به گزارش خبرگزاری حوزه از تهران، به نقل از دفتر ارتباطات مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، امروزه، توسعه دانایی، امری نهادی است و به طور عمده انتقال آن، از طریق مدرسه و دانشگاه و به واسطه معلم و استاد امکانپذیر است؛ تا جایی که کشورهای پیشرفته، برای حفظ و ارتقای جایگاه برتر خویش، رقمی بیش از ۸ درصد از تولید ناخالص ملی خود را به آموزش اختصاص میدهند؛ واین درحالی است که در سالهای اخیر، میانگین تقریبی، بیش از ۵ درصد از تولید ناخالص ملی جهان به این امر اختصاص داده شده است. مقایسه این آمار با وضع ایران، بهسادگی گویای فاصله ما از روند جهانی را نشان می دهد.
همچنین، هرچند تمام رقم فوق، صرف نیروی انسانی نمیشود، اما بدون شک، کرامت انسانی اقشار علمی فرهنگی جامعه، درگرو ارتقای موقعیت شغلی و تکافوی معیشت معلمان، در سطح اقشار طبقه متوسط است و ادامه روند نزولی جایگاه اجتماعی- اقتصادی فرهنگیان، سنگ بزرگی بر سر راه پیشرفت کشور خواهد بود.
تقویت خردورزی و پیشرفت داناییمحور درگرو توجه زیاد به اقشار فرهنگی و سازندگان نسلهای آینده است، تا این اقشار کلیدی در امر توسعه با فراغ بال و آرامش خاطر، بتوانند نسلهای آینده را آشنا با روحیه پرسشگری، خلاقیت، تلاش و امید به آینده، در سطح متوسط به بالا، برای نیل به پیشرفت پرورش دهند.
بر اساس اهمیت این مسئله و نقش آن در پیشرفت کشور، در تدابیر پیش نویس الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، به این مسئله پرداخته و آن تربیت انسانهای مؤمن، توانمند، خلاق، مسئولیتپذیر و دارای روحیه مشارکت جمعی، با تحول در ساختار، رویکرد و محتوای نظام تعلیم و تربیت کشور و والاسازی جایگاه معلمان است.
این تدبیر در مبانی فکری اسلامی ایرانی ریشه دارد؛ که در پیش نویس سند الگو از آنها با عنوان مبانی نظری و اصول، یاد شده است. توجه به این مبانی و اصول، زیربنای فکری این تدبیر را بهتر مشخص میکند. از سویی، «تعلیم و تربیت، از مهمترین نهادهای اجتماعی و بسترساز تحول بنیادین و گسترده در جامعه است» و از طرف دیگر، «اهتمام به تفکر، علم، خلاقیت، رشد و شکوفاسازی ظرفیتهای فطری و استعدادهای انسانی» از اصول پیشرفت است.
در بیان الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، نیروی انسانی توانمند، نیرویی است که دانش، تجربه، مهارت، توانایی حل مسئله و انجام کار به صورت حرفهای را دارا باشد. نیروی انسانی خلاق نیز انسانهایی هستند که نوآور، مبتکر، دارای تفکر انتقادی، توانا در ارائه راهحلهای جدید و شکستن قالبهای رایج توانمندی دارند.
نیروی انسانی مسئولیتپذیر، انسانی است که متعهد به ادای بهینه ی وظیفهای است که بر عهده دارد؛ و روحیه مشارکت جمعی، روحیهای است که مبتنی بر پذیرش اصل تقسیم کار، تسهیم دانش و یادگیری، رواداری، تعاون، احتراز از تکروی و رعایت حقوق دیگران باشد.
تعلیم، ناظر به فرایند نظاممند، یادگیری با هدف دستیابی به دانش است که فرد در آن، حقایق، مفاهیم و نظریهها را فرامیگیرد؛ و به توسعه قوه استدلال، درک، قضاوت و شهود فردی کمک میکند.
تربیت نیز به معنای فرایند یادگیری با نیت توسعه مجموعهای از مهارتها یا رفتارهای مشخص است و در این فرایند، انسان یاد میگیرد، چطور آن حقایق، مفاهیم و نظریهها را کاربردی کند. هدف تربیت، بهبود عملکرد و بهرهوری است.
از این گذشته، هر جامعه، متناسب با اوضاع، فرهنگ و ویژگیهای ذاتی و محتوایی خود، با انواعی از مشکلات و مسائل روبهرو است که آثار نامطلوبی بر فرآیند پیشرفت آن دارد. شناخت این عوامل میتواند مسیر حرکت جامعه را به سوی ترقی و تکامل، هموار سازد. علاوه بر این، نقطه آغازین برنامهریزیهای راهبردی، شناخت مسائل اساسی و بنیادین جامعه، محسوب میشود. اگرچه در هر جامعه، مسائل متنوعی وجود دارد ، لیکن اهمیت و اثر تمامی آنها، یکسان نیست و بسیاری از مسائل، علیرغم گستره وسیع اثرگذاری، معلول مسائل ریشهایتری هستند که سرمنشأ مسائل دیگر به حساب می آیند.
این مسائل اساسی و ریشهای، معمولاً کمشمار و به دلیل ماهیت بنیادین، غالباً پنهان هستند و تنها، دانشمندانِ ژرفنگر و باریکبین میتوانند بدان پی ببرند. بنابراین، شناخت و حل این مسائل، نقش مهمی در تحقق الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت دارد.
جامعه ایران نیز در زمینه تعلیم و تربیت به مسائلی اساسی مبتلا است که به نحوی سرمنشأ تدبیر مورد مطالعه هستند.
به نظر میرسد تحقق تدبیر یادشده، منوط به رفع مسائل ضعف خردورزی و عقلانیت جمعی؛ به عنوان یکی از مهمترین مسائل اجتماعی ایران معاصر باشد،
علیرغم تأکید اسلام بر عقلانیت و خردورزی- ضعف خردورزی و عقلانیت فردی و جمعی - همچنان قابل توجه است.
با نگاهی به جریانهای فکری در تاریخ ایران، درمییابیم که عقلگرایی کمتر بر صدر نهادهای معرفتی جای داشته و بیشتر به صورت کجدارومریز در حاشیه نهادهای معرفتی، قرار داده شده است.
در این شرایط میتوان گفت که؛ خیلی اوقات، راههای جایگزین که چندان سر سازگاری و یا همسویی با خردورزی ندارند، از خردورزی پیشی گرفتهاند.
بر اساس مطالب فوق به نظر میرسد که سیاستگذاری، برنامهریزی، هماهنگی و سرمایهگذاری ویژه در نهادهای متولی و تأثیرگذار در تعلیم و تربیت، و حمایت مادی و برنامهریزی فرهنگی از الزامات تحقق این تدبیر باشد.
دستاورد این تدبیر ، تأمین نیروی انسانی ماهرِ مورد نیاز حوزههای مختلف، تربیت نسل کریم، شریف و با مسئولیت اجتماعی، انسجام در سیاستگذاری، برنامهریزی و پایداری مدیریت علمی کشور، بازیابی موقعیت برتر اقشار علمی و فرهنگی کشور به ویژه معلمان و استادان، بازیابی جایگاه علمی- فرهنگی ایران، در سطح منطقهای و بینالمللی، دستیابی به توسعه پایدار و متوازن و کاستن از روند مهاجرت نخبگان خواهد بود.
انتهای پیام/