چهارشنبه ۷ آذر ۱۴۰۳ |۲۵ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 27, 2024
کد خبر: 1021469
۷ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۰۲:۳۰
شب قدر

حوزه/ شاعر معاصر و آیینی یزد، مثنوی توحیدی با ۴۰ بیت را به پیشگاه خداوند تبارک و تعالی تقدیم کرده است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه در یزد، سید فضل الله طباطبایی ندوشن«امید» به مناسبت ماه مبارک رمضان و ماه خدا، یک قطعه شعر توحیدی را به پیشگاه خداوندی که از رگ گردن به بندگانش نزدیکتر استف تقدیم کرد.


(مکان دارد به دلهای شکسته)

به نام نامی معبود هستی
یگانه مقصد و مقصود هستی

خداوندی که «ستّار العیوب» است
«علیم»و «حیّ» و «غفّارالذنوب» است

حیاتش را نیازی بر نفس نیست
خدایی کردنش مدیون کس نیست

به خوبی خشت هستی کرده چینش
«مِنَ الماء» آفریده آفرینش

«الهِ» لاشریک و بی مثال است
سریرش عاری از رنگ زوال است

همیشه رنگ بی رنگی ست رنگش
صبوری ریشه دارد در درنگش

اگر هستی به کفرانش نشیند
غباری کی به دامانش نشیند ؟!

به امرش می تواند پشّه ای لنگ
بکوباند سر خودکامه بر سنگ

به امرش می تواند آتش آه
بگیرد ظالمان را در سحرگاه

نیازش نیست ناز بندگان را
به لطف خود کسی سازد کسان را

کریم کارسازی غیر از او نیست
گدای درگهش بی آبرو نیست

گدای درگهش را پادشاهی ست
گدای او شدن لطف الهی ست

به مهر و لطفِ غفّار الذّنوبی
بدی را می دهد پاسخ به خوبی

شمیم رحمت او عالم آراست
مذاق جان خوبان را گواراست

رفیق مردمان بی رفیق است
تراز عدل و احسانش دقیق است

ورای حدّ و مرز حزب و دسته
مکان دارد به دلهای شکسته

مُبرّا قدرتش از ننگ تبعیض
نمی چسبد به کارش انگِ تبعیض

به جز دیوی که شیطان رجیم است
عذاب ویژه اش نار جحیم است

در برگشت را بر کس نبندد
به روی جمع توّابان بخندد

بخنداند دل برگشته دل را
دل انسان از غفلت خجل را

دل هرکس به فطرت بازگشته
دل آماده ی پرواز گشته

به آن ذاتی که او را می پرستی
به هستی هستی او داده هستی

ز خلق بندگان سودی نخواهد
به غیر از خویش مسجودی نخواهد

از اوّل کردگار«لاشریک»است
پذیرد مُخلَصان را آنچه نیک است

خدای مردم دارا و درویش
ضمیر هرکسی را خوانده از پیش

اگر مردانه برگردم به سویش !
بنوشاند مرا شهد سبویش

چنان شوید مرا لوح معاصی
تو گویی شخص دیگر بوده عاصی !

خداوندی که رحمن و رحیم است
به دور از حرص و آز و خوف و بیم است

دهد رزق مُعَیّن خار و گُل را
«ابوسفیان» و «سالار رُسُل (ص)» را

عبادت را نخواهد از تو از پیش
تو رزق روز دیگر را میندیش

اگر فردای عمرت را ببینی
کنار خوان رزقش می نشینی

عطای «ذات سرمد» بی حساب است
«الهی شکرِ !» مردم را جواب است

چه کس غیر از خدا، معبود مطلق ؟!
به غیر از او ندارد جُود مطلق !

خدا در ذات خود والای والاست
تکبّر ویژه ی باریتعالی ست !

نگاه خویشتن را شستشو کن
خدا را در ضمیرت جستجو کن

خدا پیداتر از پیداست؛ آری
خدا در هرکجا با ماست؛ آری

به رغم باطلی عاری ز ریشه
خدا در دسترس باشد همیشه

بشر ! زخم جدایی را رفو کن
بشر ! برگرد و با او گفتگو کن

رها کن روح خود را از جدایی
خدایی شو ! خدایی شو ! خدایی !

خدا سازنده ی عشق و «امید » است
رفیق بندگان روسپید است

انتهای پیام/۳۱۳/۴۷

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha