به گزارش خبرگزاری حوزه، حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر بابایی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ۱۰ آذرماه در نشست علمی «جایگاه روایات در روش تفسیری علامه طباطبایی» که از سوی مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد، با بیان اینکه علامه طباطبایی در مقدمه المیزان تاکید کرده که قرآن را باید با تدبر در خود آن تفسیر کنیم زیرا قرآن تبیان برای همه چیز و نور و هدایت است و شایسته نیست آن را با کمک چیزهای دیگر بفهمیم، گفت: روش ایشان آوردن آیات دیگر در فهم یک آیه است و البته این ملازم آن نیست که از روایات استفاده نشود.
وی اضافه کرد: از بیانات ایشان در چگونگی تفسیر و روش علمی ذیل آیات میتوان برداشت کرد که روش ایشان قرآن به قرآن است که ما آن را مکتب تفسیری اجتهادی قرآن به قرآن میدانیم. البته میتوان این مکتب را به صورتهای مختلف تعریف کرد؛ اول اینکه ما همه معانی قرآن اعم از ظاهر و باطن و محکم و متشابه را با تدبر در خود آیات به دست میآوریم و در فهم معنای قرآن نیازی به غیر قرآن نداریم.
بابایی بیان کرد: دوم اینکه قرآن خودش را تبیان برای همه چیز دانسته است و قدر متیقن آن هم دانستنیهای مربوط به دین است پس حسبنا کتاب الله؛ یعنی ما در فهم جزئیات دین و فروعات محتاج روایات هستیم ولی هر چیزی غیر از آن را که خدا خواسته به وسیله قرآن به بندگان تفهیم کند با کنار هم گذاشتن آیات به دست میآید.
این پژوهشگر علوم قرآن و تفسیر اظهار کرد: تصور سوم این است که نمیگوییم ما در فهم قرآن نیاز به غیر قرآن نداریم، قرآن کلام خداوند است و هر کلامی در فهم خود نیازمند قرائن متصل و منفصل و ...است ولی در عین حال نیاز نیست از ابتدا سراغ روایات برویم یا هر چه به ذهن ما آمد به آن اکتفا کنیم. ما باید به جای اینکه سراغ فلسفه و روایات برویم و با ذهنیت فلسفی و روایی سراغ آیات قرآن برویم، باید به آیات دیگر رجوع کنیم.
علامه قائل به قرآنبسندگی نبود
بابایی تصریح کرد: پس قرآنبسندگی به قول مطلق، قرآنبسندگی در تفسیر (اینکه همه دین از قرآن به دست نمیآید) و استفاده حداکثری از خود قرآن، سه تصوری است که در مورد تفسیر قرآن به قرآن علامه وجود دارد ولی علامه با صراحت قرآنبسندگی را در المیزان نفی کرده است. در ذیل آیه هفتم آل عمران آورده؛ جزئیات معاد و تفصیل احکام و قصص انبیاء و مانند آنها نیازمند روایات است و بدون پیامبر(ص) راهی برای تلقی و فهم آنها وجود ندارد.
بابایی بیان کرد: ایشان در ذیل آیه ۲۳۸ بقره «حَافِظُوا عَلَی الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَی وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِینَ»، فرموده هیچ راهی نداریم جز روایت تا بدانیم که نماز وسطی چیست یا ذیل آیه دابة الارض، فرموده ما راهی جز روایت برای فهم دابة الارض نداریم. ایشان معتقد است کنار زدن کل روایات کنار زدن قرآن عزیزی است که باطل به آن راه ندارد زیرا خدا فرمود؛ وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا؛ از منظر علامه، اگر آنچه از جانب پیامبر(ص) نقل شده را حجت ندانیم، سنگ روی سنگ بند نمیشود.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با تاکید بر اینکه علامه قطعا قرآنبسنده نیست، اظهار کرد: انتساب دو تصور دیگر هم به علامه با صراحت، محل تردید است؛ برخی عبارات ایشان صریح است که ما برای فهم قرآن نیاز به غیر قرآن نداریم ولی برخی موارد را هم دارند که نشان میدهد ایشان قائل به استفاده از روایات است.
وی افزود: علامه ذیل آیه «وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ؛ فرموده که همه بیانات پیامبر(ص) در تفسیر آیات، حجت است نه فقط نسبت به آیاتی که مجمل است بلکه در تفسیر ظاهر آیات هم حجت است یعنی اگر پیامبر(ص) فرمودند فلان ظاهر، مراد خدا نیست بیان ایشان برای ما حجت است. اصولیون میگویند ما تا از قرائن منفصل فحص نکنیم نمیتوانیم نظری را به خدا نسبت دهیم، بنابراین باید به روایات مراجعه کرده و اگر فرمایشی از پیامبر ذیل آن نبود میتوان به ظاهر احتجاج کنیم همچنین به دلیل حدیث ثقلین فرمایش ائمه(ع) هم لازم است.
تخطئه نظر اخباریون در تفسیر قرآن
وی در ادامه تاکید کرد که علامه قصد دارند کسانی را تخطئه کنند که میگویند ما بدون روایت نمیتوانیم هیچ آیهای را بفهمیم یعنی مرادشان تخطئه اخباریون بوده است و افزود: بنابراین منظور ایشان میتواند استفاده حداکثری از قرآن باشد البته از نظر عملی، در خیلی از موارد با کنار هم قرار دادن آیات، تفسیر کرده است. علامه ابتدا روایات را میدیده است و بعد با آن دید، آیه را طوری تفسیر میکرده که با روایات سازگار باشد لذا موارد ناسازگار با روایات در تفسیرشان اندک است.
بابایی بیان کرد: در ذیل آیه «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ»؛ برخی گفتهاند امت اسلام، امت معتدل است یعنی نه دنیاگرای مطلق و نه بیتوجه به دنیا است ولی ایشان این نظر را تخطئه کرده و بدون روایت آن را تحلیل کرده است.
نویسنده کتاب مکاتب تفسیری گفت: علامه پس از نقل روایات آنها را مؤید تفسیر قرار داده است و در موارد بسیاری روایاتی را که آورده با ظاهر یا سیاق آیات ناسازگار و غیرقابل جمع دانسته است لذا روایت غیرمتواتر و غیرقطعی را ولو با صحت سند با معیار سیاق میسنجیده و روایتی را که مفاد آیاتِ همسو، مؤید و مؤکد آن باشد پذیرفته است.
نظر علامه درباره تهمت به هاروت و ماروت
وی ادامه داد: روایاتی در تفسیر اهل سنت و شیعه در باره هاروت و ماروت و نسبت گناه به آن دو نقل شده است مثلا سیوطی بیش از ۲۰ حدیث در این زمینه آورده است با این وجود علامه فرموده اینها داستان خرافی است که شدیدترین گناه را به فرشتگان پاک نسبت میدهد و آن را شبیه خرافات یونانیان دانسته است. حتی علامه گاهی روایات را با نقل از تورات و انجیل تایید کرده یا با تطبیق با تورات و انجیل آن را ساختگی میداند مانند چیزی که گفته شده آدم و حوا توسط مار و طاووس فریفته شدند.
بابایی تاکید کرد: ایشان توجه لازم و کافی به روایات داشته ولی فرموده باید روایات ساختگی با دقت بررسی شود البته در بین علما، برخی فقط دائرمدار سند هستند مانند آیتالله خویی ولی برخی به وثوق خبری قائل هستند و علامه روی سند تکیه زیادی ندارد و به وثوق خبری معتقدند.
دیدگاه استرآبادی درباره نسبت قرآن و شناخت دین
عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه اضافه کرد: در میان شیعه و اهل سنت کسانی بودهاند که گفتهاند برداشت ما از قرآن و تفسیر اگر مستند روایی نداشته باشد هیچ قابل اعتنا نیست؛ مثلا فوائد المدنیه استرآبادی آورده است که مدرک در مسائل نظری دین، اخبار صادقین(ع) است یعنی قرآن نمیتواند منبع شناخت مسائل دینی باشد. استرآبادی قرآن را قبول دارد ولی مرادش این است که ما نمیتوانیم قرآن را بفهمیم و ممکن است برداشت ما از قرآن متفاوت باشد لذا قرآن منبع شناخت دین نیست.
وی افزود: شیخ حر عاملی در وسائل الشیعه هم بابی باز کرده و ۸۰ روایت آورده که دلالت دارد ما نمیتوانیم احکام نظری دین را از ظواهر قرآن به دست آوریم مگر تفسیر آن را در روایات معصومین داشته باشیم. در بین اهل سنت هم در مقدمه کتاب جامع راغب اصفهانی آمده که دانشمند و مفسر هرچند متبحر باشد جایز نیست خودش از قرآن، نظر دهد مگر اینکه از پیامبر و صحابه استفاده کند.
روش قرآن به قرآن در تضاد با روایتبسندگی
بابایی با بیان اینکه این نظریه یعنی عدم فهم قرآن بدون روایت، سابقه طولانی دارد، اظهار کرد: شیخ طوسی هم به نقل از برخی گفته تفسیر جایز نیست مگر با نص و اثر صریح؛ البته خود شیخ این نظر را رد و نقد کرده است. علامه در مقدمه المیزان این نظریه را با صراحت تخطئه و رد کرده است لذا وقتی بر روش قرآن به قرآن تاکید دارد میتواند ناظر به رد این دیدگاه باشد.
وی اضافه کرد: گاهی روایت مطلبی بر خلاف ظاهر قرآن دارد که قابل جمع به ظاهر نیست لذا در اینجا باید قرآن را مقدم بدانیم زیرا قطعی الصدور است و روایت را باید کنار بگذاریم ولی گاهی روایات مطلبی دارند که مخالف قرآن نیست و یا میتوان جمع کرد در این صورت نباید آن را کنار گذاشت.
بابایی با بیان اینکه اگر برخی مضامین یک روایت برای تفسیر استفاده شود و برخی دیگر استفاده نشود در این صورت باز مسئله کنار گذاشتن و کم اعتنایی به روایت است، تصریح کرد: آرای علامه در برخی موارد از جمله در این زمینه جای تامل دارد و بنده با نگاه نقادانه سراغ نظر علامه رفتهام.
وی با بیان اینکه تفاسیر روایی چند دسته است، تصریح کرد: گاهی روایی محض است مانند تفسیر البرهان سیدهاشم بحرانی. او در مقدمه آورده ما تفسیر را فقط باید از روایات بفهمیم؛ برخی تفاسیر اجتهادی روایی هستند مانند تفسیر صافی یا کنز الدقائق. دسته دیگر روایی ضمنی است مانند مجمعالبیان که به قرآن و منابع دیگر و روایات استناد دارد.
بابایی تاکید کرد: تفاوت علامه طباطبایی با دیگران در این است که وی آیات را با تبیین و تحلیل بیان کرده و در موارد اندک به روایت استناد کرده و بحث روایت را جدا از خود تفسیر آورده است یعنی با روش مجمع و روایی محض موافق نیست.
مخالفت علامه طباطبایی با قرآنبسندگی و روایتبسندگی
وی با تاکید بر اینکه قرآنبسندگی نظریه صحیحی در فهم دین و تفسیر قرآن نیست و علامه هم قطعا به این مقوله قائل نیست، اظهار کرد: از طرفی علامه به شدت با نظریه روایتبسندگی مخالف است و البته خیلی از علما هم مخالف هستند. استفاده حداکثری از آیات قرآن در تفسیر ابتکار علامه است؛ ایشان گاهی برای تفسیر یک آیه در سوره حمد ۴۰ آیه دیگر از خود قرآن آورده و این کاری جالب است.
بابایی بیان کرد: المیزان انصافا نوآوریهای زیادی داشته است البته نه اینکه مطالب ایشان در برخی موارد قابل نقد نباشد ولی در مجموع خدمت بزرگی به جامعه شیعه داشتهاند. گاهی یک اشاره علامه در المیزان میتواند مبنای یک پایاننامه باشد البته بنده بارها تاکید کردهام غیر از معصومین کلام همه افراد قابل نقد و تدبر و تامل است.
انتهای پیام