سه‌شنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۱:۴۴
ماهیّت و امکان فقه نظام ساز

حوزه/ حجت الاسلام والمسلمین غفوری با اشاره به کارکردهای فقه سنتی و فقه نظام ساز، گفت: در فقه سنتی، فقیه به دنبال کشف احکام فردی و پراکنده ولو در یک باب واحدی است اما در فقه نظام، فقیه به دنبال کشف شریعت و نگاه و حکم شارع نسبت به مسائل کلان و حل مسائل پیرامون آن است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه» در تهران، حجت الاسلام والمسلمین خالد غفوری، عضو هیئت علمی جامعة المصطفی در هشتمین پیش نشست همایش فقه نظام ساز با موضوع «ماهیت و امکان فقه نظام ساز» که در محل موسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا(ع)، برگزار شد، با اشاره به تعریف نظام، اظهار داشت: نظام یک مرکب متشکل از مجموعه اجزاء به هم پیوسته است که بین این اجزاء روابط موضوعی و مبتنی بر مبانی زیر بنایی است که موجب اتحاد و پیوستگی این اجزاء مختلف است. بین این اجزاء یک هماهنگی و تعادل است که همگی به سمت اهداف معین حرکت می کنند.

وی افزود: این تعریف متشکل از ۵ عنصر است. عنصر اول؛ مرّکب است. وقتی می گوییم مرکب یعنی قهراً متشکل از چند عنصر و اجزاء است و این اجزاء پراکنده نیست بلکه بین آن ها روابط است و این روابط اتفاقی نیست بلکه روابط مبتنی بر یک مبانی زیر بنایی است.

عضو هیئت علمی جامعة المصطفی ابراز داشت: واژه نظام بیشتر بر عرصه های تکوینی اطلاق می شود ولی می توان گفت از این اصطلاح وام گرفته ایم و در مسائل اعتباری توسعه داده ایم اما عرف نیز از این واژه در موارد متعدد به کار برده است.

وی گفت: نظامی که مد نظر ما است همان نظام اعتباری و تشریعی است که گاهی به آن نظام و گاهی نیز به آن نظریه عام و کلی گفته اند. به صورت پیش فرض مسلم می دانیم که در اسلام درباره همه عرصه های زندگی نظریات کلی و کلامی وجود دارد، و برای تعمیم نیازهای این عرصه ها یکسری تشریعات است و همه این تشریعات به سمت هدفی که خداوند متعال تعیین کرده است، می‌رود.

حجت الاسلام والمسلمین غفوری افزود: فقهی که دنبال کشف این نظام و این دیدگاه کلی و تئوری عام و نسبت یک عرصه از عرصه های زندگی، سیاسی، تربیتی و... می رود، به این می گوییم فقه نظام، در مقابل فقه سنتی. زیرا فقه سنتی کارش معمولا کشف احکام فردی و پراکنده ولو در یک باب واحدی است البته فقها بدون نظم هم عمل نمی کنند بالاخره در فقه نیز ابوابی داریم ولی برای این فقها ارتباط بین این احکام خیلی مهم نیست و حتی گاهی فتواهایی وجود دارد که بین آن ها انسجام و هماهنگی نیست به ویژه در عرصه خانواده و اقتصاد این مشکل وجود دارد. بالاخره این فقها دنبال تعیین تکلیف فرد و مکلف درباره یک واقعه می باشند.

وی اظهار داشت: فقه نظام به دنبال کشف شریعت و نگاه و حکم شارع نسبت به مسائل کلان و حل مسائل پیرامون آن است. اما برخی کتاب ها مثل نظام الطلاق که درباره احکام طلاق است و یا کتاب نظام الارث که درباره احکام ارث است؛ در اینجا پژوهشگر محترم بیشتر از آن مباحث، به مسائل کلان نپرداخته است.

عضو هیئت علمی جامعه المصطفی ابراز داشت: چیزی که فعلا خلأ است و باید آن را پر کنیم، کشف حکم کلان و نظریات کلان در یک عرصه از عرصه های زندگی است. در این جا دو سوال مهم مطرح می شود. سوال اول؛ آیا منابع شریعت نیاز یک فقیه که می خواهد یک نظام را کشف کند، می تواند تامین نماید؟ در حالی که همه می دانند این منابع بالاخره محدودیت دارد و جایی هم برای اجماع نیست که بشود در خصوص مسائل جدید از آن بهره مند شد.

وی افزود: متون شرعی ما محدودیت دارند و اکثرا نیز درباره تعیین تکلیف احکام فردی و جزئی است و این سوالی که مطرح شد، سوال بسیار جدی است و چنانچه نتوان به این سوال پاسخ داد و نشود آن را حل کرد، فقه نظام در حد یک شعار خواهد بود.

حجت الاسلام والمسلمین غفوری ادامه داد: باید بررسی شود که آیا منابع شریعت ظرفیت دارد و می تواند نیازهای فقیه در استنباط اینگونه مسائل کلام را تامین کند یا فعلاً ظرفیتی وجود ندارد! به نظر بنده این ظرفیت وجود دارد و برای این امر چهار عنوان را مطرح کردم. عنوان اول؛ نصوصی که مبین مفاهیم کلی است و گستره این عنوان خیلی وسیع است زیرا مفاهیم کلی یکی از اجزاء و عناصر نقش آفرین در تشکیل کل این مرکب نظری و نظام است مثلا مسئله ملکیت خدا در آیات زیادی عنوان شده است. حالا چنانچه رابطه ملکیت خداوند متعال با ملکیت فردی و اشخاص مشخص شود که چیست در آنجا می توان از این مفهوم برای کشف نظام اقتصادی بهره برد.

وی افزود: باید توجه داشت مراد ما در اینجا ملکیت حقیقی نیست و گرنه همه ما می دانیم که کل جهان ملک خدا است بنا بر این در اینجا مراد ما ملکیت الهی در بعد حقوقی است. حالا اگر توانستیم ثابت کنیم ملکیت های فردی در واقع فرعی از ملکیت اصل است می توان از این مفهوم و ارتباط برای کشف نظام اقتصادی استفاده کرد.

عضو هیئت علمی جامعه المصطفی اظهار داشت: همچنین در مفهوم مولویت و ولایت خدا نیز چنین است. اگر ما اعتقاد داریم مولویت خدا یک مولویت ذاتی است و می تواند هم رفتارهای فردی و هم رفتارهای اجتماعی را پوشش دهد و آنگاه هر مولویت دیگری در سایه این مولویت الهی معنا پیدا کند نتیجتاً در کشف نظام سیاسی اسلام تأثیرگذار خواهد بود؛ هم از جهت بیان دفاع منطقی و هم اینکه منشأ این ولایت چیست! زیرا برای بیان اثبات حاکم و یا ائمه(ع) از صفر که نمی توان شروع کرد و بالاخره باید یک پایه و مبنایی داشته باشد.

وی گفت: اگر ما از مفهوم مولویت الهی کمک می گیریم آنگاه ولایت ائمه(ع) یا حاکم معنا پیدا می کند. نکته بعدی مسئله گستره این مولویت است! حالا این مولویت تا کجا باید باشد؟ پس نتیجه می گیریم از این مفاهیمی که در قرآن و سنت آمده است می توان برای کشف یک نظام در ابعاد مختلف استفاده و بهره برد.

مدرس سطوح عالی حوزه علمیه قم ابراز داشت: در ادامه باید متونی که به اهداف کلی شریعت یا به اصطلاح امروزی نصوص مقاصدی اشاره دارد مورد بررسی قرار بگیرد، از قبیل هدف تقوا. مثلا برای کشف نظام اجتماعی می توان از تقوا به عنوان یک هدف اصیل در نظام اجتماعی یا سیاسی اسلام استفاده کرد. طبق آیات قرآن هدف عبادت تحصیل تقوا است یعنی مجموع عباداتی که در نماز و ادعیه انجام می شود به جهت این است که هدف تقوا برای فرد حاصل شود.

وی ادامه داد: همچنین متونی که برای بیان احکام جزئی و فردی است اما از مجموع این متون، می توان یک معنای واحد کشف کرد، باید مورد توجه و بررسی قرار بگیرد.

حجت الاسلام والمسلمین غفوری با اشاره به اهمیت روش اجتهادی در استنباط، گفت: آیا روش فقهی و استنباطی ما ظرفیت این را دارد که استنباط نظام را با قواعد و قوانین مربوطه اش پوشش بدهد یا نه؟ در اینجا سه روش مطرح است. روش اول؛ روش شهید صدر است و روش ایشان به این شکل است که برخی از احکام را از فتواهای مختلف جمع آوری می کند و بر اساس مسئله انسجام و تشابه، بین این فتاوا را در نظر می گیرد و از مجموع این فتاوا به سراغ اکتشاف می رود و نهایتاً مجموع این نتایج می شود نظام.

وی افزود: البته در اینجا اشکالاتی به شهید صدر وارد شده است از جمله اینکه به ایشان می گویند شما از اجتهادات و فتاوای مختلف جمع آوری شده، استفاده کرده اید و خود شما که مجتهد هستید، فتوای مجتهد دیگر فاقد حجیت است و حتی روش شهید صدر را ذوقی و سلیقه ای توصیف کرده اند.

عضو هیئت علمی جامعه المصطفی اظهار داشت: البته بنده به این اشکال پاسخ داده ام به این صورت که سلیقه ای نیست زیرا در آنجا مسئله اداره جامعه و اداره همه اقشار و طبقات جامعه مطرح است و لذا اگر ما بتوانیم با کمک فتاوای سایر فقها خلائی را پر کرده و نیاز جامعه را تامین کنیم این که خیلی خوب است و اگر نتوانستیم چکار کنیم؟ احکام را تعطیل کنیم؟ بلکه باید راهکاری برای اقامه دین و اجرای احکام بیابیم.

وی ادامه داد: روش دوم؛ روشی است که خود فقیه متصدی کشف یک نظام می شود.

حجت الاسلام والمسلمین غفوری در پایان خاطر نشان کرد: در روش سوم، مسئله حجیت را کنار می گذارند مثلا اینکه این نظام حجیت دارد یا ندارد و از مثل این مباحث صرف نظر می کنند. در این روش می گوییم؛ کدام الگو و طرح به درد جامعه می خورد و نیاز جامعه را تامین می کند. به عبارت دیگر کدام طرح یا الگو (بدون در نظر گرفتن حجیت آن) هم مبادی و هم اهداف اسلام مانند عدالت، تقوا و نیز مصلحت مردم را تامین می کند، به سراغ آن طرح برویم.

وی افزود: مثل استفاده از اصول عملیه؛ در اینجا ما کاری نداریم این کاشفیت، حجیت دارد یا ندارد اما دارای تعیین است و تکلیف مکلف را تبیین می کند. در نظام نیز همین گونه است؛ نظامی که وظیفه اش تعیین شده است و فعلا هم کاری به حجیت آن نداریم و ویژگی های جامعه اسلامی محفوظ می ماند و بر اساس مصلحت و هر آن چیزی که مصلحت مردم است انجام می دهیم و در این شکل هم نمی توان داعیه نظام اسلامی داشت در حالی که در نظام اسلامی هم باید مصالح و اهداف اسلام در نظر گرفته شود و هم مصلحت مردم. بنا بر این می توان با طراحی و انتخاب الگویی مناسب بر اساس مصلحت همراه با لحاظ اهداف اسلام اقدام کرد.

سخنان ناقد علمی

حجت الاسلام والمسلمین علی اصغر نصرتی، استاد حوزه و دانشگاه و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در هشتمین پیش نشست همایش فقه نظام ساز با موضوع «ماهیت و امکان فقه نظام ساز» که در محل موسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا(ع)، برگزار شد، به نقد سخنان حجت الاسلام غفوری پرداخت و اظهار داشت: اینکه شما گفتید بهتر است به عقب برنگردیم و رشد و رو به جلو حرکت کنیم! خب این به چه معناست؟

وی افزود: نظریه هایی که از چهل سال پیش و نیز نظریه نظام ها که در حیات شهید صدر مطرح شد اما به میدان آزمایش نیامد و ایشان فقط نظریه پردازی کرد یعنی نظریه سیاسی ایشان تکمیل نشد و نظریه اقتصادی شان نیز وارد میدان عمل نشد و لذا عملا در گذشته رشدی در این موضوعات واقع نشد.

مدرس حوزه علمیه ابراز داشت: در مقابل فقه فردی، مسائل و نظام های اجتماعی داریم و فقه فردی کفایت لازم برای حل و فصل احکام مبتلابه اجتماعی را ندارد لذا در این مقوله همان طور که شهید صدر نیز تفکیک کرده اند، به دو چیز رسیده اند یکی مکتب و دیگری علم.

وی گفت: یعنی اگر مسئله مورد بحث اقتصاد است، مکتب و مذهب اقتصادی و از آن طرف علم اقتصادی و همین طور تسری می‌دهیم در سیاست، تربیت و... خب! در این حالت چه اتفاقی می افتد؟ این روش موجب هدر رفت سرمایه است. لذا با این فرمول هایی که گفته شد، احکام ما ظرفیت لازم را دارد و مکتب را درست می کنیم و از نصوص و اجتهاد هم استفاده می کنیم و بالاخره نظام و مکتب اقتصادی را می سازیم اما از آن طرف علم اقتصاد را داریم! که در این علم دیگر کار دینی انجام نمی دهیم زیرا علم اقتصاد دیگر در اختیار ما نیست بلکه یک موضوع است و این علم موضوع را تبیین و تشریح می کند و لذا علم نظام موضوعات را در تصرف خود می گیرد.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی افزود: خب در این شرایط چه اتفاقی می افتد؟ شما نظام اقتصادی را می سازید ولی با علم اقتصادی، احکام اقتصادی تان را به آن هدف و خواسته ای که خودشان دارند، منصرف می کنند و بعد می گویند مگر شما مخالف علم هستید؟ مثل بحث ربا در بانک ها که می آیند و با ساختن احکام و قراردادهایی بانک ها را سر پا نگه می دارند و بعد می‌بینید بانک با ماهیت نظام سرمایه داری باقی ماند و از دل آن تحت عناوین دیگر انباشت سرمایه ایجاد کردند! بعد که بررسی می کنیم می بینیم با اینکه ما مکتب اقتصادی ساختیم اما نتیجه نمی دهد و عدالت اقتصادی اجرایی نمی شود چرا اینگونه است؟ زیرا ما به آن علم اقتصادی توجه نکردیم.

حجت الاسلام والمسلمین نصرتی در ادامه با اشاره به دیگر نظرات و اندیشه های شهید صدر در ارائه نظریات نظام سازی، ابراز داشت: بحث استخلاف از دیدگاه های مهم شهید صدر در مباحث سیاسی است. ایشان وقتی وارد مباحث سیاسی می شوند بحث خلافت و شهادت را مطرح می کنند و برای انسان مقام خلافت قائل شده و پیامبران، ائمه، حاکمان یا ولی فقیه را در مقام شهادت و به عنوان ناظر قرار می دهند و این با بعضی معارف جور در نمی آید به عبارت دیگر اینکه جنس عام مردم دارای مقام خلافت خداوند باشند در حالی که خلیفه مقامی برای پیامبر و ائمه است ، اینجا قدری کار را مشکل می کند و پیامد هایی در حوزه دموکراسی به دنبال خواهد داشت. ۳۱۳/۴۲

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • منتشرشده: ۴
  • در صف بررسی: ۰
  • غیرقابل‌انتشار: ۰
  • عمادی IR ۲۲:۲۷ - ۱۴۰۱/۰۳/۱۷
    سلام. البته نمیخواهم داوری کنیم، منتها صحبتهای آقای غفوری، حالا درست یا غلط، شسته و رفته بود؛ اما صحبتهای ناقد اصلا سرو ته نداره! واقعا، این جور نقد شده یا بد پیاده شده؟!!
  • عمادی IR ۲۲:۴۴ - ۱۴۰۱/۰۳/۱۷
    سلام دوباره اما در خصوص مسئله فقه اسلامی یا نظام اقتصادی اسلام و علم اقتصاد، مسائل و تعارضات و حتی تنازعات زیادی بروز کرده و گاهی در میان متفکرین و علمای ما مطرح میشه. بالاخره، گفته میشه که اقتصاد یک علم هستش ،همینطوره سیاست، و رشته های دیگه. یعنی یه روش شناسی خاصی برای تعیین اعتبار داده های خودشون دارن. اونوقت مسئله اینه که مثلا، نظام اقتصادی اسلام بر چه چیزی مبتنی هستش؟ اگر علم اقتصاد یه چیزی بگه و فقه اسلامی یه چیزی، چیکار باید کرد؟ و از این پرسشها. موضوع اینه که اخیرا متأسفانه اساتید خلط مبحث وموضوع زیادی میکنند. اساس قضیه اینه که شما هر داده و دانشی را که شکل بدید، مسلما در سطح بنیادین، مبتنی بر تئوریها و تفسیرهایی از اصل علم، منابع معرفت، اعتبار معرفت، انسان و حیات او، جهان و آینده، هستش. یعنی هر رشته تخصصی ای که دو وجه داره. یک: وجه تئوریک و تخصصی که در آن بر اساس روش شناسی پذیرفته در آن علم به اثبات نظریات دست زده میشه. در اینجا، داده های آن علم فقط بر اساس مبانی ای که در خصوص موضوع، هدف و روش اعتبار سنجی داده های آن علم، مطرح شده، ارائه و پردازش می شن. دوم: وجه کاربردی: یعنی وقتی قرار است آن علم وارد زندگی عملی انسان و موضوعات مرتبط بشه. یعنی مثلا قرار باشه الگوهای رفتاری خاصی را برای انسان در زمینه خاص خود تعریف کنه؛ مثلاعلم اقتصاد، وقتی می خواد به انسان بگه که از نظر اقتصادی اینطور باید عمل کرد و اونطوری نه. در اینجا انسان خود یک موضوع مستقل است. علم اقتصاد نمیتونه انسان را تعریف خاص که و زندگی و ارزش زندگی و معنا و هدف زندگی برای انسان تعریف کنه. اینچیزها در جای دیگه از آن بحث میشه. وقتی داده های علم اقتصاد، یاعلم سیاست، یا علوم تخصصی دیگر، (که هر کدام تنها یک بخش از زندگی انسان را تئوریزه می کنند) بخوان وارد زندگی انسان شده و الگوهای رفتاری مرتبط با حوزه مطالعاتی خودشون ارائه کنند، آنگاه به طور طبیعی خودشون رو درگیر داده هایی از ناحیه های دیگر دانش زندگی انسان، مثلا انسانشناسی، فلسفه حیات، و اخلاق، حقوق و غیره میکنند. یعنی وقتی داده یک علم تخصصی (مثل اقتصاد) بخواد بخشی از افعال انسان بشه، نمیتونه خودش را تحمیل کنه؛ به طور طبیعی ممکنه مورد ارزیابی رشته های دگه قرار بگیره. یعنی علومی هستی که حاکم بر برخی دیگر از علوم تخصصی هستند. مثلا اخلاق و حقوق -
  • عمادی IR ۲۳:۰۵ - ۱۴۰۱/۰۳/۱۷
    بخش دوم: که علم تنظیم رفتارهای انسانها انسانهای با یکدیگر، بر اساس درست و غلط و عدالت، هستند، هر فعلی که بتواند خودش یا اثرش، قابل داوری اخلاقی یا حقوق قرار بگیرد، تحت بررسی قرار میدهند؛ یکی از دلایل آن این است که علومی مثل اقتصاد و سیاست، جزو علوم اجتماعی انسان، محصوص زندگی اجتماعی انسان هستند و هر رفتار انسان با انسان یا انسانهای دیگر، ممکن است این پتانسیل را داشته باشد که مورد داوری مبتنی بر دانش دیگر قرار گیرد. فقه، علم تنظیم رفتارهای انسان بر اساس آن چیزی است که خداوند برای انسان قرار داده است. لذا هر فعل انسان، فردی باشد یا اجتماعی، این استعداد را دارد که مورد بررسی و داوری فقهی قرار گیرد و یکی از ویژگهای پنجگانه شرعی (وجوب، حرمت، استحباب، کراهت، اباحه) را بر خود گیرد. درست است که ممکن است منشاء آن فعل، یکی از داده های علوم تخصصی دیگر، مثل علم اقتصاد باشد (که در فرایند تئوریک خود صرفا و صرفا مبتنی بر روش شناسی خود علم اقتصاد است)، ولی وقتی قرار است بخشی از فعل انسان قرار گیرد، چون فعل انسانی است، لاجرم قابل اتصاف به یکی از آن ویژگیهای پنجگانه شرعی خواهد شد. یعنی یک تئوری و نظریه، صرفا مبتنی بر مبانی علم مخصوص خود است، اما یک فعل انسانی از هر نوعی که باشد (سیاسی یا اقتصادی، یا غیره) وارد یک نظام از فلسفه حیات بشر می شود، در دید چند حوزه از دانش می تواند قرار گیرد. در حقیقت، یک نظریه اقتصادی، در علم اقتصاد، تئوریزه می شود، اما هنگام ورود به نظام زندگی انسان، در حال کالیبره شدن است. زندگی انسان یک نظام است؛ فقط اقتصاد نیست، فقط سیاست نیست؛ الی آخر. نظامی از حوزه های مختلف کالیبره شده هستش. آن گاه فقط به این نظام می پردازد؛ فقه، کالیبریزاسیون داده های علوم در نظام زندگی انسان است. فقه همانند یک فیلتر است که هسته های آن را تفاسیر بنیادین جهان شناختی ، انسانشناختی، آینده شناختی و غیره، شکل می دهد. فقه، شاید یک علم اقتصاد مستقل نباشد یا علم سیاست مستقل به اصطلاح امروزی نباشد که در تئوریهای خود، خود را مستقل و تخصصی می بینند؛ اما یک فیلتر هنگام کالیبره کردن داده های علوم مختلف در «نظام زندگی بشر» است. لذا اگر یک نظریه اقتصادی، بخواهد الگوی رفتاری ای را برای یکی سری از رفتارهای انسان (فعالیت اقتصادی) تنظیم کند، ممکن است تحت داوری و فیلتر یک نظام حیات قرار گیرد.
  • عمادی IR ۲۳:۱۸ - ۱۴۰۱/۰۳/۱۷
    بخش سوم: علم اقتصاد، فقط میتواند براساسا تعریف و موضوع خود در باب یک فعل اقتصادی نظر بدهد. حتی درچنین صورتی، علم اقتصاد هیچگاه نمیتواند بگوید که حالا، این داده اقتصادی که من اثبات کردم، «باید» یا «بهتر» است در زندگی انسان پیاده شود. یعنی علم اقتصاد، درست و غلط یا عدل و ظلم برای رفتار انسانها تعیین نمیکند؛ بلکه فقط رابطه یک فعل اقتصادی با یک هدف اقتصادی را بررسی و اثبات می کند؛ یعنی فقط میتواند بگوید که آیا از حیث اقتصادی خوب است یا بد؛ اما نمیتواند بگوید حال که از حیث اقتصادی خوب است، پس انسانها باید یا بهتر است اینگونه رفتار کنند. حداکثر می گوید اگر هدف فعالیت اقتصادی، سود باشد؛ آنگاه هر رفتار اقتصادی ای که بیشترین سود را بدهد، از «حیث اقتصادی» خوب است. اما با این که میتواند این رابطه از لحاظ اقتصادی موجّه را ثابت کند، نمیتواند آن را برای پیاده سازی در نظام زندگی انسان پیشنهاد کند به صورت بایدی یا ترجیحی. چون علم اقتصاد فقط رابطه یک فعل اقتصادی با یک هدف اقتصادی (مثل سود بیشتر) را تئوریزه می کند و نه رابطه فعل انسان با آنچه انسان در زندگی باید یا بهتر است به دنبال آن باشد. آنچه انسان باید یا بهتر است به دنبال آن باشد را دانش های دیگر تعیین می کنند که معمولا مبتنی برا مباحث بنیادین فلسفی و هستی شناختی و انسانشناختی و غیره است. حتی نظامهای سکولار که اقتصادهای سکولار را پیاده می کنند، برای این است که آن اقتصاد را ملائم و مطابق تفسیر سکولار از حیات و انسان و ...، می بینند. پس خود نظام فکری سکولار (که دیگر یک نظام خاص اقتصادی و غیره نیست)، داده های علوم مختلف را برای پیاده سازی در جامعه، کالیبره می کند. لذا، مجموعه زندگی انسان، خود یک نظام زندگی است؛ انسان فقط اقتصاد و سیاست نیست. نظام فقهی و نظام سکولار و نظامهای ممکن دیگر، تنظیم کننده این نظام زندگی هستند؛ داده های هر علم تخصصی ای، هنگام ورود به میدان زندگی انسان، از فیلتر های نظامهای میگذره و کالیبره میشه. هدف علوم تخصصی، تئوریزه کردنه؛ اما هدف نظام سازها، کالیبریزه کردنه. کار این دو فرق میکنه و نباید مقایسه سطحی بین اینها کرد.