شنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۰ - ۰۸:۴۶
واکاوی نکاح با ربات انسان‌نما در فقه امامیه

حوزه/ آقایان عسکری محمدی، حسینعلی بینا و امیرحسین فهیمی از طلاب سطح یک و سطح دو حوزه در مقاله‌ای به موضوع «واکاوی نکاح با ربات انسان‌نما در فقه امامیه» پرداخته اند.

به گزارش خبرگزاری حوزه، آقایان حسینعلی بینا، عسکری محمدی و امیرحسین فهیمی از طلاب سطح یک و سطح دو حوزه در مقاله‌ای به موضوع «واکاوی نکاح با ربات انسان‌نما در فقه امامیه» پرداخته اند که بدین شرح است:

چکیده

خانواده مهم ترین اصل و بناء هر جامعه ای می باشد. حال با توجه به این اهمیت خانواده که مورد توجه قرار گرفت و به تبع این اهمیت خانواده، اسلام نکاح را در اولویت خویش قرار داد.

همچنین نکاح با توجه به وجه آبرو و فرزندانی که به وجود می آید و این فرزندان آینده دین قرار می گیرند مورد توجه ادیان مختلف از جمله اسلام و به تبع آن فقه شیعه قرار گرفته است؛ با توجه به همین بعد اسلام برای خانواده و نگاه اسلام و تغییراتی که بشر در زندگی خویش با هوش مصنوعی وربات شکل دادند نگارندگان را به این موضوع وا داشت که به واکاوی نکاح با ربات انسان نما درفقه امامیه بپردازند؛ به همین خاطر نگارندگان با توجه به اینکه این موضوع از آن دسته موضوعاتی می باشد که تا به حال در هیچ مجمع علمی مورد بحث قرار نگرفته است به این موضوع پرداختند تا این خلأ را پر نمایند.

نگارندگان در این پژوهش از روش کتابخانه بهره بردند که در این مقاله با توجه به منابعی که نگارندگان به بررسی آن پرداختند به این نتیجه رسیدند که نکاح با ربات به علت عدم حیات از سوی خداوند متعال و همچنین شروط نکاح که باید به صورت عام مجموعی باشد نه بدلی عقد نکاح با ربات انسان نما صحیح نمی باشد.

کلیدواژه

ربات، انسان، ربات انسان‌نما، ازدواج، نکاح

مقدمه

بی‌تردید پیشرفت‌های بشریت در عرصه‌های مختلف به‌خصوص در عرصه تکنولوژی با محوریت ربات و هوش مصنوعی را نمی‌توان نادیده گرفت باتوجه‌به پیشرفت‌هایی که حاصل گردیده است که این پیشرفت‌ها گاهی به عرصه خانواده هم مرتبط می‌باشد و خانواده را هم تحت تأثیر خود قرار می‌دهند را باید به ان توجه نماییم و این پیشرفت‌ها در مورد خانواده در اسلام و در حقوق موضوعه ایران دارای اهمیت بسزایی می‌باشد همچنین در نظام زندگی اجتماعی دارای جایگاه خاص و ویژه‌ای است ازاین‌رو باید دارای اهمیت بدانید عامل اصلی تشکیل خانواده و بنیان آن بی‌تردید ازدواج می‌باشد و باتوجه‌به پیشرفت تکنولوژی و این عامل مهم یکی از مواردی که تکنولوژی در عرصه آن ورود پیدا کرده است ازدواج با ربات می‌باشد که به همین خاطر نگارندگان به این نتیجه دست یافتند که در پژوهش حاضر به بررسی نکاح ربات انسان‌نما در فقه امامیه دست یافتند. پژوهش حاضر از روش اسنادی یا کتابخانه‌ای صورت‌گرفته است و نهایتاً در پژوهش به این نتیجه دست یافتند که نگاه با ربات به علت عدم حیات از سمت خداوند به همین علت نمی‌توان ازدواج با ربات را صحیح بدانیم درپژوهش حاضرنخست به پیشینه نویسی و سپس به تاریخچه و بعد از آن به مفهوم‌شناسی و سپس به بررسی ویژگی‌های در انسان و ربات میپردازیم.

تاریخچه

طبق بررسی های فراوانی که درباره ربات انسان نما و ازدواج با ربات انسان نما پرداختیم موردی را نیافتیم مواردی مشابه بوده است که از نوع عروسک جنسی میباشد؛ پس ناچارا نگارندگان به بررسی تاریخچه ربات انسان نما پرداختند و پیش بینی هایی که در این باره شده است را آوردیم.

در پی انجام موفقیت‌آمیز ارسال کدهای ژنتیکی از طریق ریزتراشه به سلول‌های پوست، دانشمندان اعلام کردند تا ۱۰۰ سال آینده امکان ظهور دورگه‌های انسان و روبات وجود داشته و ربات‌های دارای رحم مصنوعی وظایف بارداری را بر عهده خواهند گرفت. به گزارش ایسنا، «سینا پرس» نوشت: یکی از دانشمندان و پژوهشگران پیشرو در زمینه علوم روباتیک و هوش مصنوعی، پیش‌بینی کرد که انسان‌ها و روبات‌ها در قرن آینده با یکدیگر ازدواج کرده و شاهد حضور دورگه‌های انسان و روبات در جهان خواهیم بود. دکتر دیوید لوی[۱] از پژوهشگران مشهور حوزه هوش مصنوعی با بیان این موضوع اظهار کرد: «با پیشرفت‌های فعلی در زمینه علوم مختلفی همچون بیو نانوتکنولوژی[۲] ، سلول‌های بنیادی و ژنتیک روباتیک [۳] این موضوع دور از ذهن نبوده و کاملاً امکان‌پذیر است.» دکتر لوی در حال حاضر در حال انجام یک پروژه تحقیقاتی با گروهی از دانشمندان و محققان دانشگاه ایالتی اوهایو[۴] در ایالات متحده آمریکا است که طی آن موفق شدند؛ با بهره‌گیری از نانوتکنولوژی، کدهای ژنتیکی را از طریق یک ریزتراشه به سلول‌های پوست وارد کنند. در پی این عملیات موفقیت‌آمیز، دکتر دیوید لوی اعلام کرد: «باید اعتراف کنم که با انجام موفقیت‌آمیز این پروژه، به طور ناگهانی افق‌های جدیدی در زمینه امکان دست‌کاری کدهای ژنتیکی و تغییر سلول‌های پوست انسان به سلول‌های جنسی به وجود آمده است که در آینده علمی بشریت نقش مهمی ایفا خواهد کرد. به‌این‌ترتیب روبات‌ها با دارابودن رحم‌های مصنوعی به طور کامل و بدون اشکال قادر خواهند بود نقش بارداری را بر عهده گرفته و از نخستین مراحل ایجاد نطفه تا تولد، نقش مادر را بر عهده بگیرند.» به گفته این دانشمند مشهور، ما در آغاز دوره جدیدی هستیم که در آن دو رگه‌های انسان و روبات پا به عرصه حیات خواهند گذاشت. البته به باور دکتر لوی این موضوع هنوز باتوجه‌به سطح فناوری بشر ممکن نبوده و برای مشاهده این شرایط عجیب باید حدود ۱۰۰ سال منتظر ماند. تا سال ۱۹۷۹ دانشمندان اعتقاد داشتند تولیدمثل و تولد انسان تنها از طریق روابط طبیعی بین انسان‌ها امکان‌پذیر است ولی در این سال با استفاده از نخستین رحم مصنوعی، کودکی متولد شد که این فرضیات را تغییر داد و پس از آن، این علم با سرعت زیادی پیشرفت کرده و امروزه شاهد انجام لقاح مصنوعی در محیط آزمایشگاه و رشد جنین در فضای مخصوص و مشابه رحم مادر هستیم. به‌این‌ترتیب قطعاً با پیشرفت علوم در حوزه‌های مختلف و گسترش دانش IVF دانشمندان قادر هستند روش‌های جدید و جایگزین برای تولد انسان ارائه کنند که دورگه‌های انسان و روبات یکی از آنها محسوب می‌شوند. (۲۹، آذر، ۱۳۹۶، برگرفته شده از لینک: https://www.isna.ir/news/۹۶۰۹۲۹۱۶۵۲۲/)

پیشینه

نگارندگان با جست‌وجوهای فراوان در منابع داخلی وخارجی به کتاب یا پایان نامه یا پژوهشی دراین باره در منابع خارجی وداخلی به این موضوع نپرداختندو اینکه درهیچ مجمع علمی وکرسی علمی دراین باره بحثی نکردند.

۱. مفهوم‌شناسی

۱.۱. نکاح

در این بخش به بررسی مفهوم شناسی واژه نکاح وآنچه که مرادمان از واژه نکاح است می پردازیم.

ابن منظور در کتاب لسان العرب خویش برای لفظ نکاح چنین گفته است که: نَکَحَ فُلَانٌ امرأَة یَنْکِحُها نِکاحاً إِذا تَزوجها. ونَکَحَها یَنْکِحُها: بَاضَعَهَا أَیضاً، وَکَذَلِکَ دَحَمَها وخَجَأَها؛ وَقَالَ الأَعشی فِی نَکَحَ بِمَعْنَی تَزَوَّجَ: وَلَا تَقْرَبَنَّ جَارَةً، إِنَّ سِرَّها ... عَلَیْکَ حرامٌ، فانْکِحَنْ أَو تَأَبَّدا الأَزهری: وَقَوْلُهُ عَزَّ وَجَلَّ: الزَّانِی لَا یَنْکِحُ إِلَّا زانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَالزَّانِیَةُ لَا یَنْکِحُها إِلَّا زانٍ أَوْ مُشْرِکٌ؛ تأْویله لَا یَتَزَوَّجُ الزَّانِی إِلا زَانِیَةً، وَکَذَلِکَ الزَّانِیَةُ لَا یَتَزَوَّجُهَا إِلا زَانٍ؛ وَقَدْ قَالَ قومٌ: مَعْنَی النِّکَاحِ هَاهُنَا الْوَطْءُ، فَالْمَعْنَی عِنْدَهُمْ: الزَّانِی لَا یطأُ إِلا زَانِیَةً وَالزَّانِیَةُ لَا یطؤُها إِلا زَانٍ؛ قَالَ: وَهَذَا الْقَوْلُ یَبْعُدُ لأَنه لَا یُعْرَفُ شَیْءٌ مِنْ ذِکْرِ النِّکَاحِ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی إِلا عَلَی مَعْنَی التَّزْوِیجِ؛ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی: وَأَنْکِحُوا الْأَیامی مِنْکُمْ فَهَذَا تَزْوِیجٌ لَا شَکَّ فِیهِ؛ وَقَالَ تَعَالَی: یَا أَیُّهَا الیَذِینَ آمَنُوا إِذا نَکَحْتُمُ الْمُؤْمِناتِ؛ فَأَعْلَمَ أَن عَقْدَ التَّزْوِیجِ یُسَمَّی النِّکَاحَ، وأَکثر التَّفْسِیرِ أَن هَذِهِ الْآیَةَ نَزَلَتْ فِی قَوْمٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ فُقَرَاءَ بِالْمَدِینَةِ، وَکَانَ بِهَا بَغَایَا یَزْنِینَ ویأْخذن الأُجرة، فأَرادوا التزویج بهنَ وعَوْلَهنَّ، فأَنزل اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ تَحْرِیمَ ذَلِکَ. قَالَ الأَزهری: أَصل النِّکَاحِ فِی کَلَامِ الْعَرَبِ الْوَطْءُ، وَقِیلَ لِلتَّزَوُّجِ نِکَاحٌ لأَنه سَبَبٌ لِلْوَطْءِ الْمُبَاحِ. الْجَوْهَرِیُّ: النِّکَاحُ الْوَطْءُ وَقَدْ یَکُونُ العَقْدَ، تَقُولُ: نَکَحْتُها ونَکَحَتْ هِیَ أَی تزوَّجت؛ وَهِیَ نَاکِحٌ فِی بَنِی فُلَانٍ أَی ذَاتُ زَوْجٍ مِنْهُمْ. قَالَ ابْنُ سِیدَهْ: النِّکاحُ البُضْعُ، وَذَلِکَ فِی نَوْعِ الإِنسان خَاصَّةً، وَاسْتَعْمَلَهُ ثَعْلَبٌ فِی الذُّباب؛ نَکَحَها یَنکِحُها نَکْحاً ونِکاحاً، وَلَیْسَ فِی الْکَلَامِ فَعَلَ یَفْعِلُ [۱] مِمَّا لَامُ الْفِعْلِ مِنْهُ حَاءٌ إِلا یَنْکِحُ ویَنْطِحُ ویَمْنِحُ ویَنْضِحُ ویَنْبِحُ ویَرْجِحُ ویَأْنِحُ ویَأْزِحُ ویَمْلِحُ. وَرَجُلٌ نُکَحَةٌ ونَکَحٌ: کَثِیرُ النِّکَاحِ. قَالَ: وَقَدْ یَجْرِی النِّکَاحُ مَجْرَی التَّزْوِیجِ؛(ابن منظور،۱۴۱۴هـ ق: ج۲، ص۶۲۵)

جرجانی در کتاب تعریفات نیز این‌چنین آورده است که: النکاح: هو فی اللغة الضم والجمع، وفی الشرع: عقد یرد علی تملیک منفعة البضع قصدًا. وفی القید الأخیر احتراز عن البیع ونحوه؛ لأن المقصود فیه تملیک الرقبة، وملک المنفعة داخل فیه ضمنًا.(جرجانی ،۱۴۰۳هـ ق:ج۱،ص۲۶۴)

کتاب مغنی المحتاج إلی معرفة معانی ألفاظ المنهاج نکاح را چنین بیان کرده است که: هُوَ لُغَةً: الضَّمُّ وَالْجَمْعُ، وَمِنْهُ تَنَاکَحَتْ الْأَشْجَارُ إذَا تَمَایَلَتْ وَانْضَمَّ بَعْضُهَا إلَی بَعْضٍ.واینکه درتعریف شرعی نکاح چنین گفته است که: وَشَرْعًا عَقْدٌ یَتَضَمَّنُ إبَاحَةَ وَطْءٍ بِلَفْظِ إنْکَاحٍ أَوْ تَزْوِیجٍ أَوْ تَرْجَمَتِهِ(الخطیب الشربینی،۱۴۱۵هـ ق: ج ۴ ،ص۲۰۰)

کتاب المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر نیز دردرابطه با نکاح چنین امده است که: نَکَحَ الرَّجُلُ وَالْمَرْأَةُ أَیْضًا یَنْکِحُ مِنْ بَابِ ضَرَبَ نِکَاحًا.وَقَالَ ابْنُ فَارِسٍ وَغَیْرُهُ یُطْلَقُ عَلَی الْوَطْءِ وَقَالَ ابْنُ الْقُوطِیَّةِ أَیْضًا نَکَحْتُهَا إذَا وَطِئْتَهَا أَوْ تَزَوَّجْتَهَا وَیُقَالُ لِلْمَرْأَةِ حَلَلْتِ فَانْکِحِی بِهَمْزَةِ وَصْلٍ أَیْ فَتَزَوَّجِی وَامْرَأَةٌ نَاکِحٌ ذَاتُ زَوْجٍ وَاسْتَنْکَحَ بِمَعْنَی نَکَحَ وَیَتَعَدَّی بِالْهَمْزَةِ إلَی آخَرَ فَیُقَالُ أَنْکَحْتُ الرَّجُلَ الْمَرْأَةَ یُقَالُ مَأْخُوذٌ مِنْ نَکَحَهُ الدَّوَاءُ إذَا خَامَرَهُ وَغَلَبَهُ أَوْ مِنْ تَنَاکَحَتْ الْأَشْجَارُ إذَا انْضَمَّ بَعْضُهَا إلَی بَعْضٍ أَوْ مِنْ نَکَحَ الْمَطَرُ الْأَرْضَ إذَا اخْتَلَطَ بِثَرَاهَا وَعَلَی هَذَا فَیَکُونُ النِّکَاحُ مَجَازًا فِی الْعَقْدِ وَالْوَطْءِ جَمِیعًا لِأَنَّهُ مَأْخُوذٌ مِنْ غَیْرِهِ فَلَا یَسْتَقِیمُ الْقَوْلُ بِأَنَّهُ حَقِیقَةٌ لَا فِیهِمَا وَلَا فِی أَحَدِهِمَا وَیُؤَیِّدُهُ أَنَّهُ لَا یُفْهَمُ الْعَقْدُ إلَّا بِقَرِینَةٍ نَحْوُ نَکَحَ فِی بَنِی فُلَانٍ وَلَا یُفْهَمُ الْوَطْءُ إلَّا بِقَرِینَةٍ نَحْوُ نَکَحَ زَوْجَتَهُ وَذَلِکَ مِنْ عَلَامَاتِ الْمَجَازِ وَإِنْ قِیلَ غَیْرُ مَأْخُوذٍ مِنْ شَیْءٍ فَیَتَرَجَّحُ الِاشْتِرَاکُ لِأَنَّهُ لَا یُفْهَمُ وَاحِدٌ مِنْ قِسْمَیْهِ إلَّا بِقَرِینَةٍ.(الفیومی ، ابو عباس، ج۲ ،ص۶۲۴) دراسلام کوئیست نیزدرباره نکاح چنین نوشته اند که: واژه «نکاح» از ریشه «نکح» بوده و معنای آن در بیشتر موارد تزویج و عقد ازدواج است؛ یعنی زن گرفتن و تشکیل خانواده میباشد؛ البته این واژه به معنای هم‌بستری و جماع نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد.(۲۰،اردیبهشت،۱۳۹۸،«معنای اصلی واژه «نکاح» چیست؟»برگرفته شده از لینک: https://www.islamquest.net/fa/archive/fa۹۶۲۰۵)

پس به طور خلاصه می‌توان گفت که «نکاح» در لغت عرب به معنای ازدواج و آمیزش هر دو بکار رفته است و در قران کریم نیز به معنای ازدواج بکار رفته که در قصه ملاقات حضرت موسی و شعیب این‌گونه آمده است که حضرت شعیب در آیه ۲۷ سوره مبارکه قصص می‌فرماید: «انی ارید ان انکحک احدی ابنتی هاتین» یعنی من قصد دارم یکی از دو دخترم را به ازدواج تو در بیاورم، جهت اطلاع بیشتر به کتب لغت عرب از جمله لسان العرب مراجعه کنید. (۲۶،آذر،۱۳۹۱ «پرسمان دانشجویی - نکاح به چه معناست»،برگرفته شده از لینک: https://www.porseman.com/article/%D۹%۸۵%D۸%B۹%D۹%۸۶%D۸%A۷%D۹%۸A-%D۹%۸۶%D۹%۸۳%D۸%A۷%D۸%AD/۱۳۱۰۳۳)

۱.۲. ربات انسان‌نما

دراین بخش به تبیین واژه ربات انسان نما میپردازیم که اینگونه ربات ها چگونه هستند.

واژه ربات به‌تنهایی به موجودی میگویند: که ماشینی الکترونیکی پیچیده‌ای میباشد که بر اساس برنامه‌ای که به او می‌دهند میتواند برخی از کارهای سخت برای انسان یا حتی راحت را برای انسان یا ازآنچه که دستور می‌گیرد؛ را انجام بدهد و اینکه اراده خاصی از خود ندارد؛ بلکه به‌وسیله برنامه‌ای که از طریق انسان به ربات داده می‌شود؛ از آن برنامه مورداستفاده خودش قرار می‌دهد و اعمال تعریف شده از قبل را انجام می‌دهد و اینکه برخی از ربات‌ها این قدرت رادارند که به برخی از کارها به‌وسیله خود بپردازند یا از اینترنت استفاده کرده و به‌وسیله اینترنت وبا کمک زبان برنامه‌نویسی مرتبط با خود برخی از برنامه‌های خود یا تمامی برنامه خود را نوسازی کند یا اینکه به ساخت برخی از برنامه‌های جدید خود بپردازد یا اینکه به‌صورت کلی برنامه خود را تعویض کرده و برنامه دیگر را جایگزین چیز دیگری بکنند

ربات‌های انسان‌نما[۵]، به ربات‌هایی گفته می‌شود که از لحاظ خصوصیت‌های ظاهری بسیار به انسان‌ها شبیه هستند و این‌گونه ربات‌ها در محیط‌های انسانی و با ابزار ساخته شده توسط انسان، می‌توانند تعامل داشته باشند، برای مثال جسمی را بردارند یا در محیط کار، راه بروند و در حالت کلی، ربات‌های انسان‌نما از نظر ظاهری شبیه انسان و دارای سر و دو پا و دودست هستند و در برخی از موارد هم این‌گونه ربات‌ها علاوه بر موارد فوق دارای صورت، چشم و لب هم می‌باشند و گاهاً از آن‌قدر کیفیت بالایی در آن به کار برده‌اند که از دور یا حتی نزدیک با انسان بی‌تفاوت می‌باشد.

۱.۳. بالغ

بالغ در فرهنگ فارسی عمید به معنای رسنده، رسیده، کسی که به حد بلوغ رسیده می‌باشد (عمید، ۱۳۸۹هـ ش، ص۲۰۸)

بَلغ‏: بلوغ و بلاغ، یعنی رسیدن بانتهاء مقصد اعمّ از آنکه مکان باشد یا زمان یا امری معیّن و گاهی نزدیک شدن بمقصد مراد باشد هر چند بآخر آن نرسد (مفردات) در صحاح آمده: «بَلَغْتُ‏ المکانَ‏ بُلُوغاً وصلت الیه و کذلک اذا شارفت علیه ... و الْإِبْلَاغُ‏ الایصال و کذلک‏ التَّبْلِیغُ‏ و الاسم منه‏ الْبَلَاغُ‏ و الْبَلَاغُ ایضا الکِفَایَة».(قرشی بنایی، ج‌ ۱، ص۲۲۸)

لغت‌نامه دهخدا بالغ را به این صورت نیز آورده است که بالغ یعنی: رسا، کافی، بسنده، وافی، مشبع رسنده آمده (دهخدا،۱۹۹۸م، ج۳، ص۴۲۷۴)

در برخی لغت‌نامه‌ها به معنای به حد بلوغ رسیده و رسا هم آورده شده است و به معنای بزرگ‌سال هم ذکر گردیده است. در اصطلاح فقه یا تعریف فقها این‌چنین آمده است که:

عرف البلوغ فی الذکر والأنثی بأحد أمور ثلاثة: الأول نبات الشعر الخشن علی الغانة، ولا اعتبار بالزغب والشعر الضعیف، الثانی خروج المنی یقظة أو نوما بجماع أو احتلام أو غیرهما، الثالث السن، وهو فی الذکر إکمال خمس عشرة سنة، وفی الأنثی إکمال تسع سنین.(خمینی ،۱۳۹۰هـ ش:ج۲،ص۱۳)

کتاب منهاج الصالحین ابوالقاسم خویی آمده است که: بالغ شدن یا به‌عبارت‌دیگر بلوغ: یعلم بنبت الشعر الخشن علی العانة أو الاحتلام أو الحیض أو إکمال خمس عشرة سنة فی الذکر و تسع فی الأنثی(الخویی،ج۲،ص۱۷۹)

بالغ در کتاب کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم این چنین اورده اند که کتاب محمد علی التهانوی است : فی اللغة بمعنی رسنده، و قال الفقهاء الغلام یصیر بالغا بالاحتلام و الإحبال و الإنزال، و الجاریة تصیر بالغة بالاحتلام و الحیض و الحبل فإن لم یوجد شی‌ء فیهما، فحین یتم لهما خمس عشرة سنة، و به یفتی. و قیل غیر ذلک. و إن شئت التفصیل فارجع إلی جامع الرموز و نحوه.و قال الصوفیة الإنسان لا یصیر بالغا إلا إذا کمل فیه أربع صفات: الأقوال و الأفعال و المعارف و الأخلاق الحمیدة، فإنّ کمال البلوغ یکون بالسنّ وحده، و بلوغ الکمال یکون بأربعة خصال و یجی‌ء فی لفظ الحرّ. (التهانوی،ج۱،ص۳۰۸)

۱.۴. بلوغ

در این بخش به بررسی واژه بلوغ و در انتها به بلوغ در قانون مدنی میپردازیم.

در لغت‌نامه عمید بلوغ را به این صورت بیان کرده است: رسیدن به حد رشد، رسیدن و جوان شدن کودک می‌باشد. (عمید،۱۳۸۹:ص ۲۴۲)

بلوغ کلمه‌ای عربی می‌باشد در لغت به معنی رسیدن است و کسی که دوره صغر (کودکی) را پشت سر گذاشته و قوای جسمی و غریزه جنسی او رشد کافی کرده باشد و آمادگی برای برخی از قوا را داشته باشد را بالغ می‌گویند.

در قانون مدنی به پیروی از قول مشهور فقهای امامیه در تبصره یک ماده ۱۲۱۰ در خصوص سن بلوغ چنین در نظر گرفته است که: سن بلوغ در پسر ۱۵ سال تمام قمری و در دختر ۹ سال تمام قمری است. باتوجه‌به سنی که ذکر گردید برای بلوغ معاملاتی و نافذ بودن معاملات در نگاه قانون می‌باشد علاوه بر بلوغ می‌توان رسیدن به سن رشد را نیز باید در نظر بگیریم؛ گاهاً حکم رشد را از سوی مسئول قضایی صادر بشود و بر اساس اطلاعات انجام شده سن بلوغ برای دختران ۱۳ سال تمام شمسی و برای پسران ۱۵ سال تمام شمسی می‌باشد. (رک: ۱۰ اردیبهشت،۱۳۹۹، «مؤسسه حقوقی علی عبدی- اهلیت و اقسام آن در قانون مدنی»برگرفته شده از لینک: https://www.abdilawyer.com/%D۸%A۷%D۹%۸۷%D۹%۸۴%DB%۸C%D۸%AA-%D۹%۸۸-%D۸%A۷%D۹%۸۲%D۸%B۳%D۸%A۷%D۹%۸۵-%D۸%A۷%D۹%۸۶-%D۸%AF%D۸%B۱-%D۹%۸۲%D۸%A۷%D۹%۸۶%D۹%۸۸%D۹%۸۶-%D۹%۸۵%D۸%AF%D۹%۸۶%DB%۸C۳۰۹۴/)

۱.۵. عاقل

در لغت‌نامه دهخدا عاقل را به این صورت آورده است که: خردمند. دانا. هوشیار و زیرک می‌باشد. (دهخدا،۱۹۹۸م:ج ۱۰ ص۱۵۶۶۶)

عاقل صفت انسانی است که فرد دارای این توانایی است که در هنگام معامله، نفع و ضرر خود را تشخیص داده و معانی الفاظ را به طور کامل درک می‌کند و بی‌تردید می‌داند که آثار و تبعات امضایی که در ذیل قرارداد می‌نماید، که چیست و می‌داندکه برای او چه عواقب و... دارد؛ باتوجه ‌به جمله که درزبان علم بسیار مشهور است واین جمله عبارت است از تعرف الاشیاء باضدادها میتوان برای شناخت دقیق عاقل از مجنون نیز استفاده نماییم مجنون فردی است که عاقل نباشد چنین فردی را مجنون می‌نامندکه دارای صفت عاقله یا همان عقل را به واسطه این جنونی که بر او عارض شده است پوانده شده است و آنچه را که عاقل دارا میباشد مجنون آنرا دارا نمیباشد در یک تقسیم بندی جنون به ادواری و دائمی تقسیم می شود.جنون ادواری حالتی است؛ که فرد مدتی را در حالت جنون به سر ببرد و مجدداً سلامتی حاصل شود وفرد در جنون دائمی دارای حالتی است که فرد مستمراً در حالت جنون قرار دارد و در نتیجه معاملات وی تماماً باطل می باشد. (رک : ۱۰ اردیبهشت،۱۳۹۹،«موسسه حقوقی علی عبدی- اهلیت و اقسام آن در قانون مدنی»برگرفته شده از لینک: https://www.abdilawyer.com/%D۸%A۷%D۹%۸۷%D۹%۸۴%DB%۸C%D۸%AA-%D۹%۸۸-%D۸%A۷%D۹%۸۲%D۸%B۳%D۸%A۷%D۹%۸۵-%D۸%A۷%D۹%۸۶-%D۸%AF%D۸%B۱-%D۹%۸۲%D۸%A۷%D۹%۸۶%D۹%۸۸%D۹%۸۶-%D۹%۸۵%D۸%AF%D۹%۸۶%DB%۸C۳۰۹۴/)

۱.۶. ذی روح یا جان

(رَوَحَ) الرَّاءُ وَالْوَاوُ وَالْحَاءُ أَصْلٌ کَبِیرٌ مُطَّرِدٌ، یَدُلُّ عَلَی سَعَةٍ وَفُسْحَةٍ وَاطِّرَادٍ. وَأَصْلُ [ذَلِکَ] کُلِّهِ الرِّیحُ. وَأَصْلُ الْیَاءِ فِی الرِّیحِ الْوَاوُ، وَإِنَّمَا قُلِبَتْ یَاءً لِکَسْرَةِ مَا قَبْلَهَا. فَالرُّوحُ رُوحُ الْإِنْسَانِ، وَإِنَّمَا هُوَ مُشْتَقٌّ مِنَ الرِّیحِ، وَکَذَلِکَ الْبَابُ کُلُّهُ. وَالرَّوْحُ: نَسِیمُ الرِّیحِ. وَیُقَالُ أَرَاحَ الْإِنْسَانُ، إِذَا تَنَفَّسَ. وَهُوَ فِی شِعْرِ امْرِئِ الْقَیْسِ. وَیُقَالُ أَرْوَحَ الْمَاءُ وَغَیْرُهُ: تَغَیَّرَتْ رَائِحَتُهُ.(ابن فارس۱۹۷۹م: ج۲، ص۴۵۴)

روح انسانی امر لطیفی است که مستند عالمیت و مدرکیت انسان و راکب و متعلق به روح حیوانی است و نازل از عالم امر است و حقیقت و کنه آن معلوم نیست، گاه از ترکیب «روح انسانی» نفس ناطقه را اراده کنند و گویند امری است نازل از عالم امر الهی و به لحاظ‍‌ مدرکیت عقل می‌نامند.(دهخدا۱۹۹۸م: ج۱،ص۱۵۰۷)

ذی روح ، صاحب جان.(دهخدا،۱۹۹۸م:ج۱،ص۱۴۲۱)

۱.۷. حی

در لغت نامه دهخدا این چنین آورده است که: به معنای زنده ودر مقابل میت آمده است(دهخدا،۱۹۹۸م:ج۶،ص۹۲۴۲)

لغت نامه عمید نیز این چنین آمده است که : به معنای زنده ونقیض میت میباشد.(عمید ،۱۳۸۹هـ ش،ص۴۶۵)

۱.۸. برنامه نویسی

برنامه‌سازی رایانه‌ای[۶] همان فرایند طراحی و ساخت یک برنامه رایانه‌ای اجراپذیر برای به‌دست‌آوردن یک نتیجه رایانشی خاص، یا انجام یک عمل خاص میباشد که به وسیله این برنامه ریزی بتوان با ان یک عملی را انجام بدهیم واین عمل میتواند به اسانی باشد که برای ما که برای آن را نظر گرفتیم یا اینکه یک عملی که برای برنامه نویس یک مسئله ساده میباشد.

برنامه نویسی را نیز این چنین هم میتوان دراصطلاح درنظر گرفت: راه اندازی یک کامپیوتر یا رایانه یا ربات و... به کمک کد های مخصوصی که یک انسان مینویسد؛ یا اینکه منشا آن کدها یک انسان میباشد برخی هم به این صورت نیز دراصطلاح بیان کرده اند: برنامه نویسی یعنی بکارگیری حیات الکترونیکی برای آسان تر شدن زندگی خود یا دیگر افراد جامعه که باعث پیشرفت ورفع نقائص افراد جامعه میباشد و بتوان به وسیله این برنامه نویسی ها وکدها زندگی را به آسان ترین شکل ممکن تبدیل کرد

برنامه نویسی را نیز میتوان اینگونه تعریف کنیم که : برنامه نویسی عبارت است از نوشتن دستوراتی که یک سیستم مثل کامپیوتر آن‌ها را متوجه میشود و دستورات ما را یکی پس از دیگری اجرا می کند.

برنامه‌نویسی یک روش حل مسئله به کمک کامپیوتر میباشد که به وسیله کامپیوتر مسائل سخت یا آسان را حل میکنیم تا زندگی را برای خودمان آسان تر بکنیم و منظور از مسائل درتعریف اخیر بسیار گسترده میباشد؛ از مسائل و مشکلات انسانی تا.... را میتوان درنظر گرفت.

برنامه‌نویسی یعنی نوشتن دستوراتی منطقی و پشت‌سر هم برای ماشین‌ها ولی اگر تعریف قبلی را با این تعریف درهم آمیزیم به نظر نگارندگان بسیار پر مفهوم تر میگردد تعریف جامع تری نیز وجود دارد که این چنین هم است : برنامه نویسی در واقع راهی برای دستور دادن به کامپیوتر در مورد کاری که باید انجام دهد، می‌باشد تا ان کاررا به میل وعلاقه خودمان انجام بدهد. این دستورالعمل‌ها به عنوان کد شناخته می‌شوند و برنامه نویسان کامپیوتر برای حل مشکلات یا انجام یک وظیفه، کد می‌نویسند؛ تا مشکلات را حل کنند که این مشکل یا مشکلات چه میخواهند اسان باشد وچه میخواهد سخت باشد درهر صورت کامپیوتر به حل آن بپردازد، کامپیوتر گاهی بخشی از یک ربات است گاهی بخشی از یک کیس وگاهی هم..... میتواند باشد ودرجمع بندی وتعریف جامعی که نگارندگان بخواهند؛ ارائه بدهند این است که برنامه نویسی فرایندی نظام یافته وسازمان یافته است که صددرصد آنرا انسان خلق میکند؛ یا اینکه منشا این برنامه انسان میباشد که برای حل برخی از مسائل ریز یا درشت مورد استفاده قرار میگیرد وخالق اصلی آن انسان می باشد.

۱.۹. وکالت

وکالت در فقه و حقوق ایران عبارت از عقد جایزی است، که به موجب آن یکی از طرفین، طرف دیگر را برای انجام امری نایب (جانشین) خود قرار می‌دهد. وکالت دهنده را مُوَکِّل، و وکالت گیرنده را وکیل می‌نامند. وکالت در لغت به معنای واگذار کردن، اعتماد و تکیه کردن است.( لویس معلوف،۱۳۶۲هـ ش، ص ۹۱۶)

وکالت در لغت نامه دهخدا به این صورت تعریف شده است آنکه بر وی کارگذارند؛ آنکه کاری را به او واگذارکنند.(دهخدا،۱۹۹۸م:ج۱۵،ص۲۳۲۳۴)

وکالت را اینگونه نیز یاد کرده اند اجازه دادن به دیگری برای تصرف درمالش وبه کسی که تصرف میکند را وکیل میگویند وکارش را وکالت مینماید،یا به عبارت دیگراجازه تصرف دیگری دراموال خودش به غیر برای تصرفات حلالش هم میگویند

درقانون مدنی ماده ۶۵۶ نیز آمده است: عقدی که به موجب آن یکی از طرفین طرف دیگر را برای انجام امری نایب خود مینماید. ( قانون مدنی ماده ۶۵۶ ) در وکالت تفویض وجود ندارد بلکه آن کسی که نایب شد درکنار آن کسی که اورا نایب قرار داد دست به انجام آنچه که به او اجازه داده شد میپردازد؛ عقد وکالت به ایجاب و قبول محتاج است ولی قبول لازم نیست لفظی باشد بلکه فعل کاشف از آن نیزکفایت میکند.

درنتیجه، اگربخواهیم به جمع بندی کلی درمورد تعریف وکالت بپردازیم نگارندگان این تعریف را مورد انتخاب وگزینش خود قرار دادند به عقد جایزی میگویند که موکل فردی است که دارای شرایط وکیل شدن می باشد را انتخاب میکند وباتوجه به محدوده اجازه موکل به انجام کارهای مشروع ازسمت موکل میپردازد.

پس از بررسی واژگان کلیدی پژوهش به بررسی ادامه پژوهش که در رابطه با انسان وربات است میپردازیم.

۲. انسان

۲.۱. زنده بودن متعاقدین

نکاح یکی از عقود میباشد که نیازمند لفظ ایجاب وقبول میباشد پس درنکاح نیاز به لفظ ایجاب وقبول از دوطرف داریم؛ ناچاریم که هردو طرف در نکاح حی(زنده وذی روح) باشند اگر بدون اینکه افراد حی(زنده وذی روح) باشند عقد را نمی توان از سمت فرد مقابل جاری نمائیم؛ حتی اگر فرد دیگری از سمت میت وکالت هم داشته باشد درصورت میت بودن یا به عبارت ساده تر زنده نبودن فرد وکالت فرد مقابل باتوجه به ماده۶۷۸ قانون مدنی که بیان کرده است قانون گزاربه تعبیت ازفقه امامیه به سه دلیل از بین می رود:

۱. به وسیله عزل موکل؛ یعنی موکل با اراده خودش وکیل را عزل کند.

۲. به استعفای وکیل؛ همانطور که از عنوان این بند مشخص است وکیل از ادامه وکالت برای موکل خویش استعفا دهد.

۳. به موت یا به جنون وکیل یا موکل؛

بر اساس این بند، یکی از مواردی که باعث از بین رفتن وکالت نامه می شود،جنون یا فوت یکی از طرفین ( وکیل یا موکل ) می باشد؛که براساس این بند، از آنجایی که فوت هر یک از طرفین باعث باطل شدن وکالت بین طرفین می شود، پس وکالت تام الاختیار پس از مرگ هم کاربرد ندارد و باعث باطل شدن وکالت نامه می شود.

شاید این روز ها با وکالتنامه هایی روبرو شویم که در آن عبارت وکالت تام الاختیار پس از مرگ در آن تصریح شده است، ولی باید بدانیم که چنین وکالت نامه هایی از اعتبار قانونی برخوردار نیستند و در دادگاه به آنها نمی شود استناد نمود. باتوجه به قانون حتی وکالت تام الاختیار هم از بین میرود چه برسد به وکالت عادی که دررابطه اش با وکالت تام الاختیار عام وخاص میباشد وزیر مجموعه وکالت تام الاختیار میباشد.

عزل وکیل از این طرق میباشد:

۱) عزل موکل که وکیل را از وکالت عزل کند.

۲) موت یا جنون وکیل یا موکل.

علاوه بر این موارد، سفیه شدن وکیل و موکل و پایان یافتن موضوع وکالت را باید از موارد انقضای وکالت دانست.

این موارد که علت برای عزل وکیل می باشند درفقه به طور مستقیم موت را درنظر گرفته است وباتوجه به مفهوم مخالف قرار دادن موت میتوان به این دست یافت.

زنده بودن دوطرف عقد یا متعاقدین شرط میباشد پس به همین خاطر دوطرف عقد باید یا خودشان لفظ ایجاب وقبول را به خاطر عقد بودن بگویند (زیرا عقد دوطرفه است) یا کسی که نائب از یکی دوطرف عقد بگردد یا نائب از هردو بگردد.

پس باتوجه به اینکه باید متعاقدین زنده باشند تا الفاظ را بگویند یا اینکه وکیل بگیرند ودرصورت وکیل گرفتن هم باید زنده باشند پس به همین خاطر باید در هر عقدی متعاقدین زنده باشند.

۲.۲. روح درانسان

روح در انسان یکی از مواردی میباشد که درانسان موجود میباشد درآیات متعددی به وجود روح در انسان ها اشاره شده است.

الف. اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَی عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَی إِلَی أَجَلٍ مُسَمًّی إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ(زمر،۴۲)

ترجمه آیه به این صورت میباشد: خداست آن که وقت مرگ ارواح خلق را می‌گیرد و آن کس را که هنوز مرگش فرا نرسیده نیز در حال خواب روحش را قبض می‌کند، سپس آن را که حکم به مرگش کرده جانش را نگاه می‌دارد و آن را که نکرده (به بدنش) می‌فرستد تا وقت معیّن (مرگ). در این کار نیز ادله‌ای (از قدرت الهی) برای متفکران پدیدار است.

ب. قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلَی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ (سجده ،۱۱)

ترجمه آن به این صورت است که: بگو: فرشته مرگ که مأمور قبض روح شماست جان شما را خواهد گرفت و پس از مرگ به سوی خدای خود بازگردانیده می‌شوید.

ج. وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَیُرْسِلُ عَلَیْکُمْ حَفَظَةً حَتَّی إِذَا جَاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا یُفَرِّطُونَ (انعام،۶۱)

ترجمه

و اوست خدایی که قهر و اقتدارش مافوق بندگان است و فرشتگانی را به نگهبانی بر شما می‌فرستد، تا آن گاه که هنگام مرگ یکی از شما فرا رسد رسولان ما او را می‌میرانند و در قبض روح شما هیچ کوتاهی نخواهند کرد.

د. فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ (حجر،۲۹)

ترجمه پس چون آن (عنصر) را معتدل بیارایم و در آن از روح خویش بدمم همه (از جهت حرمت و عظمت آن روح الهی) بر او سجده کنید؛

م. وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا(اسراء،۸۵)

ترجمه

و تو را از حقیقت روح می‌پرسند، جواب ده که روح از (عالم) امر خداست (و بی‌واسطه جسمانیات به امر الهی به بدنها تعلق می‌گیرد) و (شما پی به حقیقت آن نمی‌برید زیرا) آنچه از علم به شما دادند بسیار اندک است.

باتوجه به آیات متعددی که بیان شد به این موضوع اشاره دارند که در تمامی انسان ها روح وجود دارد که ایجاد کننده یا به عبارت دیگر حلول روح در کالبد انسانها به وسیله خداوند میباشد نه به وسیله انسان همچنین با جست وجو فراوان در منابع علمی نگارندگان به این موضوع برنخوردند که کسی وجود روح را در انسان نفی نماید.

۲.۳. عاقل بودن درنکاح

مواردی که در عقد نکاح شرط میباشد؛ عاقل بودن در عقدنکاح میباشد؛ عاقل بودن درعقد نکاح یکی از ارکانی است که درصورت دارا نبودن این شرط فرد امکان ازدواج را ندارد؛ ولی گاهی هم استثناء میشود که این استثناء درصورتی ممکن است؛ که بنا به نظر پزشک ، ازدواج مجنون برای او لازم باشد . در این صورت ولی مجنون می تواند برای او عقد نکاح را منعقد نماید.

درقانون مدنی به تبعیت ازفقه امامیه نیز درماده ۸۸ قانون امورحسبی این چنین آمده است که: در صورتی که پزشک ازدواج مجنون را لازم بداند ، قیم با اجازه دادستان می تواند برای مجنون ازدواج کند . علاوه بر قیم مجنون ، ولی قهری و وصی نیز از طرف وی می توانند برای شخص مجنون عقد نکاح ببندند، زیرا آنها راهم به نوعی قیم به حساب می اورند واینکه براساس مصلحت باشد کارشان امری نافذ وصحیح میباشد. همچنین حکمی که گفته شد، مخصوص نکاح مجنون دائمی است؛ یعنی شخصی که همواره در حالت جنون به سر می برد. پس باتوجه به اینکه قانون جمهوری اسلامی به تبعیت ازفقه امامیه میباشد؛ پسذمنافی با فقه نیست واینکه مجنون هم می تواند ازدواج نماید وعلت این است؛ که مجنون هم دارای ملکه شعور یا به عبارت دیگر عاقله میباشد؛ که براساس اتقاقی یا حادثه ای آنرا از دست داده است حال با توجه به اینکه عاقل بودن درنکاح مورد اطمینان وقبول میباشد پس باید در نکاح طبق انچه که فقهاء شرط کرده اند؛ متعاقدین باید عاقل باشند در غیر این صورت باید پدر یاجد پدری درصورت نیاز در هنگام مصلحت افراد را به عقد دیگری در بیاورند.

ایت الله سیستانی در مسئله ۲۳۹۴ذکر کردند؛ که : پدر و جدّ پدری می‌توانند، برای فرزند پسر، یا دختر نابالغ، یا دیوانه خود که با حال دیوانگی بالغ شده است؛ را به ازدواج دیگری درآورند، و بعد از آنکه طفل بالغ شد، یا دیوانه عاقل گردید، اگر ازدواجی که برای او کرده‌اند مفسده‌ای داشته، می‌تواند آن را امضا، یا رد نماید، و اگر مفسده‌ای نداشته، چنانچه پسر یا دختر نابالغ عقد ازدواج خود را به هم بزنند ـ بنا بر احتیاط واجب ـ یا باید طلاق دهند، یا عقد را دوباره بخوانند.(توضیح المسائل سیستانی ،مساله۲۳۹۴)

امام (ره) در مسئله۲۳۷۵ نیز این چنین ذکر کردند که : پدر و جد پدری می‏توانند برای فرزند نابالغ یا دیوانه خود که به حال دیوانگی بالغ شده است ازدواج کنند و بعد از آن که طفل بالغ شد یا دیوانه عاقل گردید، اگر ازدواجی که برای او کرده‏اند مفسده‏ای نداشته، نمی‏تواند آن را به‏هم بزند و اگر مفسده‏ای داشته، می‏تواند آن را به هم بزند.( توضیح المسایل امام، مسئله۲۳۷۵) پس اگر بخواهیم دراین مورد به جمع بندی خاصی برسیم به این نتیجه میرسیم که فردی که دارای جنون میباشد یا فردی که عاقل میباشد درهردو ملکه عقل وشعورموجود میباشد حال دریکی براساس اتفاقاتی آسیب دیده واز بین رفته است ولی درفرد دیگری آسیب ندیده واز بین نرفته است.

۲.۴. بلوغ درانسان

بلوغ درمتعاقدین یکی از شرایط متعاقدین است افراد درهنگام ازدواج به عقیده تمامی فقهاء باید به بلوغ برسند وحداقل بلوغ درافراد بلوغ شرعی میباشد پس لاجرم ناچاریم که فردی که میخواهد ازدواج کند را دارای بلوغ بدانیم ودر غیر این صورت فردی که دارای حداقلیات که بلوغ شرعی می باشد رادارا نباشد را نمیتوان برای او عقدی صورت بدهیم پس به این نتیجه میرسیم که فرد بدون بلوغ شرعی از ازدواج با فرد دیگر یا به عبارتی جنس مخالف را جایز ندانیم وبه بلوغ شرعی رسیدن طبق آیه وَابْتَلُوا الْیَتَامَی حَتَّی إِذَا بَلَغُوا النِّکَاحَ (نساء ،۶) برای افراد درعقد نکاح لازم میباشد دیگر فقهاء هم شرط بلوغ متعاقدین را درعقد نکاح درنظر گرفتند باتوجه به سن بلوغ درحال حاضر و قانونی که درقانون فوق مشتمل بر ماده واحده در جلسه علنی روز یکشنبه مورخ بیست و هفتم‌آذر ماه یکهزار و سیصد و هفتاد و نه مجلس شورای اسلامی تصویب و در تاریخ۱۳۸۱.۴.۱ با اصلاحاتی درعنوان و متن به تصویب مجمع تشخیص مصلحت نظام‌رسیده است؛ متن قانون ۱۰۴۱ به این صورت است

ماده ۱۰۴۱. عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به سن ۱۳ سال تمام شمسی و پسر قبل از رسیدن به سن ۱۵ سال تمام شمسی منوط است؛ به اذن ولی به‌شرط رعایت مصلحت با تشخیص دادگاه صالح که باتوجه‌به سن بلوغ و سنی که در قانون در نظر گرفته شده است؛ متوجه می‌شویم که این سنی که در نظر گرفته شده است؛ در قانون هم به تبعیت از فقه امامیه ذکر گردیده است که باتوجه‌به این قانون و ادله ذکرشده به این می‌رسیم که فرد باید دارای حداقل بلوغ که بلوغ شرعی است را در نظر بگیریم که برای متعاقدین عقد نکاح را جاری بسازیم.

۳.ربات

پس از بررسی انچه که درنکاح به عنوان شرط جاری ساختن عقد نکاح بود به بررسی این شروط در ربات انسان نما می پردازیم که آیا در ربات انسان نما مانند انسان دارای این شرایط یاد شده میباشند یا خیر دارای این شرایطی که بیان گردید نمی باشند.

۳.۱. زنده‌بودن

زنده بودن متعاقدین چه درعقد نکاح چه درسایر عقود شرط میباشد که دوطرف عقد باید زنده باشند تا عقد پابرجا بماند به همین خاطر باید در نکاح با ربات هر دو طرف زنده باشند و درصورتی‌که یک طرف عقد زنده نباشد؛ دیگر عقدی وجود ندارد و عقد جاری نمی‌گردد به همین ترتیب انشا الفاظ نکاح هم دیگر دارای اثر نمی‌باشد و نمی‌توان ای الفاظ را دارای اثر بدانیم یا به‌عبارت‌دیگر اصلاً ترتیب اثر بدهیم.

انسان زنده دارای ویژگی هایی میباشد که به این ترتیب است

نظم و ترتیب

هومئوستازی[۷]

تکوین

فرایند جذب و استفاده از انرژی

پاسخ به محیط

سازش با محیط

در کنار این موارد می‌توان مواردی مثل نیاز به آب‌وهوا و...را در نظر بگیریم برخی از این موارد در ربات وجود ندارد و نمی‌توان آن را در ربات در نظر گرفت شاید برخی از چیزها را شبیه به انسان شبیه‌سازی کنند ولی هیچ رباتی نمیتواند برخی از ویژگی‌های اصلی که انسان آن را دارا می‌باشد را شبیه سازی ربات به انسان در نظر بگیریم که برای نمایان شدن بیشتر این موارد وقتی به زیست شناسی مراجعه مینماییم درک میکنیم که انچه درانسانها وجود دارد درربات ها وجود ندارد.

۳.۲. روح در ربات

از مسائلی که در ربات وجود ندارد و به همین خاطر ربات را جزو مواردی به‌حساب نمی‌آوریم که شبیه انسان است و از جمله مسائل حائز اهمیت می‌باشد این است که ربات دارای روح نمی‌باشد به‌خاطر اینکه روحی در ربات وجود ندارد مانند بقیه انسان ها یا حیوانات توسط خداوند آفریده نشده است که دارای روح باشد همچنین کسی که ادعا کند روح می‌دهد و می‌تواند فردی زنده را خلق کند که این ادعا راهم اگر کسی بکندکه روح میدهد از بیخ ‌و بن کذب محض می‌باشد زیرا فقط خداوند به انسان و دیگر جانداران روح می‌دهد پس ربات را دارای روح نمی‌دانیم همچنین نمی‌توان گفت که ربات دارای روح میباشد پس کسی که روح ندارد چیزی به نام زنده‌بودن (حی ، ذی روح ) برای او بی‌معنی وبدون مفهوم می‌گردد پس به همین خطر نظر نگارندگان درمورد ربات این باشد که میت می‌باشد نه اینکه زنده و حی باشد همین امر باعث می‌گردد که ربات را باید در نگاه میت در نظر بگیریم.

۳.۳. عاقل بودن در ربات

باتوجه به اینکه در بحث ازدواج یکی از مواردی که مورد توافق همه می‌باشد؛ شرط در هر دو طرف عقد یا متعاقدین می‌باشد بحث عاقل بودن است که متعاقدین باید عاقل باشند در غیر این صورت اگر عاقل نباشند باعث می‌گردد که به‌جای متعاقدین ولی وکالت را برعهده بگیرد و عقد نماید

باتوجه به اینکه ربات را دربخش پیشین دارای حیات ندانستیم پس عاق بودن راهم نمیتوانیم برای ربات درنظر بگیریم زیرا فردی که زنده نیست پس چگونه میتواند عاقل باشد.

۳.۴. بلوغ در ربات

باتوجه‌به ملاک‌هایی که در بلوغ داریم باید آنچه که در انسان و در ربات می‌باشد در بحث بلوغ یکسان باشد ولی این میان مشکلی وجود دارد به این صورت می‌باشد که فردی که می‌خواهد به بلوغ برسد باید حی وذی الروح باشد یا به‌عبارتی‌دیگر دارای حیات باشد که در ربات این‌چنین چیزی وجود ندارد وبا مراجعه به بخش‌های قبل به این موضوع آگاهی پیدا می‌کنیم که ربات زنده نیست؛ پس ربات را نمی‌توان، به‌خاطر عدم ذی الروح بودن وعدم حیات بلوغی را درربات تصور نماییم.

نتیجه

پس از بررسی هایی که در پژوهش صورت گرفت میتوان اینگونه نتیجه گرفت که شروط ازدواج باید عام مجموعی باشند یعنی اینکه باید همه را باهم دارا باشندتابتوان عقد نکاح را جاری بنماییم مگر در مورد خاصی که این مورد خاص شامل ربات انسان نما نمیشود همچنین باتوجه به زنده نبودن ربات یا به عبارت دیگر عدم حیات از سمت ربات نمیتوانیم دیگر شروط را درربات جاری بدانیم پس ناچاریم که ربات را دارای عدم حیات از سمت خداوند بدانیم باتوجه به اینکه ربات دارای عدم حیات از سمت خداوند میباشد و هیچ فردی هم این ادعا را ندارد که بتواند درکالبد کسی جز خداوند روح را حلول بدهد به همین خاطر دیگر شروط نکاح را نیز نمیتوان انها را داخل در ربات دانست و باتوجه به آنچه که بیان شد و ادله عدم حیات ربات انسان نما نمیتوانیم ربات را دارای حیات بدانیم به همین ترتیب عقد با ربات را صحیح درنظر بگیریم.

منابع

۱. قرآن

۲. محمد بن مکرم بن علی، أبو الفضل، جمال الدین ابن منظور الأنصاری الرویفعی الإفریقی، لسان العرب، دار صادر – بیروت، الثالثة - ۱۴۱۴ هـ ق

۳. علی بن محمد بن علی الزین الشریف الجرجانی، التعریفات، دار الکتب العلمیة، بیروت – لبنان، ۱۴۰۳هـ -۱۹۸۳م

۴. شمس‌الدین، محمد بن أحمد الخطیب الشربینی الشافعی، مغنی المحتاج إلی معرفة معانی ألفاظ المنهاج، دار الکتب العلمیة، الأولی، ۱۴۱۵هـ - ۱۹۹۴م،

۵. أحمد بن محمد بن علی الفیومی ثم الحموی، أبو العباس، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، المکتبة العلمیة – بیروت

۶. خمینی، روح الله‌، تحریر الوسیلة( دو جلدی)، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی( ره)، تهران‌

۷. ابوالقاسم الموسوی الخوئی، منهاج الصالحین، مؤسسة الخوئی الإسلامیة، بی تا، بی جا

۸. محمد علی التهانوی‌، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم‌، مکتبة لبنان ناشرون‌، بی تا ، بی جا

۹. أحمد بن فارس بن زکریاء القزوینی الرازی، أبو الحسین، معجم مقاییس اللغة، دار الفکر، بی جا ، ۱۳۹۹هـ - ۱۹۷۹م

۱۰. دهخدا، علی اکبر،لغت نامه دهخدا، بی تا ، بی جا ، بی نا

۱۱. موسوعة مصطلحات الفلسفة عند العرب نور

۱۲. محمدباقر محقق،‌ نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص ۱۸۲.

۱۳. تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران، انتشارات میقات، ۱۳۶۳ ش، چاپ اول

۱۴. عمید،حسن، فرهنگ فارسی جیبی، راه رشد، ۱۳۸۹

۱۵. المنجد، لویس معلوف؛ انتشارات اسماعیلیان تهران، چاپ اول، ۱۳۶۲

۱۶. حسینی سیستانی، علی، توضیح المسایل سیستانی، بی نا، بی تا، بی جا

۱۷. https://abadis.ir/fatofa/%D۸%B۹%D۸%A۷%D۹%۸۲%D۹%۸۴/

۱۸. https://www.islamquest.net/fa/archive/fa۹۶۲۰۵#

۱۹. https://abadis.ir/fatofa/%D۸%A۸%D۸%A۷%D۹%۸۴%D۸%BA

۲۰. https://abadis.ir/fatofa/%D۸%AD%DB%۸C/

۲۱. https://abadis.ir/fatofa/%D۹%۸۸%DA%A۹%D۸%A۷%D۹%۸۴%D۸%AA/

۲۲. https://www.abdilawyer.com/%D۸%A۷%D۹%۸۷%D۹%۸۴%DB%۸C%D۸%AA-%D۹%۸۸-%D۸%A۷%D۹%۸۲%D۸%B۳%D۸%A۷%D۹%۸۵-%D۸%A۷%D۹%۸۶-%D۸%AF%D۸%B۱-%D۹%۸۲%D۸%A۷%D۹%۸۶%D۹%۸۸%D۹%۸۶-%D۹%۸۵%D۸%AF%D۹%۸۶%DB%۸C۳۰۹۴/

The family is the most important principle and foundation of any society. Now, considering the importance of the family, which was taken into consideration, and consequently, the importance of the family, Islam made marriage a priority. It has been considered by various religions, including Islam and, consequently, Shiite jurisprudence; Due to this dimension of Islam for the family and the view of Islam and the changes that human beings formed in their lives with artificial intelligence and robots, forced the writers to investigate marriage with a humanoid robot in Imami jurisprudence. These are issues that have never been discussed by any member of society. In this study, the authors used the method of library or documents, which according to the sources that the authors examined, concluded that marriage with a robot due to lack of life by God Almighty, as well as the conditions of marriage, which should be general. It is not correct to imitate marriage with a humanoid robot.

پی نوشت ها:


[۱] David Levy

[۲] bio nanotechnology

[۳] robot genetics

[۴] Ohio State University

[۵] به انگلیسی: Humanoid robot

[۶] computer programming

[۷] هم‌ایستایی یا هومئوستازی، توسط فیزیولوژیست‌ها به معنای حفظ شرایط پایدار و ثابت در محیط داخلی به کار برده می‌شود، ویژگی یک سامانه است که محیط داخلی خود را تنظیم می‌کند و تمایل به حفظ وضعیت ثابت و پایدار دارد، از جمله حفظ ویژگی‌هایی مانند دما است. این حفظ پایداری می‌تواند در یک سیستم باز یا بسته باشد. اصولاً همه اعضای بدن اعمالی انجام می‌دهند که به حفظ این شرایط ثابت کمک می‌کند. برای مثال، ریه‌ها اکسیژن مایع خارج سلولی را تأمین می‌کنند تا جایگزین اکسیژن مصرف شده توسط سلول‌ها شود، کلیه‌ها غلظت یون‌ها را ثابت نگاه می‌دارند و سیستم گوارش، مواد غذایی را تأمین می‌کند.(ویکی پدیا _هم‌ایستایی)

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha