به گزارش خبرگزاری حوزه از تهران، گفتار نامناسب، قبحزدایی از بزههای اجتماعی، ترویج خشونت و.... همگی مشکلاتی هستند که در برخی آثار شبکه نمایش خانگی و سینما وجود دارد اما مشکل دیگری که آن نیز بسیار جدی است دوری از فرهنگ بومی در تولیدات نمایشی است. در فیلمها و سریالها حتماً باید شاخصههای ایرانی دیده شود وگرنه به صرف ساختار خوب نمیتوان کارهای فرهنگی و با کیفیت تولید کرد.
در همین رابطه خبرگزاری حوزه با رسول کمالی دولتآبادی؛ مدرس هنر و عضو هیئت علمی دانشگاه هنر اصفهان و عضو مؤسسه توسعه هنرهای تجسمی ایران گفتوگویی داشته که در ادامه با آن همراه میشویم.
حوزه - تولیدات پلتفرمها و سینما در سالهای اخیر دیگر آنگونه که انتظار میرود در جهت ارتقای فرهنگ بومی و دینی ما حرکت نمیکند. این معضل باعث شده بسیاری از کارهای این دو حوزه برای خانوادهها غیرقابلدیدن باشد؟ پیرامون وضعیت به وجود آمده توضیح دهید؟
در آغاز بحث روی این نکته تأکیددارم وقتی قرار است نقدی پیرامون تولیدات پلتفرمها و سینما صورت گیرد به معنای نادیده گرفتن برخی کارهای مثبت نیست چون حتماً فیلمهایی که به لحاظ معنایی و فنی از کیفیت لازم بهره بردهاند وجود دارد اما بحث ما به کلیت تولیدات برمیگردد که جای نقد دارد. فیلمها و سریالهایی که در سینما و شبکه نمایش خانگی به شکلی سخیف در پی جذب مخاطب هستند صرفاً برای جذب گیشه تولید میشوند و هیچ نکته مثبت دیگری در خود ندارند.
لازم به ذکر است کارهایی که به آن نقد داریم برای خلأ تولید نمیشوند و مخاطبان خود را دارا هستند. اتفاقاً تعداد تماشاگران این دست تولیدات نیز کم نیستند. همین عامل سبب شده بسیاری از فیلمسازان برای ادامه حیات کاری خود به سمت تولیداتی این چنینی سوق پیدا کنند. در این میان ردهبندی سنی یا درجهبندی فیلمها تا حدی انتظار میرود وضعیت بغرنج موجود را کنترل کند چون وقتی خانوادهای به همراه فرزندانش به تماشای فیلمهایی میروند که به لحاظ مفهومی ارزش لازم را ندارند جدا از بدآموزی که برای فرزندان خود پیش میآورند باعث میشود سلیقهسازی برای نسل آینده نیز پیش بیاید.
مثال روشن در این رابطه سریال «جوکر» است؛ کاری که در آن شوخیهایی وجود دارد که برای کودک یا نوجوان شنیدن آن مطلوب نیست. این دست آثار همانند چاقوی دو لبه عمل میکند زیرا از یکسو مخاطبان خاص خود را راضی نگاه میدارند از سوی دیگر در حال نزدیک شدن به مرزهای ابتذال هستند.
حوزه – در بخشی از سخنانتان به موضوع ردهبندی سنی اشاره کردید. برخی آثار برای بالای 13 سال مناسب شناخته میشوند درحالیکه نوجوان 15 ساله هم، دیدن آن فیلمها یا سریالها مربوطه برایش مناسب نیست. پیرامون ردهبندیهای سنی که برای آثار در نظر گرفته میشود، توضیح دهید؟
متأسفانه ردهبندی سنی، آنچنانکه باید در کشور ما ساختاری درست ندارد. وقتی برای فیلم یا سریالی ردهبندی سنی انجام میشود بازهم افرادی که مجاز به تماشای محصول مربوطه نیستند به تماشای آن مینشینند. در ضمن به دلیل آشنایی کودکان و نوجوانان به فضای مجازی گاهی مواقع ردهبندی سنی قابل انجام نیست. اقدامی دیگری که در این رابطه میتوان انجام داد به نحوه ردهبندی سنی مخاطبان برمیگردد. وقتی برای فیلم یا سریالی ردهبندی بالای 16 سال در نظر گرفته میشود، گفته شود در این کار چه بخشهایی وجود دارد که چنین محدودیتی لحاظ شده تا خانوادهها به صورت جدیتر پیگیر رعایت ردهبندی سنی باشند. برای مثال، اینکه خشونت در فیلمی یا سریالی زیاد است یا اینکه الفاظی در آنها گفته میشود که مناسب شنیدن تمام ردههای سنی نیست. این اتفاق اگر رخ دهد والدین به شکلی جدیتر نسبت به ردهبندیهای سنی متعهد خواهند بود.
توصیه من این است پلتفرمها هم برنامهای تحت عنوان حقیقتیابی در نظر گیرند تا کودک و نوجوان نتواند اثری که مجاز به تماشای آن نیست را ببیند. راههای دیگری هم در این رابطه وجود دارد که باید پیرامون آن اندیشیده و تصمیم لازم گرفته شود. جدا از تمام موضوعاتی که بیان شد بازهم حرف اول را در این رابطه خانواده میزند چون تا زمانی که خانواده خود نسبت به ردهبندی سنی، تقید لازم را نداشته باشد هیچ اقدامی مؤثر نخواهد بود. به شخصه خانوادههایی را دیدهام که معتقدند چون کودک در مدرسه و جامعه همهچیز را از نزدیک میبیند دیگر ردهبندی سنی چندان اهمیتی ندارد حتی عدهای از آنها معتقدند باید اجازه داده شود تا کودک برنامههای مختلف را ببیند تا در مقابل برخی رفتارهای نادرست به گفته خودشان واکسینه شوند!
حوزه – مشکل دیگری که در تولیدات شبکه نمایش خانگی و سینما وجود دارد به قبح زدایی مربوط میشود که در فیلمها و سریالها وجود دارد. در فیلم «صبحانه با زرافهها» مصرف مواد مخدر همانند یک تفریح نشان داده میشود. آسیبهای چنین رویکردی را چطور ارزیابی میکنید؟
متأسفانه همانگونه که اشاره کردید چنین ملاحظاتی در تولیدات نمایشی صورت نمیگیرد درحالیکه در کشور ترکیه وقتی قرار است مشروبات الکلی تصویر شود تصویر مربوطه مات میشود. آیا چنین رفتاری را به صورت حداقلی نمیتوانیم انجام دهیم؟ نکته بعدی که در یکی از سریالهای (بازنده) مشاهده کردم به عدم استفاده از نمادهای ایرانی مربوط میشود. در این سریال تنها چیزی که نشان میدهد این اثر ایرانی است زبان فارسی و پوشش بازیگران است وگرنه به لحاظ فرهنگی هیچگونه نشانی از ایرانی بودن در اثر مربوطه دیده نمیشود. این رویکرد نیز آسیب است که اگر رواج پیدا کند مشکلات فرهنگی در پی خواهد داشت.
در حوزه آسیبهای فرهنگی نیز باید به لمپنیسم که در کارهای نمایشی شبکه نمایش خانگی وجود دارد هم اشاره داشته باشم. چرا باید در آثار نمایشی تا به این حد لاتبازی وجود داشته باشد؟ اینکه آدمها با قمه به یکدیگر حمله کند چه نکته آموزندهای دارد که در کارهای نمایشی در پی تصویرگری از آن هستیم؟ آیا اگر بخشی کوچکی از جامعه چنین زیستی دارد باید با پرداختن به آن این شکل از رفتار را تبلیغ کرد؟
در همین رابطه میخواهم نقلقولی از شادروان کرمرضایی داشته باشم. وی خطاب به مدیران وقت سینمایی (قبل از انقلاب) میگوید وقتی اجازه نمیدهید دوربین را به جامعه برده و واقعیتها را نشان دهیم ما نیز مجبور میشویم نگاهمان را به سمت لمپنیسم معطوف کنیم. این مشکل هنوز هم وجود دارد. پس بخشی از آسیبهای به وجود آمده در سینما و پلتفرم را باید نشئتگرفته از رفتار و سیاستهای مدیران دانست که وضعیت موجود را سبب شدهاند.
در انتها میخواهم نکتهای را بیان کنم که شاید همه آن را به نوعی لمس کردهاند. جامعه به شدت به لحاظ اقتصادی و برخی مسائل اجتماعی و فرهنگی تحتفشار است. در چنین وضعیتی عصبی معمولاً خانواده کمتر تمایلی برای اندیشیدن دارد و ترجیحشان این است که از محصولات نمایشی صرفاً برای سرگرمی استفاده کنند. همین رویکرد باعث رواج بسیار از تولیدات سخیف در شبکه نمایش خانگی و سینماها شده است.
انتهای پیام
نظر شما