به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه از ارومیه، شهید محسن حقیرمددی فرزند یحیی در ۲۹ شهریور سال ۱۳۴۵ در خانواده ای مذهبی در خوی به دنیا آمد و در حالی که کمتر از سه سال داشت به همراه پدر و مادر راهی زیارت عتبات عالیات شد.
شهید محسن حقیر مددی دوران ابتدایی و راهنمایی را در زادگاهش شهر خوی و در مدرسه مفتح گذراند و فعالیتهای چشمگیر وی در انجمن اسلامی مدرسه مورد تحسین اولیا و عموم بود.
پدربزرگ محسن یکی از روحانیون پرهیزگار و متدین زمان خود بود و پدرش خیلی علاقه داشت که یکی از فرزندانش به تحصیل علوم دینی بپردازد و از این رو محسن در نیمه های تحصیل در دبیرستان با برآورده کردن آرزوی پدر و ادامه راه پدر بزرگ به حوزه علمیه رفت و در سالروز میلاد با سعادت حضرت بقیة الله الاعظم(عج) در سال ۱۳۶۱ همزمان با افتتاح ساختمان جدیدالتأسیس مدرسه علمیه نمازی خوی شروع به تحصیل علوم دینی کرد.
محسن حقیر مددی با توجه به شوق وافر و هوش فوق العاده ای که داشت در مدت بسیار اندکی موفق شد دروس مقدمات را زیر نظر استادان دلسوز مدرسه علمیه نمازی به پایان رساند و در سال ۱۳۶۴ جهت ادامه تحصیل راهی حوزه علمیه قم و مدرسه علمیه امام صادق علیه السلام شد.
یک سال بعد با این استدلال که مدرسه نمازی خوی برایم مناسب تر است چون هم می توانم نیاز مدرسه را از نظر مُدرس تأمین کنم و در عین حال به تحصیل نیز ادامه دهم؛ مجدداٌ به خوی برگشته و در مدرسه علمیه نمازی به تعلیم و تعلم پرداخت، اما مدتی بعد در اجرای فرمان حضرت امام سنگر جبهه را بر سنگر علم مقدم شمرد و به طور داوطلب ملبس به لباس روحانیت در ۹/۹/۶۵عازم جبهه شد.
محسن در گردان حضرت علی اکبر(علیه السلام) لشکر ۳۱ عاشورا، علاوه بر تبلیغ و فعالیت های فرهنگی و مذهبی به عنوان تک تیرانداز انجام وظیفه می کرد و در شب عملیات کربلای ۵ وقتی تعداد زیادی از بسیجیان را با ماشین از مقر لشگر به خط مقدم انتقال میداد، دیگر عزم برگشتن نکرد و در همان شب که بیستم دیماه ۶۵ بود، دعوت حق را در منطقه شلمچه لبیک گفت و پیمان خود با معبودش را تکمیل کرد و به لقاءالله شتافت و سرانجام پیکر مطهرش که سندی عینی بر مظلومیت او بود، در گلزار شهدای شهرستان خوی در جوار دیگر شهداء به خاک سپرده شد.
یحیی حقیرمددی پدر این شهید بزرگوار در باره محسن می گوید؛ بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به علت اعتقاد وی و علاقه شدید ایشان به امام امت رحمه الله تحولی در ایشان ایجاد شده بود. زمانی که انقلاب شروع شد با اینکه نقش او کم بود در مدارس و مساجد دوستانش را جمع می کرد و مسائل عقیدتی را به آنان می گفت و آنان را به طرف مساجد و راهپیمایی ها سوق می داد و آن زمان بعد از انقلاب در او یک تحولی ایجاد شد.
وی ادامه می دهد: محسن در حل مشکلات خویشاوندان و همسایگان در حد توان خود کوشا بود و اخلاق به خصوصی داشت که اگر احساس می کرد که در میان دوستان و خویشاوندان و همسایگان و یا طلاب، کسی مشکلی دارد در حل مشکلاتشان به آنها کمک می کرد و تا مشکل آن ها حل نمی شد آسوده نمی شد و در میان طلبه ها هم محبوبیت خاصی داشت.
پدر شهید حقیر مددی در مورد فرزندش می افزاید: زمانی که اوباش به شهر ریخته بودند من وقتی به خانه آمدم دیدم که به مادرش می گفت؛ نترس من نمی گذارم حتی یک نفر داخل خانه ما شود. من از تو دفاع می کنم. این یک خاطره مخصوص بود که همیشه در ذهنم است. زمانی که محسن و برادر کوچکش جواد و من آماده شدیم که به جبهه برویم، خواستم او را امتحان کنم. به او گفتم که پسرم زمانی که رضایت پدر و مادر در کارهای مستحب مثبت نباشد بچه باید حرف والدینش را گوش کند. او گفت: پدرم زمانی که ولایت فقیه دستور جنگ داده دیگر رضایت والدین ساقط می باشد و من با دستور ولایت فقیه خودم را ملزم می دانم که به جبهه بروم. من نیز پیشانی او را بوسیدم و گفتم پسرم راه خیلی خوبی را انتخاب کردی.
یحیی در مورد نحوه شهادت پدرش می گوید: اینگونه که آقای صمدلوئی از دوستان محسن تعریف می کند که به نظرم حالا سرتیپ می باشد. روزی که عملیات کربلای ۵ شروع می شد شب جمعه بود ما به ایشان گفتیم تو به تبلیغات آمدی، روحانی هستی. اصرار کرد که نخیر، من در جبهه شرکت می کنم و آن گونه که دوستانش تعریف می کردند ایشان کمک موشک انداز و آرپیجی انداز بود. نزدیک به صبح بود که در اثر اصابت ترکش به شهادت رسیده بود.
وصیت نامه شهید محسن حقیر مددی
بسم الله الرحمن الرحیم
وصیت نامه بنده حقیر سراپا تقصیر محسن حقیر مددی
«و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاٌ بل احیاء عند ربهم یرزقون»
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
با درود به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) منجی عالم بشریت و نائب بر حقش امام امت خمینی کبیر و با درود به ارواح طیبه شهدای اسلام و با آرزوی پیروزی نهائی لشکریان اسلام علیه کفر جهانی و با درود بر امت شهید پرور و همیشه در صحنه.
ای امت شهید پرور که با وحدتتان ضربه محکمی بر ابر قدرتهای شرق و غرب می زنید.
ای امت حزب الله بر دشمنان داخلی و خارجی فرصت حرکت ندهید که اسلام پیروز است و در امر به معروف و نهی از منکر که اسلام می گوید کوشا باشید و در نمازهایتان سستی نکنید، چون نماز است که انسان را از منکرات نهی می کند.
« إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَیٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ » سنگر نماز جمعه را حفظ کنید که دشمن خیلی در هراس است و یک عده اگر احیاناٌ بر علیه نمازهای جمعه و وحدت مسلمین و مجامع اسلامی و غیره که در فعالیت هستند هشدار بدهید. چون ما همه مدیون خون شهدا از صدر اسلام تا به حال هستیم، اگر بخواهیم تفرقه در میان ملت بیاندازیم در روز قیامت جوابگوی شهدا نمی توانیم نباشیم.
در عمل کردن به واجبات و ترک محرمات کوشا باشید و به فرزندانتان و به تمامی افرادی که بعد از شما می آیند تعلیم برنامه های اسلامی بدهید، همیشه در صحنه باشید و جبهه ها را هم خالی نگذاشته اید و نگذارید هر کس که نمی تواند در جبهه حاضر باشد در پشت جبهه با زبان و عمل و مال و غیره کمک کند.
وصیت به طلاب علوم دینی
اما ای سربازان واقعی امام زمان(عج) که در مدرسه همرزم بودیم سعی کنید درسهایتان را با دقت و فهمیده بخوانید چون در آینده انشاءالله جنگ تمام خواهد شد و مبارزات علمی شروع خواهد شد و ما باید چنان درس را با دقت بخوانیم که در آینده در مقابل دشمنان اسلام از هر جهت مبارزه کنیم و چنان بخوانیم که در آینده جای صاحب جواهر و علامه و غیره را بگیریم. ای برادران در عمل کردن به آنچه می دانید کوشا باشید. از بزرگان اسلام درسهای عبرت بگیرید. نمازهای شب را فراموش نکنید چون رمز موفقیت یک محصل خواندن نماز شب است.
وصیت به خانواده
اما ای خانواده عزیزم آن چنان که می باید برایتان حقم را ادا کنم نتوانستم بکنم مخصوصاٌ پدر و مادر و خواهر گرامیم که واقعاٌ حق بزرگی بر گردنم داشتید و بنده بدی و ناراحتی، که حتما به فرداٌ فرد شما اذیت داده ام عفو نمائید. ای پدر و مادر ارجمندم درست است که از دست دادن فرزند خیلی کمرشکن است ولی امام حسین (علیه السلام) حضرت علی اکبر (علیه السلام) را در صحرای کربلا شهید داد و از خداوند صبر و استقامت بر شما در غیابم می طلبم و ای مادر و خواهرم شما هم زینب (علیها سلام ) وار صبر و استقامت کنید و برای بنده گریه نکنید اگر می خواهید گریه کنید به شهدای کربلا و علی اصغر(علیه السلام) و ... گریه کنید.
اگر می خواهید روحم از شما راضی تر باشد در مراسم تشییع و عزاداری و مجالس شاد و مسرور باشید و بر پروردگار شکر کنید که فرزندی تربیت کردید و در راه حق خدا هدیه کرده اید و ای برادران ارجمندم برای شما هم خیلی خیلی اذیت کرده ام و وظیفه برادری را ادا نکرده ام، امیدوارم که در عرض این مدت که اگر اذیتی داشتم عفو نمائید و از خداوند متعال برای شما هم صبر و استقامت می طلبم و سعی کنید رهرو خون شهدا باشید و اگر یکی از شما و یا یکی از فرزندانتان امکان داشته باشد به حوزه علمیه بفرستید تا ادامه تحصیل دهد که من خیلی خوشحال می شوم و از تمامی دوستان و آشنایان حلالیت بطلبید و در آخر ای خانواده شهدا آفرین بر شما که این امانتهائی که بر شما داده بودند خوب تربیت کرده اید و به صاحبش خوب تحویل داده اید. ای امت در دعاهایتان امام امت را فراموش نکنید و از خداوند طول عمر آن حضرت را بخواهید.
شهیدان رفته اند نوبت به نوبت خوش آن روزی که نوبت بر من آید
العبد العاصی
محسن حقیرمددی
۶۵/۹/۳۰
نظر شما