اشاره؛
سی و یکم اردیبهشت، روز اهدای عضو در تقویم جمهوری اسلامی ایران است؛ عملی زیبا، خداپسندانه و نیازمند به فرهنگ سازی بیشتر که در این راستا بر آن شدیم تا با حضور دو کارشناس و خبره، نشستی را پیرامون این موضوع در خبرگزاری حوزه ترتیب دهیم.
متنی که ملاحظه می فرمایید مشروح نشست «بررسی مسائل فقهی و وضعیت فعلی اهدای عضو» است که با حضور «حجت الاسلام والمسلمین محمدی، استاد حوزه و کارشناس احکام» و همچنین «جناب آقای ولی الله صمدی، کارشناس مسئول واحد پیوند اعضای دانشگاه علوم پزشکی استان قم» است که تقدیم نگاه شما خواهد شد.
بسم الله الرحمن الرحیم.
ضمن تشکر از حضور هر دو بزرگوار، با اجازهی حاجآقای محمدی عزیز، سؤالم را از جناب آقای صمدی شروع می کنم.
پرسشم را از پیراهن مشکی شما شروع می کنم که توضیح دادید قبل از حضور در این نشست، در برنامه تشییع جنازه شرکت کرده بودید و مستقیم به این نشست آمدید.
به عنوان مقدمه، توضیحی درباره داستان امروز بفرمایید.
- جناب آقای صمدی:
بسم الله الرحمن الرحیم
دو مناسبت برای لباس مشکی بنده وجود داشت. مناسبت اول، شهادت امام صادق علیه السلام و مناسبت دوم، حضور در برنامه تشییع جنازه دو مرحومی بود که دیروز اهدای عضو داشتند و امروز مراسم تشییع و تدفین آنان برگزار شده بود و ما هم در این مراسم شرکت کردیم.
یک نفر این بزرگواران، یک جوان حدود ۲۰ ساله، آقای علیرضا فراهانی بودند که در اثر تصادف با موتور، دچار ضربه مغزی شده بود و با رضایت خانوادهی نوعدوست و ایثارگرشان، ارگانهای حیاتیشان به بیماران نیازمند در لیست پیوند وزارت بهداشت و درمان، پیوند شده است و امروز مراسم تشییع جنازهی ایشان بود که بنده شرکت کردم.
نفر دوم هم یک خانمی به نام خانم طیبه مسافر بودند که ایشان هم خانم ۴۰ سالهای بودند که متأسفانه یک تومور در مغزشان بود، البته تومور خوشخیم بود و می توانستیم پیوند اعضا داشته باشیم.
(ما برای تومورهای بدخیم نمیتوانیم اهدای عضو انجام دهیم، چون اگر تومور بدخیم باشد و ارگانهای آن به بیماران دیگر پیوند شود، متأسفانه آنان نیز آن بیماری را میگیرند و فوت میکنند). تومور ایشان خوشخیم بود و در ساقهی مغز ایشان وجود داشت؛ اما به خاطر جای بد این تومور، دچار مرگ مغزی شدند و خانوادهی محترم ایشان هم رضایت به اهدای عضو دادند و ارگانهای حیاتی ایشان به بیماران پیوند شد.
* معمولا شما در برنامههای تشییع و تدفین این افراد شرکت میکنید؛ درست است؟
بله، حتما شرکت میکنم و دسته گلی برای خانواده آنان تهیه می شود و برای عرض تسلیت و مراسم تشییع و تدفین شرکت می کنیم.
* متشکرم. میخواهم به عنوان سؤال بعدی،تاریخچه ای مختصر و مفید از بحث پیوند اعضا و اهدای عضو در جمهوری اسلامی ایران بفرمایید.
- جناب آقای صمدی:
از همان ابتدای آفرینش، بشر به این فکر بوده، افرادی که ارگانهایشان را از دست میدهند چطور جایگزین کنند؟ در آثار باستانیهایی که کشف شده، دیدهاند که پا را با چوب و آهن پیوند زدند و با هر ابزاری که داشتند توانستند پا، دست و یا چشم را پیوند بزنند. در قرون گذشته اینطور بود.
در کشورهای پیشرفتهی دنیا در حدود ۱۰۰ سال پیش پیوند قلب، پیوند کبد، پیوند قرنیه انجام میشد و از سال ۱۳۴۷ اولین پیوند کلیه در کشور ما انجام شد. البته قبل از آن در سال ۱۳۱۷، پیوند قرنیه توسط پزشکان کشور ما انجام شده بود.
خوب است که این مطلب را خدمتتان عرض کنم که تقریبا میتوان گفت از نظر پزشکی، بهترین پزشکان دنیا ایرانی هستند؛ یعنی ما در بحث پزشکی مثل مسائل دفاعی اگر جلوتر از کشورهای پیشرفتهی اروپایی - آمریکایی حرکت نکنیم، تقریبا همطراز آنها حرکت میکنیم، یعنی تمام عملهایی که در آنجا انجام میشود، تمام کارهایی که در کشورهای اروپایی و آمریکایی انجام میشود، خوشبختانه در کشور ما انجام میپذیرد و یا پزشکان ماهر و زبردست ما هستند که در آن کشورها انجام میدهند.
شما میبینید که اولین پیوند قلب و کبد در کشورهای دنیا هم توسط ایرانیها انجام شده است که مقیم آنجا هستند و برای ادامهی تحصیل به آنجا رفتند و در آنجا ماندند و نیامدند. در پیوند دست و پا و اعضا هم همینطور بوده است.
ولی به طور سیستماتیک بعد از فتوای حضرت امام(ره) در ۳۱ اردیبهشت سال ۱۳۶۹ بوده است که همان روز ۳۱ اردیبهشت را هم روز اهدای عضو و پیوند اعضاء نامگذاری کردند که آقای دکتر ایرج فاضل - خدا حفظشان کند - در استفتائی که از حضرت امام انجام دادند، حضرت امام، مجوز این کار را دادند و حدود یکی، دو سال طول کشید تا به مجلس شورای اسلامی رفت و مجلس هم تصویب کرد و از آن تاریخ که تقریبا سال ۱۳۷۲-۱۳۷۳ بود، کار ما به صورت سیستماتیک شروع شده و برنامهریزی پیوند اعضا را در کشور داریم.
نرخ اهدای عضو در همان سالهای اول، دو دهم درصد به ازای هر میلیون نفر بوده است.
یک شاخص جهانی وجود دارد که اهدای عضو را به ازای هر میلیون نفر در کشور حساب میکنند. مثلا استان قم ۱ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر جمعیت دارد، میگویند که به ازای هر میلیون نفر، چند اهدای عضو داشتیم. در سالهای اول قم که اصلا صفر بود و در کل کشور، دو دهم درصد بوده است، اما در حال حاضر خوشبختانه این آمار به حدود ۱۴ دهم درصد رسیده است، یعنی ۷۰ برابر رشد کرده است و رشد خیلی خوبی است.
* حاجآقای محمدی! از جنابعالی میخواهم که نگاه کلی اسلام را به مسئلهی پیوند اعضا و اهدای عضو برای ما بیان کنید.
- حجت الاسلام والمسلمین محمدی
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین.
جناب آقای صمدی آمار و گزارشات خوبی دادند. شاید بتوان گفت که خیلی از مردم از روندی که در این نشست شنیدیم، بیاطلاع هستند.
کسانی که در این وادی قدم میگذارند، انشاءالله که صدقهی جاریهای باشد، قدم خیری باشد. وقتی که حیات کسی را برمیگردانند، یک زندگی جدید، یک حیات جدید است. احیاء کردن یک فرد به معنای احیاء کردن یک نسل است و خلاصه یک عنوان جدیدی به زندگی که باید داشته باشد، میآید.
ممکن است هیچکسی در این زمینه اختلافی نداشته باشد؛ یعنی هیچ عاقلی اختلاف نمیکند که وقتی کسی بیمار شد دوست دارد سالم شود و حیات پیدا کند و به همان حالت قبلی خودش برگردد.
با توجه به علم پزشکی که الحمدلله تصریح هم کردند که ما از نظر پزشکی کم نداریم، هر جایی مطرح میشود میبینیم که ایران رشد بسیار خوبی داشته است و وقتی این خبرها را میشنویم و یا از رسانه میبینیم، خیلی خوشحال میشویم.
اما موضع اسلام چیست؟
در عصر غیبت، ما را به علما ارجاع دادهاند، هم روایت امام عسکری(ع) و هم روایت امام زمان(عج) است که ما را به علما ارجاع دادهاند.
موضع اسلام را باید در نظریات مراجع عظام تقلید مشاهده کنیم که انشاءالله به آن خواهیم پرداخت و حتی ادیان دیگر هم این را دارند.
امروز یک مقالهای را به همین مناسبت مطالعه میکردم. نویسندهی آن آقای سید علی فضل الله است و این کاری بوده که موضوعشناسی احکام به همین مناسبت انجام داده است.
در این مقاله آمده که در ادیان غیراسلام هم میگویند که بدنت بر تو حقی دارد، یعنی این بدنی که ما داریم، باید به نحوی با آن رفتار کنیم که حقوق آن رعایت شود.
این مسئله، غیر از حقوقی است که امام سجاد(ع) نسبت به اعضا و جوارح بیان میکند. ادیان دیگر هم همین را دارند. یعنی ما حق نداریم باعث شویم که عضو ما از بین برود، بیمار شود و یا در مواردی اگر بیماری عارض شود، وجوب درمان آن را هم داریم و واجب است که درمان کنیم.
اساسا حفظ جان بر ما واجب است و اینطور نیست که من بگویم رها کنم و هر اتفاقی برای من افتاد اشکالی ندارد.
این نگاه کلی اسلام است که حفظ جان واجب است. هر عمل و هر کار و هر بیماری که باعث شود جان انسان به خطر بیافتد، باید برای حفظ آن تلاش کرد؛ حتی در قصهی کرونا دیدید که مراجع فتوا دادند که اگر این بیماری باعث شود که دیگری بیمار شود، ضمان شرعی بر عهدهی شما میآید و باید رعایت کنید. این دیدگاه کلی است تا بعد انشاءالله نظرات مراجع را بیان کنیم.
* خیلی متشکرم. حاجآقای صمدی! یقینا اهدای عضو دارای شرایطی برای اهداکننده است. از این شرایط ما بفرمایید و در ادامه به مراحل پزشکی آن هم اشاره ای داشته باشید.
- جناب آقای صمدی:
از حاج آقای محمدی تشکر می کنم که نظرات خوبی را بیان کردند و این نکته را عرض کنم که در مسئله اهدای عضو، اولین سؤالی که خیلی از مردم از ما میپرسند این است که نظر علما چیست؟ یعنی اولین سؤال آنها از من این است.
نمیپرسند که بیمار من زنده میشود یا نمیشود، چه بلایی بر سر او میآید و یا چه اتفاقی میافتد؛ میپرسند که نظر علما چیست؟
ما فقط مسائل پزشکی را برای خانواده بیمار تشریح می کنیم و نظر مراجع را به خودشان واگذار میکنیم و میگوییم که خودتان بروید و بررسی کنید و بعد از دستیابی نظر مرجع تقلید خود، این کار را انجام دهید.
درباره شرایط اهدای عضو هم باید عرض کنم که ما سه مدل اهدا داریم.
یکی اهدا از فرد زنده به زنده است؛ مثل اهدای کبد که قسمتی از کبد اهدا میشود، مثل اهدای کلیه و یا اهدای خون و یا اهدای مغز استخوان.
اینها چیزهایی است که میتوان از فرد زنده به زنده اهدا کرد.
اهدای بعدی، اهدای جسد به فرد زنده است؛ یعنی فردی که فوت میکند، اگر پیکر او چهار ساعت بعد از فوت به سردخانه منتقل شود و شرایط نگهداری او سالم باشد و در سردخانه نگهداری شود، تا ۲۴ ساعت میتوان اعضای او را به دیگری اهدا کرد؛ استخوانش را میتوان اهدا کرد، قرنیهاش را میتوان اهدا کرد، برخی از ارگانها و احشای داخلیاش را میتوان اهدا کرد.
اهدای سوم هم اهدا از شخص مرگ مغزی به شخص زنده است.
در فردی که مغز و ساقهی مغز کاملا از بین رفت، با پیچیدهترین تکنیکهای پزشکی، نه تنها در ایران، بلکه در اروپا و آمریکا هم چنین است که بیش از ۱۲ روز نمیتوان چنین فردی را نگه داشت؛ به خاطر اینکه مغز، ارگانهای حیاتی را کنترل میکند و وقتی کنترل مغز از روی بدن برداشته شود، مثل کشوری است که حکومت مرکزی ندارد و یک بینظمی خاصی حاکم میشود.
در این صورت، قلب برای خودش کار میکند، کلیه برای خودش کار میکند، کبد برای خودش کار میکند و این بینظمی باعث میشود که بدن متلاشی شود و از بین برود.
وقتی مغز از کار میافتد، پیام میآید که من کار نمیکنم، شما هم دیگر کار نکنید.
در مرحلهی اول کلیه در عرض دو ساعت، ۱۴-۱۳ لیتر آب از دست میدهد، سدیم روی کبد نشست میکند و کبد از کار میافتد و فرد یک روز بعد فوت میکند و یا قلب یک باتری کوچکی دارد که مغز آن را شارژ میکند، وقتی مغز از کار میافتد، دیگر باتری قلب شارژ نمیشود و قلب بعد از چند ساعت از کار می افتد.
گاهی اوقات ما قلب افراد را از بوشهر و یا تبریز درمیآوریم و با هواپیما به تهران منتقل میکنیم و داخل قفسهی سینهی یک نفر میگذاریم. گاهی امکان اینکه بیمار منتقل شود و یا گیرنده به کنار او منتقل شود و همزمان در یک اتاق عمل قرار بگیرند وجود ندارد که در این صورت، ما ارگان را برمیدارم و با هواپیمای اختصاصی منتقل میکنیم، ۳-۴ ساعت طول میکشد ولی قلب برای خودش میزند و زنده است.
* چون شارژ است
بله، باتری دارد. مغز آن را شارژ میکند و وقتی از کار میافتد که دیگر از سوی مغز، شارژ نشود و احتمال دارد که هر لحظه بایستد.
گاهی اوقات خانوادههای افراد مرگ مغزی به ما می گویند کمی صبر کنید، شاید معجزه شود و شفا پیدا کند که ما به عقاید آنها احترام میگذاریم و میگوییم که صبر میکنیم ولی بیمار شما از دنیا می رود.
در کتاب های تخصصی هم آمده هر زمانی که مغز از کار افتاد هر لحظه احتمال دارد که قلب بایستد، یک یا دو دقیقه بعد هم احتمال دارد بایستد.
ما سریعا باید بتوانیم رضایت خانواده را بگیریم که ارگانهای او را اهدا کنیم. قلبی که امروز ۱۰۰ درصد میزند، فردا ۹۰ درصد میشود و کیفیت لازم را ندارد.
شما وقتی میخواهید قلب را اهدا کنید، قلب با کیفیت و خوب را اهدا کنید.
در آیات ما هم هست که انسان وقتی میخواهد انفاق کند بهترین را انفاق کند. حالا فرد قلب را نگه میدارد، کلیه را نگه میدارد، کلیه و کبد نارس میشود و اهدا میکند و آن گیرنده نمیتواند با آن زندگی کند.
خانوادهها صبر میکنند و معمولا متأسفانه مرگ مغزیهای ما فوت میکنند. ما اگر بتوانیم خانواده را متقاعد کنیم که مرگ مغزی دیگر برنمیگردد، مسیر مناسبی را برای حل مشکلات بیمارانی که نیازمند پیوند اعضا هستند، طی کرده ایم؛ اما به خوبی نتوانستیم این مسئله را برای خانواده ها جا بیاندازیم.
مردم ما اطلاع ندارند که ما هر روز چه ارگانهای حیاتی را به زیر خاک میبریم و اینها میتوانند چندین نفر را زنده کنند.
* از نظر پزشکی کاملا ثابت شده که مرگ مغزی بر نمی گردد؟
بله، از نظر پزشکی ثابت شده است. پزشکان تأیید کنندهی مرگ مغزی وقتی تأیید کردند که این بیمار دچار مرگ مغزی شده است، مثل کسی است که فوت کرده است.
در کشور ما چهار پزشک تأیید میکنند و در کشورهای اروپایی دو پزشک هستند.
در کشورهای اروپایی وقتی مرگ مغزی را تأیید کردند، دستگاهها را قطع میکنند. وقتی دو پزشک جراح داخلی اعصاب و یا بیهوشی داخلی تأیید کردند، به خانوادهی او میگویند: بیمار شما مرگ مغزی شده است، اجازه میدهید که ارگانهایش را برداریم و اهدای عضو داشته باشیم؟ میگویند: نه. دستگاهها را قطع میکنند و میگویند ما که میدانیم او فوت کرده است، چرا بیخود کادر درمان را اسیر کنیم و تخت ICU را نگه داریم که یک بیمار جوان در اورژانس منتظر تخت ICU باشد و او بمیرد؟
در ایران اجازه قطع کردن دستگاه را نداریم و اگر خانواده رضایت ندهند، تا زمانی که خود قلب بایستد، منتظر می مانیم. قلب در ابتدا ۱۰۰ درصد است، بعد ۸۰ درصد، بعد ۵۰ درصد، ۴۰ درصد و بعد دیگر حالت لرزش دارد و اگر در آن زمان، اهدا هم کنند، دیگر آن ارگان به درد نمیخورد و آسیب دیده و تخریب شده است.
وقتی مغز از کار میافتد، ۱۰۴ نوع سم در داخل خون ترشح میشود و این سم ها مدام زیاد خواهد شد؛ یعنی ارگانهای حیاتی داخل یک حوضچهی خونی شناور هستند و دائم آسیب میبینند. هر چه زمان زیاد میشود ارگانها تخریب میشوند و به درد نمیخورند.
در کشور ما وقتی چهار پزشک تأیید کردند و پزشکی قانونی هم به عنوان نفر پنجم تأیید کرد، او دیگر قطعا زنده نمیشود.
حالا یک نکته این است که از هر ۱۰۰۰ نفر که فوت میکنند، ۹۹۵ نفر آنان بر اثر مرگ قلبی از دنیا می روند.، مثل همهی عزیزانمان که فوت کردند، قلب میایستد و فرد فوت میکند، ما میبینیم که دیگر تکان نمیخورد و میدانیم که فوت کرده است.
حال سوال اینجاست، وقتی ما مشاهده کردیم که قلب عزیزمان ایستاده و فوت کرده دیگر منتظر میشویم که او را ۳-۴ روز در خانه نگه داریم و بگوییم که؛ آقا! اجازه دهید شفا بگیرد و معجزه شود و او برگردد؟.
یقینا او برنمیگردد. علم پزشکی این مسئله را تأیید میکند و میگوید: وقتی شخص، مرگ مغزی شد دیگر برنمیگردد.
مغز نسبت به کمبود اکسیژن خیلی حساس است. اگر شما گلوی بنده را فشار دهید، من ۶ دقیقه بعد میمیرم. یعنی چه؟ یعنی اکسیژن به مغز نرسیده و مغز مُرده است و تمام.
اگر دست من را با چیزی ببندید، این دست ۶ ساعت بعد سیاه میشود. ارگانها نسبت به کمبود اکسیژن خیلی مقاومتر هستند. اگر دست من را محکم ببندید ۶ ساعت بعد سیاه میشود و میمیرد. اگر سیاه شود باید آن را قطع کنید و اگر قطع نکنید باید از بالاتر قطع کنید و اگر قطع نکنید من را میکشد. مغز اینطوری نیست، برای مغز ۶ دقیقه است.
اگر گلوی من را فشار دهید، ۶ دقیقه اکسیژن به مغز نرسد، مغز میمیرد. وقتی مغز میمیرد، بقیهی ارگانها هم بلافاصله پشت سر آن میمیرند.
* مراحل پزشکی داخل بیمارستان برای اهدای عضو به چه صورت انجام میشود؟ مثلا داخل خود سیستم پزشکی چه کاری انجام میشود؟
به محض اینکه همکاران پرستار ICU اعلام میکنند که این بیمار مشکوک به مرگ مغزی است، تیم تأیید کنندهی مرگ مغزی می آیند و به بررسی می پردازند که آیا مرگ مغزی صورت گرفته یا خیر.
ما تیم خاصی برای این مسئله داریم و این افراد، مستقیما از وزیر بهداشت، ابلاغ دارند.
فقط در استان قم، یک رئیس دانشگاه ابلاغ وزیر دارد به همراه ۱۲ نفر تیم تأیید کنندهی مرگ مغزی و این افراد، پزشکانی هستند که از نظر علمی، اخلاقی و از همه نظر مورد تأیید دانشگاه و وزارتخانه هستند.
بنده به عنوان نفر اول که مسئول واحد اهدای عضو هستم بر بستر مریض حاضر شده و ۱۰ تستی که برای بررسی مرگ مغزی وجود دارد را انجام می دهم و تیم تأیید کننده هم این کارها را به صورت جداگانه انجام می دهند و به پزشک او اعلام میکنیم که بیمار شما قطعا مرگ مغزی است و با پزشکش صحبت میکنم که اجازه میدهید با خانوادهی او صحبت کنم؟ چون متأسفانه گاهی اوقات برخی از پزشکان به بستگان او امید واهی می دهند و می گویند که چند روز صبر کنید انشاءالله خوب میشود. فقط کافی است که شما امید واهی دهید و نمی شود خانواده را راضی به اهدای عضو کرد.
این ارگانهای حیاتی حیف است که از بین برود. ۶ بیمار در اینجا خوابیدهاند و با مرگ این بیمار مرگ مغزی، ۶-۷ نفر دیگر فوت میکنند؛ چون عضو به آنها نرسیده است.
در حال حاضر، ۲۷ هزار نفر برای گرفتن عضو در در لیست انتظار داریم و البته تعداد بیماران ما خیلی بیشتر از اینهاست که نتوانستهاند در سیستم ثبت کنند.
متأسفانه هر روز ۱۲-۱۰ نفر از اینها فوت میکنند که در سال، بیش از سه هزار نفر می شود.
اکثر کسانی که در لیست انتظار هستند در سن جوانی تا ۵۰-۴۵ ساله هستند؛ سرپرست خانوار هستند و در اثر بیماری کوچکی کبد آنها نارس شده است.
کسانی که ارگانهای حیاتی آنها مثل قلب، کبد و ریه که از بین میرود، در بیرون نیست که بشود برای آنان تهیه کرد؛ تنها راه درمان آنها، گرفتن ارگان از بیمار مرگ مغزی است.
اگر ارگان نرسد این افراد میمیرند. روزانه ۱۲-۱۰ نفر از این عزیزان میمیرند؛ در حالی که به راحتی میتوانند زنده بمانند.
شما میتوانید کسانی که ارگان گرفتهاند و دارند زندگی میکنند را ببینید. ای کاش می توانستم چند نفر را به اینجا بیاورم و خودشان صحبت کنند.
من کسی را داشتهام که قلب گرفته است. او به من میگفت: من سه سال شب تا صبح نخوابیدم، به محض اینکه دراز میکشیدم خفه میشدم؛ همهی مردم میخوابیدند و من نمی توانستم بخوابم.
مگر شب برای من صبح میشد؟ حالت خفهگی به من دست میداد. نمیتوانستم بیرون بروم و باید با اکسیژن میبودم. چند بار اقدام به خودکشی کردم. بنده خدا انسان متشرع و مؤمنی بود و میگفت که فقط از خدا میترسیدم. اگر دین ناقصی داشتم و ایمانم ضعیف بود، خودکشی می کردم و فقط به خاطر ترس از خدا و ائمه(ع) این کار را نکردم.
خوشبختانه این فرد، ارگان را گرفت و الان در حال زندگی است و بالای سر خانواده اش هست.
* اگر کسی به مرگ طبیعی از دنیا رفته است، مثل همان جسدی که بیان کردید، می توانید اهدای عضو از او داشته باشید؟ الان این کار انجام می شود؟
- جناب آقای صمدی:
بله، میتوانیم این کار را انجام دهیم؛ به شرطی که شخصی که فوت کرده را تا سه چهار ساعت بعد از فوت به سردخانه منتقل کنند و تا ۲۴ ساعت بعد می توانیم پیوند داشته باشیم؛ البته در قم این مسئله را نداریم ولی در تهران هست و به عنوان مثال می توان استخوان ران این فرد را برداشته و به دیگری پیوند بزنیم و به جای آن پروتز بگذاریم.
یک نکته ای را هم داخل پرانتز عرض کنم.
خیلی از خانوادهها فقط به این خاطر رضایت نمیدهند که میگویند این بدن متلاشی میشود و می گویند شما وقتی ارگانهای او را برمیدارید، دیگر چیزی از او نمیماند.
اصلا اینطور نیست. ما هر ارگانی را که برمیداریم به جای آن پروتز میگذاریم و شما اصلا متوجه نمیشوید. جایی از بدن که باز شده، مجدد ترمیم شده و آسیبی به بدن میت نمی رسد.
وقتی ما ارگان را برمیداریم، ترمیم کرده و وقتی شما نگاه کنید اصلا متوجه نمیشوید و فقط یک خط قرمز میبینید. مثلا چشم را برمیداریم و به جای آن پروتز میگذاریم، دست را برمیداریم و به جای آن پروتز میگذاریم و اصلا شما متوجه نمیشوید.
* متشکرم. حاجآقای محمدی! جناب آقای صمدی از بحث شرایط شخص برای اهدای عضو، نکاتی را بیان کردند، جنابعالی این شرایط را از نگاه اسلام برای اهدای عضو بفرمایید.
- حجت الاسلام والمسلمین محمدی:
حاجآقای صمدی! استفاده کردیم، خدا حفظتان کند.
در اهدای عضو از زنده به زنده طبق مبانی شرعی باید چند نکته رعایت شود.
اولا کسی که عضو را هدیه میکند باید آگاه باشد. این فعلا مرحلهی اولی است که در بیان جناب آقای صمدی هم بود. این اهدای عضو از زنده به زنده است.
کسی هست که میخواهد به هر دلیلی عضوی را در اختیار دیگری قرار دهد. گاهی اوقات میبینید که هر دو کلیهی طرف مقابل از کار افتاده است و فرزند و بستگان او و یا دیگری به هر علتی میخواهند کلیه را در اختیار او قرار دهند. اولا باید با رضایت باشد. بدون رضایت ما نمیتوانیم از نظر شرعی این کار را انجام دهیم.
همچنین این کار نباید باعث مرگ هدیه کننده باشد. نباید به نحوی باشد که ما با برداشتن این عضو بخواهیم حیات او را سلب کنیم که حیات را به دیگری اهدا کنیم. نباید اینطور باشد.
نکته دیگر اینکه از اعضای حیاتی و ضروری هم نباشد، مثل اینکه قلبی که الان نحوهی فعالیت و حیات او را توضیح دادند، اهدا کنند. ولو اینکه فرد راضی هم باشد، ما نمیتوانیم این اعضای حیاتی را برداریم و هدیه کنیم. این تا زمانی است که زنده است. این مرحلهی اول ماست. پس اگر با رضایت فرد باشد، باعث مرگ او نشود، اعضای حیاتی هم نباشد، از نظر فقهی این کار اشکالی ندارد و ما میتوانیم این کار را انجام دهیم. این نکات برای کسی است که زنده است و میخواهد عضوش را به دیگری هدیه دهد.
اما نسبت به مرحلهی دوم که اصطلاحا مرگ مغزی به آن میگویند که میخواهند عضو او را پیوند کنند، نکات خوبی از سوی آقای صمدی بیان شد که باید ضرورت و فواید این کار برای جامعه بیان شود؛ خیلی از افراد از این مطالب، اطلاع ندارند و یا اصطلاحا روی یکسری تعصبات و یکسری عقاید شخصی که میتوانند حیات دیگری را داشته باشند از بین میبرند.
این مطالب اگر از سوی وزارتخانه به دفاتر مراجع عظام تقلید ارسال شود و مورد بررسی و موضوع شناسی احکام قرار بگیرد، حتما اثرگذار خواهد بود.
درباره بحث مرگ مغزی از مراجع عظام تقلید سؤال کردند: اگر کسی به بیماری مبتلا شده و پزشکان از معالجهی او قطع امید کردهاند، همانطور که بیان کردند، او دیگر غیر قابل علاج است و دارد میرود، شما چه بخواهید و چه نخواهید این تمام میشود، حالا قلب او چه مقدار کار کند تا حیات او تمام شود، معلوم نیست. پزشکان و آن هم پزشک متدین و متخصص میگوید: به زودی مرگ او حتمی است. آیا ما میتوانیم اعضاء و جوارح او را هدیه کنیم؟
دو مبنا برای این مسئله بین مراجع ما وجود دارد.
بعضی مراجع به طور کلی اجازه نمیدهند. بعضی مراجع هم از جمله شخص مقام معظم رهبری در این مسئله این نظر را دارند که اگر برداشتن اعضای بدن منجر به مرگ وی نشود؛ یعنی مرگ محقق شده است، شما چه بخواهید، چه نخواهید از نظر علم پزشکی مرگ آمده است. باعث تسریع در مرگ هم نمیشود.
گاهی اوقات مرگ نشده است ولی برداشتن این عضو باعث تسریع در مرگ میشود، در اینجا میفرمایند که جایز نیست، اما اگر غیر از این صورت باشد و با اذن قبلی او باشد، یعنی قبلا خودش اجازه داده است، جایز است.
در ادامه حضرت آقا میفرمایند: باعث نفس محترمی شود، یعنی عضوی که برمیدارند... . ایشان توضیح دادند و معلوم است وقتی برمیدارند قطعا قابل استفاده و قابل این است که بخواهد جان کسی را نجات دهد. او خودش دارد میرود و تمام است و حداقل این فرد نجات پیدا کند. این در کتاب اجوَبهی آقا هست که مطرح کردهاند و آقا هم جواب دادهاند.
حضرت آیتالله مکارم میفرمایند: در صورتی که مرگ مغزی قطعی باشد، مشکلی نیست و می توانند اعضا را بردارند.
این قطعی را هم توضیح دادند که به چه معناست. یعنی پزشک میآید و تأیید می کند.
این کار هر کسی نیست که بگویند مرگ واقع شده است یا نه، پزشک متخصص متدین با گزینشی که جناب آقای صمدی بیان کردند و با آن حساسیتها و با آن نظارتها باشد.
آن پزشک میگوید: هیچگونه احتمال بازگشت وجود ندارد، اینجا برداشتن اعضا برای نجات بیماری که جان او در خطر است مانعی ندارد. این هم نظر حضرت آیتالله مکارم شیرازی است.
اما حضرت آیتالله نوری همدانی چه میفرمایند؟ میفرمایند: در صورتی که فرد دچار مرگ مغزی شده است، اگر متخصصین، مرگ قطعی او را تأیید کنند، میتوان اعضای او را قطع کرد و به بیماران پیوند بزنند، ولی اگر وصیت نکرده، این کار باید با اذن و برنامه از طرف فقیه انجام شود.
این یک بحث جداگانه است که آیا اگر این وصیت را نکرده و این مطلب را نگفته، اجازهی ولیّ او را لازم است؟ اجازه از فقیه لازم است؟ ولی اگر خودش از قبل اجازه داده است، حالا چه مکتوب و چه شفاهی باشد، که به نظر من مکتوب خیلی بهتر است و فردا محل اختلاف بین ورثه نمیشود. وقتی مرجع طبق مبانی دین و مبانی شرع اجازه میدهد و دست ما را باز بگذارد، این کار را میتوان انجام داد و خلاصه وقتی ما بتوانیم حیات دیگری را با این عضو تضمین کنیم، چرا انجام ندهیم؟
* جناب آقای صمدی! بحث مرگ مغزی را که مطرح کردید شاید برای بعضیها تداخلی با کما پیش آید که چه تفاویت بین مرگ مغزی و کما وجود دارد؟
آیا برای کما هم چنین داستانی اتفاق میافتد که اهدای عضو انجام بگیرد یا خیر؟
- جناب آقای صمدی
از نکات حاجآقای محمدی استفاده کردیم که بسیار شیوا، روان و خیلی دقیق توضیح دادند.
در مورد بحث مرگ مغزی و کما باید اینگونه توضیح دهیم که اگر بنا به هر دلیلی، خونرسانی به مغز مختل شود، یعنی اگر مغز من ۱۰۰ درصد خون میگیرد، با خون، اکسیژن و مواد غذایی به مغز میرود و مغز از اکسیژن و مواد غذایی استفاده میکند؛ اگر بنا به هر دلیلی خون به مغز نرسد، فرد دچار مشکل هوشیاری میشود. اگر این خونرسانی کاملا قطع شود، مرگ مغزی میشود، یعنی اصلا خون به مغز نرسد. یکی از تأییدهای مرگ مغزی این است که شما CT آنژیوی مغز انجام میدهید و میبینید که خون فقط تا گردن میآید و مغز به هیچ عنوان خونگیری ندارد.
این طلاییترین تشخیص است. یعنی شما وقتی این تست را انجام دادید و مثبت بود، قطعا این فرد مرگ مغزی است. آن معاینات دیگر را که انجام دهید شاید مرگ مغزی نباشد تا معاینهی بعدی این را تأیید کند، مثلا شما به قرنیه نور میتابانید وقتی کاملا گشاد است و به نور واکنشی ندارد، مرگ مغزی است؛ ولی احتمال دارد عصب تحت فشار باشد و قرنیه گشاد شود و این مرگ مغزی نباشد.
ممکن است فرد در کمای عمیق باشد، شاید در اثر مسمومیت در کمای عمیق باشد، شاید داروهای آرامبخش خورده و در کمای عمیق باشد و مرگ مغزی نباشد، ولی رول، مرگ مغزی را تأیید میکنند. اگر فردی مثلا قرص فنوباربیتال بخورد، علایم مرگ مغزی را بازی میکند. شما معاینه کنید دقیقا عین همان است، ما باید ۲۴ ساعت فرصت دهیم تا اثرات این دارو از بدن او دفع شود. یعنی دقیقا شما وقتی معاینه میکنید مثل مرگ مغزی است.
در مرگ مغزی ۱۰۰ درصد خونگیری مغز مختل میشود، ولی کما اینطور نیست. اگر ما بتوانیم این کما و مرگ مغزی را به مردم آموزش دهیم و برای آنها جا بیاندازیم که مرگ مغزی با کما متفاوت است، تقریبا در رضایتگیریمان ۱۰۰ درصد موفق هستیم.
* یعنی خیلیها فکر میکنند که فرد در کماست و دچار مرگ مغزی نشده است.
بله. میگویند من دو ماه در کما بودم، برادر من دو سال در کما بوده است. در زمان کما، مغز زنده است و خونگیری دارد. ارتباط مغز با بیرون قطع است، ولی مغز مثل آتش زیر خاکستر است. یعنی شما اگر فوت کنید دوباره آن آتش روشن میشود. مغز زنده است، با بیرون ارتباط ندارد ولی ارگانهای داخلی را کنترل میکند. قلب را شارژ میکند، تنفس را کنترل میکند، ضربان قلب را کنترل میکند، فشار خون را کنترل میکند. هورمونهای حیاتی که برای بقیهی ارگانها لازم است را ترشح میکند؛ یعنی چون مغز خون میگیرد، کار میکند، ولی بنا به درصد خونی که میگیرد متفاوت است.
اگر کمی خون به مغز نرسد، کمای سطحی میشود، اگر خون بیشتری قطع شود، کمای متوسط میشود، اگر خیلی خون به مغز نرسد، کمای عمیق میشود، یعنی خونگیری ندارد و کمای عمیق است. اگر قطع شود هم مرگ مغزی است. یعنی یک پله بعد از کمای عمیق، مرگ مغزی است که با هم تفاوت دارند.
فردی که در کما است، میتواند ۴-۳ سال در حالت کما بماند و برگردد و خوب شود. افرادی را داشتیم که ۵-۴ سال و یا ۲۰ سال در کما بوده و بعد آرام آرام خوب شده است، ولی مرگ مغزی مطلقا خوب نمیشود و بیشتر از ۱۴ روز نمیماند.
* چه اعضایی از انسان قابلیت اهدا را دارند؟
- جناب آقای صمدی
ما ۷ ارگان حیاتی را میتوانیم اهدا کنیم و ۵۵ نسج. ارگانها مثل قلب، ریه، دو تا کلیه، کبد، پانکراس، رودهی بزرگ و رودهی کوچک هستند. نسج هم مثل قرنیه، استخوان و حتی پوست. غضروفها، لایههای چربی، تاندونها و ... ۵۵ نسجی هستند که میتوان اهدا کرد.
شما حساب بفرمایید فرد پیری که استخوان او شکسته است و دیگر جوش نمیخورد، او نیاز به یک محرک دارد. از استخوان مرگ مغزی به اندازهی یک حبه قند برمیداریم، آن را پودر میکنند، فرآوری میکنند و در جایی که استخوان شکسته جوش نمیخورد، میریزند و این استخوان سریع جوش میخورد.
یا بچههایی که سرطان خون دارند، اینها باید حتما پیوند مغز استخوان داشته باشند. از کجا بگیرند؟ از همین مرگ مغزیها میگیرند. خیلی مهم است، کسانی که تاندونها و رباطهای آنها پاره شده است، دیگر در طبیعت نیست که شما از آنها استفاده کنید. اینطور نیست که بروید و کش بخرید و بیاورید و در زانوی فرد بگذارید، به اندازهی یک یا دو سانتیمتر از فرد مرگ مغزی برمیدارند و پیوند میزنند و شخص مقابل نجات پیدا میکند. یا پوست فردی که ۱۰۰ درصد سوخته است. گاهی اوقات افرادی هستند که ۱۰۰ درصد سوختگی دارند؛ پوست در طبیعت که نیست؛ البته اخیرا پوست مصنوعی خوشبختانه در ایران هم ابداع شده و تولید میشود، ولی هیچ چیزی جای پوست طبیعی را نمیگیرد. از فرد مرگ مغزی شده، یک لایهی نازک از پوست او برمیدارند و به این بیمار میزنند. کل قسمت قدام و خلف این فرد سوخته است و به راحتی میتوانند آن را پوشش دهند.
بنده با مأموریتی که از وزارتخانه داشتم به بیمارستانی در اهواز رفتم و رئیس بیمارستان، بنده را به اتاق عمل برد و دیدم که چقدر زیباست. به اندازهی یک کف دست پوست برمیدارند و این را سوراخ سوراخ میکنند و وسعت آن ۴-۳ برابر زیاد میشود و در جایی که پشت، سینه و یا ران آن فرد و یا منطقهی وسیعی از بدن او سوخته است میگذاشتند و بعد از ۴-۳ روز این پوست میگرفت و دیگر میکروبها و میکروارگانیسمها نمیتوانستند وارد بدن او شوند.
شما میدانید که وقتی پوست فردی میسوزد، شخص بر اثر عفونت میمیرد. سطح پوست باز است و میکروارگانیسمها مینشینند و عفونت میکند و عفونت وارد خون او میشود و باعث مرگش میشود. وقتی شما پوست را پیدا میکنید و روی این پوست میگذارید، سطحی که عفونت میگیرد و آلوده میشود کمتر میشود و راحت پوشش میدهد و فرد نجات پیدا میکند.
* یک از مباحثی که پیرامون اهدای عضو وجود دارد، بحث خرید و فروش اعضای بدن انسان است و گاهی در برخی آگهی ها، این مسئله به چشم می خورد.
خرید و فروش اعضای بدن چه حکمی دارد؟
- حجت الاسلام والمسلمین محمدی
بنده قبل از اینکه به این سؤال پاسخ دهم، به این نکته اشاره کنم که بحث حرمت فرد مُرده است. بعضیها در بحث اهدای عضو این نگرانی را دارند که میّت آنها احترام لازم را نداشته باشد، مثلا همین که بیان کردند فردا کسی ببیند و بگویند که این آقا دست و چشم نداشت.
ببینید طبق مبانی شرع و دین ما، حرمت مُرده همان حرمت انسان زنده است، یعنی هیچ تفاوتی بین انسان زنده و مُرده از نظر احکام نیست و کاملا تمام این احتیاطات باید رعایت شود.
ما جایی نداریم که بگویند حالا که این فرد مُرده، او را رها کنید. حتی در دین ما اینطور آمده که اگر یک انگشت کسی قطع شود، باید دفن شود و ما حق نداریم او را دور بیاندازیم.
اگر بچهای سقط میشود و حتی شکل کاملی هم ندارد، از نظر فقهی باید دفن شود و آداب و احکام آن رعایت شود. یعنی میخواهم بگویم که همان حرمتی که ما برای انسان زنده داریم، برای این مؤمنی هم که از دنیا رفته، داریم. این نگرانی باعث نشود که بعضی فکر کنند اگر عضوی را هدیه کردند، ممکن است قسمتی از این بدن ناقص شود و فردا حرفی در آن بیاید. نه، اینطور نیست. بالأخره وقتی مرجع شما از نظر شرعی مجوز داده و این رعایت مسائل شرعی و احتیاطات کامل انجام میشود، حیات دیگری را به خاطر یکسری مسائل عرفی، منع نکنیم.
اما در مورد سؤالی که مطرح کردید این را بگویم که خرید و فروش اعضاء جایز نیست.
ببینید از نظر شرعی، خرید و فروش عضو اصلا جایز نیست؛ اما میتواند به خاطر رفع ید و اینکه عضوش را در اختیار فردی دیگر قرار میدهد، مبلغی بگیرد ولی اینکه بگوید این عضو را میفروشم تا این مبلغ را در برابر آن بگیرم، از نظر شرعی چنین کاری جایز نیست.
شخص می تواند مصالحه کند و بگوید: این عضوی که مال من است، از آن رفع ید میکنم، با آن شرایطی که گفتیم که باعث تسریع در مرگ نشود، باعث از بین رفتن حیات این انسان نشود. ما نخواهیم دیگری را زنده کنیم و کسی که زنده هست را از بین ببریم. اعضای حیاتی هم نباشد. با تشخیص پزشک هم باشد، او هم تأیید میکند که اگر این عضو جدا شود بدن سالم است و به حیات خودش ادامه میدهد و مشکلی ایجاد نمیشود. در اینجا عنوانی با عنوان رفع ید دارد. یعنی میگوید که من از این عضوم دست برمیدارم و او هم در مقابلش یک مبلغی به من میدهد. اما اینکه خرید و فروش شود و تجارتی در این زمینه باشد صحیح نیست.
* بنده همین سؤال را از جناب آقای صمدی بپرسم که در قانون ما چه نکتهای درباره خرید و فروش وجود دارد؟ و سؤال بعدی هم این است که دولت یا نظام به خانوادهای که اهدای عضو انجام داده به عنوان دیه و یا به هر اسمی، پولی میدهد یا خیر؟
- جناب آقای صمدی
باز هم از سؤال خیلی خوب و به موقعتان تشکر میکنم. دومین علت عدم رضایت خانوادهها نگرانی از این است که مردم به آنها انگ بچسبانند و به آنها بگویند که شما اعضای عزیزتان را فروختهاید.
مثلا ایشان بدحال بوده و فوت نکرده بود و شما پول لازم داشتید و سریع این را فروختید که خانه و ماشین بخرید.
اکثر خانوادهها با من صحبت میکنند و میگویند: ما دوست داریم این کار را بکنیم ولی در آینده به ما میگویند: الان وضعیت شما خوب نیست و خانه ندارید و مستأجر هستید... . بعدا هم اگر من ماشین یا خانه بخرم، به من میگویند که ایشان از همین پول خریده است و از آنجا رسیده است. بارها به من گفتهاند که اینطور به گوشم رسیده است فلانی فلان کار را کرده است، اعضای عزیزانشان را فروخته است و الان خانه و ماشین خریده و یا خانهاش را عوض کرده است.
بنده یک مطلبی را عرض کنم. نه تنها در ایران؛ بلکه در کل دنیا، بحث اهدای عضو رایگان است. یک ریالی نه به گیرنده و نه به دهنده نمیدهند. اگر خانوادهای از ما درخواست پول کند، بلافاصله ارتباط ما کلا با آن خانواده قطع میشود.
بنده میخواهم مردم عزیزمان این را بدانند که تحت هیچ شرایطی پولی رد و بدل نمیشود. ارگان رایگان است. این خانوادهی دهنده عضو با خدا معامله میکنند. این عزیزشان میمیرد، دو روز بعد زیر خاک میرود و ارگان میپوسد. «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ»[۱]، کلام خود خداوند متعال است، «وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ»[۲]؛ فقط ذات اقدس الهی است که میماند. دو روز بعد از بین میرود. ما این ارگان را رایگان به یک بیماری میدهیم که او هم دارد میمیرد.
چرا این ارگانهای حیاتی که هر کدام از آنها میتواند یک نفر را زنده کند ندهیم؟ کلام خود خداست که میفرماید: «وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً»[۳]؛ هر کسی به نفسی حیات ببخشد به منزلهی این است که به کل بشریت نجات بخشیده و برعکس هر کسی که کسی را بکشد به منزلهی این است که همهی بشریت را کشته است.
این ارگانها ۶-۵ نفر را میتواند زنده کند. اینها رایگان در اختیار گیرنده قرار میگیرد و گیرنده هم هزینهی بیمارستان پرداخت نمیکند، رایگان برای او اهدا میشود و بالای سر زن و بچه و زندگیاش میرود. در بحث اهدای عضو، همه کارها کاملا رایگان است.
* بحث مبادلهی شخصی چطور؟ بین این خانواده با آن خانواده معمولا پولی رد و بدل نمیشود؟
خانواده ها اصلا یکدیگر را ملاقات نمیکنند. در بحث اهدای عضو اصلا ممنوع است و خانوادهها به هیچ عنوان یکدیگر را ملاقات نمیکنند.
بعد از اعلام مرگ مغزی یک بیمار و رضایت خانواده برای اهدای عضو، تیمی فعال می شود و می گویند که ارگان ها را به چه شخصی بدهیم.
یکسری میگویند که پارتی بازی نباشد و برای فامیلهای خودشان نزنند، برای حاجآقا فلانی نزنند، برای دکتر فلانی نزنند. فقط و فقط آن تیم تصمیم میگیرد و عضو اهدایی به بیماری که در حال مرگ است، میرسد.
الان یک نفر نارسایی قلب، کبد و ریه دارد و دارد میمیرد. اگر بیماری میتواند یک روز یا دو روز دیگر بماند، میگویند که این ارگان را او نگیرد، شاید فردا یک بیماری خدایی ناکرده، یک اتفاقی بیافتد و مرگ مغزی شود و آن ارگان را به این فرد پیوند دهیم.
الان که این فرد دارد میمیرد باید به این فرد پیوند دهیم. در بحث اهدای عضو، تفاوتی بین پولدار، غنی، فقیر وجود ندارد و هر کسی که میخواهد باشد.
بنده موردی را داشتهام که یک خانوادهای گفت که ما پول میخواهیم. ما ضعیف و فقیر هستیم، مستأجر هستیم و سرپرست خانواده هم دارد میمیرد. شاید گیرندهها پول داشته باشند، تمکن مالی داشته باشند و بتوانند به ما بدهند.
بنده با تهران صحبت کردم و به بنده اعلام شد اگر همینطور رضایت دادند که ارگان به صورت رایگان اهدا شود، امکان دارد ولی در غیر این صورت اگر بحث پول است شما رها کنید و اجازه دهید که فوت کند.
من با خانواده صحبت کردم، رفتند و دو روز هم مشورت کردند و بعد گفتند: اگر پول هم نمیدهند اشکالی ندارد و ما این را رایگان اهدا میکنیم و رایگان اهدا کردند.
گاها بعضی از گیرندهها میآیند و وضعیت مالی خوبی دارند. من موردی داشتهام که اهدا کنندهای بود که سرپرست خانواده بود و دو تا بچه داشت و مستأجر بود و وضعیت مالی آنها هم خوب نبود و سرپرست خانواده هم کارگر بود و فوت کرده بود.
گیرندهای بود که برادرش در آمریکا زندگی میکرد و فهمید که برادر او در اینجا کبد گرفته و زنده شده است. به اینجا آمدند و خودشان به وزارتخانه رفته بودند و اطلاعات آنها را گرفته بودند و هماهنگ کرده بودند و یک خانه برای آنها خریده بودند و ماهیانه یک مقرری برای آنها در نظر گرفته بودند. از این کارها انجام میشود. بههرحال شانس آنهاست.
* سوال بعدی را هم از جناب آقای صمدی داشته باشم.
بحث اهدای عضو داخل استانی انجام میشود و یا کشوری است؟ برای مثال یک نفر از قم میخواهد اهدای عضو انجام دهد، آیا این اهدای عضو فقط مخصوص مردم قم است و یا اینکه اگر کسی در اهواز باشد و او در اولویت باشد، به او میدهند؟
نه waiting list کشوری است؛ لیست انتظار ما کشوری است و اگر هر کسی هم که مرگ مغزی میشود، رجیستری است، کل کشور با وزارتخانه در ارتباط است.
ما به وزارتخانه اعلام میکنیم، آنجا یک کوردیناتور دارد. من اعلام میکنم: یک بیماری با این گروه خون و با این قد و وزن دارم، چون قد و وزن خیلی مهم است، مثلا کسی که چاق است و کبد او بزرگ است، نمیتوان به یک بچه پیوند زد. قد و وزن و گروه خون و اینها را تست میکنم، معاینه میکنم که قد او اینطوری است، کبد او سالم است، قلب او سالم است، کلیههایش سالم هستند، اعلام میکنم. یکسری مشکلات هم داریم؛ یعنی عوارض منع پیوند داریم.
بیماریهایی مثل سرطان و یا ایدز و یا هپاتیت، منع اهدا دارند، وقتی آنها را رد کردم و شرایط را داشت، وزارتخانه اعلام میکند که بیماری با این شرایط هست. آنها لیست انتظارشان را بررسی میکنند که چه کسانی هستند و کدامها بدحال هستند.
لیست ما کشوری است. ما اصلا تمام بیمارانمان را به تهران اعزام میکنیم. گاها گیرندهها به تهران میروند و یا ارگان میرود. ما کلا به تهران اعزام میکنیم و اصلا در قم اهدای عضو انجام نمیشود.
* در استانهای دیگر هم همین طور است؟
بعضی از استانها دارند، مشهد دارد، شیراز دارد، اصفهان دارد، مراکز بزرگ دارند. گاها مثلا در شیراز انجام میشود و قلب در شیراز، دهنده ندارد، هماهنگ میشود و قلب با هواپیما به شیراز میرود، گاهی اوقات ما در تهران پیوند میزنیم و گیرنده در شیراز است. دیگر گیرنده نمیآید؛ با هواپیما هماهنگ میکنیم، بقیهی ارگانها که لازم هستند و زیستپذیری دارند را در اینجا برمیداریم و پیوند میزنیم و آن ارگانی که در شیراز لازم است و گیرنده در آنجا قرار دارد، با آنجا هماهنگ میکنیم و به آنجا میرود و در آنجا پیوند میشود. چون وقتی کبد را برمیداریم تا ۱۶ ساعت زمان داریم که آن را پیوند بزنیم. کلیه را تا ۱۸ ساعت زمان داریم که پیوند بزنیم.
* ممنونم. حاجآقای محمدی! بحث اهدای عضو در کشور بالأخره یکسری مبانی شرعی و فقهی دارد که جنابعالی به آن اشاره کردید، خیلی دوست دارم بدانم تأیید این کار و مجوز این کار از طرف ولیّ فقیه داده شده و حکم حکومتی است یا هر شخصی باید مطابق با نظر مرجع تقلید خود انجام دهد؟
- حجت الاسلام والمسلمین محمدی:
همانطور که جناب آقای صمدی هم بیان کردند، در کشور ما مردم مقلد هستند و هر کسی باید طبق نظر مرجع تقلید خودش عمل کند.
مبنای اهدای عضو در کشور، بحث حکومتی یا امر حکومتی نیست؛ چون اگر حکم حاکم و حکومتی بود، نظرات مراجع دیگر در اینجا لحاظ نمیشد، در حالی که هر کسی طبق نظر مرجع تقلید خودش باید عمل کند.
افرادی به ما مراجعه میکنند سؤال میپرسند و میگویند که میخواهیم این کار را انجام دهیم. ما میگوییم که مرجع تقلید شما کیست؟ وقتی میبینیم که مرجع تقلید آنها اجازه نداده است برای آنها توضیح میدهیم. او دوست دارد قدمی را بردارد و بالأخره کمک کند و یک صدقهی جاریه از خودش به جا بگذارد اما وقتی میبیند که از نظر شرعی نمیتواند این کار را انجام دهد، مردم قبول میکنند و تمکین میکنند.
از آن طرف مرجعی که اجازه میدهد، مثل حضرت آیتالله خامنهای با شرایطی که عرض کردم، حضرت آیتالله مکارم و آیتالله نوری همدانی، مقلدین اینها به دنبال برنامهها و پیگیری برای برنامههای بعدیشان میروند.
من عرض کردم که خوب است ضرورت این کار، نیازها و ثمرات این کار مکتوب شود و از طریق خود وزارتخانه و یا از طریق موضوعشناسی احکام به دفاتر مراجع ارسال شود؛ این مسئله، هم قابل بازبینی است و هم قابل بررسی است. به هر جهت ممکن است با توجه به اطلاعات جدید، نظر مبارک مرجعی عوض شود که در این زمینه قدم بهتری برداشته شود.
* یقینا بحث اهدای عضو به یکسری فرهنگسازیها و مقبولیتهای مردمی نیاز دارد که ذهنها برای این کار آماده شود. دوست دارم بدانم وزارت بهداشت و یا دانشگاه علوم پزشکی در استانهای مختلف برای فرهنگسازی این داستان چه کارهایی را انجام می دهند؟
- جناب آقای صمدی:
بنده مجددا از خبرگزاری حوزه و جنابعالی و همچنین از حاجآقای محمدی عزیز تشکر میکنم.
همین کاری که شما انجام میدهید فرهنگسازی است.
حقیقت این است که خوشبختانه تقریبا مردم عزیز میدانند و مرگ مغزی تقریبا جا افتاده است. با اطلاعرسانی که در سایتها و در شبکههای خبری میشود، جشن نفسهایی که وزارتخانه برگزار میکند و خود ما بیشتر برای همکارانمان آموزش میگذاریم.
ما در ابتدا باید کادر درمان را توجیه کنیم. هنوز هم برخی از کادر درمان ما میگویند که مرگ مغزی، مرگ نیست. باید آنها را آموزش دهیم. پزشکان این را میدانند، پزشکان تأیید میکنند، در ردههای پایینتر گاهی اینطور است. مثلا من صحبت میکنم و یک نگهبانی میرود و به خانواده میگوید که صبر کنید. آن بندهی خدا نمیداند و اصلا اطلاعات پزشکی ندارد. میگوید: چند روز دیگر صبر کنید، آنها صبر میکنند و بعد آن شخص فوت میکند.
در خاطر دارم که یک بار با خانوادهای صحبت میکردم و میخواستم از آنها رضایت بگیرم. در حال صحبت بودم که بیمار شما اینطوری است و دیگر خوب نمیشود و شرایط اینطوری است. دو راه دارید؛ یک راه این است که صبر کنید که قلب او بزند و چند روز بعد دیگر روی تخت بیمارستان نیست و فوت کرده است. یک راه هم این است که شما برای همیشه او را جاودانه کنید و بماند. یک تکه از ارگان او را بردارید. گویی که درخت و نهالی دارید و یک برگ و ساقهای از این درخت را در جایی میکارید و این برای همیشه رشد میکند. بعد دیدم که یک آقایی از نیروهای خدماتی، از پشت سر به این خانواده اشاره می زند که این طور نیست و دروغ می گوید و این کار را نکنید و متأسفانه گاهی این مسائل هم دیده می شود.
همچنین در بحث فرهنگسازی ما الان کارت اهدای عضو داریم و کارت میدهیم. خود کارت، فرهنگسازی است و شخص در زمان حیات، رضایت بر اهدای عضو می دهد و این کارت را دریافت می کند.
* مراحل دریافت این کارت را هم بفرمایید.
اگر کسی بخواهد کارت اهدای عضو بگیرد، به راحتی میتواند با موبایل خودش کد ملیاش را به عدد ۳۴۳۲ ارسال کند.
بعد از ارسال کد ملی، لینکی برای او میآید که وارد این لینک میشود و اطلاعاتش را وارد میکند و این سامانه به صورت کشوری هم هست. هر جایی در ایران اگر خدایی ناکرده مرگ مغزی شود و بلافاصله ما کد ملی او را در سایت بزنیم، میگویند که ایشان در فلان تاریخ ثبت نام کردهاند و اطلاعات او هم هست و مشخص است.
مدل بعدی هم این است که میتواند به سایت انجمن اهدای عضو ایرانیان و یا www.ehdacenter.ir برود، در آنجا وارد شود و ثبتنام کند و یا در انجمن اهدای عضو ایرانیان نوشته: دریافت کارت اهدای عضو. آن لینک را باز میکند و اطلاعاتش را وارد میکند، کد ملی، آدرس، شماره شناسنامهاش، آدرس منزل، شماره تلفن.
* نکته ای که وجود دارد این است که آیا واقعا این اعتماد وجود دارد که طرف مرگ مغزی شده و مرگ مغزی او مورد تأیید است؟ برای مثال، بنده الان میخواهم داخل این سامانه بروم و برای اهدای عضو بعد از مرگ مغزی ثبتنام کنم. آیا این اعتماد برای من هست؟
بله، مردم یقین داشته باشند.
* میخواهم بگویم آن ۱۲ نفری که جنابعالی بیان کردید که تأیید میکنند، آیا از هر لحاظ مورد اعتماد هستند که تأیید میکنند آن شخص مرگ مغزی شده است یا اینکه احتمال خطا و اشتباه هم وجود دارد؟
بله، تیم پزشکی به هیچ عنوان حق ندارد به فرد بگوید که مرگ مغزی است تا زمانی که تأییدهای آن انجام شود. یعنی وقتی فرد میآید حتما باید پزشکانی که تأیید کنندهی مرگ مغزی هستند و پزشک معالج او تأیید کند که مرگ مغزی است.
تاکنون موردی نداشتیم که تأیید شود مرگ مغزی است و دوباره به زندگی برگردد.
وقتی تیم تأیید کننده مرگ مغزی او را تأیید کرده اند، حتما مرگ مغزی است و بنده حدود ۲۵ سال است که در بهداشت و درمان قم کار می کنم و تقریبا ۱۷ سال است که مسئول واحد پیوند اعضا هستم و اصلا یک مورد هم گزارش نداشته ایم که مرگ مغزی برگشته باشد.
اگر یک مورد برگردد، داستان اهدای عضو تعطیل می شود.
مرگ مغزی ها اصلا بر نمی گردند و حالا در قم دو تا فرصت دارند.
وقتی تیم قم تأیید کرد که مرگ مغزی است به تهران میرود. چون ما در قم اهدای عضو نداریم، دوباره آنها معاینات ما را کنار میگذارند و خودشان مجدد معاینه میکنند. یعنی دو برابر میشود. قمیها دو برابر مطمئن باشند که عزیز آنها مرگ مغزی شده است. پروندههای قم به آنجا میرود. نه اینکه خدایی ناکرده به معاینهی ما شک داشته باشند. این یک قانون است. هر کسی که میخواهد گواهی فوت برای فرد بنویسد، باید این کار را بکند. شما وقتی مرگ مغزی را تأیید میکنید یعنی جواز فوت برای او مینویسید و میتوانند او را دفن کنند.
اگر پزشکی مرگ مغزی بنویسد و مرگ مغزی نباشد اصلا پروانهی طبابت او را باطل میکنند و به ایشان اجازه نمیدهند که دیگر کار کند. میگویند که ایشان آدم سهلانگاری است، فرد زنده را زنده زنده میکشد.
تمام افرادی که برای تأیید مرگ مغزی مشخص شده اند، تک تک تست های تشخیصی را بر روی فرد انجام می دهند و نظر خود را اعلام می کنند.
* در بحث مرگ مغزی بالأخره دستگاه باید از افراد جدا شود. این افراد چه در بیمارستان و چه در منزل باشند و یا هر وضعیتی که داشته باشند، باید این عمل صورت بگیرد. میخواهم بحث فقهی و شرعی داستان را هم بفرمایید که آیا اجازهی جدا کردن دستگاه از این افراد وجود دارد یا خیر؟
- حجت الاسلام والمسلمین محمدی:
در مواردی سؤال مطرح میکنند که الان از نظر علم پزشکی این فرد دیگر حیاتی ندارد و انتهای او به مرگ منتهی میشود و یا الان طبق بیان جناب آقای صمدی هم همین است که این مرگ تأیید شده است، حیات نباتی ادامه دارد. آیا ما میتوانیم این دستگاهها را جدا کنیم و تمام کنیم؟
چون گاهی اوقات برای خانوادهها هزینه دارد. گاهی اوقات همانطور که بیان کردند یک جابهجایی ممکن است یک جوانی را نجات دهد و لازمهی آن نجات یک خانواده است.
غیر از حضرت آیتالله مکارم که میفرمایند اشکالی ندارد، غالب مراجع میفرمایند که در اینجا مجوز ندارید، باید صبر کنند و آن حالت روال عادی تمام شود و بعد میتوانند دستگاهها را جدا کنند. حتی بعضی مراجعه میکنند و میگویند: ما پول نداریم که بخواهیم این کار را انجام دهیم؛ ولی این اجازه وجود ندارد.
تازه حضرت آیتالله مکارم هم میفرمایند: بگذارید تمام شود و این دستگاه اگر نیاز به شارژ و یا چیزی دارد دیگر ادامه ندهید، نه اینکه دستگاه را بردارید که زودتر از بین برود، آن روال عادی از بین برود. ولی غالب مراجع میفرمایند که؛ نه، باید صبر کنید و تمام شود.
* جناب آقای صمدی! در بیمارستانها برای راضی کردن خانوادهها بالأخره یک پروسهای طی میشود و فکر میکنم بخشی از سختی کار همین جا و برای راضی کردن خانوادههاست.
یک روندی را بفرمایید که با این خانوادهها چطور برخورد میکنید و چطور روبهرو میشوید و چطور مقدمهسازی میکنید؟
خیلی سخت است.
شما تصور بفرمایید که یک خانوادهای یک پسر دارد، من چنین موردی را دارم. صبح به مدرسه رفته و خانوادهی او هم اطلاعی ندارند، مادر برای او لقمه و تغذیه گذاشته که به آنجا برود. ظهر خبر میآورند که پسر شما تصادف کرده و به بیمارستان رفته است. بعد از آن طرف مادر میآید، از آن طرف پدر از سر کار میآید و امید دارد که پسرش یک تصادف خفیف کرده باشد. به آنجا میآید و با یک صحنهی وحشتناکی مواجه میشود و میبیند که پسرش تصادف کرده، پزشکان با هم پچ پچ میکنند و یک چیزی میگویند، پرستاران ناراحت هستند، کادر درمان دلسرد و غمگین هستند.
ما واقعا از مرگ کسی غمگین و ناراحت میشویم. مردم فکر میکنند دل ما سنگ است. چون ما در بیمارستان کار میکنیم، دیگر سنگ شدهایم. بنده ۲۶-۲۵ سال است که در بیمارستان کار میکنم. اینطور نیست، کوچکترین اتفاقی که برای بیمار میافتد ما متأثر و آزرده میشویم. بنده به شدت ناراحت میشوم.
خیلی سخت است که در بدترین شرایط خانواده، بدترین خبر را هم به آنها بدهید.
آنها از نظر روحی به هم ریخته و آشفته هستند. اصلا نمیتوان با آنها صحبت کرد.
بنده معمولا افراد تأثیرگذار مثبت در خانوادهشان را پیدا میکنم.
ما دو مدل افراد در خانواده ها داریم؛ یک مدل، تأثیرگذار منفی داریم که ما هر کاری میکنیم، او برنامههای ما را خراب میکند. میگوید: من خودم مرگ مغزی دیدم که خوب شد، خواهشا رضایت ندهید. من چنین موردی را داشتهام. کسی همسایهشان بوده و آمده است و به او اعتماد دارند، حرف او برای آنها سندیت دارد. من رضایت میگیرم و او میگوید: نه، اقوام ما مرگ مغزی بوده و خوب شده است. این کار را نکنید. دو روز دیگر صبر کنید. بعد هم بیمار میماند و فوت میکند.
مدل دیگر، افراد تأثیرگذار مثبت هستند که ما آنها را پیدا میکنیم. من در طایفه میگردم تا ببینم که حرف چه کسی خریدار دارد. حرف چه کسی برای خانواده مهم است و شخص بزرگ آنها چه کسی است و از چه کسی حرفشنوی دارند؟
بعضی خانوادههای ایرانیان جمعیتهای زیادی دارند، یک حالت خانوادهی قومی قبیلهای است. یک ریشسفیدی دارند. من این ریشسفید را پیدا میکنم و به او میگویم که این اتفاق افتاده است. او هم میگوید: صبر کنید من اینها را آماده میکنم. شما اصلا چیزی نگویید. من خودم اینها را آماده میکنم. او تأثیرگذار مثبت است. ما او را آماده میکنیم و میگوییم که شرایط اینطوری است. او با من در ارتباط است و آرام آرام به خانواده میگوید و من اینها را در بیمارستان جمع میکنم، در یک فضایی در اتاق ریاست و مدیریت با آنها صحبت میکنم.
ابتدا شرایط پزشکی را توضیح میدهم و میگویم که از نظر پزشکی شرایط شما اینطوری است، وظیفهی من فقط این است که به شما اطلاع دهم. از جهت قانونی شما باید در جریان وضعیت بیمارتان قرار بگیرید. اگر من شما را توجیه نکنم و کاملا برای شما جا نیاندازم که چه اتفاقی برای بیمارتان افتاده، شما میتوانید از تیم درمان شکایت کنید که؛ چرا به من نگفتید. چنین موردی هم بوده که همراهان بیماری از ما شکایت کردهاند که؛ مریض ما مرگ مغزی شده و چرا به من نگفتید؟ من میخواستم اهدا کنم و یا میخواستم فلان کار را کنم، میخواستم به آمریکا بروم و میخواستم بهترین پزشکان آنجا را ببینم. بیمارستان او را عوض کنم. چرا به من نگفتید؟ من فکر میکردم بیمار من خوب است. من با بیمارستان تماس میگرفتم و به من میگفتید که حال او خوب است. بعد هم به من گفتید که بیا جنازهی بیمارت را بردار و برو. واقعا رفته بود و شکایت کرده بود. من به او توضیح دادم و گفتم: ما میخواستیم شما ناراحت نشوید. برای شما سخت بود، یک پسر داشتید و میخواستیم که شما ناراحت نشوید، میخواستیم مادرش ناراحت نشود. برای ما خیلی سخت بود که این خبر را به شما بگوییم. سعدی میفرماید «خبری که دلی بیازارد تو خاموش تا دیگری بیارد». من دلم نیامد به شما بگویم، نمیخواستم شما را ناراحت کنم. میخواستم آماده شوید که متأسفانه بیمار شما فوت کرد.
ما به خانوادهها میگوییم که شرایط بیمار شما از نظر درمانی این است و حالا دو تا راه دارید.
راه اول این است که از نظر پزشکی چارهای نیست و باید صبر کنید تا قلب او بایستد. مغز از کار افتاده است و قلب باتری دارد و صبر میکنیم که باتری خالی شود و دیگر از مغز شارژ نمیشود. این حرفهایی که میگویم مربوط به خودتان میشود و اصلا کاری به ما ندارد. میتوانید در خانواده روی اینها فکر کنید، اگر راضی به این کار بودید، یکسری افراد دارند میمیرند و چشم آنها به تصمیم شما است. از این اتفاق بد میتوانید یک حادثهی خیلی خوب درست کنید. بروید و فکر کنید و اصلا اجباری نیست. اگر راضی بودید به من اطلاع دهید و اگر راضی نبودید هم خودتان میدانید. به من اطلاع دهید. به آنها فرصت میدهم که به خانههایشان بروند و فکر کنند. میگویم که این راه را هم دارید که چند نفر را زنده کنید. میگویم که پسر شما میمیرد. نگذارید چند نفر دیگر هم بمیرد و چند خانواده عزادار شود. هر فردی که میمیرد ۵۰۰ نفر عزادار میشوند، ۱۰۰ خانواده از اقوام و آشنایان و بستگان عزادار میشوند، شما اجازه ندهید که این همه آدم عزادار شوند. عزیز شما که فوت کرد دو تا بچهی صغیر دارد، آن بچهها یتیم میشوند، نگذارید که بچههای دیگر بیسرپرست و یتیم شوند. نگذارید که خانم دیگر بیسرپرست شود، نگذارید که خانوادهی دیگر بی پدر و یا بی مادر شود.
* صحبتهای شما معمولا چند درصد موفقیتآمیز است؟
من معمولا از هر کسی که بوده است توانستهام رضایت بگیرم. خداوند متعال یک لطفی در حق من داشته، یک بیانی به من داده که وقتی صحبت میکنم میپذیرند. نمیدانم، کسی میگفت: من از ظاهر شما خوشم آمد و رضایت دادم. من نمیخواستم رضایت دهم، قبلا خیلی از افراد با من صحبت کردند، پزشک معالج بیمار من، پرسنل بیمارستان با من صحبت کردند و من رضایت ندادم ولی وقتی شما آمدید من یک آرامش عجیبی پیدا کردم. چون من واقعا قلباً میگویم. من خودم ناراحت میشوم. من واقعا با آن خانواده همدرد هستم و آنها را درک میکنم.
* یک خاطره ای هم از این رضایت گرفتن ها برای ما بفرمایید.
یک روز در بیمارستان شهید بهشتی بودم. آنجا حیاط بزرگی دارد. من داشتم در آن حیاط میرفتم و دیدم که یک خانوادهای خیلی جزع و فزع میکنند و ناراحت هستند و یک آقایی هم بر زمین افتاده و به روی او آب میپاشیدند. من داشتم میآمدم و با لباس شخصی بودم. در کنار او ایستادم و گفتم: چه اتفاقی افتاده؟ خدا بد ندهد، چه شده است؟ آقایی بر روی زمین افتاده بود و پای او را بالا آوردم و کمک کردند یک برانکارد آوردند. کمک کردم و او را روی برانکارد گذاشتم و دست او را گرفتم، فشار او را گرفتم و گفتم: نگران نباش. پای او را بالا گرفتم که یک مقداری خون بیشتری به مغز او برسد. تنفس او را کنترل کردم. با او به اورژانس رفتم و از همکارانم سریع درخواست کردم که سُرُم بیاورند و خودم سُرُم او را زدم و با لباس شخصی هم بودم. تمام کارهایش را انجام دادم و وضعیت او خوب شد و برای او اکسیژن گذاشتم. گفتند: عزیز او بالا است.
من نمیدانستم که این مربوط به کدام بیمار است. تازه به من گفتند که یک مریض مرگ مغزی داریم و من بروم و او را معاینه کنم. آن بندهی خدا هم پدر این مرگ مغزی بود. من در آن مسیر داشتم میرفتم و خانوادهاش را دیدم. اصلا نمیدانستم که چطور است. بههرحال وقتی دیدم که یک نفر به زمین افتاده، من وظیفهی انسانیام دانستم که به او کمک کنم. بعد بالا رفتم. معاینات حدود یک ساعت طول میکشد. یک ساعت با همکارانم صحبت کردم و پروندهاش را بررسی کردم و آزمایشات او را دیدم و معاینهاش کردم و دیدم که مرگ مغزی است. به پرسنل بیمارستان گفتم که خانوادهاش بیایند تا با آنها صحبت کنم. بعد دیدم که اینها هستند. خانواده هم ما را در آنجا دیدند و تعجب کردند. به آنها گفتم من آمدهام که خبر بدی را به شما اطلاع دهم. متأسفانه معاینه کردم و بیمار شما دچار مرگ مغزی شده است. پدر او هیچی نگفت و گفت که؛ آقا! برگه را بیاورید ما امضا میکنیم. یعنی به کار من اطمینان داشت.
* یک سؤالی را میخواهم از حاجآقای محمدی بپرسم ولی قبل از آن میخواهم یک نکتهای را از شما بشنوم و بعد سؤال را از حاجآقا بپرسم. آیا ما اهدای عضو را از ایران به خارج از کشور و یا از خارج از کشور به داخل داریم؟
- جناب آقای صمدی:
تحت هیچ شرایطی چنین چیزی نداریم. فقط اتباع کشور افغانستان هستند؛ چون ما حدود ۸-۷ هزار نفر در لیست انتظارمان از اتباع افغانستانی داریم و فقط و فقط اتباع میتوانند به اتباع ارگان بدهند و ارگان اتباع را به ایرانیان پیوند نمیزنیم؛ ولی از ایرانیها به اتباع داخل کشور پیوند میزنیم. مثلا اگر یک ایرانی مرگ مغزی شده باشد و فرد ایرانی گیرندهی بدحال نداشته باشیم و فرد افغانستانی بدحال داشته باشیم، ارگان را به او پیوند میزنیم که نمیرد و زنده بماند؛ ولی اگر مرگ مغزی افغانستانی باشد و گیرندهی افغانی نداشته باشد، ارگانهای او را به ایرانی پیوند نمیزنیم.
قبلا از کشورهای دیگر اگر ارگان میآوردند میزدیم، ولی الان کلا ممنوع است.
همچنین بحث پیوند اعضا در بیمارستان خصوصی هم انجام نمیشود و فقط در بیمارستان دولتی است که بیشتر بتوانیم کنترل کنیم.
خدایی ناکرده ممکن است شائبهای ایجاد شود که بگویند: خرید و فروش کردند، فلان کردند، به اقوام خودشان پیوند زدند، به بیمار فلانی پیوند زدند، فلانی پولدار است و پول داده است. برای اینکه اینها حل شود و از بین برود، یک تیم ۱۰ نفره نظارت میکنند، یک تیم ۳۰ نفره در اطراف آن هستند و دارند کنترل و مراقبت میکنند و تیم پزشکی هم که در بیمارستان هستند که بسته به آن عملی که دارد یک تیم پزشکی ۶۰-۵۰ نفره کار میکنند.
* حالا سؤال من از حاجآقای محمدی این است که در بحث اهدای عضو می توان از مسلمان به غیر مسلمان و یا بالعکس انجام شود؟ آیا جوازی برای این کار وجود دارد؟
- حجت الاسلام والمسلمین محمدی
دقیقا همین سؤال را از محضر مراجع تقلید پرسیدهاند. آن مراجعی که اصل اهدای عضو را قبول دارند، از غیرمسلمان به مسلمان را بدون اشکال دانسته؛ ولی بالعکس را جایز نمیدانند و نمی توان از مسلمان به غیرمسلمان پیوند زد.
البته یک نکتهای هم در فتوای رهبر انقلاب وجود دارد که باید بگویم. در مورد اهدای عضو به مسلمان و غیرمسلمان، غالب مراجع میفرمایند که از غیرمسلمان به مسلمان اشکالی ندارد ولی از مسلمان به غیرمسلمان جایز نمیدانند ولی حضرت آقا تفاوتی قائل نشدهاند.
ایشان میفرمایند: واگذاری کلیه جهت پیوند به دیگری خواه غیرمسلمان و یا مسلمان باشد، فی نفسه منعی ندارد. یعنی در این مسئله تفاوتی قائل نشدهاند.
* آیا آمار مشخصی از اهدای عضو در ایران و استان قم وجود دارد؟
- جناب آقای صمدی:
بله؛ سال گذشته حدود یک هزار و ۲۵۰ نفر در کشور به اهدای عضو رسیدند و این عدد در سال ۱۴۰۰، نهصد و هشتاد نفر بوده است.
از استان قم در سال ۱۴۰۰ حدود ۱۱ نفر اهدای عضو داشتیم که ۹ نفر از آنها توانستند اهدا انجام دهند و متأسفانه ۲ نفر از آنها در تهران فوت کردند و در سال ۱۴۰۱، هجده نفر از استان قم جهت اهدای عضو اعزام کردیم.
* اهدای عضو ناموفق هم داریم؟ مثلا بدن گیرنده آن عضو را قبول نکند.
بله، امکانش هست ولی خیلی کم است. کبدهایی که پیوند زدیم خدا را شکر همهی آنها گرفتند. پروفسور ملک حسینی - خدا حفظشان کند - فرد اول پیوند در دنیا هستند که در ایران و در شیراز هستند و از ۲۰ کشور الان نزد او میآیند و او آموزش میدهد.
ایشان از ۲۰ کشور دانشجو دارد و رتبه بالاترین پیوند عضو در کبد در دنیا را دارد و خدا را شکر یکی از آنها هم پس نزدهاند. این مرد نازنین خیلی تبحر دارد.
* سالانه چند مرگ مغزی در کشور اتفاق می افتد؟
- جناب آقای صمدی:
ما هر سال ۵ تا ۸ هزار مرگ مغزی در کشور داریم که از این تعداد، ۴ تا ۴۵۰۰ نفر میتوانند اهدای عضو داشته باشیم و بقیه قابلیت اهدای عضو ندارند؛ ولی از هزار نفر میتوانیم رضایت بگیریم و به اهدای عضو میرسند که حدود یکچهارم هستند.
ما در حال حاضر، ۲۷۰۰۰ نفر در لیست انتظار داریم که روزانه نزدیک به ۱۰ نفر از اینها فوت میکنند.
کافی است در طی ۳-۲ سال، کسانی که مرگ مغزی شدهاند و رضایت نمیدهند و ارگانهای طلایی را با خودشان به زیر خاک میبرند، اگر اینها رضایت دهند، تقریبا بساط لیست انتظار ما برچیده میشود.
در حال حاضر، ۱۷۰۰۰ نفر دارند به بدختی دیالیز میشوند. هفتهای ۴-۳ جلسه زیر دستگاه میروند، ۴ ساعت زیر دیالیز هستند، قبل از دیالیز حالت تهوع و استفراغ دارند و هر غذایی نمیتوانند بخورند؛ بعد از دیالیز حالت سرگیجه دارند. واقعا زندگی ساقط است و نمیتوانند هیچ کار دیگری انجام دهند. یعنی زندگیشان ساقط میشود، ولی وقتی از یک بیمار مرگ مغزی یک کلیه میگیرد و نجات پیدا میکند. از یک بیمار مرگ مغزی دو کلیه میگیریم و دو نفر نجات پیدا میکنند و ادامهی حیات میدهند.
* حاجآقای محمدی! ضمن تشکر از فرصتی که برای این نشست گذاشتید، اگر جنابعالی نکتهی پایانی دارید بفرمایید.
بنده به عنوان نکتهی آخر اولا از خبرگزاری حوزه و تمام عواملی که این زمینه را فراهم کردند که بتوانیم بر این مسائلی که مورد ابتلا و مورد نیاز است، مروری کنیم، تشکر میکنم.
جا دارد یادی کنیم از حضرت امام(ره) که با این فتوایشان راه بزرگی را باز کردند.
از محضر جناب آقای صمدی استفاده کردیم که اطلاعات بسیار خوبی را دادند.
اولا برای تمام کسانی که در این زمینه قدم برمیدارند دعا میکنیم. انشاءالله باقیات الصالحات باشد. از خداوند میخواهیم که زحمات جناب آقای صمدی را هم زمینهی آخرت ایشان قرار دهد. اطلاعات خوبی بود، مطالب خیلی خوبی بود. خیلی از افراد طبق گرفتاریهای عرفی - همانطور که اشاره کردند - ممکن است باعث شوند که این اعضا از بین برود.
ما اصلا نمیگوییم که کار غیرشرعی انجام دهند، اصلا حیطهی ما این نیست. ما میگوییم در جایی که شرع و مرجع تقلید شما اجازه داده است، آن را از دست ندهید.
این گفتهی ماست. نه خلاف شرع و نه خلاف قرآن و نه خلاف روایات میخواهیم عمل کنیم. ما نوکر اهل بیت(ع) هستیم و فتوای مراجع را نقل میکنیم. وقتی مرجع شما با شرایط اجازه داده است و شما هم از طریق قانونی و صحیح آن پیش میروید، اجازه ندهید که به خاطر نرسیدن یک عضو به دیگری یک نفر جوان یا سرپرست خانواده از بین برود.
انشاءالله که خداوند این زحمات را قبول کند و ذخیرهی آخرت جناب آقای صمدی و همهی همکاران ایشان قرار دهد.
* جناب آقای صمدی، صحبت های پایانی شما را هم می شنویم.
من هم از حاج آقای محمدی و از عوامل خبرگزاری حوزه تشکر میکنم. سیار استفاده کردیم. من ابتدا نگران بودم، چون یکسری از افراد مخالف ما هستند. من وقتی دیدم که حاجآقا اینقدر به روشنی و به زیبایی تمام دغدغههای خاطر ما را نقل کردند، خوشحال شدم. قبلا هم خدمت حاجآقا رسیده بودم و از بیانات ایشان استفاده کرده بودم. برای ایشان و برای شما آرزوی سلامتی دارم.
بنده دوست دارم در اینجا درود بفرستم به روح بزرگ و بلند کسانی که اهدای عضو انجام دادند و با رفتنشان هزاران نفر را خوشحال کردند و به چند نفر حیات و زندگی دوباره بخشیدند.
از خانوادههای عزیز و بزرگوارشان هم تشکر میکنم که این کار انساندوستانه و این کار بزرگ و ایثار بزرگ را انجام دادند. از آنها تشکر میکنم و دست آنها را میبوسم. انشاءالله همهی آنها بتوانند داغ عزیزشان را به راحتی تحمل کنند و دعای آن گیرندگان عضو همیشه بدرقهی راه آنها باشد و خداوند عزیزشان را رحمت کند و در بهشت متنعم باشند.
گفت و گو از: محمد رسول صفری عربی