خبرگزاری حوزه،| اندیشکده مرصاد مجموعهای حوزوی با پسزمینهای از دغدغهها و افکار نسل جدید انقلاب اسلامی است. قاطبه حوزویان انقلابی نسل جدید دغدغههایی از جنس تحول حوزه و کشاندن پای آنها به صحنههای مختلف اداره جامعه، جاری کردن اندیشه اسلامی در روندهای اجتماعی و تمدنی دارند. اما آنچه بالفعل اندیشکده مرصاد را در میان این طیف متمایز میکند، گزینشهایی منحصربهفرد است که در زمینه انتخاب لایه شناختی، مخاطب و محصول انجام داده است، عناصر ثابت و هویتی آن محسوب میشوند.
برای آشنایی با فعالیتهای پژوهشکده مرصاد، پای صحبتهای مدیرعامل این پژوهشکده نشستیم که تقدیم خوانندگان میگردد...
* با عرض سلام؛ برای آغاز گفتوگو، خود را معرفی کنید.
حمید عظیمی هستم، متولد ۱۳۶۸، دارای مدرک کارشناسی فیزیک دانشگاه صنعتی شریف و مدرک ارشد خود را نیز در رشته علوم حدیث در دانشگاه تهران اخذ کردهام و نزدیک به ده سال در قم مشغول تحصیل علوم دینی در حوزه هستم و جزو تأسیس کنندگان اندیشکده مرصاد هستم و از سال ۹۸ بهعنوان مدیرعامل اندیشکده فعالیت دارم.
* درباره اندیشکده مرصاد و شکلگیری آن بگویید.
از ابتدای دوره طلبگی ما و یک سری از دوستان و هم مباحثهایهای ما که در فضای طلبگی حضور داشتیم و خیلی از دوستان هم در قالب مدرسه معصومیه مسیر را طی کرده و از فضای دانشگاهی وارد حوزه شده بودند؛ بحثهایی وجود داشت. شاید کموبیش آشنا باشید کسانی که از دانشگاه وارد حوزه میشوند، خیلی سریعتر به این مرحله میرسند که تصویری که فضای آرمانی و مطلوبی که از حوزه در ذهن دارند، با آنچه بهصورت بالفعل با آن مواجه میشوند که این مسائل، موجب میشود آنها به برخی تناقضها میرسند.
این مباحث از سالهای ابتدایی ما در جمع ما وجود داشت. اعتقاد ما این است که حوزه نهادی است که میخواهد جامعه را راهنمایی کند و طبعاً مسیر علمی که طلبه در حوزه طی میکند، باید این اقتضا را داشته باشد تا با کسب سرمایههای دانشی و مهارتی، طلبه را آماده این کار بکند. همان سالها، در سفر اخیر مقام معظم رهبری به قم، این موضوعات از سوی ایشان مطرحشده بود که حوزه چقدر این آمادگی را دارد که برای رهبری جامعه افراد را تربیت کند. البته منظور از رهبری، راهبری اجتماعی در شهرها، کشورهای دیگر و... است که بتوانند مؤثر واقع شوند.
در این دوران، با گوشه و کنار حوزه و کسانی که این دغدغه را داشتند و جلوتر از ما بودند، تعاملاتی برقرار شد و جمع ما اواخر سال ۹۲، در قالب یک سری پروژه، تشکیل شد. آن زمان، مجموعه را در عمل بهعنوان مجموعههای وابسته به پژوهشکده تمدن توحیدی تعریف کرده بودیم. این مجموعه، جزو مجموعههایی بود که شخصیتهای اصلی آن فضای دانشگاهی را تجربه کرده بودند و بعد وارد حوزه شده بودند.
از آن زمان این مجموعه با عنوان اندیشکده تشکیل و کار شروع شد و نتیجه فعالیتهای آن کتاب «اطلس رهبران» شد. برای مجموعه تازه تأسیس کتابی که در دو سال مسیر آن طی شد، ارزشمند بود. این کتاب خیلی سریع تأثیر خود را در مجامع گذاشت و توانستیم بازخورد آن را از بزرگان و حتی مقام معظم رهبری دریافت کنیم. همه ستون نظام که با این موضوع بودند، نسبت به این کتاب واکنش مثبت داشتند و حتی کسانی که در این مسیر، واکنش سلبی داشتند، برای ما نقطه امیدوارکنندهای بود؛ این کتاب انسجام کار را بیشتر کرد.
مسئلهای که از بدو ورود به حوزه، در مسیر منابع انسانی، با آن مواجه بودیم، این بود که دو مسیر پیش روی حوزویان دیده میشد، آنهایی که در فضای نظری و علمی باقی میماندند و آنهایی که وارد فضای اجرایی میشدند. البته لازم به ذکر است این مسئله را در حوزهای بحث میکنم که افرادی که دغدغه انقلاب اسلامی داشتند، آنها که انقلاب اسلامی و تحول انقلابی برایشان دغدغه نیست، بحثشان جدا. گروهی در فضای پژوهشکدهها و حوزهها با جنس کارهای تئوری و علمی به دغدغه خود نسبت به انقلاب اسلامی پاسخ میدادند و عدهای هم وارد کار اجرایی میشدند و با تصدیگری برخی مأموریتهای انقلاب اسلامی را بر عهده میگرفتند.
در میان این دو گروه، گسل عمیقی شکلگرفته بود. کسی که وارد فضای علمی میشد، احساس میشد محصولی که ارائه میداد، خیلی فاصله داشت از اینکه در فضای عملیاتی و اجرایی بتواند بهعنوان ورودی قبول شود و در متن کارهای اجرایی تأثیرگذار باشد. حوزه که پشتوانه معرفتی شکلگیری این نظام بود، با خود نظام که محیط اجرا و تحقق آن دستگاه معرفتی بود، گسل عمیقی داشت.
در آن طرف هم آنچه محسوس بود در برخورد با افرادی که در عرصه اجرایی وارد شده بودند، این بود که درست است این فرد، حوزوی است، ولی نسبت به عقبه خود فاصله دارد و ارتباطش با حوزه و فضای معرفتی آن، صرفاً، ارتباطی صنفی است. اینکه چقدر این فرد حوزوی باکسی که همین کار را با مدرک دانشگاهی انجام میدهد، فرق دارد؟ نشان دادن این خیلی سخت بود و چهبسا اصلاً تفاوتی وجود نداشت.
* لطفا درباره اطلس رهبران بیشتر توضیح دهید.
اطلس رهبران، تصویری از صحنه رقابت داعیان مذهب در میان اهل سنت است. ما با دیدی که داشتیم، کاری تطبیقی برای خود تعریف کردیم. مسئله ما رهبری دینی بود که باید مشخص میشد که این رهبری چطور در جامعه باید شکل بگیرد و مؤلفههای آن چیست؟ برای تحقق این، بررسی شد که رهبران دینی در فضای اهل سنت، مؤلفههای اثرگذاریشان در جریانهای اسلامی و در سطح جامعه چیست؟ بررسیها ازاینجهت انجام شد که این رهبران به لحاظ سازماندهی و برشی که در جامعه دارند و رسانهها و مباحث مالی و جهات سیاسی و امنیتی که در آن ورود دارند، چه تأثیری ایجاد میکنند.
سعی شد این مسئله بهصورت موردی در میان رهبران بررسی شود و در عمل با نگارش این کتاب، دایره المعارفی از رقبای گفتمانی نظام هم در سطح دینی شکل گرفت.
این کار هم دغدغه ما را نسبت به رهبری دینی تا حدی ارضاء میکرد و هم باب مسائل جهان اسلام و ورود به مسائل فرامرزی را، برای ورود اندیشکده، هموار کرد. این کار ما را توأمان درگیر دو عرصه کرد، یکی رهبری دینی و یکی هم جهان اسلام.
از آن نقطه تا امروز اندیشکده نزدیک به ۸۰ درصد کارهایش ناظر به مسائل جهان اسلام است و باقی آن مسائل داخلی بوده، البته با رویکرد تعمیم به کل جهان اسلام.
* درباره بازخورد مقام معظم رهبری نسبت به این کتاب گفتید، بازخوردی که گرفتید، چه بود؟
کتاب در آن مقطع، توسط کسانی که به دستشان رسانده بودیم، به محضر رهبری معظم رسیده بود و ایشان اظهار لطف داشتند و در چند جا شنیدیم که به کتاب اشاره کرده بودند و اینکه کار جالبی بوده و نیاز به حمایت دارد و از مرحوم آیتالله تسخیری شنیدیم که معظم له توصیه کرده بودند که رهبرانی که در اطلس رهبران درباره آنها مطلب گفته شده است، این کتاب ترجمه شده و در اختیارشان قرار گیرد.
ملاحظات متنوع از کانالهای مختلف برای ما رسید که نشان داد ایشان به کتاب توجه داشتند. از دفتر رهبری این کار تبدیل به پروسه و گردش کار شد که چطوری بتوانیم این مباحث که در این کتاب بحث شده، ادامه دهیم و تعاملات با آن مجموعهها فراهم شد.
* فلسفه تشکیل اندیشکده ها چیست؟
بهصورت کلی این مسئله در همه دنیا وجود دارد که برای پر کردن خلأ نظر تا عمل، نهادهای خاصی تأسیس میشود و صورت نهادی در این عرصه پل میشود و در هر رشته و مبحثی بهصورت مستقلی هم بروز و ظهور دارد. مثلاً در عرصه علوم تجربی، پل دانشگاه و صنایع، مانند لابراتورها است و در فضای حکم رانی و رهبری و راهبری اجتماعی، آنچه بهصورت متعارف شناخته شده و حلقه وصل نظر و عمل است، اندیشکده هاست. اندیشکده ها نه خروجیشان نظریه است و نه در عرصه اجرا وارد میشوند.
آنها تولیداتی به نام سیاستها دارند که در حوزه کلیت به نظریهها نزدیک است و در حوزه جزئیت، خود را به عرصه اجرا نزدیک میکند. نه آنقدر جزئی میشود که تبدیل شود به دستورالعملهای سازمانی و...، و نه حتی چون اساساً مسئولیت میپذیرد در حوزه اجرا، مجبور میشود مسائلی که مسئولیت به همراه دارد را متقبل بشود و نه اینکه دنبال این است که نظریه به معنای استاندارد موجود تولید کند.
اتفاقی که در اندیشکده میافتد، این است که در بین این دو قرار میگیرد، متأسفانه تصوری که در ایران غالب شده این است که اندیشکده ها آمدهاند حوزه نظر را به عمل نزدیک کنند. اینکه ما بهعنوان حوزوی، چون از دل حوزه برخاستهایم، آنچه در فضای دانشی وجود دارد، تفسیر اجرایی و سیاستی میکنیم، ولی در دنیا مسیر برعکسی وجود دارد. نهادهای دانشی هم بهشدت نیازمند فراوریهای نهادهایی مانند اندیشکده هایی هستند که نظریههایی تولید کنند که مبتنی بر نیازهای بیرونی است و این نیازها را پاسخگو باشد، نه نظریههایی که نمی تواند با واقعیتها ارتباط داشته باشد؛ چه در عرصه ایجاد و چه در عرصه ثمردهی نظریات.
اعتقاد ما این است که در حوزه بیشازاندازه به این سمت رفتهایم که پژوهشکدهها تورم پیدا کرد و کرسیهای پژوهشی بهسرعت در مقطعی بهصورت قارچی در حال رشد بود، ولی بهتناسب همین ما نمیبینیم که مجموعههایی که این کسل را پر کنند، رشد داشته باشند. یک سؤال اساسی که در این عرصه وجود دارد، این است که دانشهایی که به فرض میتوانند گسیخته از واقعیت دانشی تولید شوند، چیزی هست که بتواند این را به عرصه اجرا تسری و جریان دهد یا اینکه الکن است؟
این مأموریتی است که ما در قالب اندیشکده دنبال آن هستیم و تلاش داریم پلی بین حوزه معرفتی شیعه و بین قم و تهران باشیم و سعی کنیم فهم نظریهپرداز با واقعیت و واقعیت را با حوزه نظری آشتی بدهیم. اگر این اتفاق رخ دهد، حرکتی ارزشمند و مهم خواهد بود.
با توجه به اینکه انقلاب اسلامی، حرکتی انقلابی بود، باید گفت یکجاهایی انقلاب میشود، بعدازآن زمینههای آن و مقدمات آن درست میشود. اینجا هم اتفاقی افتاده و باید هرچه سریعتر بعدازآن لوازم آن را دنبال کرد که یکی از این لوازم اندیشکده ها و پلهای بین نظر و عمل است. باید در جریان تشیع انقلابی این پل ایجاد شود و ما تلاش کردیم سهمی در این عرصه داشته باشیم.
ما در این ترویج این مدل در قم تا حد زیادی موفق بودیم که بسیاری بعد از شکلگیری این اندیشکده، مجموعههای زیادی حتی از دل خود این اندیشکده درآمدهاند که مجموعههای موفق و جدیای هستند. همچنین با ترویج این جنس کار، بالای۲۰ تا ۳۰ نهاد با این رویکرد در قم وجود دارد. ما هم در این اتفاق شراکت داریم.
هنوز هم با پژوهشکده تمدن توحیدی همکاری دارید؟
نه؛ آنجا بستر رشد برای اندیشکده بود که الآن مستقل است. البته از همان اول هم تصویر این بود که به لحاظ جا و منابع مالی وابستگی داشته باشند. استقلال این اندیشکده از همان ابتدا وجود داشت.
امروز اندیشکده مرصاد ازنظر مالی هم استقلال خود را کامل کرد و بهصورت کامل مستقل فعالیت میکند. در این شرایط سخت اقتصادی، نگهداشتن مجموعههای مردمنهاد که بودجه نداشتند و یا اینکه وابستگی به سازمان و نهادی نداشته باشند، کار دشواری است ولی ما در عین این شرایط، کار خود را توسعه هم دادهایم.
* گفتید که در این حلقه وصل بودن، نقشی داشتید، میتوانید بهصورت مصداقی درباره این نقشآفرینی توضیح دهید.
دوستان زیادی بودند که در دل اندیشکده مرصاد بودند و با ادبیات کار اندیشکده ای آشنا شدند و فضا را تجربه کرده بودند، آنها بعد از مدتی به خوداتکایی رسیدند و توانستند مجموعهای تشکیل دهند و کارها را دنبال کنند.
بر اساس اصول تشکیلاتی ما، یکی از آسیبهای تشکیلات سازی در جریان انقلابی، این است که بهشدت گرفتار ستادگرایی میشوند. به خاطر اینکه خیلی از تشکلهای ما منابع حاکمیتی دارند، آن رویه دیوان سالارانه حاکمیت هم به خاطر منابعی که دارد، به آن سرایت میکند و نسبت ستاد و صف بهسرعت عوض میشود و ستاد اصل میشود صف به فرع میرود.
این برای ما مسئله بود که همیشه صف باید پیشانی و اصل کار باشد و ستاد هرچه سرویس میدهد به این صف، توسعه یابد.
فارغ از کارهای اندیشکده ای، در اصل مسئله سازمان سازی و ساختار سازمانی، به خاطر اینکه به پدیده مطالعات راهبردی نزدیک است، شاید این استمزاج ها برای ما شکلگرفته است، ما سبکهای خاصی را برای خودمان تعریف کردهایم و سعی کردیم آن را دنبال کنیم. اینکه یک مجموعه نباید بر اساس منابع مالی باهم پیوسته باشد. اینکه منبع از یکجا میآید، حول همان منبع مالی مجموعه بسط پیدا میکند، اشتباه است.
چیزی که مجموعه را واقعاً پیوسته میکند، ایده و فکر است و اگر نتواند در نقطه فکر و محتوا و ایده منسجم شود، منابع مالی و تعهدات حقوقی نمیتواند ما را منسجم کند. ازاینجهت خیلی استقبال میکنیم از اینکه ستاد ما بیهوده بزرگ نشود. این عطش در برخی تشکلها وجود دارد که علاقهمند به این هستند که سریع انبساط پیدا کنند. ولی این تورم موجب میشود که دچار فروپاشی شوند. این تورمها خودبنیان نبوده و منبع مالی آن را ایجاد کرده است. اینکه چون منبع مالی داریم، کار ایجاد کنیم، موجب میشود کارهای جزیرهای در زیر یک پرچم سازمانی اتفاق میافتد و متأسفانه یا بهواسطه اینکه آن منبع مالی دچار مشکل میشود، دچار مشکل میشود و یا اینکه کارآیی سازمان را پایین می آورد، چراکه آنچه این سازمان را در کنار هم چسبانده است، فکر و ایده نیست، چیز ثانویهای است که این جمع را دورهم جمع کرده است.
* اندیشکده مرصاد در چه عرصههایی ورود داشته است
از نقطهای که بحثهای جهان اسلامی پررنگ شد، به خاطر اینکه روح حوزوی کار را هم بتوانیم حفظ کنیم، مابین دوگانه بین تهران و قم بودیم.
* منظورتان از این دوگانگی چیست؟
بهعنوان مجموعهای که بخواهد خود را با پروژه حفظ کند، باید کارفرما برای خود پیدا کنید و کارفرما کار خود را بر اساس نیاز خود به شما واگذار میکند. مشکلی که ما داریم، این است که کارفرماهای قم از شما چیزی میخواهند که درواقع مشکل اصلی است. میگویند شما چرا میخواهید دراینبین قرار گیرید، میگوییم که شما خیلی نظریه زده شدید و عینیت را نمیبینید، ولی کارفرماهای قم از ما همان نظریه را میخواهند و خیلی سیاست سازی و تولید فکر راهبردی را در دستور کار ندارند. ما در قراردادها با پژوهشکدهها این مشکل راداریم، که میگویند ما نمیتوانیم از این عرصه و قالب پژوهشکده خارج شویم و با شما تعامل کنیم. یک سمت ماجرا هم تهران است که مجری است و میگوید چه میتوانم تعریف کنم؟ کاری که مستقیماً در کار من که اجراست خود را نشان دهد. البته منظور از قم و تهران، نام این شهرها نیست، بلکه تفکر حاکم است.
ما در سطح راهبردی، نهادی ضعیف و کوچک برای تصدی این موضوع داریم. نهادها یا در حوزه اجرا خیلی بسط یافتهاند، یا در حوزه نظریه که در برابر اینها، این مجموعه خیلی کوچک و جمعوجور است، در این دوگانه دچار فشار میشویم. مجبور میشویم در تعامل با نهادهایی که در قم هستند و عمدتاً رویکرد پژوهشی دارند، این فشارها را تحمل کنیم.
الآن اگر بخواهید شما اندیشکده ای را ثبت رسمی داشته باشید، دستهبندی و استاندارد خاصی برای آن نداریم. باید ذیل وزارت علوم یک پژوهشکده داشته باشید یا در ذیل نظر حوزه در قالب مجموعهای آموزشی یا پژوهشی کار کنید. در عرصه قرارداد و کارفرما هم که مشکلات وجود دارد.
برای همین این دوگانگی، مشکلات زیادی را در پیش روی ما قرار داده است. ما بهعنوان یکی از پیشقراولان ایجاد این پل، راه را برای بقیه هموارتر میکنیم. اتفاقاتی که بین ما و نهادهای کارفرما میافتد، استانداردهایی میشود برای دیگران. با تلاشهایی که صورت گرفته، امروز برای کارفرما خیلی از شبهات و پرسشها حلشده است.
* درباره عرصههای ورودی این اندیشکده بگویید.
در این سالها در حوزه بینالملل، ما دو تا پرونده کلان داشتیم. یک پرونده به نام نهضتهای دینی و اسلامی و پرونده دیگر، نهادهای دینی و اسلامی. دو جور ظهور دین و اسلام در عرصه جامعه مسئله ماست که بر روی آن کار میکنیم. یکی آنجا که دین تبدیل به سازمان و نهاد میشود، مانند نهاد حوزه و هیئت در ایران یا الازهر مصر در عرصه بینالملل. که در این عرصه اسم دیگری هم برایش گذاشتیم، دیپلماسی مذهبی است. یکی از برنامههای ما این است که نهاد دین ما در ایران چگونه میخواهد با نهادهای خارجی نسبت بگیرد؛ کماکان که دغدغه حوزه این است که با این بدیلهای خود چگونه میخواهد با نهادهای بینالمللی نسبت بگیرد. ارتباط با اینها، ارتباط دو عالِم نیست، ارتباط گرفتن بین دو نهاد است که این برای خود ما مسئله بوده و سعی کردیم در این عرصه کارهایی کنیم.
جنس دیگری از صورتبندی امر اجتماعی دین، آنجاست که تبدیل به جنبشها و نهضتها میشود که ساختار نهادی ندارد ولی دستهجمعی و شکل سیال دارد که ما از ابتدای انقلاب با این پدیده بهصورت جدی درگیر بودیم. چون انقلاب هم از یک بستر نهضتی شکلگرفته است. ولی درعینحال بهویژه در دوره تأسیس اندیشکده، بحثهای بیداری اسلامی بهصورت جدی مطرح بود و یکی از چالشهای اصلی نظام در سطح جهان اسلام این بود. جنبشهایی که در دهههای اول انقلاب اسلامی ایران، جزو مهمترین فرصت برای حضور بینالمللی بود، تکبهتک داشتند به تهدید تبدیل میشدند. حتی درحرکتی مانند حماس میبینیم که در مقاطعی برای ما چالش به وجود آورد.
آنجایی که دین تبدیل به نهضت و جنبش اجتماعی میشود، این هم پدیده دینی است که چون تشیع در بستر فردی در طول هزار سال بسط پیداکرده است، به دلیل محدودیتها و شرایط تحمیلشده، در بعد اجتماعی نتوانسته به این رشد برسد. بُعدی که امر دینی جمعی و سازمانیافته خود را نشان دهد و یا بهصورت جریانی و تودهوار که به دنبال تغییر اجتماعی باشد. این دو پدیده در این سالها نقطه تمرکز و دغدغه ما بوده و بهحسب آن نهادهایی که موضوعشان این بوده، ورود یافتیم و تلاش کردیم مشکلات آنها را در فهم و ایده پردازی برطرف کنیم.
در مورد بُعد نهضتی دین هم اگر نخواهیم بگوییم این باید در قم و حوزه دغدغه میبود، ولی در حوزه نهادی، در سالهای اخیر نشان داد که حتی برای حیثیّت شیعه در نقاطی، این بسیار مهم است.
در عین تلاشهایی که ما در این عرصه داشتهایم، بیتفاوتیای نسبت به لایه مطالعاتی این ارتباطات حاکم است. این چالشی برای ماست. ما چالشهایی که در حوزه نهضتها داشتهایم، این چالش در ارتباط با نهادهای دینی هم وجود داشته است؛ تا جایی که ضمن تلاشهای زیاد و هزینههای فراوان در این عرصه، نتوانستهایم رابطه طبیعی و دل خواهی را در میان اهل سنت و دیگر فرقهها و حتی خارج از جهان اسلام، ارتباط طبیعی و ارگانیک و مطلوب و روبهجلو داشته باشیم.
ما دعوت میکنیم که قم باید در این عرصه سرمایهگذاری داشته باشد. مسئله، مسئله پیچیدهای است و شاید ما کمی دیرتر در این عرصه وارد شدیم. سازماندهی امر دینی به دلیل زمینههایی که وجود داشته، بسترش دیر شروع شده است.
سازمان سازی دینی کار سادهای نیست. ارتباط با پدیدههای سازمانی دینی، کار سادهای نیست و نمیتوان فردی به موضوع نگاه کرد. مثلاً برای ارتباط با شیخ الازهر، ارتباط شخصی نمیتواند کاری پیش برد، الازهر یک سازمان دینی است که هزار سال قدمت دارد و تمام هنر کسی مثل احمد الطیب این است که در این جایگاه، رفتار فردی ندارد و کاملاً درگیر سازمان دارد. السیسی سالها در تلاش است که شیخ الازهر را کنار بگذارد، ولی به دلیل ارتباط سازمانی او با الازهر، نتوانسته این کار را بکند.
البته این یک مثال است، در عرصه شبهه قاره هند و دیگر اماکن، ارتباط شیعه با آنها مسئله است که نباید آن را ساده انگاشت. کار پیچیدهای است که بافهم فردی نمیتوان با آنها روبرو شد و میزان ارتباط و نسبت آن را تعریف کرد.
* بعد از اطلس رهبران، کار دیگری هم در عرصه تدوین داشتید؟
وقتیکه شما میخواهید متن سیاستی تولید کنید و در این عرصه اثرگذار باشید، نگارش کتاب خیلی اهمیت ندارد. ما بهتبع همین و همراه شدن با نیاز مخاطب، به دنبال قالبهای سیاستی ورود یافتیم و فرمهایی مانند گزارشهای راهبردی و متنهای سیاستی کوتاهتر و یا در فراوری دادهها ورود یافتهایم. ولی کارهای شاخص ما عمدتاً بستههای سیاستی است که بیشتر به سمت نهضتهای دینی و اسلامی رفته است. عمده بستههای سیاستی ما ناظر به نحوه ارتباط جمهوری اسلامی با نهضتهای اسلامی در منطقه بوده است یا نهضتهای متفاوت و یا ابعاد یک جریان نهضتی که با آن مواجه هستیم.
ما در این سالها در عرصه اخوان المسلمین کارکردیم و در عرصه سلفی ها و جریان سنتی و صوفیه در بعد نهضتی کارها را دنبال کردهایم.
* حمایت حوزه از چنین اندیشکده هایی و ازجمله اندیشکده صدرا چطور بوده است؟
واقعیت این است که هنوز حوزه متوجه این قالب نشده است و عمده فعالیتهای اندیشکده هایی که در قم فعال است، چه آنها که پروژهای کار میکنند و چه آنها که حمایتی کار میکنند، عمده از تهران و جنس کارهای حاکم در تهران است. در این سالهای تحریم، به لحاظ مالی وضعیت مسائل جاری قم خیلی مناسب نیست. مقطعی با المصطفی بهعنوان نهاد حوزوی که نگاه به بیرون هم دارد، ارتباط داشتیم، ولی به دلیل این مشکلات که گفته شد، آنهم کم شد.
اینکه بتوانیم با بیوت مراجع ارتباط طبیعی داشته باشیم، خوب است که تا امروز شکل نگرفته. البته با بدنه حوزه که بیشتر در عرصه مباحث فرق و مذاهب و تقریب فعالیت میکنند، تعامل و شناخت وجود دارد.
امید است بزرگان حوزه بیشتر متوجه این جنس کارها شده و در این عرصه سرمایهگذاری کنند که ما در افق ده سال بتوانیم این خلأ جدی را حل کنیم.
گفتوگو: علیرضا سهلانی