مریم اسماعیلی در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری حوزه اظهار داشت: طبق فرموده رهبر معظم انقلاب در مباحث مربوط به عاشورا، سه بحثِ عمده وجود دارد که یکی دربارۀ عبرتهای عاشوراست؛ عاشورا غیر از درسها، عبرتهایی هم دارد.
استاد جامعه الزهرا تاکید کرد: یکی دیگر از این مباحث بحث علل و انگیزههای قیام امام حسین(ع) است، که چرا امام حسین(ع) قیام کرد، تحلیل دینی و علمی و سیاسی این قیام و بحث دوم، بحث درسهای عاشوراست که یک بحث زنده و جاودانه و همیشگی است، مخصوص زمان معیّنی نیست.
وی افزود: درس عاشورا، درس فداکاری است، درس دینداری است، درس شجاعت است، درس مواسات است، درس قیامِ لله است، درس محبت و عشق است.
وی با اشاره به اولین عبرتی که در قضیۀ عاشورا ما را به خود متوجه میکند، گفت: طبق گفته رهبری، این است که ببینیم چه شد که پنجاه سال بعد از درگذشت پیغمبر صلواتاللهوسلامهعلیه جامعۀ اسلامی به آن حدی رسید که کسی مثل امام حسین علیهالسلام ناچار شد برای نجات جامعۀ اسلامی چنین فداکاریای بکند.
استاد حوزه بیان داشت: حسینبنعلی علیهالسلام در مرکز اسلام، در مدینه و مکه ـ مرکز وحی نبوی ـ وضعیتی دید که هرچه نگاه کرد، چارهای جز فداکاری نداشت؛ آنهم چنین فداکاریِ خونینِ باعظمتی! چه شد که بیست سال بعد از شهادت امیرالمؤمنین علیهالصلاةوالسلام در همان شهری که او حکومت میکرد، سرهای پسرانش را بر نیزه کردند و در آن شهر گرداندند؟
وی با بیان اینکه طبق فرموده رهبری کوفه یک نقطۀ بیگانه از دین نبود؛ گفت: کوفه همان جایی بود که امیرالمؤمنین علیهالسلام در بازارهای آن راه میرفت، تازیانه بر دوش میانداخت، مردم را امربهمعروف و نهیازمنکر میکرد؛ تلاوت قرآن در «آناءَ اللَّیلِ وَ اَطرافَ النَّهارِ»، از آن مسجد و آن تشکیلات بلند بود.
اسماعیلی افزود: این همان شهر بود که پس از گذشت سالهایی نهچندان طولانی، در بازارش دختران و حرم امیرالمؤمنین علیهالسلام را با حالت اسارت میگرداندند.
وی افزود: قرآن درد را به مسلمین معرفی میکند. میفرماید: «فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ اَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوفَ یَلقَونَ غَیًّا» دو عامل، عامل اصلی این گمراهی و انحراف عمومی است: یکی، دورشدن از ذکر خدا که مظهر آن نماز است. فراموشکردن خدا و معنویت، حساب معنویت را از زندگی جداکردن، و توجه و ذکر و دعا و توسل و طلب از خدای متعال و توکل به خدا و محاسبات خدایی را از زندگی کنارگذاشتن.
این استاد ابراز داشت: دوم، «وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ» دنبال شهوترانیها رفتن، دنبال هوسها رفتن، و در یک جمله، دنیاطلبی. به فکر جمعآوری ثروت، جمعآوری مال، التذاذ، و به شهوات دنیا افتادن، اینها را اصل دانستن و آرمانها را فراموشکردن.اگر معیار تقوا در جامعه عوض شد، معلوم است که انسان باتقوایی مثل حسینبنعلی علیهالسلام باید خونش ریخته شود.
وی خاطر نشان کرد: بر اساس سخنان رهبری در هر جامعهای، در هر شهری، در هر کشوری، با یک دید، با یک بُرش، مردم تقسیم میشوند به دو قِسم؛ ..خواصی داریم و عوامی. عوام را بگذارید کنار. بیاییم سراغ خواص. خواص، طبعاً دو جبهه هستند: خواصِ جبهۀ حق، خواص جبهۀ باطل.
اسماعیلی با اشاره به جبهه باطل گفت: وقتی خواص در یک جامعه، خواصِ طرفدار حق، یا اکثریت قاطعشان، آنچنان میشوند که برایشان دنیای خودشان اهمیت پیدا میکند، از ترس جان، از ترس ازدستدادن مال، از ترس ازدستدادن مقام و پست، از ترس منفورشدن، از ترس تنهاماندن، حاضر میشوند حاکمیت باطل را قبول کنند؛ و درمقابل باطل نمیایستند و از حق طرفداری نمیکنند و جانشان را به خطر نمیاندازند. وقتی اینطور شد، اولش با شهادت حسینبنعلی با آن وضع آغاز میشود.
وی گفت: طبق صحبت های رهبری که فرمودند آخرش هم میرسد به بنیامیه و شاخۀ مروانی، و بعد بنیعباس و بعد از بنیعباس هم سلسلۀ سلاطین در دنیای اسلام، تا امروز! این یک عبرت عجیب است در تاریخ: آنجایی که بزرگان میترسند، آنجایی که دشمن، چهرۀ بسیار خشنی را از خود نشان میدهد، آنجایی که همه احساس میکنند که اگر وارد میدان بشوند، میدان غریبانهای آنها را در خود خواهد گرفت؛ اینجاست که جوهرها و باطن افراد شناخته میشود.
۳۱۳/۶۱