به گزارش خبرگزاری حوزه، ایام ولادت و یا شهادت ائمه اطهار (ع) به موازات مشارکت و حضور در مراسمهای جشن و یا عزای حضرات معصومین (ع)، بهترین و مغتنم ترین فرصت است برای مطالعه درباره سیره و شخصیت آن بزرگواران به خصوص امیرالمؤمنین (ع) که یعسوب دین و حصن حصین اهل ایمان است و شناخت ایشان، زمینه ساز شناخت رسول الله (ص) و حضرت احدیت میباشد.
یکی از رمانهای خواندنی در این راستا که نگاهی تاریخی دارد به مقوله حکمرانی حضرت امیر (ع)، "قدیس" نام دارد به قلم ابراهیم حسن بیگی که از سوی نشر نیستان چند سال پیش به زیور طبع آراسته شد.
این رمان در واقع روایتی است از زندگی کشیشی که دوست دارد کلکسیونر کتب و اسناد خطی باشد و در این کار اشتیاق فراوانی برای جمع آوری کتابهای خطی دارد. خیلیها بر این باور هستند که همیشه عشق آدم را نجات میدهد و حالا ما در رمان با همین پدیده مواجه هستیم. عشق کشیش به کتب خطی، او را به مردی تاجیک میرساند که میخواهد کتابش را بفروشد. اما همیشه در مسائلی که ارزش مادی داشته باشد، شیطنت هم وجود دارد. مرد تاجیک از سوی عدهای جنایتکار کشته شده و خانه کشیش نیز مورد سرقت قرار میگیرد و مساله البته آغاز ماجرایی است که در نهایت کشیش را به مطالعه سرگذشت مولی الموحدین (ع) علاقه مند میکند.
کشیش مسیحی که در مسکو زندگی میکند، دوران کودکی و بخشی از زندگی اش را در بیروت گذرانده و اکنون نیز مجبور میشود برای حفظ جان خود به بیروت برود. جایی که هم برخی اقوام او در آنجا زندگی میکنند و هم دوستان محققی چون جرج جر داغ نویسنده کتاب «الامام علی صوت العداله الانسانیه» انتظارش را می کشند.
با سفر کشیش به لبنان، ماجراها شکل گیراتری به خود میگیرد و البته داستان وارد روایتهای تاریخی میشود و در این بین نویسنده تلاش میکند وقایع تاریخی پیرامون بُعد حکومتی امام علی (ع) را یکی بعد از دیگری با پیچ وتاب هایی تعریف کند.
همین موضوع موجب میشود که به نظر برسد نویسنده اندکی از موضوع روایت اصلی داستان که در واقع خود کشیش مسیحی است دور شده است. کشیشی که در نوعی مظلومیت خاص قرارگرفته، اما به سوی حق رهنمون میشود و در مییابد که مظلومیت او در مقابل علی (ع) چیزی نیست.
این رمان همچنین واجد کنایههای فراوانی است که حکام نالایق کشورهای عربی را نشانه میرود و درست آنها را ادامه حکومت بنی امیه و بین عباس معرفی میکند و در همین باب گفت و گوهای خاصی هم بین شخصیتهای داستان صورت میگیرد.
در بخشی از کتاب میخوانیم: "کشیش همان طور که فنجان قهوه در دستش بود پرسید: اگر داشتن حکومت دینی به معنای بقای دین نیست، پس چرا حاکمان دینی پس از علی اصرار به استقرار حکومت دین داشتند و حکومت را لازمهی دین میدانستند؟ مثل بنی عباس و بنی امیه که مدعی بودند نابودی حکومتشان مساوی نابودی دین است.
جرج پاسخ داد: کافی است افکار آنها را در برابر افکار و سخنان علی قرار دهی؛ خواهی دید که بنی عباس و بنی امیه دروغ میگویند. آنها حکومت را برای دنیا خودشان میخواستند و به دین تمسک می جستند. دین بهانهای بود تا حکومت کنند. دین را در خدمت قدرت خود میخواستند، نه حکومت را در خدمت دین. اگر لازمهی بقای دین حکومت بود، پس باید همه ی پیامبران الهی الزاماً دارای حکومت میبودند. و از ادیانی که حکومتی نداشتند، نباید نشانی باقی میماند. حکومت از نظر علی، ابزار و وسیله بود نه اصل دین؛ وسیلهای در خدمت دین و برای خدمت به مردم. اگر شرایط برای ایجاد حکومت کافی نباشد، دین هرگز نیست و نابود نمیگردد"
نظر شما