جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ |۲۰ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 22, 2024
یازهرا

حوزه/ مسأله فدک با مسأله جانشینی رسول خدا ارتباط بسیار نزدیکی دارد، پیامبر صلی الله علیه و آله هنگامی که امیرمومنان علیه السلام را به جانشینی برگزیدند، گویا می‏‌خواستند نوعی منبع مالی نیز در اختیار دستگاه «امامت» قرار دهند از این رو خلفا، در ادامه مسیر غصب خلافت، از جهت مالی نیز اهل بیت علیهم السلام را خلع سلاح کردند.

خبرگزاری حوزه | یکی از پرسش های مورد توجه پیرامون جریان «فدک» که در زمان حضور امامان علیهم السلام مطرح بوده و در عصر حاضر در فرم و شکلی نوین در بسیاری از شبکه های وهابیت و همچنین فضای های مجازی رونمائی شده آن است که در زمان حکومت علی علیه السلام که تمام مناطق اسلامی تحت سیطره او بود، چرا این حق را به صاحبان اصلی باز نگردانید؟ باز نگرداندن فدک در زمان حکومت علی علیه السلام نشان از ناراستی ادعای شیعیان، پیرامون تجاوز از سوی خلیفه اول نسبت به سرزمین فدک است.

در پاسخ به این پرسش باید گفت:

شیوه پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت به اموال مصادره شده در فتح مکه: پرسشی که در نقض کلام شبهه کننده مطرح است به سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله باز می گردد که به چه علت در زمان حکومت رسول خدا صلی الله علیه و آله و هنگام فتح مکه با عنایت به آن که رسول خدا حاکم و صاحب قدرت بودند، اموال مصادره شده مسلمانان و همچنین ملک شخصی خود را، باز پس نگرفتند؟ شبیه این پاسخ از امام صادق علیه السلام شنیده شده است که حضرت به رفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله استشهاد نمودند. (۱)

افشاگری حضرت زهرا سلام الله علیها نسبت به خلفا با اصرار ورزی نسبت به فدک

بحث فدک، بالاتر از یک زمین کشاورزی است که حضرت زهرا سلام الله علیها آن قدر پیگیری و اصرار بر باز پسگیری آن نمایند و در ضمن خطبه ای مبسوط به افشاگری آن بپردازند، به طور مثال وقتی نماینده کلاس، دفتر فرزند شما را می دزدد، شما به مدرسه مراجعه می کنید و معلم کلاس و مدیر مدرسه را از این امر مطلع می کنید. یک دفتر چقدر ارزش دارد؟ وقتی که شما به مدرسه می روید احتمال آن که بیشتر از ارزش آن هزینه کنید وجود دارد اما شما هدفی بزرگ تر را در سر می پرورانید و آن آگاهاندن مسئولان مدرسه، از دزدی نماینده کلاس است که مسئولان، هشیار و آگاه باشند که یک دزد را، نماینده کلاس گذاشته اند.

در داستان فدک نیز این گونه است که گویا اگر کس دیگری تصرف نموده بود، به این حد پیگیری و اصرار نبود اما پشت پرده پیگیری اهل بیت علیهم السلام، افشاگری نسبت به خلفا برای هوشیار نمودن مردم و هشدار به انتخاب نادرست خلیفه است که ادعا کننده «خلافت» چگونه صلاحیت چنین جایگاه رفیع و بلندی را دارد در حالی که به حق شخصی و مالی که در دست افراد است، احترام نمی گذارد و به زور آن را غصب می کند.

همان گونه که از گلایه های امیرمومنان در غصب فدک، چنین هدفی یافت می شود از جمله در نامه به عثمان بن حنیف چنین آمده است: «از میان آنچه آسمان بر آن سایه افکنده، تنها فدک در دست ما بود که گروهی بر آن بخل ورزیدند و گروهی هم از آن چشم پوشیدند و خداوند بهترین داور است.» (۲)

شاهد دیگر بر چنین هدفی از سوی اهل بیت علیهم السلام پاسخ امام صادق علیه السلام نسبت به این پرسش است که چنین فرمودند:

ظالم و مظلوم هر دو از دنیا رفته اند و خداوند ظالم را کیفر و مظلوم را پاداش داده بود و علی بن ابی طالب علیه السلام خوش نداشت چیزی را که غاصب آن کیفر و فرد صاحب حق آن پاداش دیده، برگرداند. (۳) در این پاسخ همان گونه که روشن است، تعبیر «ظالم» و «مظلوم»، نشان دهنده آن است که پروژه رسوایی خلفا توسط اهل بیت علیهم السلام نسبت به جریان فدک در آن دوران نیز ادامه دارد و تعبیر به کار گرفته شده نشان از هدفی فراتر از حقوق مالی می باشد.

لازم به ذکر است در عصر خلفای بنی امیه و بنی العباس، فدک بیش از آن که جنبه انتفاعی داشته باشد جنبه سیاسی به خود گرفته بود شاهد آن جائی است که وقتی عمر بن عبدالعزیز فدک را به فرزندان فاطمه سلام الله علیها باز گرداند، بنی‏امیه او را سرزنش کردند و گفتند: تو با این عملت شیخین (ابوبکر و عمر) را تخطئه کردی. (۴)

ارتباط مساله فدک با امامت:

مسأله فدک با مسأله جانشینی رسول خدا ارتباط بسیار نزدیکی دارد، پیامبر صلی الله علیه و آله هنگامی که امیرمومنان علیه السلام را به جانشینی برگزیدند، گویا می‏خواستند نوعی منبع مالی نیز در اختیار دستگاه «امامت» قرار دهند از این رو خلفا، در ادامه مسیر غصب خلافت، از جهت مالی نیز اهل بیت علیهم السلام را خلع سلاح کردند. شاهد بر آن گفتگوی ابن ابی الحدید با یکی از متکلمان امامیه است که دهکده فدک آنچنان وسعت نداشت که مخالفان فاطمه در آن طمع ورزند. او در پاسخ گفته بود: تو در این عقیده اشتباه می‌کنی. شماره نخل‌های آنجا از نخل‌های کنونی کوفه کمتر نبود. به طور مسلم، ممنوع ساختن خاندان پیامبر از این سرزمین حاصل‌خیز، برای این بود که مبادا امیر مؤمنان از درآمد آنجا برای مبارزه با دستگاه خلافت کمک بگیرد. بی‌تردید، جمعیتی که باید دنبال زندگی بروند و با کمال نیازمندی به سر ببرند، هرگز اندیشه مبارزه با وضع موجود را در اندیشه خود نمی‌پرورانند. (۵)

همچنین وی در جای دیگر می نگارد: « از استادم علی بن فارقی که از استادان مدرسه غربیه در بغداد بود پرسیدم: به نظر شما آیا فاطمه در مورد ادعای خود نسبت به فدک راست می‏گفت؟ گفت: آری، راست می‏گفت، پرسیدم: پس چرا ابوبکر فدک را به فاطمه بازنگردانید؟ پرسش مرا با کلام لطیفی پاسخ داد؛ گفت: اگر آن روز ابوبکر فدک را به فاطمه برگردانده بود، فردا فاطمه می‌‏آمد و مدعی خلافت می‏شد و ابوبکر نیز در رد ادعای آن عذری نداشت، زیرا صداقت فاطمه را نسبت به فدک بدون شاهد و دلیل پذیرفته بود. سپس ابن ابی الحدید کلام استاد خود را تایید می کند.(۶) بنابراین بررسی پرونده «فدک» به روشنی ثابت می‌کند که بازداری دختر پیامبر از حق مشروع خود، یک جریان سیاسی بود مسأله روشن‌تر از آن بود که برای حاکم وقت، مستور و پنهان بماند.

شاهد دیگر، اعتراف ابوبکر بر هدف اهل بیت علیهم السلام بر اصرار بر مطالبه فدک است، هنگامی که امیرمومنان نامه ای گلایه آمیز در غصب فدک برای ابوبکر نوشت، ابوبکر پس از خواندن نامه، رو به مردم چنین گفت: «او با اصل خلافت من مخالف است، حال اینکه من می‏خواستم استعفا داده و از این کار کناره‏گیری کنم ولی شما قبول نکردید» (۷)

بنابراین باید توجه نمود هنگامی که حضرت امیر علیه السلام به حکومت رسیدند، طرح دوباره مسأله فدک لزومی نداشت زیرا بازگرداندن فدک، آن هدفی را که اهل بیت علیهم السلام پیگیر بودند از افشاگری نسبت به خلفا و احقاق حق «خلافت» را تحقق نمی نمود.

دوران ویژه حکومت امیرمومنان علیه السلام:

با بررسی دوران حکومت امیرمومنان علیه السلام، این نکته آشکار می شود که رفع انحرافاتی که از دوران خلفا پایه گذاری شده و برطرف نمودن بدعت هائی که جای سنت گرفته بود؛ کار آسانی نبود و مردمانی که با این بدعت ها و انحرافات خو گرفته بودند به راحتی، فرمانبردار حضرتش نمی شدند به طوری که شافعی در کتاب «الام» از وهب بن کیسان نقل می کند: تمام سنت و شریعت پیامبر گرامی حتی نماز هم تغییر یافته است همان گونه که ذهبی نقل می کند: «اگر هفتاد صحابه پیامبر به میان شما بیاید از اسلام شما جز اذان چیز دیگری نمی شناسد» باتوجه به نکات یاد شده روشن می شود که در اثر انحراف جامعه اسلامی از مسیر خود و کنار گذاشتن خلیفه و جانشین به حق پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و روی کار آمدن کسانی که صلاحیت نداشتند، چه مشکلاتی بر سر شریعت اسلام آمده است .

به عنوان مشت نمونه خروار، نماز تراویح را مثال می زنیم که توسط خلیفه دوم تاسیس شد. حضرت علی علیه السلام در زمان حکومت خویش از این کار جلوگیری کردند فریاد وا عمراه ، وا عمراه فضای مسجد را پر کرد که به دنبال آن حضرت امیر علیه السلام آنان را به حال خود رها نمود. (۸) و علی علیه السلام احساس نمود که اگر چنان که بخواهد ناهمواری های گذشته اصلاح نماید و بدعت ها را برگرداند جامعه آن روز تاب تحمل آن را ندارند.

افزون بر آن که دوره خلافت ایشان، آن قدر کوتاه و همراه با جنگ ها و کارشکنی های گوناگون بود که به ایشان اجازه اصلاحات اساسی را در بسیاری موارد نمی داد.

واگذاری داوری آن به خداوند:

پس از انجام غصب، حضرت فاطمه علیهاالسلام در خطابه ی خود فرمودند: «اکنون که سخن حق را نمی پذیرید، فدک را غصب کنید و زمام آن را بدست بگیرید و بار آن را محکم کنید تا روز حشر در مقابل شما درآید. آن گاه خداوند قاضی خوب و پیامبر صلی الله علیه و آله زعیم و موعد ما قیامت خواهد بود و بسیار زود است که پشیمان شوید و در قیامت اهل باطل زیان می کنند، و آن گاه که پشیمان شوید برای شما سودی ندارد.» (۹)

در بیانی دیگر امام کاظم علیه السلام در پاسخ از پرسش یاد شده فرمود: ما خاندانی هستیم که ولیّ مان خدا است، حق ما را تنها او می‏گیرد و ما اولیای مردم هستیم و حقوق آنان را از ستمگران باز پس می‏گیریم، ولی برای خودمان باز پس نمی‏گیریم. (۱۰) از این رو احتمال واسپاری احقاق حق اهل بیت علیهم السلام در روز قیامت از جانب خداوند نیز وجود دارد.

در جمع بندی چنین نتایجی حاصل شد که رویکرد رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از فتح مکه نسبت به اموال مصادر شده همین گونه بوده و مساله فدک بیشتر جنبه افشاگری نسبت به رفتار خلفا داشته و با مطالبه مساله امامت تنیده شده است افزون بر آن که دوران خاص امیرمومنان علیه السلام زمینه برای برخی اصلاحات وجود نداشت و در نهایت آن که اهل بیت علیهم السلام داوری در موضوع فدک را به خداوند نموده اند.

محمد کاظم اسماعیلی؛ پژوهشگر بنیاد بین المللی امامت

-----------

۱. ر.ک: صدوق، علل الشرایع، ۱/۱۵۵

۲. نهج البلاغه، ۴۱۷

۳. صدوق، علل الشرایع، ۱۵۴

۴. سبحانی، فروغ ابدیت، ۱/۷۵۸

۵. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۶/۲۳۷

۶. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۶/۲۸۵

۷. طبرسی، الاحتجاج، ۱/۹۵

۸. ابن ابی الحدید، شرح ابن ابی الحدید، ۱۲/۲۸۳

۹. طبرسی، الاحتجاج، ۱/۱۰۴

۱۰. صدوق، علل الشرایع، ۱۵۴

📌کاری از معاونت فرهنگی بنیاد بین المللی امامت با همکاری گروه علمی پاسخ به شبهات پژوهشکده امامت

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha