شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۲۵ شوال ۱۴۴۵ | May 4, 2024
حضرت عباس(ع)

حوزه/ شادی جشنِ میلاد حضرت عباس علیه السلام با گریه درآمیخت و شیرینی خرسندی تولد او با بغض سنگین حسرت، فرو خورده شد؛ ولی افتخار و غرور از چشمان همه خوانده می شد.

به گزارش سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری«حوزه»، این نوشتار با نگاهی به فعالیت های دوران نوجوانی علمدار کربلا و شركت ایشان در جنگها، چهره روشن تری از ابعاد حماسی شخصیت آن حضرت را به تصویر می كشد.

ولادت و نامگذاری

داستان شجاعت و صلابت عباس علیه السلام مدتها پیش از ولادت ایشان، از آن روزی آغاز شد كه امیرالمؤمنین علیه السلام از برادرش عقیل خواست تا برای او زنی برگزیند كه ثمره ازدواجشان، فرزندانی شجاع و برومند در دفاع از دین و كیان ولایت باشد. (1) او نیز «فاطمه» دختر «حزام بن خالد بن ربیعه» را برای همسری مولای خویش انتخاب كرد كه بعدها «ام البنین» خوانده شد. این پیوند در سحرگاه جمعه، چهارمین روز شعبان المبارك سال 26 هجری به بار نشست. (2)

نخستین آرایه های شجاعت، در همان روز، زینت بخشِ غزل زندگانی عباس علیه السلام گردید؛ آن لحظه ای كه علی علیه السلام او را «عباس» نامید. نامش به خوبی بیانگر خلق و خوی حیدری او بود. علی علیه السلام طبق سنت پیامبر صلی الله علیه و آله در گوش او اذان و اقامه گفتند. سپس نوزاد را به سینه چسباند و بازوان او را بوسید و اشك حلقه چشمانش را فرا گرفت. ام البنین علیهاالسلام از این حركت شگفت زده شد و پنداشت كه عیبی در بازوان نوزادش است. دلیل را پرسید و نگارینه ای دیگر بر كتاب شجاعت و شهامت عباس علیه السلام افزوده شد. امیرالمؤمنین علیه السلام حاضران را از حقیقتی دردناك اما افتخارآمیز، كه در سرنوشت نوزاد می دید، آگاه نمود كه چگونه این بازوان، در راه مددرسانی به امام حسین علیه السلام از بدن جدا می گردد و افزودند: «ای ام البنین! نور دیده ات نزد خداوند منزلتی سترگ دارد و پروردگار در عوض آن دو دست بریده، دو بال به او ارزانی می دارد كه با فرشتگان خدا در بهشت به پرواز در آید؛ آن سان كه پیش تر این لطف به جعفر بن ابی طالب شده است.» (3)

اشك در چشمان ام البنین علیه السلام حلقه زد، اما هرگز فرونچكید؛ چرا كه اینگونه، طالع فرزند خود را بلند می دید و هیچ چیز را برتر از این نمی پنداشت كه فرزندش، فدایی راهِ امام خویش گردد. شادی جشنِ میلاد عباس علیه السلام با گریه درآمیخت و شیرینی خرسندی تولد او با بغض سنگین حسرت، فرو خورده شد؛ ولی افتخار و غرور از چشمان همه خوانده می شد.

خاستگاه تربیتی

عباس علیه السلام در گستره ای چشم به جهان گشود كه رایحه دل انگیز وحی، فضای آن را آكنده بود و در دامان مردی سترگ پرورش یافت كه بر كرانه های تاریخ ایستاده بود. در خانه ای رشد كرد كه از زیور و زینتهای دنیایی تهی، اما از نور ایمان سرشار بود؛ خانه ای گلین با دری چوبی كه یادگار خانه داری زهرا علیهاالسلام بود؛ خانه ای كه دهلیز آن كانون خاطراتی تلخ و جانكاه برای علی علیه السلام بود و شاید با هر رفت و برگشت از آن، تلخی داغی سترگ، گلویش را می فشرد؛ داغ زهرا علیه السلام و دهلیزخانه یادگاری بود از شجاعت و شهامت زنی در دفاع از امامت تا پای جان.

پیداست كه عباس علیه السلام نیز از همان آغاز و در همان خانه با مفهوم ستیز با ظلم آشنا شده است و از همانجا زمینه های ایستادگی و جانفشانی در راه حق در او به وجود آمده است. در محضر پدری كه پدر یتیمان بود و غمخوار و همزبان غریبان؛ پدری كه لقمه های اشك آلود را با دست خود در كام یتیمان می گذاشت و 25 سال، و هر روز ثمره دسترنج خود را با نیازمندان تقسیم می كرد. پدری كه افسار دنیا را رها كرده بود و از هر تعلق وارسته و از هر كاستی پیراسته بود. مردی كه مدال سالها پیكار در ركاب رسول خدا صلی الله علیه و آله را به گردن آویخته بود و بتهای جاهلیت را شكسته و خیبرهای الحاد را در هم نوردیده و فتح كرده بود و در دامان مادری كه انگیزه ازدواج شوهرش با او را تا دم مرگ از یاد نبرد و آن را بُن مایه تربیت فرزندان برومندش قرارداد؛ او كه از همان آغاز فرزندان خود را بلاگردان فرزندان فاطمه علیهاالسلام خواست و پس از شهادت شوهر مظلومش، علی علیه السلام، هرگز در حباله مردی دیگر قرار نگرفت. (4)

كودكی و نوجوانی

تاریخ گویای آن است كه امیرالمؤمنین علیه السلام همّ فراوانی مبنی بر تربیت فرزندان خود مبذول می داشتند و عباس علیه السلام را افزون بر تربیت در جنبه های روحی و اخلاقی از نظر جسمانی نیز مورد تربیت و پرورش قرار می دادند تا جایی كه از تناسب اندام و ورزیدگی اعضای او، به خوبی توانایی و آمادگی بالای جسمانی او فهمیده می شد. علاوه بر ویژگیهای وراثتی كه عباس علیه السلام از پدرش به ارث برده بود، فعالیتهای روزانه، اعم از كمك به پدر در آبیاری نخلستانها و جاری ساختن نهرها و حفر چاهها و نیز بازیهای نوجوانانه بر تقویت قوای جسمانی او می افزود.

نخستین بارقه های جنگاوری

به حق، امیرالمؤمنین علیه السلام بیشترین سهم را در این بروز و اتصاف این ویژگی برجسته و كارآمد روحی در عباس علیه السلام بر عهده داشت و تیزبینی امیرالمؤمنین علیه السلام در پرورش عباس علیه السلام، از او چنان قهرمان نام آوری در جنگهای مختلف ساخته بود كه شجاعت و شهامت او، نام علی علیه السلام را در كربلا زنده كرد. روایت شده است كه امیرالمؤمنین علیه السلام روزی در مسجد نشسته و با اصحاب و یاران خود گرم گفتگو بود. در این لحظه، مرد عربی در آستانه درب مسجد ایستاد، از مركب خود پیاده شد و صندوقی را كه همراه آورده بود، از روی اسب برداشت و داخل مسجد آورد. به حاضران سلام كرد و نزدیك آمد و دست علی علیه السلام را بوسید و گفت: مولای من! برای شما هدیه ای آورده ام و صندوقچه را پیش روی امام نهاد. امام در صندوقچه را باز كرد. شمشیری آب دیده در آن بود.

در همین لحظه، عباس علیه السلام كه نوجوانی نورسیده بود، وارد مسجد شد. سلام كرد و در گوشه ای ایستاد و به شمشیری كه در دست پدر بود، خیره ماند. امیرالمؤمنین علیه السلام متوجه شگفتی و دقت او گردید و فرمود: فرزندم! آیا دوست داری این شمشیر را به تو بدهم؟. عباس علیه السلام گفت: آری! امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: جلوتر بیا! عباس علیه السلام پیش روی پدر ایستاد و امام با دست خود، شمشیر را بر قامت بلند او حمایل نمود. سپس نگاهی طولانی به قامت او نمود و اشك در چشمانش حلقه زد. حاضران گفتند: یا امیرالمؤمنین! برای چه گریه می کنید؟ امام پاسخ فرمود: گویا می بینم كه دشمن پسرم را احاطه كرده و او با این شمشیر به راست و چپ دشمن حمله می كند تا اینكه دو دستش قطع می گردد... (5)

شركت در جنگها، نمونه های بارزی از شجاعت

شاید اولین تجربه حضور عباس در صحنه سیاسی، شركت او در جنگ جمل بوده است؛ اما از تلاشهای او در این جنگ، اسناد چندان معتبری در دست نیست. احتمال آن می رود كه كم سن و سال بودن این نوجوان تلاشگر، سبب شده تا فعالیتهای او از حافظه تاریخ پاك شود؛ اما حضور پررنگ او در جنگ صفین، برگ زرینی بر كتاب نام آوری او افزوده است. در این مجال به بررسی گوشه هایی از اخبار این جنگ پرداخته می شود.

1. آب رسانی، تجربه پیشین

پس از ورود سپاه هشتاد و پنج هزار نفری معاویه به صفین، وی به منظور شكست دادن امیرالمؤمنین علیه السلام عده زیادی را مأمور نگهبانی از آب راه فرات نمود و «ابوالاعور اسلمی» را بدان گمارد. سپاهیان خسته و تشنه امیرالمؤمنین علیه السلام وقتی به صفین می رسند، آب را به روی خود بسته می بینند. تشنگی بیش از حد سپاه، امیرالمؤمنین علیه السلام را بر آن می دارد تا عده ای را به فرماندهی «صعصعة بن صوحان» و «شبث بن ربعی» برای آوردن آب اعزام نماید. آنان به همراه تعدادی از سپاهیان، به فرات حمله می كنند و آب می آورند. (6) در این یورش امام حسین علیه السلام و اباالفضل العباس علیه السلام نیز شركت داشتند و مالك اشتر این گروه را هدایت می نمود. (7)

به نوشته برخی تاریخ نویسان معاصر، هنگامی كه امام حسین علیه السلام در روز عاشورا از اجازه دادن به عباس علیه السلام برای نبرد امتناع می ورزد، او برای تحریص امام حسین علیه السلام خطاب به امام عرض می كند: «آیا به یاد می آوری آن گاه كه در صفین آب را به روی ما بسته بودند، به همراه شما برای آزاد كردن آب تلاش بسیار كردم و سرانجام موفق شدیم به آب دست یابیم و در حالی كه گرد و غبار صورتم را پوشانیده بود، نزد پدر بازگشتم...» (8)

2. درخشش در جنگ صفین

در صفحاتی از تاریخ جنگ طولانی و بزرگ صفین كه منشأ پیدایش بسیاری از جریانهای فكری و عقیدتی در پایگاههای اعتقادی مسلمانان بود، به خاطره جالب و شگفت انگیز دیگری از درخشش حضرت عباس علیه السلام بر می خوریم. این گونه نگاشته اند: در گرماگرم نبرد صفین، جوانی از صفوف سپاه اسلام جدا شد كه نقابی بر چهره داشت. جلو آمد و نقاب از چهره اش برداشت، هنوز چندان مو بر چهره اش نروییده بود، اما صلابت از سیمای تابناكش خوانده می شد. سنّش را حدود هفده سال تخمین زده اند. مقابل لشكر معاویه آمد و با نهیبی آتشین مبارز خواست. معاویه به «ابوشعثاء» كه جنگجویی قوی در لشكرش بود، رو كرد و به او دستور داد تا با وی مبارزه كند. ابوشعثاء با تندی به معاویه پاسخ گفت: مردم شام مرا با هزار سواره نظام برابر می دانند [اما تو می خواهی مرا به جنگ نوجوانی بفرستی؟] آن گاه به یكی از فرزندان خود دستور داد تا به جنگ حضرت برود. پس از لحظاتی نبرد، عباس علیه السلام او رادر خون خود غلطاند. گرد و غبار جنگ كه فرو نشست، ابوشعثاء با نهایت تعجب دید كه فرزندش در خاك و خون می غلطد. او هفت فرزند داشت. فرزند دیگر خود را روانه كرد، اما نتیجه تغییری ننمود تا جایی كه همگی فرزندان خود را به نوبت به جنگ با او می فرستاد، اما آن نوجوان دلیر همگی آنان را به هلاكت می رساند. در پایان ابوشعثاء كه آبروی خود و پیشینه جنگاوری خانواده اش را بر باد رفته می دید، به جنگ با او شتافت، اما حضرت او را نیز به هلاكت رساند، به گونه ای كه دیگر كسی جرأت بر مبارزه با او به خود نمی داد و تعجب و شگفتی اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام نیز برانگیخته شده بود. هنگامی كه به لشكرگاه خود بازگشت، امیرالمؤمنین علیه السلام نقاب از چهره فرزند رشیدش برداشت و غبار از چهره او سترد.... (9)

دوشادوش امام حسن علیه السلام

دوران سراسر رنج امیرالمؤمنین علیه السلام در سحرگاه شب 21 رمضان، سال 40 هجری به پایان رسید. امام پیش از شهادت به فرزند برومندش، عباس علیه السلام توصیه های فراوانی مبنی بر یاری رساندن به برادران معصوم و امامان او به ویژه امام حسین علیه السلام نمود؛ و در شب شهادتش، عباس علیه السلام را به سینه چسبانید و به او فرمود: پسرم! به زودی چشمم به دیدار تو در روز قیامت روشن می شود. به خاطر داشته باش كه در روز عاشورا به جای من، فرزندم حسین علیه السلام را یاری كنی. (10) و این گونه از او پیمانی ستاند كه هرگز از رهبری برادران خود تخطی نكند و همواره دوشادوش آنان به احیای تكالیف الهی و سنت نبوی صلی الله علیه و آله در جامعه بپردازد.

او در جریان توطئه صلحی كه از سوی معاویه به امام مجتبی علیه السلام تحمیل شد، همواره موضعی موافق با امام و برادر معصوم و مظلوم خویش اتخاذ نمود، تا آنجا كه حتی برخی از دوستان نیز از اطراف امام متواری شدند و نوشته اند «سلیمان بن صرد خزاعی» كه پس از قیام امام حسین علیه السلام قیام توابین را سازماندهی كرد و از یاران و دوستان امام علی علیه السلام به شمار می رفت، پس از انعقاد صلح، روزی امام مجتبی علیه السلام را «مُذِلُّ المؤمنین» خطاب نمود؛ (11) اما با وجود این شرائط نابسامان، حضرت عباس علیه السلام دست از پیمان خود با برادران و میثاقی كه با پدرش، علی علیه السلام در شب شهادت ایشان بسته بود، برنداشت و اگرچه صلح هرگز با روحیه جنگاوری و رشادت او سازگار نبود، اما ترجیح می داد اصل پیروی بی چون و چرا از امام بر حق خود را به كار بندد.

در این اوضاع نابهنجار حتی یك مورد در تاریخ نمی یابیم كه ایشان علی رغم عملكرد برخی دوستان، امام خود را از روی خیرخواهی و پنددهی مورد خطاب قرار دهد. این گونه است كه در آغاز زیارت نامه ایشان كه از امام صادق علیه السلام وارد شده است، می خوانیم: «اَلسَّلامُ عَلَیكَ اَیها الْعَبْدُ الصّالِحُ، اَلْمُطیعُ لِلّهِ وَلِرَسُولِهِ وَلاِءَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَینِ صَلّی اللّه ُ عَلَیهِمْ وَسَلَّمَ؛(12) درود خدا بر تو ای بنده نیكوكار و فرمانبردار خدا و پیامبر خدا و امیرمؤمنان و حسن و حسین كه درود و سلام خدا بر آنها باد!»

البته اوضاع درونی و بیرونی جامعه هرگز از دیدگان بیدار او پنهان نبود و او هوشیارانه به وظائف خود عمل می كرد. پس از بازگشت امام مجتبی علیه السلام به مدینه، عباس علیه السلام در كنار امام به دستگیری از نیازمندان پرداخت و هدایای كریمانه برادر خود را بین مردم تقسیم می كرد. او در این دوران لقب «باب الحوائج» یافت (13) و وسیله دستگیری و حمایت از محرومین جامعه گردید. ایشان در تمام این دوران در حمایت و اظهار ارادت به امام خویش كوتاهی نكرد، تا آن زمان كه دسیسه پسر ابوسفیان، امام را در آرامشی ابدی، در جوار رحمت الهی سكنا داد. آری، به آن نیز بسنده نكردند و بدن مسموم او را آماج تیرهای كینه توزی خود قرار دادند. آنجا بود كه كاسه صبر عباس علیه السلام لبریز شد و غیرت حیدری اش به جوش آمد. دست بر قبضه شمشیر برد، اما دستان مهربان امام حسین علیه السلام نگذاشت آن را از غلاف بیرون آورد و با نگاهی اشك آلود، برادر غیور خود را باز هم دعوت به صبر نمود. (14)

یار وفادار امام حسین علیه السلام

وقتی امام حسین علیه السلام از مدینه به سوی حرم امن الهی هجرت نمود، عباس علیه السلام نیز همانند قبل بدون درنگ و تأمل، بار سفر بست و با امام همراه گردید و تا مقصد اصلی، سرزمین طفّ، از امام جدا نشد؛ آن حضرت میراث سالها پرورش در خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام را با سخنرانیها، جانفشانی ها و حمایتهای بی دریغش از امام به منصه ظهور رساند.

پی نوشت:

1) نفس المهموم، شیخ عباس قمی، ص 332.

2) اعیان الشیعه، سیدمحسن امین، ج7، ص429.

3) خصائص العباسیة، محمدابراهیم كلباسی، صص 119 و 120.

4) بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1403 ق. ، ج42، ص92.

5) مولد العباس بن علی علیه السلام، محمدعلی ناصری، صص61 و 62.

6) نگرشی تحلیلی به زندگانی حضرت عباس علیه السلام، ابوالفضل هادی منش، قم، ص47، به نقل از تذكرة الشهداء، ص255.

7) معالی السبطین، محمدمهدی حائری مازندرانی، بیروت، مؤسسة النعمان، بی تا، ج2، ص437؛ العباس، ص153.

8) العباس علیه السلام، عبدالرزاق مقرم، نجف، مطبعة الحیدریة، بی تا، ص88.

9) العباس علیه السلام، ص153؛ كبریت الاحمر، محمدباقر بیرجندی، ص385.

10) معالی السبطین، محمدمهدی حائری مازندرانی، بیروت، مؤسسة النعمان، بی تا، ج1، ص454.

11) الامامة والسیاسة، عبداللّه بن مسلم ابن قتیبه الدینوری، برگردان: ناصر طباطبایی، ص188.

12) كامل الزیارات، جعفربن محمد بن جعفر بن قولویه القمی، بیروت، دارالسرور، 1418 ق. ، ص441.

13) مولد العباس بن علی علیهماالسلام، ص74.

14) العباس علیه السلام، ص156؛ العباس بن علی علیهماالسلام، رائد الكرامة و الفداء فی الاسلام، باقر شریف قرشی، ص112.

منبع: ماهنامه، آموزشی مبلغان؛ ابوالفضل هادی منش

 

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha