یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۲۶ شوال ۱۴۴۵ | May 5, 2024
مزار شهید مهدی چاوشی

حوزه / شهید آذربایجانی که دارای دو مزار در سراب و دزفول است در بخشی از وصیت نامه خود آورده است "تا جان در بدن دارید، هیچ گاه دژ مستحکم روحانیت را رها نکنید".

به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه» از تبریز، در گرما گرم سال های میانی دفاع مقدس و در چهارمین روز از ماه آخر پاییز سال 1363 پاسدار وظیفه سید مهدی چاوشی، فرزند ترک زبان شهر سراب آذربایجان با زبان روزه با همرزمان خویش در پادگان شهید باکری واقع در شمال شهر دزفول وداع می کند تا به سوی جبهه های حق علیه باطل بشتابد.

زمانی که به محل واحد تخریب می رسد، کانتینر حاوی مهمات به ناگاه منفجر می گردد و پیکر وی به قطعات بی شماری در بیابان اطراف پراکنده می شود و تعدادی از همرزمان وی مجروح می گردند به دنبال این حادثه در پادگان ولوله ای برپا می شود و با انتقال مجروحین به مراکز درمانی دزفول همرزمان وی اقدام به جمع آوری قطعات متلاشی شده شهید سید مهدی می کنند و چندین قطعه از جسم مطهر شهید را طی تشریفاتی خاص به شهر سراب منتقل و طی مراسمی تشییع و به خاک می سپارند  و پس از آن در پادگان شهید باکری محل شهادت این شهید یادمانی  قرار می گیرد.

هنوز مراسم چهلم شهید در شهر سراب منعقد نشده بود که قطعات دیگری از پیکر شهید که در تفحص قبلی از چشم دوستانش پنهان مانده بود، پیدا و در گلزار شهدای شهید آباد دزفول در قطعه شماره 2 در جوار گنجینه دست و پاهای شهدای حملات ددمنشانه موشکی بعثیان عراقی، غریبانه دفن می گردد و در سال های بعد از دفاع مقدس مکانی برای زیارت کاروان های راهیان نور استان آذربایجان شرقی می شود.

در سال 1384 قطعه سنگی بسیار کوچک بر روی مزار این شهید نصب شد که اطلاع چندانی در خصوص شهید بر روی آن حکاکی نشده بود تا  اینکه در زمستان سال 1391 به همت تنی چند از همرزمان وی، مزار این شهید در دزفول که به صورت واقعی در دو مکان (دزفول و سراب) مدفون می باشد بازسازی شد.

فرازهایی از وصیت نامه شهید بزرگوار:

«ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین »

بار الها! قیامت نزدیک است و من، گنهکار و بی چیز و دست خالی. خداوندا! این چند روز عمر مرا بابرکت گردان و خدمتم را، خدمت به دین اسلام قرار ده.

خداوندا! خوش دارم که همچون امام حسین(ع) سر از تنم جدا باشد و این منتهای آرزوی من است.

 عزیزان، بعد از چند شب عملیاتی گسترده صورت خواهد گرفت و ما نیز به لطف خدا در این عملیات شرکت خواهیم کرد. سخن گفتن دراین دقایق آخرین برایم دشوار است. هیچ واهمه ای در وجودم نیست. مرگ برای اهل تشیع یک نوع زندگیست.

انقلاب ما به مردم چیزهای زیادی آموخته و از خون این مردم سیراب شده است.

در پایان چند مورد را به عنوان تذکر برایتان عرض می کنم:

1-     بنده طبق مسئولیت شرعی، در راه خدا و پاسداری از انقلاب، به جبهه اعزام شدم و این حرکت را برای خود یک  فریضه می دانم.

2-     تا جان در بدن دارید، هیچ گاه دژ مستحکم روحانیت را رها نکنید.

3-     ای مردم، از ولایت فقیه که همان ولایت خداست، حمایت و پشتیبانی کنید.

4-     ای مسئولان  شهر سراب، از شما می خواهم که وحدت کلمه را حفظ کنید و از تفرقه و ریاست طلبی دوری نمایید.

5-     دوستان و برادران عزیز هیچگاه جنگ را فراموش نکنید زیرا به گفته حضرت امام(ره):« جنگ یک مساله اصلی است».

گزارش: بیت الله احمدی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha