جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۶ شوال ۱۴۴۵ | Apr 26, 2024
کد خبر: 319340
۲۱ شهریور ۱۳۹۲ - ۱۸:۰۵

ابوالقاسم رضی الدین علی بن موسی، معروف به سید ابن طاووس، از علمای برجسته شیعی متخلق به اخلاق انسانی و ارزش‌های والای علمی است که علم و عمل را در پرتویی از عشق و محبت اهل بیت(ع) به منصه ظهور رساند و نام خود را بر بلندای عظمت فکر و پرهیزکاری نشاند.

خبرگزاری حوزه/ ماندگاری نام‌ها، یادها و یادگارها در تاریخ بی‌سبب نیست. برای ماندگار شدن باید عزم اخلاص کرد و برای دیده به دیدار یار گشودن، پای در مسیر سخت و شیرین عاشقی نهاد.

تاریخ گواه است که عاشقان صادق و پاکان روزگار با دل خویش راه گشوده‌اند و با قلبشان به سودای سیمرغ جان رسیده‌اند.

اما در طول حیات بشر و همیشه اسوه‌هایی از صلابت عشق و مهابت ایمان هستند که انسان می تواند برای تضمین حضور سبز و ظهور سرخش با آنها زلف گره زند و دل به دار وجودشان آویخته و راهی کوی وصلشان شود و در جاده سنگلاخ رفتن، از گوهر امید و ستاره وفا مدد جوید.

کیست که نداند نام حضرت امام حسین‌(ع) در تمام دوران حیات بشر، از ازل تا ابد، چراغی فروزان و نشانه‌ای روشن برای اهل ایمان است و می‌تواند و باید نصب‌العین عشاق گردد و قبله نماز عاشقی‌شان.

در میان نام‌های بلند و نشانه‌های روشن انسان‌های بزرگ این عالم نام سید ابن طاووس به درخشندگی و زیبایی در تلألو است.

ابوالقاسم رضی الدین علی بن موسی معروف به سید ابن طاووس از علمای برجسته شیعی متخلق به اخلاق انسانی و ارزشهای والای علمی است که علم و عمل را در پرتویی از عشق و محبت اهل بیت(ع) به منصه ظهور رساند و نام خود را بر بلندای عظمت فکر و پرهیزکاری نشاند و بی وجه نیست این نام زیبا و با مسما که بر او نهاده و «ابن طاووس»اش نامیده‌اند!

بدان دلیل که جد او سیمای زیبایی داشت و از چهره‌اش نور و سرور می‌بارید و به‌همین مناسبت او را نیز که از نوادگان آن عالم زیباروی بوده ابن طاووس نامیده اند.

اما حقیقت این است که این زیبایی صورت به زیبایی سیرت و جوه تابناک و ناب اندیشه، علم و خرد هم آمیخت و از او، رادمردی ساخت در عرصه ایمان و عمل.

گرچه حضور شهاب ثاقبی همچون او در آوردگاه‌های مختلف و متنوع علمی و عملی، به تدارک نعماتی آسمانی برای طلاب علوم دینی، علاقمندان معارف اسلامی و خاصه شیعی انجامید، اما نام سید ابن طاووس بیش و پیش از دیگر آثار و برکات او در مقتل لهوف می‌درخشد و بازتاب می‌نماید.

اینجاست که نام او با بزرگترین نقش آفرینان در پهنه کربلای هستی می‌آمیزد و یکی از سرخ ترین نگارگری های واژگانی را رقم می زند.

لهوف، در هماره تاریخ، انیس و مونس شیعیان بوده و سبزترین بارقه های دردآفرین این شیدائیان شرف و شهامت را بازتابنده و نماینده بود است.

لهوف صفحه به صفحه و کلمه به کلمه، بارش عشق، شور و شیدایی است که تا تاریخ باقی است، قطره قطره بر فرق انسانیت می‌چکد و شرح صدر عشقاق پاکباز عرصه نینوایی را در گوش جهان نجوا می کند.

سیدبن‌طاووس واژه پرداز قوم شیعی از پس واژگان خطیر و پرخاطره دشت کربلا قلم رنجه‌اش را می‌آغازد و در این سیر ملکوتی، ما را به غم‌انگیزترین و ناب‌ترین عشق بازی انسان در تمام طول دوران می برد.

دریغا گوی آن واقعه در پس نگارگری حقیقت عاشورا می شود و بر کناره‌های تاریخ، رد خون گریه های انسان و خدا را چون مرواریدی حک می کند در صدف لهوف.

امروز روز اوست و چه نقطه و نکته ای در یادکرد از آن مرد بزرگ، برتر و درست تر از یاد سیدالشهدا‌(ع) که معشوق او بود و خود طاووس اهل بهشت.

 

از جمله شاگردان ایشان می‌توان به  شیخ سدید الدین یوسف علی بن مطهر (پدر علامه حلی)، جمال الدین حسن بن یوسف، مشهور به علامه حلی، شیخ جمال الدین یوسف بن حاتم شامی، شیخ تقی الدین حسن بن داوود حلی، شیخ محمد بن احمد بن صالح القسّینی،‌ شیخ ابراهیم بن محمد بن احمد القسینی‌، شیخ جعفر بن محمد بن احمد القسینی و بسیاری دیگر از پروردگان دامان علم و معنویت آن رادمرد پاکباز اشاره کرد.(1)

تألیفات

از جمله آثار پربرکت دیگر ایشان علاوه بر مقتل لهوف می توان به:

الامان من اخطار الاسفار و الزمان

انوار الباهره فی انتصار العتره الطاهره

الاسرار المودعه فی ساعات اللیل و النهار

اسرار الصلوات و انوار الدعوات

البهجه لثمرات المهجه

الدروع الوافیه

فلاح السائل و نجاح المسائل فی عمل الیوم و اللیل

فرج المهموم فی معرفه نهج الحلال و الحرام من علم النجوم

فرحه الناظر و بهجه الخواطر

اغاثه الداعی و اعانه الساعی

الاحتساب علی الالباب

الاقبال بالاعمال الحسنه

جمال الاسبوع فی كمال العمل المشروع

كشفُ المحجه لثمره المهجه

الله وف علی قتلی الطفوف

المنامات الصادقات

كتابُ المزار

مصباحُ الزائر و جناح المسافر

مهج الدعوات و منهج العنایات

محاسبه النفس

ربیع الالباب

روح الاسرار و روح الاسمار

الطرائف فی مذاهب الوائف

التشریف بتعریف وقت التكلیف

الیقین فی اختصاص مولانا علی بامره المؤمنین اشاره نمود.(2)

اما شرح روزگار آخر و زمانه هجرت ایشان از دنیا به عقبی و مأوی گرفتنشان در دیسار باقی نیز خود حکایتی است تأمل برانگیز و افتخارآمیز اما تلخ؛ فرمانروای مغول در دهم صفر 656 سید را فرا خوانده، امان نامه‌ای برای او و یارانش صادر كرد. سید كه در پی راهی برای بیرون بردن مؤمنان از پایتخت بود، هزار تن را گرد آورده، با حمایت سربازان هلاكوخان آنان را به حله رساند و در نخستین فرصت خود به پایتخت بازگشت تا شاید مؤمنی را از دردی برهاند یا بی‌گناهی را از كیفر رهایی بخشد.

در این روزگار هلاكو از وی خواست مقام نقابت علویان را بپذیرد. رضی‌الدین كه در آغاز این پیشنهاد را رد كرده بود، با شنیدن پیامدهای رد درخواست هلاكوخان از زبان خواجه نصیرالدین طوسی، ناگزیر این مقام را پذیرفت و برای بیعت علویان مراسم ویژه‌ای برگزار كرد. سه سال پس از آن، روزی بیماری بر پیكر سرور فقیهان عراق سایه افكند و سرانجام در بامداد دوشنبه سال 664 روان الهی اش به آسمان پركشید.(3)

 

*پی نوشتها:

1.مقدمه برنامه سعادت، ص 8.

2.كتابخانه ابن طاووس و ...، ص 50 ـ 111.

3.همان، ص 33.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha