به گزارش خبرگزاری حوزه ۱۳ شهریورماه سال ۱۳۹۵ بود که حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در اجرای بند یک اصل ۱۱۰ قانون اساسی سیاستهای کلی «خانواده» را که پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام تصویب شده است، ابلاغ کردند.
از سوی دیگر نهاد مقدس خانواده و ضرورت تشکیل آن، همواره مورد تأکید خداوند متعال و اهلبیت (ع) بوده است، از همین رو در گفتوگو با حجتالاسلاموالمسلمین حسن غفاری فر جامعهشناس و عضو هیئتعلمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه باقرالعلوم ، به تبیین مفهوم خانواده محوری و بررسی سیاستهای کلی «خانواده» ابلاغی رهبر معظم انقلاب پرداختیم که در ادامه میآید.
انسان برای دوام خود به خانواده نیاز دارد
قرآن مجید حیات را زوج تعبیر کرده است. این موضوع نه تنها در انسانها و حیوانات که در جامدات هم جریان دارد. وقتی هسته یک مولکول را میشکافیم، به زوج مثبت و منفی میرسیم. خداوند حیات را بهگونهای آفریده که اگر این جفت، کنار هم قرار نگیرند موجود سوم که نوع را تشکیل میدهد، اتفاق نمیافتد. آب مرکب از اکسیژن و هیدروژن است. اگر این دو را هم بهتنهایی ببینید، قطعاً از درون بستهای تشکیل شده است. انسان کاملترین بسته ترکیبی است. در بهار وزش باد بیشتر است؛ چون عمل لقاح در گیاهان و درختان، توسط باد رخ میدهد و شکوفایی صورت میگیرد.
رشد و نمو فیزیکی یک جفت، درگرو ارتباط با جفت خود است؛ لذا بحثی در روانشناسی و عامیانه است، دختران زودتر از زنان پیر میشوند. یک دختر چهلساله نسبت به یک زن چهلساله، بااینکه هر دو در یک سطح سنی قرار دارند، شکستهتر به نظر میرسد. روابط زناشویی، طرف مقابل را تقویت میکند و او را نسبت به همسالان مجرد خود، جوانتر نشان میدهد.
خداوند عالم غیرانسانی را با مدیریت خودش انجام داده است. بهار، سیل و زلزله و مانند آن، ابزار خلقت است؛ یعنی زمانی که زلزله رخ میدهد، تولد جدیدی در مواد صورت میگیرد. در خارج از عالم انسان، خداوند تولد را با مدیریت مستقیم خودش انجام میدهد، در حالی که در عالم انسان، اختیار تولید را به خود انسان سپرده است.
انسان برای دوام خود به خانواده نیاز دارد، اخیراً بحث لقاح خارج از رحم هم انجام میشود که اگر این کار را انجام دهیم یک تولد اتفاق میافتد، اما شکوفایی رخ نمیدهد. دو انسان با این نگاه، باهم ارتباط نداشته باشند حتی ازنظر رشد زیستی هم مشکل دارد.
در بحث خانواده میگویند روابط سالم زناشویی، عامل کنترل قند است، اگر قند کنترل نشود، ارتباط زناشویی به حداقل میرسد و اگر زن و شوهر به یک نقطه تعامل برسند، خود ارتباط زناشویی، تنظیمکننده قند خون است. فیزیک بدن انسان، بهطور طبیعی به این امر مهم نیاز دارد و اینجا فقط بحث تولد آدم نیست. عالم بهصورت زوجی آفریده شده است و شکوفایی هر موجود، به ارتباط با موجود دیگری که جفت اوست، گرهخورده است. تولید انسان نیز در گروی ارتباط دو انسان با یکدیگر است که این بازتولید، خارج از رحم اتفاق نمیافتد. غرب در قالب فیلمها و برنامههای مختلف، قصد دارد یکی از والدین را حذف کند و بچه با تک والدی زندگی کند، اما بازهم گمشدهای این افراد مادر و پدر است. بخشی از نقشهای قراردادی برای پدر و مادر و فرزند اتفاق میافتد که به افراطوتفریط برمیگردد.
اینکه میگوییم پدرسالار یا مادر سالار و یا فرزند سالار؛ یعنی یک شخصیت یا شخص از نقش حداقلی به حداکثری رسیده است. طبیعت، اقتضائات خاص خود را دارد که یکی از این اقتضائات، بودن فرزند در کنار پدر و مادرش است. خانواده از جزئیترین تا کاملترین نیاز انسان است. واقعاً انسان به خانواده نیاز دارد. چرا طرفدار تیم فوتبال و اموری مانند آن میشویم؟ چون به اجتماع و خانواده علاقه داریم. تعصب قومیتی داشتن بد است، اما به ملیت نیاز داریم؛ چون هر میزان بیشتر شود، امید زندگی بالا میرود.
به دلیل وجود باورهای عاطفی و احساسی و خانوادهدوستی در کاتولیکها، تعداد خودکشی در آنها از پروتستانها کمتر است.
باید با توجه به نقشها، خانواده را تعریف کنیم
ما باید با توجه به نقشها، خانواده را تعریف کنیم، وقتی وارد خانواده میشویم با نقشهایی مانند پدر، مادر، فرزند، خواهر و برادر روبرو میشویم. فرزندان را پدر و مادر، بزرگ کردهاند.
آنها نقش والدگری را دارند و برای این زحمات نیز شایسته احتراماند؛ چون از طفولیت، فرزند را بزرگ کردهاند و رنجهای رشد و نمو فرزند را به جان خریدهاند و فرزندان نیز باید برای آنها احترام قائل شوند. این امر را از بچگی به ما آموختهاند.
وقتی فرزند بر مبنای عقلانیت با پدرش ارتباط و تعامل داشته باشد، آیا این فرد در مدرسه با معلمش بهراحتی کنار نمیآید؟ قطعاً این چنین است؛ چون در جای دیگر به نام خانواده، این امور را آموخته است. او نظم و احترام را در کانون خانواده یاد گرفته و اکنون در جامعه، آن را به کار بسته است. قانون بد بهتر از بیقانونی است. در جامعه بیقانون، باید منتظر هر اتفاقی بود. وقتی شهروندی، صبح از منزل بیرون میرود، به علت نبودن امنیت و سایر امور مرتبط با آن نمیداند چه زمانی به منزل برمیگردد و آیا اصلاً مراجعت میکند یا خیر!؟ در بحث خانواده نیز، اینطور است؛ وقتی فرزند، اشراف یک بزرگتر را میپذیرد، درواقع احترام یک نفر را پذیرفته و زمانی که وارد جامعه میشود و مدرسه میرود، راحتتر با مسئولان مدرسه کنار میآید. اگر پدر به فرزند ادب بیاموزد و آن را به سلاح ادب مجهز کند و به او گفتگوی درست و منطقی و مؤدبانه را یاد دهد، این فرزند وقتی بهعنوان یک شهروند وارد جامعه شود، بسیاری از مشکلاتش حل شده است.
ما در جامعه بین رخوت و رادیکال حرکت کردن گیر کردهایم. بههمریختگی اجتماعی را با رویکرد انقلابی یکی میدانیم، اگر من در خانواده، نقد بدون تخریب را یاد بگیرم این تجربه را در زندگی بهکار خواهم برد.
وقتی صحبت از جامعه خانواده محور میشود، دقیقاً به این معناست که رهبری کردن و رهبری شدن را یاد بگیریم، در خانواده، اطاعت از رهبری را یاد میگیریم. ما با جامعه و خانواده دینی فاصله داریم.
خانواده محوری؛ یعنی ما هر قانونی که مینویسیم از حقوق، بهداشت، بازنشستگی و حتی تنظیم ساعت کاری، باید بدانیم که این کارمند نیاز دارد به خانه برود؛ چون این کارمند، در واقع همان پدر یا مادر است که کانون خانواده بعد از کار اداری به او نیاز دارد. اگر قرار است درمان را تعریف کنیم، باید بدانیم که هزینه درمان نباید به گونهای باشد که متأهل شدن را وحشتناک کند. طوری نشود که فرزند داری را وحشتناک کند.
به بهانه بهداشت، سبد درمان را اضافه میکنیم و نشان میدهیم که این برنامهها خانواده محور نیست؛ چون اولین جایی که به آن ضربه میزنیم، خانواده است. مدارس را تأسیس میکنیم و کیفیت مدارس خصوصی را نیز بالا میبریم که در پی آن، خودبهخود هزینهها هم بالا میرود.
خانواده محوری یعنی اینکه هزینه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خانواده را باید لحاظ کرد و نهاد خانواده را در اولویت همه امور قرار داد.
هنگامی که مجلس قانون مینویسد، باید این را در نظر بگیرد که هزینههای خانوادهها نباید بالا رود؛ زیرا اگر این هزینهها بالا رود، این قانون، خانواده محور نیست. اخیراً در سریالهای تلویزیونی فرزندآوری تشویق میشود و در هر فیلمی یکی دو فرزند را میگنجانند. حال، وقتی قانون همراهی نکند، در عمل نمیشود کاری کرد. در بخش دیگر، سبک زندگی مدیران، حرف اول را میزند.
در هیچ دورهای مانند دفاع مقدس مشکلات معیشتی نداشتیم. آن دوران، واقعاً با هیچ زمانی قابل مقایسه نیست، خانواده رزمندهها چگونه زندگی میکردند؟ متأسفانه دوران سازندگی لیبرالیسم، آن مفاهیم را از بین برد. خادم الحسین، شهردار جبههها، خادم جبههها و ... این مفاهیم تا برنگردد، قانون هم درست کنیم بازهم الگو را نگاه میکنند.
بنابراین باید در سیاستگذاری فرهنگی، تصویب قانون، برنامهریزی و الحاقات آن، خانواده محور بوده و این نهاد بسیار مهم را در اولویت همه امور قرار داد و در هرکدام از برنامهریزیها، منافع خانواده و جایگاه آن را در نظر گرفت و از آن دفاع کرد تا هم کانون خانواده آسیب نبیند و هم جامعه سالم بماند.
نظر شما