به گزارش خبرگزاری حوزه از تهران، زینب سلیمانی، دختر سپهبد شهید قاسم سلیمانی در روایت خاطراتی از پدرش گفت: تلفن خانه زنگ خورد. بابا بود با صدای خسته. پرسیدم افطار کردید؟ گفتند بچهها برایم در قرارگاه افطار آماده کردند اما نرفتم و در خط ماندم و با رزمندهها سفره انداختیم و نان پنیر مختصری خوردیم. گفتم چرا قرارگاه نرفتید؟ گفتند «میترسم در غیبتم مظلومی با زبان روزه، اسیر و یا شهید شود».
انتهای پیام/
نظر شما