به گزارش خبرگزاری حوزه، فصل دوم برنامه «زندگی پس از زندگی» در ماه مبارک رمضان، توجهات بسیاری را به خود جلب کرد و واکنش های بسیاری پیرامون این برنامه در فضاهای گوناگون رسانه ای منعکس شد؛ به همین دلیل، انجام مصاحبه با کارشناس-مجری این برنامه و همچنین برگزاری دو نشست تخصصی با حضور کارشناسان مربوطه پیرامون آن در دستور کار رسانه رسمی حوزه های علمیه قرار گرفت و به صورت پخش زنده از سایت و صفحه اینستاگرام حوزه نیوز پخش شد.
ببینید:
تیزر | گفت وگو با مجری برنامه "زندگی پس از زندگی"
فیلم کامل گفتوگوی خبرگزاری حوزه با مجری برنامه زندگی پس از زندگی
مصاحبه ای که ملاحظه می فرمایید، ماحصل گفت و گوی ما با دکتر عباس موزون، کارشناس-مجری و تهیه کننده برنامه زندگی پس از زندگی است که تقدیم نگاه شما خواهد شد.
* ضمن تشکر از فرصتی که در اختیار رسانه رسمی حوزه های علمیه قرار دادید، در ابتدا از خودتان برای ما بفرمایید.
به نام خدا - عباس موزون هستم، بنده هم تشکر می کنم از خدا که شما خوبان را قرار داد؛ فرصت را قرار داد؛ گوش، چشم و صدا را برای انتقال معنا قرار داد و از زحمات شما قدردانی می کنم که این فرصت را در اختیار قرار دادید تا بتوانیم انتقال معنا کنیم.
* استارت برنامه زندگی پس از زندگی از کجا زده شد؟ نحوه آشنایی شما با تجربه گران از کجا آغاز شده است؟
بنده در سن ۲۳ سالگی در مشهد مقدس با پژوهش های دکتر ریموند مودی آشنا شدم. او یک روانشناس، پزشک و فیلسوف آمریکایی است که مدرک دکترا در این سه حوزه دارد و به عنوان یک روانشناس، متوجه شده بود برخی از افرادی که دچار کما شده و یا به طور موقت، ایست قلبی دارند، مشاهدات مشابهی دارند.
برای او سوال می شود که علت این مشابهت ها چیست؟ در حالی که این گزاره ها، گزاره های کارکرد مغزی نیز نبوده است و این دو سؤال که یکی وجود مشابهت ها و دیگری گزاره هایی که ناشی از کارکرد مغز نیست، سؤالاتی را در ذهن او پدید آورد و در همین راستا، پژوهش های خود را آغاز کرد و مطمئن شد که ادراکاتی بیرون از بدن و مغز برای این افراد اتفاق می افتد.
بنده با تحقیقات دکتر ریموند مودی آشنا شده و به این حوزه علاقه مند شدم و این علاقه را داشتم که می شود از مطالعه در مخلوق، به خالق رسید. بنده معتقدم که اگرچه به زحمت؛ اما با دقت در محسوسات و با شیوه های تجربی هم گاهی می شود ردپاهایی از وجود عالم غیب یا رد پاهایی برای کمک به اثبات وجود عالم غیب کشف کرد.
همین علاقه ها سبب شد کتاب پروفسور ماسارو ایموتوی ژاپنی را در سال ۱۳۸۵با این موضوع ترجمه کردم؛ چراکه اگر زندگی پس از زندگی یک شخص غربی (دکتر ریموند مودی) را دیدم که در علوم تجربی و اقلیم فرهنگی تجربی و تجربه گرایی با روش های خودشان به وجود عالم غیب اقرار می کند، یک فرد شرقی (پروفسور ماسارو ایموتوی ژاپنی) نیز با تحقیقات خود به این نتیجه رسیده بود که آب می فهمد، می بیند، می شنود و همین مسائل سبب شد که سال ۸۵ این کتاب را ترجمه نمایم.
با ترجمه این کتاب در آن زمان، سروصداهایی ایجاد شد و توجهات را به خود جلب کرد؛ برخی اتفاقات افتاد که این کتاب مهجور بماند؛ اما اصل این مطلب وارد کشور شد.
* تحقیقات شما از چه سالی آغاز شد؟
بنده کار خود را از کتابخانه آستان قدس شروع کردم و برای این موضوع، یک یا دو کتاب بیشتر وجود نداشت و بعدها اینترنت آمد و تحقیقات اینترنتی خود را آغاز و از اواخر سال ۱۳۹۴ کار میدانی خود را شروع کردم.
* اولین سوژه خود را از کجا پیدا کردید؟
اولین سوژه ای که مستقیما به سراغ او رفتم، آقای محمد زمانی قلعه، اهل اصفهان بود که بنده در آن زمان فقط قصد داشتم کتاب بنویسم و حدودا تا دو سال فقط برای کتاب کار میکردم و تحقیقاتم برای نوشتن کتاب بود. برنامه تلویزیونی، کتاب مرا متوقف کرده است و هنوز کتاب در حال تکمیل می باشد.
آقای زمانی قلعه در ابتدا نمی پذیرفت که تجربیات خود را بیان کند و استدلالش این بود که با گفتن من، آنچیزی که دیده ام خراب می شود و نگرانی هایی همچون قضاوت شدن داشت و تلاش کردم نگرانی های ایشان را کم کنم که بالاخره راضی شدند و به لطف خدا برای اولین بار در تاریخ ایران از هفت هزار سال قبل تاکنون، همایشی با موضوع تجربه نزدیک به مرگ در دانشگاه یزد برگزار شد و بعد از آن طی چند سال، ۱۵ همایش همراه با ایشان می رفتیم و بنده مقدمه و مؤخره برنامه را می گفتم و ایشان تجربه خود را بیان می کردند و این همایش را در قم نیز برگزار کردیم.
پس از برگزاری همایش های گوناگون در قم، یزد، بندرگناوه، تهران و ...، کانالی را در فضای مجازی راه اندازی کردیم که سریعا به چند هزار نفر عضو رسید و از اعضای آن، نویسنده درباره این موضوعات درآمد و البته هماهنگی با بنده نداشتند و از آن کانال، کتاب هایی ناخواسته تولید شد و از آن کتاب ها، سخنران تولید شد و این موارد در حالی بود که بنده سال ها پیش از این شروع کرده بودم و به این زایش های ناخواسته توجهی نداشتم و راه خود را در پیش گرفته بودم و برنامه ای برای کار گیشه و بازار نداشته و ندارم و نخواهم داشت و تلاش کردم کار پژوهشی ریشه ای، عمیق و بدون شتاب داشته باشم و در یک مقطعی به یک علت متافیزیکی، کتاب متوقف شد و تقریبا می توان گفت بنده و همسرم دستور گرفتیم که باید کار تصویری انجام دهیم.
* دستور گرفتید؟ از چه کسی؟
الان چون یک موضع رسمی است نمی توانم بگویم؛ البته کلیت این موضوع در فصل یک برنامه گفته شده است و آن اینکه جوانی به نام آقای شیرازی در قم در داخل حرم، نزدیک ضریح حضرت معصومه (س) تجربه نزدیک به مرگ داشته است؛ ایشان از بدن مفارقت می کند و مطابق با گزاره ها، خادم را می بیند، افکار خادم را می خواند، جسد را می بیند، جسد را منتقل می کند، روح مادربزرگ مرحوم خود را می بیند، تونلی در سقف حرم ایجاد می شود، جوان خوشرویی می آید و همراه با مادربزرگ با آن جوان از آن تونل عبور می کنند و به آن سوی فراماده می روند، در آنجا مواردی پیش می آید که یک قسمت از فصل یک برنامه است.
این افراد، بر می گردند پایین و ایشان تجربه را به مدت چهار سال پنهان می کند؛ ایشان در آن زمان مجرد بوده و در زمان تأهل، شبی خواب می بیند که در حرم حضرت معصومه (س)، مادربزرگ مرحومش در کنار حضرت معصومه (س) در کنار ضریح ایستاده اند و هر دو با ناراحتی به او نگاه می کنند؛ او جویای ناراحتی می شود و مادربزرگش می گوید: خانم حضرت معصومه (س) از شما ناراحت هستند و جملاتی با این مضمون بیان می کنند که: شفایی که در حرم ما گرفته ای، متعلق به ما بوده و اجازه نداری که این شفا را مخفی کنی و باید این مطلب را بگویی.
از این جا به بعد آن را اجازه دهید که نگویم و مایل نیستم ادامه ماجرا گفته شود.
این شخص با ما مرتبط شد و متوجه شدیم که ما موظف به تولید برنامه هستیم و یک فرایند بسیار سخت؛ اما بسیار شیرین و در عین حال از نظر مادی بسیار تلخ و از نظر معنوی بسیار شیرین برای ما شروع شد که خروجی آن، برنامه هایی است که در دو فصل پخش شده است.
* سوژه های بعدی را چگونه پیدا کردید؟
پیش از آنکه فصل اول برنامه ساخته شود، از نظر تعداد تجربه گر غنی بودم؛ چون در آن کانالی که ایجاد کرده بودیم، چند هزار عضو وجود داشت و بزرگترین کانال فارسی زبان دنیا در این حوزه بود و هست و شامل علاقه مندان، مخاطبان عام، علاقه مندان متخصص، هنرمندان علاقه مند به این حوزه و تجربه گران بود و تجربه گران با مراجعه به ادمین کانال، داستان خود را بیان می کردند و بخشی از سوژه ها نیز در ۱۵ همایشی که در شهرهای گوناگون برگزار شده بود، به ما مراجعه کرده بودند و تجربه خود را بیان می کردند.
همایش ها و کانالی که در این زمینه داشتیم، چند صد تجربه گری که به تأیید رسیده بودند را در اختیار بنده گذاشت؛ تجربه گرانی که با ارزیابی و آزمایش به واقعیت داستان آنان پی بردیم و حدود ۳۰ نفر از این عزیزان برای یک برنامه تلویزیونی دعوت شدند.
* راستی آزمایی شما از تجربه گران چگونه بوده است؟
تعدادی از سنجه ها و گزاره ها در این تجربه ها وجود دارد که ۱۵ مورد آن را آقای دکتر ریموند مودی در کتاب خود آورده بودند که یکی از آنان، تونل نور بوده است که البته تونل نور برای بیشتر این افراد اتفاق افتاده بود و برای برخی دیگر از اشخاص، گذرگاهی مثل پل، درب، پرده، پیاده رو یا ... بوده است؛ اما عمدتا تونل بوده است.
همچنین گزاره های دیگری نیز وجود دارد که از سوی پژوهشگران این عرصه اعلام شده است.
به لطف خدا و به خاطر علاقه زیادی که داشتم و زمان بسیاری که اختصاص داده و می دهم، تجربه های داخلی و خارجی متفاوتی را جمع کرده و متوجه شدم که اشتراکاتی بیش از آنچه که اعلام شده، وجود دارد و در حال حاضر به حدود ۶۰ سنجه و گزاره برای راستی آزمایی رسیده ام که با آقای دکتر ریموند مودی نیز مطرح کردم و ایشان نیز قبول داشتند.
البته این ۶۰ سنجه و گزاره برای سنجش خود تجربه است و باید جدای از تجربه، تجربه گر را نیز سنجید و برای تجربه گران نیز نزدیک به ۱۰ تکنیک و فن دارم تا شخص را نیز بسنجم و در مجموع ۷۰ گزاره و سنجه برای راستی آزمایی «تجربه» و «تجربه گر» وجود دارد.
* آیا در سوژه هایی که با آنان ارتباط داشتید، شخص متفاوتی هم وجود داشته است؟
عمده تجربه گرانی که در برنامه می آیند کسانی هستند که لااقل یک مورد استثنایی بین همه تجربه گران در دسترس برای آنان وجود دارد.
منظور از تجربه های در دسترس، تجربه هایی است که در کتاب یا اینترنت آمده است.
مثلا آقای محمد واحدی که سال گذشته آمدند، در حال دویدن، از بدن خارج شده و نمی میرد؛ یعنی جسم نمی میرد؛ حتی ایست موقت قبلی هم نداشت است؛ چه برسد به اینکه بگوییم از نظر پزشکی مرگ کلینیکی رخ داده است و این نکته مهمی است که حوزویان باید درباره آن تحقیق و صحبت کنند.
ما در این برنامه ها نگفته ایم «مرگ»؛ این اتفاقات، مرگ نیست و تجربه ای نزدیک به مرگ است؛ البته گاهی برخی از این اشخاص به تأیید پزشک، مرده اند که البته اقلیت هستند و عمده این اتفاقات، یا کما بوده، یا ایست قلب لحظه ای بوده که با شوک برگشته و یا مسئله دیگری بوده است.
کسانی که این برداشت را کرده اند که منظور ما «مرگ» است، اشتباه برداشت کرده اند؛ اگر کسی گفته است که این اتفاقات، مرگ است، مجموعه برنامه ما نمی تواند پاسخگوی این سخن باشد.
برنامه ما با گفتگوی تک مجری (نریشن) شروع می شود: «تجربه نزدیک به مرگ»
این چهار کلمه ابتدای برنامه ماست؛ یعنی قبل از اینکه هر کلمه ای را بشنوید، این چهار کلمه را خواهید شنید.
و در ادامه گفته ایم: «حالتی که فرد به یک باره از بدن خارج می شود»؛ پس صحبت از «مرگ» نکرده ایم.
ما واژگانی سنجیده شده را انتخاب کرده و جوانب گوناگون آن را سنجیده ایم.
با این اوصاف است که قائل به این نیستیم که این اتفاقات مرگ است؛ بلکه خروج موقت از بدن است و ما در این برنامه، به دنبال «عالم غیب» هستیم؛ نه «مراحل مرگ».
* سوژه های شما برای برخی از افراد باورپذیر نیست؛ چگونه می توان این اتفاقات را باور کرد؟
فکر می کنم کسی که کل برنامه ها را دیده باشد، یا نمی تواند و یا خیلی سخت می تواند این سخن را بگوید که برایم باورپذیر نبوده است؛ اگر هم بگوید، با احتیاط خواهد گفت.
جمله سؤالی بنده از این اشخاص این است که چطور باور نمی کنید واقعی بودن این برنامه را؟
عبدالحمید لرستانی تجربه گر اهل آبادان در فصل دوم بودند؛ ایشان در حالی که بدن، جسد، پیکر و ... در بیمارستان بستری است و در کماست و چندبار در بیمارستان گفته است که باید از دستگاه جدا شود، بیان می کند که در منزل خواهرم دو گوسفند با سر سفید و سیاه به کنتور آب بسته بودند و یکی از این گوسفندان با فلان رنگ را برای شفای من سر بریدند و یا در منزل ما تعزیه گرفته بودند و منتظر بودند که فردا مراسم عزای مرا بگیرند و یا بیان می کند: وارد منزل شدم و پای دختر فلانی به فرش گیر کرد و چای به زمین ریخته شد و یا گفته است: فلان دکتر که قرار بود دستگاه را از من جدا کند، به زمین نشست و گفت من نمی توانم این کار را انجام دهم.
به همین ترتیب، هفت شاهد در یک برنامه نشان داده ایم و وقتی سراغ هفت شاهد رفتیم، همه متعجب بودند که چطور این شخصی که در بیمارستان بوده، این اتفاقات را دیده و بیان می کند؟
و یا بیان می کند که دیدم: برادرم به زیر باران رفته بود و گریه می کرد و به سربازی که پای آتش خود را گرم می کرد، گفت که برادرم در بیمارستان است و حرف های رد و بدل شده بین برادر و سرباز را بیان می کند.
از کسی که این اتفاقات را باور نمی کند، این سوال را دارم چطور این اتفاقات را باور نمی کنی که هفت شاهد زنده در شهر آبادان حضور دارند و می توانید از این اشخاص هم سؤال کنی.
اگر باور نمی کنی، چرا به آبادان نمی روی و از آن هفت نفر سؤال نمی کنی؟
جمله خبری بنده نیز خدمت این شخص این است که: «باور نمی کنی؟ باور نمی کنم که باور نمی کنی».
* برای برخی این پرسش وجود دارد که آیا این تجربه برای خود آقای موزون هم اتفاق افتاده است یا خیر؟
سؤال بعدی
* آیا آقای موزون از مرگ می ترسند؟
بعد از عمر بسیار طولانی با خانواده ام با پسرم، با دخترم و با همسرم، عزیزترین، شیرین ترین، رهایی بخش ترین و باارزش ترین جایزه ای که خداوند می تواند به بنده بدهد، این است که فرصت کامل تر شدن را در دنیایی کامل تر به دست بیاورم و از گرما، سرما، عرق، خستگی، گرانی، تهمت و غیبت و همچنین خوبی کردن و ظلم دیدن، وفا کردن و بی وفایی دیدن، غیبت نکردن و غیبت شدن، قضاوت نکردن و قضاوت شدن، تهمت نزدن و تهمت خوردن، یاری کردن و یاری نشدن رها شوم؛ من خسته ام؛ اما این خستگی ها را با لذت و افتخار به عنوان جیره و توشه آن طرف می دانم و منتظر هستم زودتر به پاداش برسم؛ البته نه اینکه خود را انسان خوبی بدانم؛ بلکه توکل دارم به خدای متعال و می دانم که خداوند رحیم است و به عشق اهل بیت (ع) امید بسته ام.
* کدام تجربه گر، بیشتر شما را تحت تأثیر قرار داده است؟
هر کدام از تجربه گران از جنبه های گوناگون تأثیرات مختلفی داشته اند.
مثلا از حیث پژوهشی که بتوانیم سند جهانی ارائه کنیم، برنامه آقای عبدالحمید لرستانی بوده است.
از جهت وسعت و عمق عناصر فرامادی و پدیده ها و گزاره های فرامادی، اقای محمد زمانی قلعه.
از حیث زمان، فهم نسبیت زمان و درک مفهوم زمان، تجربه آقای محمد واحدی.
از جنبه کرم اهل بیت (ع) و مرام و دستگیری آنان، تجربه خانم مختارزاده.
از حیث عظمت جایگاه والدین، تجربه آقای مهدی حسن نژاد.
از این جنبه که اهل بیت(ع) انسان های بامرام را دوست دارند، دو نمونه است که یکی از آنان اهل یزد است و جلوی دوربین نمی آید و نمونه دوم تجربه آقای حسن تحققی از مشهد است.
* به عنوان سؤال پایانی بفرمایید بعد از برنامه آقای بهروز عظیمی و اتفاقات آن برنامه، چه حاشیه ها و بازخوردهایی به شما رسید؟
از این برنامه، بازخوردهای متعدد و جذابی برای ما آمد.
یکی از این بازخوردها را جناب حجت الاسلام والمسلمین فرح زاد، کارشناس برنامه سمت خدا در یک تماس تلفنی برای بنده تعریف کردند و گفتند: آشنایی دارم که سال ها همسرش را اذیت می کرد و کل خاندان این مسئله را می دانستند. این شخص بعد از دیدن این برنامه، دست خانم را می بوسد و چهار دنگ از منزل را به نام همسر خود زد و از او حلالیت گرفته بود و به تمام فامیل گفته بودند.
یا مورد بعدی خانم و آقایی بودند که با بنده تماس گرفتند و آن خانم می گفت: شوهرم سال ها مرا اذیت می کرد و بعد از برنامه، همانجا دست و پای مرا بوسید و از من حلالیت گرفت.
و یا یکی از مخاطبان گفت: رفتار پدرم با مادرم همانند رفتار مهمان برنامه شما بود؛ بعد از مشاهده برنامه، جلوی چشم تمام بچه ها از مادرم حلالیت خواسته و گفته است تسبیح مرا بیاورید و شروع به گفتن سبحان الله کرده است.
گفت و گو: محمد رسول صفری عربی