به گزارش خبرگزاری«حوزه»، امیر یوسفی، تهیه کننده و کارگردان تلویزیون و نیز دبیر کارگروه سواد بصری انجمن سواد رسانه ای ایران است که در تحلیلی که در اختیار این خبرگزاری قرار داده، نظر و دیدگاه اجمالی خویش درباره فیلم های این دوره از جشنواره را بدون در نظر گرفتن نتیجه داوری ها بیان کرده است.آنچه در ادامه می آید، انعکاس این دیدگاه اجمالی و نگاه گذراست؛
انقلاب به چهل سالگی رسید. طبعاً بسیاری از پدیده های این چهار دهه، محصول انقلاب هستند ولی این امر شامل سینما نمی شود، چرا که سینمای ایران چند سال قبل شمع صد سالگی خود را فوت کرد.
از سوی دیگر جشنواره فیلم فجر هم پدیده متفاوتی است که البته عمری کوتاه تر از انقلاب دارد ، به این معنا که برای پختگی و تکامل آن سه گردش کامل فصلی زمان باقی است.
یک جشنواره و چند سوال جدی
در این بین، یک سوال مهم و جدی به ذهن متبادر می شود و آن هم این که به راستی آیا سینمای حاضر در جشنواره سی و هفتم آینه ای این دو خصیصه بوده است؟پاسخ هم منفی و هم مثبت است. بگذارید در ابتدای کلام مستقیم به سراغ وجه منفی آن برویم. یک سوال چرا جشنواره و ساز وکار سینمای ما هنوز دولتی است (البته بخوانید چرا موسیقی؟ چرا تئاتر؟ چرا.....) حاصل این دولتی و حکومتی بودن آیا رسیدن به سینمایی خواست و ایده آل حکومت است؛ دیدن فیلم های امسال قطعاً پاسخ شما را منفی می کند.پس با این وجود چه اصراری به اجرای با هزینه چند میلیاردی جشنواره است؟! یک کنجکاوی و سوال دیگر این که آیا بودجه و هزینه ها شفاف است و این که به راستی بعد از چهاردهه از انقلاب و گذشت سی و هفت دوره بهتر نیست سازوکار دیگری برای جشنواره و سینما تعریف نمود؟
همچنین آیا وقت آن نرسیده که فارابی با وسواس بیشتر و شفافیت بالاتری به تولید ورود کند و البته چه بهتر خود را بازتعریف نماید و از این دست مسایل... بگذریم!
در این جا لازم است که نگاهی گذرا به جشنواره امسال داشته باشیم که بنا بر مسائلی کمی دیر به این رویداد هنری پیوستم و دیدن فیلم ها در سالن چهارسو را تجربه کردم؛ جایی که دیدن برخی رفتارها و نظم مبتنی بر بی نظمی این ضرورت را به رخ می کشید که بخشی از این رویداد و شاغلین آن خود نیازمند فراگرفتن انواع شش گانه سواد مصوب یونسکو هستند و البته کمی دانستن جغرافیا و اندکی تاریخ و ذره ای هم ایضاً علوم اجتماعی!
جشنواره امسال حقایقی تلخ و شیرین را به رخ کشید؛ پختگی نسلی متولد شده در درون سینما و فرسودگی برخی دیگر.امسال بودند سینماگران جوانی که خود را به این بدنه تحمیل کرده اند و وادارت می کنند به احترام خودشان و فیلمشان بایستی و برایشان کف بزنی.
اگر چه یکی –دو مورد هم نتیجه ناخوشایند روابط سببی و نسبی و حزبی هستند که در صورت شفافیت در امور و واگذاری سینما به اهل آن مطمئناً از این قطار پیاده خواهند شد و اما نگاهی اجمالی به برخی فیلم های سی و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر که مصداق بارز مثل" مشت نمونه خروار" است.
حمال طلا (تورج اصلانی(
اصلانی را از سالها قبل می شناسم. یک مدیر فیلمبرداری درجه یک و همسر یک مستند ساز خوب به اسم فرشته جغتایی.این سابقه ذهنی، دیدن فیلمی متفاوت را نوید می داد اگرچه از لحاظ سواد رسانه ای فیلم قابل بحثی نیست ولی از زاویه سواد اقتصادی مفید و از دید سواد بصری قابل تامل است و تصاویر چشم نوازی دارد. فیلم انگار در بخش قصه و داستان کمبود کاراکتر و داستانک دارد اگرچه قدر داشته های خود را هم نمی داند مثل کاراکترهای خفت گیر یا همسر رضا که به راحتی رها شده اند.
تیغ و ترمه(کیومرث پور احمد)
فیلمی که مخاطبینش بیشتر نیازمند سواد رسانه ای هستند تا خود فیلم واجد آن!
قصه ای سراسر سیاه با کاراکترهایی غیر قابل باور.در سینمای غرب هم این حجم از خیانت و فساد و درگیری عاطفی کثیف را در فیلمی به یاد ندارم. یکی از دوستانم که از اساتید انیمیشن است و در حین اکران فیلم کنار من نشسته بود، بعد اتمام فیلم یک جمله گفت: ای کاش برای تولید فیلم هم محدودیت سنی قائل بشوند و از سنی به بعد اجازه فیلمسازی ندهند!
اگرچه درباره پوراحمد تمایلی به باور این جمله ندارم ولی امیدوارم وی دوباره به سdنمای بومی خود بازگردد.
سونامی (میلاد صدر عاملی)
میلاد صدر عاملی راه سختی در پیش رو دارد.او در گام نخست باید ثابت کند ژن خوب سینماست و از پدر هنر سینما را به ارث برده و نه شغل سینما را.
سونامی فیلمی است که بعد دیدنش مخاطبین با افکار متضاد و متفاوت از سالن خارج می شوند ترجیح می دهم مثبت نگر باشم و از فیلمبرداری فیلم، تدوین خوبش، موضوع قابل دفاعش و کارگردانی تکنیکی قابل توجهش به نیکی یاد کنم و برای آینده امیدوارم باشم تا این فیلمساز را موفق تر ببینم.
قسم(محسن تنابنده)
در مفهوم فیلم و نگاهش به موضوع قسامه وارد نمی شوم و همچنان اعتقاد دارم فیلمساز یک نیمه لیوان را دیده اما قسم را فیلم جاده ای موفقی می دانم که موفقیت خود را مدیون فیلمنامه خوب آن است. بسیاری از فیلم های جاده ای حادثه محور هستند و این فیلم قصه محور.
بازی های یکدست و کاراکترهای با تونالیته موجود در اجتماع ، جامعه کوچک ولی تمام نمایی از اجتماع امروز را به تصویر کشیده است و قصه خود را با کنش ها و واکنش های پی در پی و جا به جایی مدام مظلوم و ظالم ، خوب و بد، زشت و زیبا دیدنی کرده است.
زهرمار(سید جواد رضویان)
این فیلم با ورود عامدانه و آگاهانه به بحث خفت گیری های سنتی و مدرن، می توانست بودن خود را توجیه نماید که البته نکرد! خیلی گذرا به موضوع روز و استفاده از فضای مجازی برای تخریب دیگران و یا اسطوره سازی از آن ها می پردازد که ای کاش این مهم پررنگ تر بود و نیز البته منطقی تر.
فیلم علیرغم بازی خوب دو شخصیت اصلی آن هیچ چیزی نیست جز تلاشی برای رسیدن به گیشه.
دیدن این فیلم جرم است( رضا زهتابچیان)
حرکتی در راستای زنده کردن تفکر حاکم برآژانس شیشه ای. اگرچه گام محکمی نیست ولی اتفاق قابل قبولی است.نگاه فراجناحی به کارکترها و دوری از انگاره سازی و فیلمنامه ای نسبتاً خوب که می توانست با بهره گیری از کارگردانی هوشمندانه تر و بازیگری (یا بازیگردانی) حرفه ای تر اتفاق مهم جشنواره امسال باشد و اگر در پی نسخه جدیدتری از آژانس شیشه ای می خواهد باشد باید به اتفاقات نوپدید و قدرت رسانه ای نوظهور دقت بیشتری می نمود تا باور پذیر باشد ولی به سادگی از جسارت تیم تولید نمی توان گذشت.
دیگر فیلم ها
سرخپوست(نیما جاویدی) ، غلامرضا تختی( بهرام توکلی) و متری شش و نیم( سعید روستایی) سه فیلمی هستند که باید دید . فیلم هایی با نقاط قوت بسیار و نشانه های پختگی،خلاقیت و نوگرایی در سینمای چند دهه اخیر.بیش از این به جشنواره امسال ورود نمی کنم چرا که چند فیلم مهم جشنواره( 23 نفر-شبی که ماه کامل شد-مسخره باز و درخونگاه ) را ندیده ام پس قضاوتم نمی تواند جامع و کامل باشد البته از کنار چند اثر فیلمسازان نام آشنا هم می گذرم که حضور برخی فیلم ها در جشنواره به واقع جایزه ای فراتر از سیمرغ هیات انتخاب بوده به سازندگان آن.
در نهایت آن چه گاهی کام مخاطب را از دیدن برخی فیلم ها در سال های گذشته تلخ می کرد بحث رانت در تولید آثار غالباً دولتی بود که از سال گذشته به یُمن حضور برخی سلبریتی پندارها ،ژن های خوب ، آقازاده و خانم زاده ها و در یک کلام ورود پول کثیف هم به آن اضافه شده است که برای حذف این دُمل چرکین از یک حرکت دو سویه می طلبد دستگاه قضا و سیستم های نظارتی از یک سو و نیز ارتقای سطح دانسته های مخاطبین و تحریم دیدن این فیلم ها از سوی دیگر دست به دست هم دهد تا شاهد تحولی در این عرصه باشیم ، ضمن آن که هنرمندان هم با بایکوت این دسته می توانند نقش واقعی یک هنرمند مردمی را در این باره ایفا کنند.
۳۱۳/۸
نظر شما