به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، در ابتدای این نشست حجت الاسلام والمسلمین قاضی زاده معاون پژوهش موسسه دارالاعلام لمدرسة اهلالبیت علیهمالسلام در سخنانی بیان کرد: در معنای لغوی بقیع دو ریشه بیان کرده اند. نخست اینکه بقیع یک سرزمین پر درخت یا ریشه پر درخت است. یعنی ممکن است به واسطه قطع کردن درختان ریشه های آنها باقی مانده بود. ریشه این درخت نیز مرتبط به درخت غرقد است. در منابع اهل سنت بیان شده است که در آخرالزمان وقتی که امام زمان(عج) ظهور می کنند، یهودیان پشت درختان و سنگ ها پنهان می شوند، جز درخت غرقد که بعضا عنوان می کنند که غرقد درخت یهودیان است.نظر دوم این است که بقیع به معنی سرزمین پر رازبقاع است.
معاون پژوهش موسسه دارالاعلام اظهارکرد: همه می دانند که چهار امام معصوم(ع) ما در بقیع مدفون هستند و در هیچ نقطه ای چون مدینه هیچگاه چنین تراکمی از مدفن ائمه وجود ندارد.البته تخریب قبور بقیع تنها علیه شیعیان صورت نگرفت، بلکه در آن مکان خلیفه سوم یعنی عثمان نیز مدفون است. همچنین مالک ابن انس از رهبران مذاهب اهل سنت نیز در این مکان دفن شده است. در واقع وهابیون با اینکار به جنگ شیعه به تنهایی نرفتند و با جماعات دیگری اسلامی نیز به ستیز پرداختند.
حجت الاسلام والمسلمین قاضی زاده اظهارکرد: زیارت اهل قبور نزد اهل شیعه و سنت کاملا حل شده است. صاحب جواهر زیارت قبور را از ضروریات می داند. همچنین در مبانی اهل سنت نیز از زیارت قبور پیامبر اکرم(ص) به کرات آمده است و عنوان شده است که پیامبر اکرم در زمانی که در منزل یکی از همسرانشان اقامت می گزیدند بخش پایانی شب را به زیارت قبور بقیع می رفتند. این مسئله زیارت قبور بین شیعه و سنی یک امر کاملا قابل قبول است، ولی وهابیون به جنگ این اجماع جهان اسلام رفتند.
وی گفت: زیارت برای حاضر نزد وهابیت مانعی ندارد، بلکه زیارت یک شخص غایب را قبول ندارند. همچنین ممنوعیت زیارت باعث تخریب این قبول شد. همچنین روایت ابوهیاج است که در روایت معروف خود به بحث و لا قبراً مُشرفاً اءلّا سَوَّیْتَهُ اشاره می کند. یعنی هیچ قبر مرتفعی نگذار مگر اینکه قبر را صاف کنید. برداشت آنها این بود که بنا و قبر تخریب شود. قبور اهل ما نیز صاف بود. اگر نتیجه گیری آنها صاف کردن قبر بود چرا بنا را تخریب کردند که این بحث نیز از جمله آن مباحثی است که باید به آن توجه کرد.
حجت الاسلام نجاتی:
ماجرای بقیع به هیچ وجه نباید به فراموشی سپرده شود
در ادامه نشست حجت الاسلام و المسلمین محمد سعید نجاتی مدیر واحد بقیع پژوهی پژوهشکده حج و زیارت به ارایه بحث پیرامون مسئله بقیع و آثار مرتبط به این حرم شریف پرداخت که متن کامل بیانات وی و همچنین پرس و پاسخ های صورت گرفته در ذیل آمده است.
« مساله بقیع هم یک مساله دردناک است و هم با کسانی که با وهابیت درگیر هستند یک واقعیت عبرت آمیز است. این اهانت و هتک حرمتی که صد سال است به ائمه و بزرگان و عقاید ما شده است جلوی چشم ما است و ما نیز عادت به فراموشی کردیم.
اگر بخواهیم تعدی های وهابیت را دسته بندی کنیم، باید به یک سیر تاریخی اشاره کنیم و اینکه جهان اسلام چه واکنش هایی داشت و چرا این واکنش ها به ثمر ننشست؟ در بخش بقیع شناسی در پژوهشکده حج به مطالعات گسترده ای دست زدیم که چه کنیم که بقیع از صرف عزاداری خارج شده و به یک مطالبه علمی و بین المللی مبدل شود. در این زمینه چهار یا پنج گروه تخصصی این موضوعات را بررسی کردند و در سایت بقیع این موضوعات و مقالات گنجانده شده است.
مهم این است که اصل این مسئله به فراموشی سپرده نشود. همچنین این مساله از نظر بین الملل یک مساله فرهنگی و بین المللی است. بحث فرهنگی و تراثی را باید مطرح کرد تا حساسیت های اعتقادی آن کمتر شود. از جمله حقوق و میراث نا ملموس مسلمانان، میراث فرهنگی مسلمین(ساختمان قبور ائمه) و.. که باید در این زمینه اقدام کرد. البته شیعیان و محبین اهل بیت در سراسر جهان حرکت هایی را شروع کردند.ابتدا
تخریب بقیع
تخریب بقیع در دو مرحله شکل گرفت. نخست، در سال ۱۲۲۱ یعنی در دور دوم حکومت آل سعود بود. آل سعود وقتی عزم تسخیر حجاز را کرد، طائف و مکه را تسخیر کرد و سپس به مدینه آمد. این نقشه در دور بعد نیز صورت گرفت. مدینه به دلیل برج و باروهایی که داشت قدرت بیشتری برای دفاع از خود داشت. به همین دلیل آنها نمی توانستند به همین راحتی وارد مدینه شوند.
آنها بر اساس روایت فقهی ابوهیاج که عنوان می کرد هر قبری که مرتفع باشد را صاف کنید، این بحث را به قبه تعبیر کردند و حتی مساجدی که قبه ای در آن بود را نیز تخریب کردند. به گونه ای که متولیان آنها آثار این قبور را صاف می کردند تا مسجد صاف نشود. اعتراضات به شکلی بود که خود عبدالعزیز نیز این کار را افراطی ذکر کرد.
این تخریب ها در عصر عثمانی صورت گرفت و فرماندار عثمانی که بر حجاز حاکم بود، این کار را تجاوز به عثمانی تلقی کرد و عثمانی عزم جنگ با سعودی ها گرفت. از این روی لشکر توسون پاشا از مصر به جنگ سعودی ها می روند و همه آنها را از مکه و مدینه و حجاز بیرون می کند و حاکم سعودی در ترکیه اعدام می شود. سپس سلطان شریف عثمانی دستور بازسازی بقاع را می دهد. این تصاویری که از این قبور باقی مانده است از این دوران است.
پس از شکل گیری حکومت سوم سعودی، با همان ترتیب ابتدا به سمت طائف و مکه می روند. مسلمانان وقتی یاد جنایات و وهابیون می افتند. یکی از گروه های پیش رو، جمعیت جنبش خلافت هند به حجاز می رود تا از عبدالعزیز بن عبدالرحمن ابن سعود تضمین بگیرند تا حرم های مقدس را تخریب نکند که مشاهده می کنند که مزارهای مکه تخریب شده و هنوز به مدینه نرسیده اند. هندی های حنفی بیان می کنند که بین آثار و جایگاه ها و مقابر تفاوت وجود دارد که عبدالعزیز هم می گوید که من تابع نظر علما هستم و بروید با علما صحبت کنید.
در ایران نیز این خبر می پیچد و عزای عمومی اعلام می شود و بازار تعطیل می شود. مجلس وقت نیز کمیسیون ویژه تشکیل می دهد. رضاخان سردار سپه که در آن زمان در دوره احمد شاه فعالیت می کند، حبیب الله هویدا را به عنوان سفیر کبیر ایران به آنجا می فرستند تا از واقعیت آگاهی یابد. وی در آن زمان می بیند که آثار مدینه در سرجای خود قرار دارد. با توجه به اینکه می گویند که هویدا بهایی بوده و همچنین سیاست راهبردی آنها تلاش برای به قدرت رساندن آل سعود است پیامی که مخابره می کند آن است که حرم پیامبر(ص) تخریب نشده است بلکه دو گلوله به حرم خورده است که مشخص نیست که این درگیری از چه سمتی وارد شده است؟ همچنین عبدالعزیز هم گفته است که من اجازه نمی دهم که به قبور ائمه(ع) اهانتی شود.
وقتی این نامه آرامشبخش به ایران می رسد آثار خود را نیز بر جای گذاشت. در حالی که در آن زمان مدینه محاصره بود، ولی هویدا می گوید که آل سعود تضمین داده که به قبور جسارتی نشود. پس از شکست حصر مدینه، قاضی عبدالله وهابی از علمای مدینه استفتا می گیرد که نظر علما در خصوص زیارتی که باعث می شود در زمین وقفی دخل و تصرف صورت بگیرد این کار باعث می شود که قبور گاه به گاه راه را تنگ می کند و کارهای شرکت آمیز در آنجا انجام می شود و....؛ از دیگر سوی عبدالعزیز هم گفته بود که من هم به امر علما تمکین می کنم. در اینجا است که استفتای زوری انجام می شود و تخریب همراه با غارت صورت گرفت. در اینجا گفته شده است که ابتدا شیعیان و خدام را مجبور کردند که تخریب کنند و البته در گزارش هایی آمده است که شیعیان چنین نکردند. البته گزارش ها نشان می دهد که سعودی ها برای اینکه دامن خود را پاک کنند اول گفتند که طبق نظر علما عمل کردیم و همچنین پیروان ما و بقیه مسلمانان نیز چنین کردند.
پس از تخریب ها، ساختمان هشت ضلعی که ۱۲ متر ارتفاع داشته است که مزار ائمه بقیع بوده است، تخریب شد. یکی از دلایلی که می گویند که سطح بقیع تا بین الحرمین متفاوت است به این دلیل است که آوارها سطح بقیع را بالابرده است.
پس از آن قبرستان بقیع که مورد احترام همه مسلمانان بوده است به یک زباله دانی مبدل شد. جهان اسلام با یک ماه تاخیر از سوی یک تاجر مدنی از شام و عبدالحسین شرف الدین در کاظمین رسید که در همان روز مردم در صحن امام کاظم و امام جواد تحصن کردند و در کربلا و نجف تجمع کردند و عزاداری های گسترده انجام شد.
علمای نجف شامل مرحوم نائینی و اصفهانی نامه هایی نوشتند و اطلاعیه هایی را صادر کردند. در آن زمان به سردار سپه نامه نوشته شد که از ناموس تشیع دفاع کنید. سید شرف الدین در نامه ای این حادثه را قیامت کبری دانست و همچنین بیان کرد که اعتبار مسلمانان در این هتک مورد سو استفاده قرار گرفته است. وی در اینجا به حکام مسلمانان خطاب می کند که این غده سرطانی حجاز با تقویت خود خون های بسیاری از امت اسلام خواهد ریخت.
این اطلاعیه صادر شد و بازارها در ایران تعطیل شد و اجتماعات گسترده عزاداری در کشور راه می افتد. دولت نیز اعلام تعطیل عمومی دو روزه می کند. کمسیونی نیز برای پیگیری کار تشکیل می شود ولی به همین اندازه بسنده شد. دلیل این امر نیز آن بود که شرایط جهان اسلام در آن شرایط خاصی بود. برخی از علمای شیعه از مرحوم شرف الدین تقاضا می کنند که یک بسیج عمومی علیه وهابیت شکل گیرد. در یکی از نامه های یکی از علمای عراق به شاه ایران تقاضا شده است که دربار ایران که پادشاه تشیع است، تلگراف خانه قصر شیرین و سرپل ذهاب را رایگان کند. طی چند نامه مطالبه می شود که این کار را انجام دهد تا به مردم دیگر بلاد این امر را اطلاع دهید. نامه به دربار می رود و در طی یک نامه گردانی بسیار زیاد آخرش اجازه می دهند که این اتفاق روی دهد.
سخن اینجا است که وقتی گفته می شود که بدون حکومت شیعه نمی تواند کاری انجام داد همین امر است. چرا باید علمای بزرگ ما به شخصی مثل رضا شاه نامه بنویسند که یک امر ساده ای را مثل یک تلگراف خانه را سامان دهد؟
سید شرف الدین به ملک فیصل(اولین پادشاه عراق جدید) و امام یحیی زیدی حسینی (پادشاه یمن) امید داشت که به واسطه سادات بودن این دو نسبت به این امر ورود جدی داشته باشند، ولی همه اینها و حکومت های متزلزل و دست نشانده های انگلیس در آن زمان عزمی برای اینکار نداشتند.
در گزارش مذاکره سفیر کبیر ایران با سفیر کبیر انگلستان در مصر آمده است که سفیر کبیر انگلستان نیز معتقد بود که نباید به وهابیت مجال داده شود ولی پس از مذاکره با دولت مرکزی می گوید که پادشاهی بریتانیا می خواهد که یک دولتی که دیگر مسلمانان را قبول ندارد و آنها را تکفیر می کند در منطقه حجاز حاکم شود. با توجه به این سیاست دیگر کسی نمی تواند با حکومت های معارض سعودی درگیر شود.
اطلاع رسانی و مذاکرات و نامه رسانی به سران حکومت ها و مناطق مسلمان نشین از جمله راهبردهای مرحوم شرف الدین بود. وی در یک طرحی به دنبال ائتلاف شاه ایران و عراق برای کمک کردن به یمنی ها برای حمله به سعودی بود که قطعا آنها چنین نمی کردند چون حکومت های منطقه دست نشانده بریتانیا بودند.
گام بعدی مرحوم شرف الدین تلاش برای تحریم سرمایه و درآمد حجاز از حج بود که با فشار از این ناحیه باعث واکنش آل سعود شود که با یک اختلاف نظری این کار انجام نشد. در این بین بخش زیادی از حجاج ایرانی و عراقی به حج نمی رفتند. هم بخاطر این توهین و هم به دلیل برخوردهای شدید و خشن وهابی ها با حجاج در زمینه های مختلف.
در سال پس از تخریب تعداد حاجیان کم تر شد ولی پس از پیدا شدن نفت تحریم حج نیز اثر خاصی نگذاشت.
تخریب در سال ۱۳۰۴ قمری شد. در سال ۱۳۳۰ در ایران با کمک برادر جلال آل احمد نماینده سید ابوالحسن بروجردی و نامه نگاری موجی آغاز شد و موج دیگری در هند شروع شد که با توجه به ضعف و وابستگی های حکومت های اسلامی هیچ واکنشی انجام نشد.
در سال ۱۹۳۱ ملک فیصل به عراق و برادرش به ملک حسین اردن رفت و در آنجا حکومت کرد و البته با حکومت سعودی هم درگیر بودند. یک نوار حکومت ادریسی شیعه نیز وجود داشت که به همراه آن دو یک جبهه ائتلافی شکل دادند و حزب احرار حجاز را شکل دادند. این گروه بیان می کردند که سعودی ها بدعت گذار هستند و برای اینکه آزادی ها را برگردانیم و عبادت راحت را برگردانیم باید با اینها درگیر شویم. پس از درگیری یکی دوساله با حمایت انگلیس این گروه شکست می خورد و با حمله هوایی شکست خوردند. این گروه بیانیه می دهد که این جنگ یک جنگ دینی است و انگلیسی ها هم قبلا گفتند که ما در جنگ های دینی دخالت نمی کنیم. سپس با شیعیان هند مکاتبه می کنند که در آن زمان تحت استیلای هند بودند و به آنها گفتند که به واسطه روابط خوبتان با انگلستان از آنها بخواهید ما را نکوبد. شیعیان نیز با تجمعاتی نامه مکتوبی به نایب السلطنه انگلیس می دهند و وی نیز وقعی نمی نهد. سپس شیعیان شهرهای شیعه نشین تجمع می کنند و به انگلیس نامه می نویسند و با تشکر از انگلیس برای اعطای آزادی مذهبی به ما این کار را در حجاز نیز انجام دهند و اگر با این قضیه موافقت کنید ما خودمان قبور را هم می سازیم که نایب السلطنه انگلیسی این امر را قبول نمی کنیم زیرا دخالت در امور مذهبی است.
در آن زمان آنها فکر می کردند که رضا خان می تواند واسطه شود و با نجدی ها صحبت کند که انگلیسی ها اجازه نمی دهند. رضا خان پس از اینکه به قدرت رسید تظاهرات دینی اولیه داشت ولی پس از به قدرت رسیدن منع عزاداری کرد و امور مذهبی را تحدید نمود. رضاخان پس از اینکه از دین برگشت به نامه نگاری های وقعی نمی ندهد. در سال ۱۳۳۰ شمسی مرحوم طالقانی و علمای نجف با نماینده علما در بقیع صحبت می کنند که لااقل یک سایبان در بقیع ساخته شود و مردم زیارت کنند و خیابان کشی صورت گیرد. آن زمان دوره آزادی های اولیه محمد رضا است و او هنوز به کار مسلط نشده است. مظفر علم وزیر معارف محمدرضا مذاکره ای می گیرد و اجازه غیر رسمی از سعودی ها می گیرد. یکی از علمای نجفی حاضر در جمع، شیخ العراقین است که در بغداد یک مصاحبه می کند و بشارت می دهد که سعودی ها می خواهند حرم را بازسازی کنند ولی اصل کار این بود که سعودی قول یک راه و سایبان را می دهند. این خبر در روزنامه عراقی منتشر می شود و علمای وهابی خبر را می شوند و با فشار آنها پادشاه عربستان نیز تکذیبیه صادر می کند و این امر هم به نتیجه نمی رسد.
در همان سالی که تخریب رخ داد(۱۳۴۵قمری) عده ای از شیعیان با توجه به اختلاف نظر علما از کربلا به سمت حج قصد کردند. یکی از علمای کربلا(مرحوم فصولی) می گوید که از پادشاه سعودی طلب امنیت بگیرید. در اینجا از مردم می خواهد که همگی تلگراف بدهند. ایشان حرکت بزرگی انجام داد و پس از این مساله خودش نیز با حجاج به مکه می رود. ایشان در مسیر با عبدالعزیز که به سرکشی حجاج می رود ملاقات می کند که با احترام نیز با وی برخورد می کند به حدی این ارتباط قوی می شود که شیخ عبدالرحیم فصولی به مراسم عید دعوت می شود. در آنجا عبدالعزیز می گوید چه خواسته ای از من دارید؟ وی می گوید که این سخن را در جلسه بعد می گویم. در جلسه بعدی می گوید که این حالت قبور بقیع زیبنده نیست حداقل اجازه بدهید قبرها مشخص شود و آوارها برداشته شود و زیارت هم آزاد شود. نصف ساختمان هشت ضلعی پشت قبور ائمه است و پس از مشخص کردن قبور و آجرچینی زیارت قبور آغاز شد. اگر اقدام ایشان نبود ممکن بود که مثل الان بگویند که ما نمی دانیم که قبرها کجا است.
آخرین نامه نگاری امام موسی صدر بود که ایشان تلاش کردند که آزادی بیشتری در زیارت داده شود که خانم ها هم به زیارت بروند. یک سالهایی هم هست که زیارت کاملا بسته می شود. گفته می شود که یکی از زائران در سالها پیش خود را روی قبور ائمه می اندازد و ماموران سعودی هم او را کتک می زنند تا حدی که وی در بیمارستان جان می دهد و پس از آن با اینکه ماموران در دادگاه مقصر می شوند و دیه آن فرد نیز داده می شود ولی تا سالها اجازه زیارت قبور داده نمی شود تا زمان سفر مرحوم آیت الله اردبیلی وارد عربستان که پس از آن دیدار بود که اجازه زیارت صادر شد.
تا کنون نیز این ماجرا ادامه دارد و مجمل قضایا این است که تا زمانی که امر در شیعه و اقتداری وجود نداشته باشه هرچه تلاشی کنیم بدون توسل به ابزار ظاهری به نتیجه نمی رسد اگر اقتدار نظام اسلامی نبود هتک حرمت ها به حرمین شریفین در عراق در نهایت شکل، صورت می گیرد.
در بخش پرسش و پاسخ این نشست تخصصی مطالب زیر مطرح شد:
واکنش مرحوم مدرس و همچین واکنش اهل سنت به تخریب قبور بقیع:
در زمانی که خبر تخریب که خبر دقیقی هم نبود به ایران می رسد مرحوم مدرس در آخرین دوره حضورش در مجلس کمیسیون پیگیری امور حرمین تشکیل می شود و قطعنامه ای هم صادر می شود در حوزه های مردمی. نایب السلطنه انگلیس به استاندار نجف می گوید که چرا اجازه می دهی که علما با دیگران مکاتبه کنند، زیرا اگر اینکار را بکنند شناخته می شوند و جایگاه پیدا می کنند و بعدا مطالبه جایگاه می کنند، حال آنکه آنها رعایای ما هستند.
سفیر کبیر انگلیس در یک مجلس دیگر می گوید که صد سال پیش عثمانی از شما در مقابل وهابیت دفاع کرد، ولی اگر اینکار را بکنید کسی از شما دفاع نمی کند. آنها به شدت تهدید می کردند که کاری علیه آل سعود انجام نشود. شهید مدرس پس از آخرین دوره اجازه نگرفت که در مجلس حضور یابد و قدرت رااز او گرفتند. در ادامه رضاخان نیز به جمعیت مذهبی ها مجال نمی داد. تا سال ۱۳۳۰ هیچ حرکتی در این زمینه نداریم.
در خصوص اقدامات مسلمانان نیز جنبش خلافت هند چهار هیئت پیش، همزمان و پس از تخریب در شورای خلافت عبدالعزیز و جلسات خصوصی شرکت می کنند تا او را از این امر بازدارند ولی رشید رضا که نماینده عبدالعزیز بود با مدعی هندی ها مقابله می کند و اجازه نمی دهد که حرف آنها در آن شورا به کرسی بنشیند.
عبدالعزیز می گوید که مردم حجاز من را به اجبار به پادشاهی رساندند و به من می گویند که مابا تو بیعت کردیم که سیره سلف صالح را پیاده کنید. حتی هندی ها به سمت مردم نجد می روند و از آنها سوال می کنند و متوجه می شوند که مردم نیز از ترس وهابی ها چنین می گفتند. عبدالعزیز کاری با مردم کرده بود که کسی جرأت نمی کند که در مقابل او بایستد.
عبدالعزیز در یک معرکه سه هزار نفر از اخوانی ها را کشت که کسی در امور او مدخله نکند.
تخریب اول
سلطه دوم سعودی ها یازده سال طول کشید. تخریب اولیه تخریب قبه ها بود و مشکل آنها صاف کردن بود. ولی به واسطه فاصله زمانی زیاد در کتاب مرحوم سید محسن امین، به یک گزارش پرداخته است. در آن زمان فتحعلیشاه نیروهایی را اعزام می کند و درگیری هایی نیز انجام می دهند و با کمک عثمانی ها قائله ختم می شود و نیروهای ایرانی به حجاز نمی رسند.
گزارش های تاریخی در آن زمان بسیار کم است.
صوفیون در همه جهان اسلام هستند و به ما شیعیان هم نزدیک هستند. در عرصه بین الملل، تصوف کمک جدی به شیعه دارد و بسیاری از آنها در بقیع مدفونینی دارند، اگر این ها استقرار و تقریر شود و جایگاه تمدنی بقیع مشخص شود می توانیم از ظرفیت جهان اسلام استفاده کنیم.
افراد شاخصی که در بقیع دفن شدند و مدافعان بقیع
بسیاری از علما در بقیع خاک شدند و در صحن ائمه به خاک سپرده شدند. بقیع نزد ائمه ما جایگاه بسیار ارجمندی دارند. سادات و علما و شیعیان در آستان حرم بقیع دفن هستند. سیدرشید رضا یکی از مدافعان مهم وهابیت است ولی جمعیت صوفیه محمدیه و متصوفه مصر، بیانیه ای می دهند و در مقابل تخریب بقیع اعلام موضع می کنند ولی قدرت خاصی نداشتند که بتوانند در مقابل این گروه بایستند.
در خصوص ترکیه نیز اسناد بسیاری وجود دارد ولی دسترسی خاصی نداشتیم. تا کنون به این موضوع پرداخته نشده است. تا کنون چند مجموعه سند منتشر شده است. در اسناد دیگر نیز اقدامات هندی ها در زمینه دفاع از بقیع در دست انتشار است.
ترکیه پس از دوران آتاتورک الفبای دیگری پیدا کردند و کار کردن در زمینه اسناد ترک ها کار سختی است. اسناد شامات و مصر نیز استخراج نشده است. آرشیو مطبوعات نیز در این زمینه بسیار مهم است. دعوای علمای هند و رشید رضا در المنار وجود دارد. این گونه مباحث در آرشیو مطبوعات ایران و عراق و مصر در برهه ۱۹۲۴ تا ۱۹۵۱ باید مورد نقد و بررسی قرار گیرد.
طیف شناسی مدفونین بقیع نیز بسیار مهم است یعنی بر اساس یک نظریه بتوانیم از علمای مختلف جهان اسلام درخواست کنیم که در این سمت در کنار ما قرار بگیرند.
بسیاری از اسناد نیاز به کار تخصصی دارند که بسیاری از این اسناد باید در ساحت علمی مورد تحلیل قرار گیرند. در هر جنبه ای می توانیم اینکار را انجام دهیم. مدفونین صحابه و سادات و نقش تمدنی بقیع و معماری بقیع از موضوعاتی است که باید به آن بپردازیم. در همین سال نیز مقالاتی در این عرصه داشته ایم و می توانیم در این عرصه کار کنیم.
همین کنگره یکصدمین سال تخریب بقیع که پیشنهاد آن شده است تنها برگزاری یک برنامه نیست،بلکه باید نگاه تخصصی و همه جانبه به این امر داشته باشیم. یکی از نقاط ضعف ما این است که ما با شعور پیش رفتیم ولی هنوز شوری در کنار قضیه بقیع را در کنار این اندیشه نگذاشته ایم. باید در کنار اندیشه مبارزه با وهابیت شوری در میان جوانان شیعه ایجاد کنیم. این نفوذ تنهابا نگاه علمی موفق نمی شود بلکه باید شور هم وجود داشته باشد.
با این عربستان چه می توان کرد؟
همه می دانند که پایگاه اصلی تولد تفکر طالبانی و داعشی عربستان است، ولی پس از تحولات بعد و عدم توفیق داعش و تنفر جهانی از آنها، امروزه عربستان به دنبال تطهیر و تبری داعش است. این مساله رویکرد مثبت است ولی اگر با سرعت پیش برویم ممکن است در آینده به مشکلاتی دچار شویم باید ببینیم که در آینده این روابط ایران و عربستان به چه شکلی خواهد شد.
باید با بن سلمان مذاکره کرد که قطعا بقیع می تواند در زمینه گردشگری به شما کمک کند و به همین دلیل می توانیم به آبادی آنها نیز همت گماریم. ولی باید بدانیم که این بن سلمان هم کسی است که می خواست یک هفته ای کل یمن را بگیرد. امروز نیز مشخص نیست بر اساس چه ذهنیتی حرکت می کند پس باید با دقت بیشتری حرکت کنیم.
سیاست و بقیع
همه فعالیت های سیاسی بر اساس منافع و موقعیت ها است. اعتماد دو طرفه در دوران ملک عبدالله و مرحوم هاشمی رفسنجانی ایجاد شده بود و وی هم توانست در بقیع حضور یابد. ولی باید ببینیم که مصلحت ها چیست. امروز عربستان بر اساس مصلحت هایش با ایران صلح کرده است . باید کاری کنیم که عربستان در تحلیل هایش به این نتیجه برسد که دل ایران را به دست آوردن بهتر از دیگران است.
در این زمینه باید از همه ظرفیت ها برای احیای آنچه متعلق به میراث اهل بیت و اسلام ناب است در همه اشکال آن بهره ببریم.
انتهای پیام
نظر شما