همیشه وصل هایی بودند که اصل را نابود کردند.
* نکته دوم؛
«فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا» چون تخاطب شما به فقیهی ژرف اندیش بود که مهجوم لوابس نیست، گویم که ولیّ این جا دو معنی دارد:
یکی؛ ولیّ صُلبی
دوم؛ ولیّ اولوالامری
صُلبی که پدر است و معلوم الحال. امّا اولوالامری همان حضرت مخاطب شماست. و او الحال فِقهاً و... بر شما چیره است و تسلّط ولایت از اوست.
اگر سخنان چندین سال قبلتان را واگویه کنید و علی علی مولاهایتان به سبک های خاص و اباالفضل علمدار خامنهای نگهدارتان را ببینید و در کنار سلام و صلوات، لعن کردن به دشمنان او را استذکار کنید خواهید دید که البتّه لوطیگرها و افراطهای سابقتان، لاتیگریها و تفریطهای امروز را در پی دارد که تاریخ مشحون است از نمونههایش.
*کلمه دوم؛
چه وجهُ الجمع و الاتّحادی بین کلمات کذایی شما و آن ملّازاده ناداننسبِ مجریِ وهّابی است! که هر دو، نیما زم را متّحدانه «ش ه ی د» خواندید! که البتّه مفهوم شهید شاکی شماست و مدیون حقّ الاصطلاح شدید! و دست زدید به یک تفصیل یَضحَکُ به الثَّکلی... و این چه سنخیّتی بین نیما زم و صدّام و عبدالمالک ریگی است که هر سه را آن ملّای نادان شهید خواند!؟.
گویا مسیر یکی بود و هدف واحد و هَوی غالب! تازگی نداشت و مسبوق به سابقه بود، در سال ۹۶ هم، جایگاه شهید و جلّاد را عوض کردند، همان ترسوهایی که امروز رفوزهاند.
*کلمه سوّم؛
سه نکته/ نکته اول:
در جایی برای شرکت کنندگان در تشییع سردار محبوب دلها حاج قاسم عزیز گفته بودید هر کس با اخلاص در تشییع پیکر مطهّر شهید سپهبد سلیمانی شرکت کند گناهانش آمرزیده می شود، امّا ظاهراً بعضی حرف ها صرفاً گفتنش شیرین است و باورش تلخ. چرا که مگر وصیّت نامه حاجی را نخواندهاید آن جا که دم از حکمت و عزّت و کرامت و مظلومیّت چه کسی زده است!! و در جای جای زندگی خود، چه کسی را مَلاذ و مرجع می دانستند و به تعبیری گفته بودند «خامنهای عزیز را جان خود بدانید». آیا این تناقض قابل رفع است!؟
نکته دوم:
شما که از حکیم و علّامه جوادی آملی بهره های فراوان بُرده اید و تعبیرات مختلفی همچون واصل بودن و ... درباره ایشان داشتید، و کلامشان برایتان فصل بود و حال آن که ایشان آمد نیوز را مصداق عینی «لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لَا یُجَاوِرُونَکَ فِیهَا إِلَّا قَلِیلًا (شایعه پراکننان)» دانستند، ولی چه شده است که از آمد نیوز و نیما زم این چنین تمجید و حمایت کردید!؟ و آیا این تناقض هم قابل رفع است!؟
نکته سوّم:
آیهی «الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا» که اوّل کلام خواندهاید را حمل کردید بر جهل مرکّب و حال آن که معلوم شد چه کسی دچار جهل مرکّب شده است! چرا که شما حاج قاسم را شهید می دانید و از جهتی قاتلان و ترورکنندگان شخصیّت او را هم شهید می دانید!!. این ها چطور جمع می شوند با فرض این که همه را شهید دانستید...
و استغفار یک وظیفه همگانی است حتّی رسول اعظم «ص» مستثنی نیست، ولی شما بشتابید به سوی توبه...
*کلمه چهارم؛
بَلعمِ باعورای قرآن، مستجاب الدعوه بود و دارای مکانت رفیع، ولی به حضیض رسید. این زنگ خطری است برای کسانی که دفترچه اطلاعات شدند و روح عرفان در نَفسشان رسوخ نکرد و اِتکال الهی را از دست دادند.
ضمناً عَیارِ نِسبی زیر عصمت، علمای ربّانی و فقهای صمدانی همچون کوه توحید و موحّد عظیم جناب قاضی، حضرت متصلّب خمینی کبیر، علّامه و فانی متضلّع طباطبایی، حجّت موجّه بهجت و فقیه عارف بهاءالدینی و... هستند، نه کسانی که نصیبشان فقط رؤیت بَحت بود و نقل مکاشفات و عروض حالات غیر راسخه.
*کلمه پنجم؛
حضرت باقر علومِ عالَم (ع) درباره امتحان و غربال شدن مردم در دوران غیبت می فرمایند «وَ اللهِ لَتُمَیَّزُنَّ وَ اللهِ لَتُمَحَّصُنَّ وَ اللهِ لَتُغَرْبَلُنَّ کمَا یُغَرْبَلُ الزُّؤَانُ مِنَ الْقَمْحِ / به خدا سوگند! آزموده می شوید؛ امتحان می شوید؛ غربال می شوید؛ آن سان که گندم غربال می شود و از شلتوک جدا می گردد.»
این داستان ادامه دارد و این قصّه هم سرِ دراز...
آخر الکلام، خود و شما رو توصیه می کنم به رعایت تقوا، اعتدال و انصاف. «اِتقواالله».
والسّلام
العبد الفانی سیدعلی موسوی حسب
۹۹/۹/۲۷
کاشان
نظر شما