به گزارش خبرگزاری حوزه، گروه علمی مطالعات فرهنگی پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم علیهالسلام در یادداشتی با عنوان «بازی با کلمات در داستانهای خیالی» به بررسی کلمات و جملاتی پرداخته است که در بیان حقایق و جهتدهی به حرکتهای اجتماعی بسیار مهم هستند و نباید با برخوردی سطحی به آنها نگاه کرد.
این یادداشت در پاسخ به نوشته آقای محسن حسام مظاهری با عنوان «تشیع ایرانی پس از اعتراضات» نگاشته شده است.
کلمات و جملات در بیان حقایق و جهتدهی به حرکتهای اجتماعی خیلی مهم هستند و نباید با نگاه سطحی به آنها نگاه کرد. رعایت نکردن تقوا در بیان واقعیتها، اثرات مختلفی را برای فرد و جامعه به همراه میآورد که نمیتوان و نباید توقع داشت که این آثار بر گوینده و جامعه بوجود نیاید. کنارهم قراردادن کلمات و جملات و بیان آنها، علاوه بر شکل ظاهری خود، راهی در بیان حقیقت یا پوشاندن آن نیز هستند که اساس ارزش و حرمت کلمات و جملات به این بُعد باز میگردد.
متأسفانه متن نوشته شده آقای حسام مظاهری، فاقد حداقلهایی از توجه به این بعد و لوازم آن بوده است. نویسنده به عنوان یک فعال اجتماعی متنی را تنظیم کرده است که با واقعیت فاصله دارد. ایشان با قرار گرفتن در یک موقعیت مواجهه خاص و با سوگیری تحلیلیای که از وقایع اخیر دارد، سعی کرده از نمد مراسم فاطمیه، کلاهی برای حرفهای بدون سند خود ببافد و زمین بازی جدیدی برای رقیبانش بسازد، بدون آنکه فکر کند که پا در وادی خطرناکی گذاشته، که به راحتی تن به هر روایتی نمیدهد و حقیقتش، آخر و عاقبت افراد زیادی را ختم به خیر و شر کرده است.
چون نویسنده با ادبیات علوم اجتماعی آشنایی دارد، لذا به خوبی با این ادبیات آشناست که به راحتی نمیتوان یک تحلیل یا توصیف یکسویه از وقایع پیچیده داشت و روشهای تحقیق به او اجازه نمیدهند که انواع و اقسامی از شواهد و مفاهیم را بدون چارچوبها و منطقهای مشخص تحلیلی کنار هم قرار دهد و نتایج دلبخواهانهای را از آنها در آورد. اما متاسفانه نویسنده در این متن، با قالبها و مفاهیمی علم نما و متنی ادبی، حرفهای نامرتبط را به هم بافته و به خیال خود چهره از یک حقیقت برداشته است. ادامه این نوشته سعی دارد تا نشان دهد که چگونه آقای حسام مظاهری با تهیه شواهد و مفاهیمی خاص و کنار هم قرار دادن آنها، مطلب خودش را به عنوان یک تصویر علمی نمایش داده است.
در ذیل به برخی موارد که نویسنده با بازی با کلمات در حوزه مفاهیم علوم اجتماعی و مباحث تاریخی سعی کرده تصویر کاملا خیالی را، واقعی جلوه دهد، اشاره میشود.
الف) یکی از بازیهای زبانی نویسنده بازی با ادبیات و مفاهیم علوم اجتماعی است. به عنوان مثال ادبیات جنبشی در حوزه علوم اجتماعی، ادبیات خاصی دارد و به راحتی نمیتوان به هر حرکت اجتماعی نام جنبش قرار داد. علاوه بر آن، برای تصویر کردن یک حرکت اجتماعی که در طول مسیر کوتاه خود، تحولات زیادی در فعالین، تعداد، قالب، محتوا، ... پیدا کرده است، نیازمند مفاهیم مختلفی برای تحلیل هستیم و نمیتوان صرفاً با یک مفهوم _به عنوان تنها معرف واقعیت_ بسنده کنیم و اگر این کار صورت گرفت به نوعی تحلیل از واقعیت دور شده است. علاوه بر مفهوم جنبش، استفاده بدون توجهات نظری از مفاهیم دیگر مانند اعتراض، زنانه، مرگ، قتل، عصیان، مشروعیت، استیلا، عاملیت، مقاومت، فضای مناسکی، دینداری، ... در متن وجود دارند که به صورت گزینشی مورد استفاده قرار گرفتهاند، و چون محل بحث این نوشته نیستند بقیه موارد آورده نمیشوند.
ب) نکته بعدی مربوط به بازی با کلمات در فهم تاریخی و روش تطبیق تاریخی نویسنده در متن است که محل اصلی بحث این نوشته است.
۱) اگر در ابتدای متن به این جمله دقت شود "از مرگ "مظلومانهی" یک زن جوان توسط مأموران حکومتی هم جرقه خورد"؛ "مرگ "مظلومانه""، "توسط مأموران حکومتی" یک نوع بازی با کلمات است. این خانم مرحومه یا توسط ماموران حکومتی با مظلومیت کشته شده و یا به قتل رسیده و یا مرگ شامل حالش شده است. مرگ مظلومانه توسط دیگری از ادبیاتی من دراوردی ایشان است. به راحتی ایشان میتوانست بگوید که در مرگ ایشان، نیروی انتظامی هم مقصر بوده است. این جمله برای این نوشته شده است تا به غلط در کنار دو مفهوم "قتل "مظلومانه""، "به دست ماموران حکومتی" در جمله بعدی، یک ذهنیت مشترک برای ایجاد تشابه ذهنی با شهادت حضرت فاطمه (س) و ایام عزاداری فاطمیه را در ذهن مخاطب بسازد.
۲) در ادامه متن اگر به این جمله دقت شود، "اعتراضاتی که هستهی اصلیاش، جنبشی زنانه بود و مهمترین شعارش زن بود" متن میخواهد بگوید که اولا جنبش زنانه بود و ثانیاً محتوای آن نیز زن بوده است. این که به چه میزان این ادعا با واقعیت همخوان است و یا اینکه، "محتوای جنبش زن بوده است" دقیقا به چه چیزهایی اشاره میکند، در نظر نویسنده مهم نیستند. مهم، کنار هم قرار دادن کلمات و جملات به گونهای که یک نوع تشابه شکلی با دو مضمون "مهمترین مناسکِ زنمحورِ شیعی"،"با ادبیات، مضامین و شعارهایی زنانه" در رابطه با عزاداری ایام فاطمیه است. اساساً برای نویسنده شخصیتها، جایگاهها، واقعیت، محتوا، موقعیت و ... در فهم وقایع، جایگاهی ندارند و لذا یک فهم رتوریک و سوفیستی را برای ارتباط برقرار کردن انتخاب می کند.
۳) برای اینکه نویسنده مشابهتسازی خود برای آماده کردن اذهان در قبول نتیجه را کامل کند، یک بازی دیگری را با مفاهیم دنبال میکند که با این دو عبارت "بعدتر به رادیکالترین جنبش سیاسی پس از انقلاب بدل شد."، "درعینحال واقعهی وفات/"شهادتِ" حضرت فاطمه، سیاسیترین و اعتراضیترین رویداد تاریخ شیعه نیز هست؛ حتی سیاسیتر از عاشورا. چراکه فاطمیه تخطی از و عصیان بر نخستین خلیفهی اسلامی پس از پیامبر بود." سعی در هم وزن نشان دادن میان آنها در اذهان داد. در دنیای واقعی، تقریبا پیدا کردن تشابهی میان این دو بسیار سخت است، اما ایشان به برکت جادوی کلمات، این تصویر را یک تصویر کاملا مشابه جا زدهاند و در تایید و تثبیت محتوا در ذهن مخاطب و برطرف کردن شک آنها که بلافاصله در اذهان بوجود میآید، با تاکید بر یک بعد به نماینده از کل اتفاقات رخ داده، متن بعدی را اضافه می کنند که: "ماهیت سیاسی و اعتراضی فاطمیه خدشهناپذیر است." و مانند عاشورا خوانش پذیر نیست، لذا کسی نباید در سیاسی و اعتراضی بودنش، البته با در پرانتز قرار دادن اصل و محتوای آن برای مخاطب، شک داشته باشد. همه این مقدمات چیده شده اند تا داستان نویس، نتیجه گیری خاصی که مخاطب با آن هم ذات پنداری کند را بدست بیاورد. ایشان این نتیجه را در عبارت بعد آورده است.
۴) "بنابراین سه عنصر "عصیان سیاسی"، "مقاومت در برابر استیلای حکومت [دینی]" و "عاملیت و محوریت زنان" را میتوان از مشترکات فاطمیه و اعتراضات اخیر دانست."
۵) باز برای نویسنده خود نتیجه مهم نیست، بلکه نتیجهگیری اخلاقی داستان برایش مهمتر است و آن نتیجهگیری اخلاقی این است که فارغ از محتوا و خیلی از تفاوت های دیگر، وقتی این مفاهیم کلی و صوری را به عنوان مشابهت فاطمیه و اعتراضات اخیر پذیرفتید، به همان نتیجه مورد من میرسید که "با این اوصاف باید دید آیا فاطمیهی پس از اعتراضات با فاطمیههای قبلی تفاوتی خواهد داشت؟ و آیا مناسک و ادبیات شیعیِ زنانه در زنانهترین روزهای تقویم شیعی از جنبش سیاسی زنان ایران اثر پذیرفته و منبرها، روضهها و نوحههای فاطمیهی امسال تفاوت محسوسی خواهند داشت یا نه؟" یعنی فاطمیه جامعه شیعی ایرانی با توجه به وقایع اخیر و مشابهتهای من درآوردی فوق، باید تغییر از نوع مورد نظر ایشان را بروز دهد وگرنه جامعه "در حال بازتعریف نسبت خود با نهاد دین است" و عدم تغییر برابر است با "تغییرات دینداری" و شکلدهی به "آیندهی تشیع ایرانی".