به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، حجتالاسلام والمسلمین سید یدالله یزدانپناه از استادان حوزه علمیه قم، امروز شنبه طی سخنانی در نشست «اسلام و نسبت آن با علوم انسانی» که از سوی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) برگزار شد، اظهار کرد: در ابتدا سوالی که وجود دارد این است که آیا علوم انسانی متعارف نسبتی با اسلام پیدا میکند یا خیر؟ برخی میگویند اسلام با علوم انسانی و اساساً علم ارتباطی ندارد. به نظرم ابتدا باید تکلیفمان نسبت به علم و علوم انسانی را مشخص کنیم. همچنین لازم است بگوئیم علوم انسانی اسلامی به چه معناست؟ درباره مؤلفههای علم باید گفت که اولین مؤلفه این است که علم مجموعه گزارههای نظاممند از مسائل حول یک موضوع واحد است. در مباحث علمی هم منظور از موضوع واحد مشخص است، منظور این است که یک مسئله واحد وجود دارد که باقی مسائل حول آن میگردد؛ یعنی یک مرکز ثقل است و این امر باعث میشود که حتی اگر گزارههای غلط هم بدهیم باز هم در باب آن باشد.
وی افزود: مؤلفه دیگر برای علم این است که اکتشافی است یعنی دغدغه رسیدن به هدفی در یک موضوع خاص را دارد. البته برخی خلاف این مسئله را بیان میکنند در حالیکه فکر میکنم نظر آنها درست نیست چراکه اکتشافی بودن به این معنا نیست که ما به واقعیت رسیدهایم بلکه منظور این است که دغدغه رسیدن به واقع را داریم. مؤلفه سوم این است که به صورت روشمند به مجموعهای از گزارهها میرسیم. این انضباط روشی، جوهره علم را به معنای واقعی نگه میدارد بنابراین باید انضباط روشی را حفظ کنیم.
استاد سطوح عالی حوزه بیان کرد: مؤلفه دیگر علم، چهارچوبها و بسترهای مبنایی و آغازین است. از این نکته با عنوان پارادایم یاد میکنند که بنده آنها را چهارچوبهای فکریِ حقیقی و واقعی مینامم چون علم نیاز به چهارچوب مبنایی دارد و مثلاً منطق و بدیهیات اولیه از این چهارچوبها هستند. برخی از علوم چهارچوبها و پایههای بیشتر و برخی پایههای کمتری دارند اما عجالتاً باید دانست که علم شکل نمیگیرد مگر با این چهارچوبها. مبنا هم باید برهانی باشد. مؤلفه دیگر، همگانی بودن علم است. منظور از همگانی بودن این است که همه این قدرت را دارند که بر اساس روشهای برهانی در این زمینه فکر کنند یعنی راه برای همه باز است. به عبارت دیگر خاصیت علم این است که هر کسی مایل بود میتواند در آن مشارکت جدی داشته باشد.
وی ادامه داد: مؤلفه دیگر این است که علم، چه در ساحت فردی و چه اجتماعی باید مربوط به کنش انسانی باشد. کنش، فضای شعوری و ارادی انسان است و لازمه آن نیز معناداری است. بنابراین انسان بر اساس شعور و ارادهاش چیزی را انجام میدهد که هویتی معنادار دارد. مؤلفه دیگر این است که علم، هم حوزه توصیف و هم توصیه و تجویز را در برمیگیرد. به تعبیر دیگر علوم انسانی مجموعه علومی است که هم توصیفها و هم توصیههایی دارد. به لحاظ واقعی توصیه، ریشه در توصیف دارد و شهید مطهری هم به آن اشاره دارد. اگر به قرآن کریم هم مراجعه کنیم به این نتیجه میرسیم که قرآن چنین روشی را در پیش گرفته است. البته در توصیف، مواردی همانند تبیین و پیش بینی هم وجود دارد.
حجت الاسلام والمسلمین یزدان پناه اذعان کرد: مؤلفه دیگر این است که علوم انسانی تکثر روشی دارد که برخی عقلی و برخی تجربی هستند. مؤلفه دیگر این است که در فضای علوم انسانی، چند مبنا شامل مبانی هستی شناسانه، انسان شناسانه، روانشناسانه، معرفت شناسانه و مبانی منطقی وجود دارد و اگر کسی این موارد را در نظر نداشته باشد به خوبی نمیتواند علوم انسانی اسلامی را هم تبیین کند چون دین، واقع را میگوید و علوم انسانی هم باید کاشفیت خود را حفظ کند.
استاد حوزه علمیه قم تصریح کرد:معتقدم هر آنچه از دین رسیده به این دلیل که حقیقت و واقع را آنگونه که هست میگوید بنابراین بنده از آن به هستی شناسیِ قدسی و حکمت عملی قدسی تعبیر میکنم و این میتواند برای ما راهنما و راهگشا باشد و اگر بتوانیم آن را به درستی به کار بگیریم در واقع به درستی توانستهایم آن را اسلامی کنیم. برخی میگویند عقلِ صریح و بدیهی به سانِ دین است چون خود دین آن را پذیرفته است و به سان آیه میداند. نکته دیگر درباره علوم انسانی اسلامی است که معیار ماست. معتقدم در اینجا به دلیل روش منضبط و پارادایمی که علم دارد باید علوم انسانی مستند به مبانی اسلامی شود یعنی آن مبانی که اسلام برای آن قرار داده است. همچنین به دلیل اینکه دین بر مسائل قدسی تکیه دارد، علاوه بر مبانی، در مسائل هم آن را راه میدهیم.
وی بیان داشت: گاهی نیز علمی به دلیل نیازها به وجود میآید. در اینجا ممکن است نیازها شرعی نباشد بلکه دینی باشد. در اینجا اهداف، جانبی هستند بنابراین به دلیل هویت اکتشافی و همگانی بودن علم، باید روش اکتشافی را طی کنیم. منظور این است که اگر مثلاً توحید را قبول داریم به همین راحتی وارد مسائل علوم انسانی نمیشود بلکه باید حکمت عملی هم پایه قرار گیرد لذا در اینجا از دانشمندِ علم میخواهیم که مسائل خام فلسفی را وارد علم نکند چراکه اگر قرار است علوم انسانی اسلامی به وجود بیاوریم باید آن را به علم واقعی گره بزنیم و از سوی دیگر در احصا مسائل دینی، بسیار سهلگیر نباشیم بلکه لازم است که به شکل اجتهادی علم کنیم؛ یعنی عالم علوم انسانی اسلامی باید دارای پایههای فلسفی باشد ولو اینکه آن فلسفه را خودش ایجاد نکرده باشد.
استاد حوزه علمیه قم ادامه داد: مسئله دیگر که به علوم انسانی اسلامی کمک میکند این است که فلسفه هر علم مثلاً فلسفه علم روانشناسی یا فلسفه علم جامعهشناسی را به صورت جدیتر مورد توجه قرار دهیم. در این صورت راحتتر میتوانیم مسائلی همانند ذاتگرایی را حل کنیم اما عجالتاً باید بدانیم که لازم است نسبت فلسفه علم جامعه شناسی با دین و فضای اکتشافی روشن شوند. در این صورت دست جامعه شناس اسلامی به میزان بسیار زیادی باز گذاشته میشود و نگاه کلانی هم خواهد داشت و همین نگاه کلان هم در پیشبرد امور به میزان زیادی به وی کمک خواهد کرد.
حجت الاسلام والمسلمین یزدان پناه گفت: راه چاره همگانی کردن این است که مباحث معرفت شناسی و روش شناسی اسلامی را مورد توجه جدیتر قرار دهیم. بعد از اینکه این اقدامات را انجام دادیم وارد عرصه علوم انسانی اسلامی میشویم و یک بخش اسلامی بودن هم جنبههای اکتشافی آن است. لازم است در اینجا هم از فیلسوف کمک گرفته شود بنابراین نیازمند اجتهادی دو سویه شامل اجتهاد در علم و اجتهاد در دین هستیم. اینجاست که میتوانیم از علوم انسانی اسلامی صحبت کنیم.
انتهای پیام ۳۱۳/۱۷