به گزارش خبرگزاری «حوزه»، استاد سید علی اکبر پرورش، یکی از اعضای حزب جمهوری اسلامی در کنار حضرات آیات، بهشتی، خامنهای، هاشمی رفسنجانی و دیگر بزرگان بود که فعالیت های سیاسی بسیاری در زمان انقلاب داشته است. مرتضی نجفی قدسی خاطراتی از این شخصیت انقلابی را در قالب کتاب «خاطراتی از استاد پرورش» به رشته تحریر درآورده که در شماره های گوناگون تقدیم حضور علاقمندان خواهد شد.
- عبودیت از دیدگاه استاد پرورش
وَمِنَ الَّیلِ فَتَهَجَّد بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسی اَن یَبعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحمُوداً؛
و بخشی از شب را برای خواندن نماز و یاد خدا بیدار باش، امید است که پروردگارت تو را به مقام شایستهای برساند.
در یادداشت گذشته در بحث «تهجد و شب زندهداری استاد پرورش» مطالبی عرضه گردید، ولیکن چون این بخش از زندگانی استاد پرورش، نقش زیربنایی و اصلی را دارد، ایجاب میکند که از این مبحث به سرعت نگذشته تأمل بیشتری داشته باشیم.
استاد پرورش میفرمودند: بالاترین مرتبة یک انسان آن است که به مرحلة «عبودیت» برسد، چنانکه در خصوص پیامبران الهی اولین و مهمترین ویژگیای که مطرح میگردد «عبد» بودن آنان است.
ما در نماز پیوسته بر عبد بودن پیامبر اکرم(ص) شهادت میدهیم و میگوییم: «اشهد انّ محمّداً عبده و رسوله». یعنی ابتدا عبودیت را مطرح میکنیم و سپس رسالت را. امیرالمؤمنین علی(ع) نیز در فراز زیبایی میفرمایند:
إلهي، كفى بي عِزّاً أنْ أكونَ لك عَبْداً، وكفى بي فَخْراً أن تكونَ لي رَبّاً، أنتَ كما احِبُّ فاجعَلْني كما تُحبّ؛ الهى! مرا همين عزت و سرفرازى بس كه بندة تو باشم و مرا همين افتخار بس كه پروردگار من تو باشى، تو چنانى كه من دوست دارم، پس مرا چنان دار كه تو دوست دارى.
در قرآن کریم هم میبینیم هنگامی که از سخن گفتن حضرت مسیح(ع) در گهواره میگوید، اولین کلام مسیح این است: اِنّی عَبدُ اللّهِ آتانِیَ الکِتابَ وَ جَعَلَنی نَبِیّاً؛ من بنده خدايم؛ او كتاب (آسمانى) به من داده؛ و مرا پيامبر قرار داده است!»
یعنی اولین ویژگی که حضرت مسیح(ع) به طور معجزهآسا در گهواره برای خود بیان میکند، تأکید بر عبودیت و بندگی حضرت پروردگار است. سپس پیامبری و رسالت مطرح میشود.
همین معنا در سورة انبیا و دیگر آیات قرآن کریم نیز تکرار میشود. ویژگی کلی انبیا در قرآن این است: «نِعمَ العَبدُ، اِنَّهُ اَوّابٌ؛ چه نيكو بندهاى! به راستى او توبهكار [و ستايشگر] بود.»
هرگاه خداوند میخواهد از پیامبری تعریف کند، میگوید: او بندة بسیار خوبی بود؛ چرا که پیوسته در حال توجه و تضرع به پروردگار است، «اوّاب» به کسی گفته میشود که علی الدوام حالت توجه، ابتهال و تضرع به ذات اقدس الهی را داشته باشد.
ما میبینیم که این صفت را قرآن کریم برای همة انبیا ذکر میکند.
تأکید بر بندگی، آغاز و سرانجام موفقیت یک انسان است که امیدواریم خدای متعال ما را هم به این صفت، موصوف بگرداند.
به هر حال استاد پرورش معتقد بودند که این بندگی و عبودیت، عمدتاً در دل شب و در مقام تهجد و شب زنده داری به دست میآید و انسانی که با شب انس نداشته باشد، از درک بسیاری از حقایق عاجز است.
در سیرة بزرگان هم میبینیم که غالب توفیقات آنان در طی مراحل کمالی انسانیت، مرهون توجه به شب زنده داری و بیداری در دل شب، مخصوصاً سحرها و زبان دل گشودن با حضرت پروردگار و تفکر در آیات الهی است.
در این آیة شریفهای که در ابتدای بحث عنوان شد، خدای متعال پیامبر اکرم(ص) را به تهجد و شب زنده داری توصیه میکند. میفرماید: اگر انسان میخواهد به مقام «محمود» برسد راهش شب زنده داری است.
استاد پرورش یکی از مصادیق عملی این ارزشها در این عصر و زمان بود. او از جمله کسانی نبود که سفارش به کارهای خوب کند و خود عمل نکند. حضرت آیت الله جوادی آملی (حفظه الله) در توصیف استاد پرورش فرمودند: «او ابتدا خود، راه را میرفت و سپس میگفت من رفتم، شما هم بیایید.»
آری حقیقتاً همینطور بود. او اگر از عرفان سخن میگفت، در حقیقت شرح مسیری را که طی کرده بود، میگفت. اگر بر شب زنده داری تأکید فراوان داشت، خود از آن بهرهها برده بود و میخواست تا دیگران را نیز بر سر این سفرة پرنعمت و پربرکت الهی بنشاند.
بندة حقیر در تمام این سالهایی که از نزدیک با ایشان بودهام، یاد ندارم که ایشان شبی را تا صبح تماماً خوابیده باشد. لذت بخشترین بخش شب را هم، سحر و نزدیک به اذان صبح می دانستند و میفرمودند: در ابتدای شب، خبری نیست، ولی کمکم از نیمه شب رفت و آمد ملائکه به زمین شروع میشود و ارتباط با بندگان خدا را برقرار میکنند و همه را میبینند. عدهای خوابند و عدة کمی هم بیدار و منتظر درک فیوضات الهی هستند.
میفرمود: نقطة اوج رفت و آمد ملائکه، در سحر است. هرچه به اذان صبح نزدیکتر میشویم، این رفت و آمد بیشتر میشود. ایشان طوری این مطالب را بیان میفرمود که انسان تصور میکرد اینها را از نزدیک دیدهاند و شرح ماجرا میکنند.
ایشان در بارة مرحوم مقدس اردبیلی(ره) نقل میکردند که این عالم بزرگ که به زهد و تقوا مشهور است، شبی برای تهجد برمیخیزد و طبق معمول دلوی را در چاه میاندازد تا آبی را بالا بیاورد و با آن بتواند وضو بگیرد. همین که دلو را بالا میکشد، میبیند این سطل پر از جواهرات است! تعجب میکند و آن را به چاه بر میگرداند و مجدداً دلو را بالا میکشد. باز پر از طلا و جواهر میبیند.
آنگاه با گریه و تضرع به درگاه الهی عرض میکند: خدایا، احمد آب میخواهد وضو بگیرد و نمازی بخواند، طلا و جواهر نمیخواهد! هنگامی که با این حالت انکسار از درگاه الهی طلب آب میکند، دلو پر از طلا و جواهرات را به چاه برگردانده و مجدداً بالا میکشد و آنگاه میبیند پر از آب است و مشغول تهجد میشود.
این طلب آب برای تهجد، مرا به یاد خاطرهای از استاد پرورش انداخت. در سال 1370 در سفر حج بعد از آنکه تا غروب در عرفات بودیم، نماز مغرب و عشا را خواندیم و سوار اتوبوس شدیم تا به سمت مشعرالحرام حرکت کنیم.
حاجیان میدانند که در چنین شبی که همة زائران با اتوبوس و به صورت میلیونی راهی مشعر الحرام می شوند، از ازدحام جمعیت و اتوبوسها ترافیک عجیبی ایجاد میشود که حتی ساعتها میگذرد و اینها یک کیلومتر هم پیش نمیروند. در اینجاست که بسیاری از مردم از اتوبوسها پیاده شده و با پای پیاده به بیابان میزنند. این مسیر تقریباً پانزده کیلومتری را در این بیابان پیاده روی میکنند تا قبل از اذان صبح وقوف در مشعر را درک کنند.
ما هم در آن شب پس از آنکه دو ساعتی در اتوبوس نشستیم و مسافت اندکی را طی کرده بودیم، استاد پرورش فرمودند: چارهای نیست پیاده شویم تا قدم زنان به مشعر برویم. توفیقی شد تا به همراه ایشان پیاده به مشعرالحرام برویم. خوشبختانه هنوز دو ساعتی به اذان صبح باقی بود که به سرزمین مشعر رسیدیم.
ما دیگر خسته شده بودیم و میخواستیم استراحت کنیم که دیدیم استاد پرورش در آن بیایان که در آن وقت ها هنوز امکاناتی نداشت، دنبال پیدا کردن آب هستند. پس از جستوجوی بسیار، به سختی توانستند یک بطری آب از کسی خریداری کنند. با بخشی از آن وضو گرفتند و بقیه را به ما دادند و این آیة شریفه را نیز تلاوت فرمودند:
فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ؛ و هنگامى كه از «عرفات» كوچ كرديد، خدا را نزد «مشعَر الحرام» ياد كنيد!
و چقدر زیبا بود در آن شب و در آن سرزمین یاد کردن خدا! بالاخره آن شب تاریخی تمام شد و صبح از مشعر به سمت منا حرکت کرده و محل استقرار کاروان را پیدا کردیم و در آنجا مستقر شدیم تا برای بقیة اعمال آماده شویم.
- مفهوم «عمل صالح» از دیدگاه استاد
إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا؛
مسلّماً كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، خداوند رحمان محبّتى براى آنان در دلها قرار مىدهد!
تبیین مفهوم «عمل صالح» که در قرآن کریم نسبت به آن تأکید فراوان شده است و سعادتمندی انسان در دنیا و آخرت در ارتباط پیوسته با آن میباشد، از اهمیت فوق العادهای برخوردار است.
استاد پرورش در تعریف عمل صالح و ویژگیهای آن مباحث زیادی داشتهاند که چندین نکته را به صورت کوتاه و اشارهای مطرح میکنم.
تعریفی که ایشان از «عمل صالح» در معنای قرآنیاش به طور خلاصه ارائه میکردند، عبارت بود از: «عمل بجا و ثمربخش» که در شرایط گوناگون و زمانها و مکانهای مختلف، اقتضائات خود را دارد.
به عنوان مثال: نقل شده است که حضرت امام حسن مجتبی(ع) در مسجد مشغول اعتکاف بودند. شخصی به حضرت رجوع کرد و عرض نیازی داشت. حضرت بلافاصله اعتکاف را رها میکنند و برای انجام حاجت او از مسجد خارج میشوند. شخصی از معتکفین به حضرت عرض میکند: زمان زیادی به پایان اعتکاف نمانده است. شما فعلاً کار این شخص را رها کنید تا از ثواب معتکفین محروم نشوید!
حضرت در جواب او میفرمایند: شنیدم از پدرم که از رسول اکرم(ص) نقل فرمودند: هرکس حاجت برادر مؤمنش را برآورد، همچون کسی است که نه هزار سال خدا را عبادت کند، در حالی که روزها روزه و شبها به بیداری و تهجد مشغول باشد.
این ماجرا نمونهای از تعویض شکل عمل صالح که تابع شرایط زمان و مکان و رعایت مصالح فردی و اجتماعی است، میباشد.
مثالی دیگر: حضرت امام حسین(ع) برای شرکت در کنگرة عظیم «حج» به عنوان یک عمل صالح به مکه آمدهاند، ولی آنگاه که در مییابند امویان نقشة قتل و ترور ایشان را در مسجد الحرام دارند و از طرفی اگر در مکه بمانند، امنیت حرم امن الهی مخدوش میشود و فضای رعب و وحشت بیشتر شده و علاوه بر اینها هم اکنون زنده ماندن ایشان «عمل صالح » است، درنگ نکرده و روز قبل از عرفه از مکه خارج میشوند و به سمت عراق حرکت میکنند و قبل ازحرکت چه زیبا در جمع یاران خود خطبه میخواند و میفرمایند:
خُطَّ المَوتُ عَلى وُلدِ آدَمَ مَخَطَّ القِلادَةِ عَلى جيدِ الفَتاةِ، وما أولَهَني إلى أسلافِي اشتِياقَ يَعقوبَ إلى يوسُف...؛ مرگ [زيبنده] آدميزاد است، چونان گردن بند بر گردن دختركان، و شيفتة ديدار گذشتگانم هستم، همچون اشتياق يعقوب به يوسف!...
حضرت امام حسین(ع) از مرگ کوچکترین هراسی نداشتند، بلکه عمل صالح خود را در کربلا میدیدند. از این رو آهنگ عراق کردند و فرمودند:
مَن كانَ باذِلًا فينا مُهجَتَهُ، ومُوَطِّناً عَلى لِقاءِ اللَّهِ نَفسَهُ، فَليَرحَل مَعَنا؛ فَإِنّي راحِلٌ مُصبِحاً إن شاءَ اللَّهُ؛ هر كه در راهِ ما خون مىدهد و براى ديدار خدا آماده است، پس كوچ كند كه من به خواست خدا صبحْ كوچندهام.
استاد پرورش میگفتند: رمز عمل صالح در همین است که با توجه به کلی بودن مفهومش، در زمانها و مکانهای مختلف، تغییر و تبدیل میشود و جهت گیریهای گوناگونی پیدا میکند.از این رو از فرسودگی در امان است و همیشه حالت پویایی خود را دارد.
اما اینکه از کجا بفهمیم عملمان، یک عمل صالح است؟ در قرآن کریم بر عمل صالح، آثار فردی و اجتماعی را مترتب دانسته که از آن آثار، انسان میتواند به صالح بودن عمل خود پی ببرد.
استاد پرورش با استفاده از آیات قرآن کریم آثار مهم فردی و اجتماعی برای عمل صالح مطرح میکردند که در اینجا به بخشی از آنها میپردازیم:
۱. اولاً عمل صالح باید انسان را در مسیر تکامل هدایت کند؛ چراکه خداوند در قرآن فرموده است :
إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ يَهْديهِمْ رَبُّهُمْ بِإيمانِهِم؛ كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، پروردگارشان به پاس ايمانشان آنان را هدايت مىكند.
۲. ایمان و عمل صالح باید سبب خروج انسان از ظلمات به سوی نور شود؛ زیرا فرموده است:
رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ مُبَيِّناتٍ لِيُخْرِجَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور؛ پيامبرى كه آيات روشنگر خدا را بر شما تلاوت مىكند، تا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند از تاريكيها به سوى روشنايى بيرون بَرد.
۳. ایمان و عمل صالح باید پوششگر زشتیها باشد. انسان باید توجه داشته باشد که در اثر عمل فاسد، مسخ میشود و بالعکس در اثر عمل صالح، کمال مییابد. ایمانی که عمل صالح را به همراه دارد، موجب پاک شدن انسان از پلیدیها میشود و سیئات انسان را به حسنات و بدیها را به نیکیها تبدیل میکند. قرآن کریم در این زمینه میفرماید:
وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُكَفِّرَنَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذي كانُوا يَعْمَلُون؛ و كسانى كه ايمان آورده، و كارهاى شايسته كردهاند، قطعاً گناهانشان را از آنان مى زداييم، و بهتر از آنچه مىكردند پاداششان مىدهيم.
و یا در جایی دیگر فرموده است:
إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً؛ مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند، كه خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل مىكند؛ و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است!
۴. ایمان و عمل صالح باید زندگی پاک و پاکیزهای را برای انسان پدید آورد؛ چرا که خداوند در قرآن فرموده است:
مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ؛ هر كس كار شايستهاى انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالى كه مؤمن است، او را به حياتى پاك زنده مىداريم؛ و پاداش آنها را به بهترين اعمالى كه انجام مىدادند، خواهيم داد.
۵. ایمان و عمل صالح باید ظلم و نقص را از انسان دور سازد. مهمترین عامل بازدارنده انسان از راه عدل و کمال، ترس از ظلم و هضم است. ظلم یعنی ستم و تبهکاری و هر چیزی که در موضع حقیقی خود قرار نگرفته است. و هضم نیز به معنای نقص و کمبود و شکستگی و شکافی که سبب نقص و سستی میشود. ظلم ضد عدل است و هضم ضد کمال. قرآن کریم در این باره میفرماید:
وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا يَخافُ ظُلْماً وَ لا هَضْماً؛ و هر كس كارهاى شايسته انجام دهد، در حالى كه مؤمن باشد، نه از ستمى بيم و هراس خواهد داشت، و نه از كاستى و نقصانى.
بنابراین، اگر میبینیم صالحان در مبارزاتشان با ستمگران هیچ هراسی ندارند، بدان جهت است که آنان به واسطة عمل صالحی که انجام میدهند، اثر وضعیاش این است که از هیچ ظلم و هضمی نمیهراسند و هیچ وحشتی از آنان نخواهند داشت.
۶. ایمان و عمل صالح، دوستی خداجویانه ایجاد میکند. انسانها فطرتاً الهی هستند و بر اساس آن فطرت خداگرایانهشان به مردان صالح و با ایمان عشق میورزند. چنانکه جان انسانها مملو از حب و عشق و علاقه به انبیا و اولیای بزرگ الهی همچون ابراهیم، نوح، عیسی، موسی و محمد و امامان معصومین است، هرچند در بین ما نیستند.
این اثر همان اعمال صالح آنان است که خدای متعال وعده فرموده است:
إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا؛ قطعاً كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، به زودى [خداى] رحمان براى آنان [در دلها] محبتى قرار خواهد داد.
استاد پرورش، حقیقتاً از مصادیق بارز این آیات شریفه بود و تمام مواردی که ذکر شد، در زندگی ایشان پدیدار بود. از مبارزه با ستمکاران هیچ وحشت و هراسی نداشت. زندگی پاک و پاکیزهای داشت و از هر گونه عیب و پلیدی به دور بود و خدای متعال او را محبوب همة متقین، صالحین، شهدا، مؤمنان و مسلمانانی که او را میشناختند، کرده بود.
ایشان در رژیم گذشته نمادی از انسان پاک و صالح بود. وقتی عوامل ساواک و رژیم شاه ایشان را دستگیر کردند، هزاران دانش آموز با شجاعت به خیابانها ریختند و به هواداری از ایشان به تظاهرات پرداختند و مدارس درسطح شهر مهمی مثل اصفهان به تعطیلی کشیده شد و دامنه ناآرامیها رو به گسترش بود که رژیم شاه به هراس افتاد و ایشان را موقتاً آزاد کرد.
یک نمونه دیگر این محبوبیت، تشییع جنازه دهها هزار نفری مردم اصفهان است که از این انسان پاک و مخلص انجام دادند. حتی حضرت آیت الله جعفر سبحانی دامت برکاته فرمودند: تشییع جنازة این معلم بزرگ در اصفهان در حد تشییع مراجع تقلید بود.