یکشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۱ ذیقعدهٔ ۱۴۴۵ | May 19, 2024
شهید حسن پور

حوزه/ در سخنرانی کردن عین آقای قرائتی بود و در حضور ایشان سخنرانی کرده بود. آقای قرائتی گفته بود این آقا سعید، خود قرائتی است. یکی از دوستان سعید به او گفته بود من قلم استاد مطهری را در دستان شما می بینم.

به گزارش خبرگزاری حوزه، مادر شهید سید سعید وطن‌پور و دوستان این شهید بزرگوار چند روایتی از ایشان را اینگونه نقل کرده است:

در هشت ماهگی زبان باز کرد و با گفتنِ جمله‌ی"طوطو رفت" باعث تعجب ما شد. از یکسال و نُه ماهگی هم کامل و بدون اشتباه حرف می‌زد.

پنج‌سال و نیم بود که دبستان رفت. کلاس سوم هم آیت الکرسی رو حفظ کرد. گفتم ممکنه به خاطر حفظ قرآن جایزه ندهند،، گفت مهم نیست، همین که حفظ شدم جایزه‌ی من است.

شب نیمه‌شعبان اهواز بودیم و رفتیم جشن. سعید آنجا به من گفت می‌خواهم سخنرانی کنم و به این افراد بفهمانم که امام زمان (عج) زنده هستند و ما باید مواظب اعمال و رفتار خود باشیم.

در سخنرانی کردن عین آقای قرائتی بود و در حضور ایشان سخنرانی کرده بود.

آقای قرائتی گفته بود این آقا سعید، خود قرائتی است. یکی از دوستان سعید به او گفته بود من قلم استاد مطهری را در دستان شما می بینم.

خیلی اخلاق و رفتار کریمانه‌ای داشت. رفت از پیرمردی که جوراب پشمی می‌فروخت، خرید کرد. گفتم مامان! شما که احتیاج به خریدن این جوراب‌ها نداشتی. گفت: می دانم مامان! ولی می‌خواستم این آقا انگیزه‌ای برای کارش پیدا کند.

خیلی به این مسئله اهمیت می داد که اگر کاری برای دیگران می‌تواند انجام دهد، دریغ نکند. همیشه دنبال دارو و درمان دیگران بود. از پول تو جیبی‌هایی که برایش داده بودیم، به یک مرکزی کمک کرد.

منبع: کنگره شهدای دانشجو

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha