خبرگزاری حوزه | طبق فرموده ی امیرالمومنین (ع) در خطبهای از نهج البلاغه، همواره هدف «بعثت انبیا»، «اثاره عقول» و «یادآوری نعمات منسیه» است.
ایشان این چنین میفرمایند:
... فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ...
... پس خداوند رسولانش را بر انگیخت، و پیامبرانش را به دنبال هم به سوی آنان گسیل داشت، تا ادای عهد فطرت الهی را از مردم بخواهند، و نعمتهای فراموش شده او را به یادشان آرند و با ارائه دلایل بر آنان اتمام حجت کنند، و نیروهای پنهان عقول آنان را بر انگیزانند» (خطبه ۱ نهج البلاغه)
هدف انبیای عظام الهی و بعثت ایشان یکی پس از دیگری، یادآوری ارزشهای فراموش شده انسانی و نشان دادن دنیای عظیم استعدادهای انسان است که این دو همواره در میان غبارهای ظلم و جور حکام زمانه، فرعونهای زمان و حمله غفلت خیز هوی و هوس بوده اند.
این وظیفه انبیاست که به عنوان یک الگوی طراز و انسان کامل نسبت به عصر خویش، عقل بشر را غبارروبی کنند و با دعوت آنان به فطرت پاک انسانی، آنها را به قدرت عظیم درونی خویش آگاه سازند تا از بند جهل و هوس خود و بند حکام جور آزاد شوند.
هر نبی بعد از نبی دیگر، در پی آن بوده که این نقشهی الهی را همچون یک «دوی امدادی» تکمیل کند و عقل و فطرت پاک الهی را مثل فواره ای از آب زلال، استخراج بکند تا جهان به سیطرهی انسانهای الهی و صاحبان عقل و فطرت صاف بیفتد.
اکنون و در عصر انقلاب اسلامی، ما با شواهد متقن و محکم، خودمان را ادامه و امتداد مسیر نورانی انبیای الهی میدانیم.
انقلاب خمینی کبیر با یک خیزش بعثت گونه همواره در پی آن بوده که فطرت جهانیان را غبار روبی کند و عقل خداترس و از غیر نترس را بر جهان حاکم کند. این غبارروبی فطرت برای ایجاد خیزش و برای عرفان نفس انسانی، از همان کلمات آغازین بنیان گذار انقلاب اسلامی هویداست.
«ای سران اسلام به داد اسلام برسید! ای علمای نجف به داد اسلام برسید! ای علمای قم به داد اسلام برسید! اسلام از دست رفت». این صدای رسای امام است درآبان ۱۳۴۳.
ایشان در خطاب به امامان جامعه، یعنی صنف روحانیت، با تذکری محکم و شجاعانه، خواستار خیزش و دفاع از کیان اسلام هستند.
حقیقت ماجرا این است که سخنرانی امام در این تاریخ و در خرداد ۱۳۴۲، در قالب تذکر است. تذکر و یادآوری نسبت به نعمتهای فراموش شده و یا نعمتهایی که در حال از دست رفتن است.
این دو سخنرانی تنبه دادن قشر روحانیت به میثاق فطرت است. گویا این جنین است: که ای علمای اسلام دور و برتان را نگاه کنید که ارزشهای انسانی دارد از بین میرود. اسرائیل و ایادی کفر دارند همه شعائر را، اسلام را نابود میکنند. بیدار شوید و نگذارید چنین شود!
مقام معظم رهبری در ارتباط بین بعثت انبیا و قیام حضرت امام، همین مضامین را بیان میفرمایند (۲۱ اسفندماه ۱۳۹۹):
انقلاب عظیم اسلامی در ایران مضمون بعثت را در دورهی معاصر تجدید کرد؛ یعنی خداوند متعال به امام بزرگوار ما این توفیق را داد که خطّ مستمرّ بعثت نبوی را در این دوران، با ابتکار خود، با شجاعت خود، با اندیشهی بلند خود، با فداکاری خود پُررنگ کند و نمایان کند.... ابعاد اجتماعی و سیاسی دین را که به فراموشی سپرده شده بود، احیا کرد و به یاد آورد: «وَ یُذَکِّرُوهُم مَنسیَّ نِعمَتِه» و مصداق این جمله قرار داد:
در واقع حرکت انقلاب اسلامی در جهت حرکت تاریخی انبیای الهی ست.
انقلاب اسلامی با بیدار کردن فطرت انسانهای غفلت زده عصر طاغوت، با تذکر نسبت به نعمات از دست رفته و با تکان دادن عقلهای در گنجینه مانده، جریان تاریخ را متحول کرد و دوباره دل انبیای الهی را شاد کرد و جهان را به الهی شدن، امیدوار.
انقلاب اسلامی با روآوردن فطرت الهی (فطرة الله التی فطر الناس علیها) به جهانیان نشان داد که زیر بار استثمار و استعمار رفتن، ترسیدن از طاغوت، انفعال در برابر ظلمهای مالی، فکری و فرهنگی، باید در هم شکسته شود و انسان انقلاب اسلامی در قامت یک جامعه و امت، این غل و زنجیرها را شکست و به یک الگوی فراگیر تبدیل شد.
بدیهی ست که قبل از انقلاب اسلامی، امتهای جهان زیرچکمه ی قلدرهای زمانه، در حال له شدن بودند و هیچ امتی نبود که سر برآورد و سیلی سختی به صورت ستمگران بزند؛ اما نهضت خمینی کبیر این شجاعت را به همه جهانیان داد که روی پای خود بایستند و جز از خدا از احدی نترسند.
جملاتی از مقام معظم رهبری را در این باره بخوانیم:
«مسلمانان را از خود بیگانه کرده بودند؛ مسلمان در اطراف دنیا خجالت میکشید بگوید «من مسلمانم».
دولتهای غیر اسلامی و ضدّ اسلامی، در کشورهای خود وضعیّتی به وجود آورده بودند که هیچ جوانِ امروزی، بویی از اسلام حس نکند و خبری از اسلام نداشته باشد؛ اسلام را متعلّق به نسل گذشته معرّفی میکردند؛ میگفتند «اسلام مُرد؛ رفت؛ تمام شد.»؛ در جوامع مدرن، مترقّی و متمدّن دنیا، کاری کرده بودند که مسلمانان جرئت ابراز مسلمانی خود را نداشتند؛ یا عمل به اسلام را، بکلّی ترک میکردند یا اگر هم انجام میدادند، در خفا و با ترس و وحشت بود.» (۱۴/۳/۱۳۷۴)
اما انقلاب اسلامی ورق جهان را به نفع فطرت و به نفع کمال و کرامت انسانی برگرداند و ظالمین زمانه را انگشت به دهان گذارد. اکنون اگر بیداری اسلامی رخ داده و یا در قلب اروپا، در خیابانهای پاریس، جلیقه زردها قیام خودشان را الگو گرفته از انقلاب ۵۷ ایران میدانند، تعجب نکنید. این همان میثاق فطرت است که روح الله خمینی جهانیان عصر حاضر را بدان متنبه کرد.
مقام معظم رهبری در باب تأثیر انقلاب بر حرکت ملتهای جهان این چنین میفرمایند:
«امروز، ملّتها جرئت میکنند اظهار کنند که میخواهند زیر بار قدرتهای بزرگ نباشند. روزی بود که این جرئت، از ملّت ها گرفته شده بود و به آنها اجازه داده نمیشد. شما این راه را باز کردید. این ملّت، به دنیا شجاعت داد. رفتار این ملّت بود که همراه با قاطعیّت و هدایت قویِ آن امام ملکوتی و رهبر بینظیر، راه را باز کرد؛ ملّت ها را تشجیع نمود؛ استکبار را کوچک کرد؛ به او احساس حقارت داد و معلوم شد که انسانها و ملّتها، دارای قدرتند. امروز، ملّتها بیدار شدهاند.» (۷/۲/۱۳۶۹)
آری! این جوهره حرکت انقلاب اسلامی و بعثت نهضت آقا روح الله خمینی ست.
آنچه عرض شد، از بزرگترین دستاوردهای کیفی و نرم انقلاب اسلامی است که عرضی به وسعت جهان و طولی به درازای تاریخ بشریت دارد.
رضوان خدا بر امامِ عزیز ما که اگر نبود، در خواب غفلت دچار مرگ خاموش فطرت میشدیم...
سید مهدی هاشمی