خبرگزاری حوزه | در طول قرون گذشته ایران محمل اندیشه های بزرگی متاثر از مکتب اهل بیت ع و پرورش یافتگان آنها بود، این خط فکری توانسته بود ایران بزرگ را در عصر صفویه متولد و به انسجام هویتی و در دوره قاجار به تثبیت نسبی و گسترش خط فکری برساند.
ایران با خط فکری تابع از اهل بیت (ع) توانسته بود بر چالش های دوره قدیم فائق آید تا اینکه در این دوره اتفاقی بزرگ در سوی غرب رخ نمود که غالب دنیا را فرا گرفت؛ دوره قاجار به دلیل ضعف قدرت، فرهنگ سیاسی حاکم بر سیاست مداران در برابر این موج غربی دچار تکانه های شدیدی شد و استقلال هویتی پیشین خود را بی دفاع در برابر فکر غربی به شاگردی فرستاد.
غرب در ستیز تمدنی خود با فکر اسلام و در پی دشمنی عمیق خود با رقیب فکری اش، فکر جدیدی را به پایگاه فکر اسلام یعنی ایران فرستاد.
عصر پهلوی بزرگترین فکر غربی بود که ایران فرهنگی را در نوردید و در سایه سیاست و اقتصاد، همه فکر ایرانی را دچار فرونشست و انزوا کرد.
فکر ایرانی در برابر فکر غربی در دوره پهلوی آنچنان دچار ضربه های سهمگین شد که اهل فکر را به انزوا و تئوریزه کردن آن واداشت یا آنها را به خدمت و استعمار کشاند و اندک متفکرین ضد غرب را به فکر رویای آینده کشاند.
فکر غربی با ابزارهای جدید و به پشتوانه قدرت و رسانه توانست فرهنگ و فکر ایرانی را به تابعی از خود تبدیل کند و شاخص ها و تعریف های جدیدی ارائه و فکر ایرانی را از داشته های خود تهی کند.
این امر تا آنجا پیش رفت که برای تحول و تجدد به تجویز فرنگی مآبی از نوک سر تا انگشتان پا رسید و فکر را بیش از پیش تحقیر و نازل کرد.
در این هجمه فکری، گویا فکر ایرانی در اندازه و لیاقت ارزیابی و درک موقعیت فکر غربی هم نبود، بلکه می بایست مانند بردگان در ظواهر اطاعت میکرد تا بعد از بلوغ شاید روزی عقلش برسد! تجویز استبداد منور چیزی بیشتر از به بردگی کشاندن فکر ایرانی نبود، در این موقعیت انسان ایرانی سفیه تر از آن بود که مصالح خود را تشخیص دهد حتی در تشخیص نوع کلاه خود؛ کلاه پهلوی!
خمینی اولا و بالذات فکر بود، بینش بود و باور، که با باور اصیل انسان ایرانی، انسان محمدی و علوی در نسبت همسویی و اشتراک سیر میکرد.
خمینی فکر جدیدی بود در برابر تمام تجویز غرب و مدرنیته؛ فکری هم ذات با فکر انسان مستضعف و نادیده گرفته شده؛ هر جا که فکر انسان به استضعاف کشیده شده بود و تحقیر گشته بود، خواه فکر انسان ایرانی و خواه فکر انسانی با رنگ سیاه و زرد یا سفید و سرخ.
خمینی سراسر فکر بود و حرف نو در برابر بی فکری و در برابر تکفیر فکر غیر غربی.
خمینی با مردم اش سخن گفت و از فکر امروز پرده برداشت. خمینی پانزده سال به فکر مردم اهمیت داد و آن را بارور ساخت.
خمینی در نجف از یاران و شاگردانش خواست که به فکر اهمیت دهند و فکر اسلام را ترویج کنند و برای مردم از فکر امروز سخن بگویند.
خمینی فکرش را مستدل کرد از اصل اسلام و از قرآن و سنت.
خمینی ولایت را چونان فکر به آوردگاه اندیشه ورزان ارائه کرد و عامه مردم را به فکرش آغشته کرد و به شعار انسان ایران ذیل شعورش مبدل ساخت.
خمینی فکر انسان ایرانی را ساخت و خمینی فکر انسان مستضعف را ساخت و الگویی از فکر برای همه اهل آزادی و آزادگی در سراسر گیتی به ارمغان آورد.
خمینی مظهر فکر انسان الهی در پرتو مکتب اهل بیت (ع) در عصر پیشا ظهور بود.
خمینی فکر بود و هست و خمینی فکر خواهد بود.
م.ص.صادقی
نظر شما