دوشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۳ |۲ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 4, 2024
کد خبر: 1080889
۲۴ فروردین ۱۴۰۲ - ۱۴:۱۹
یادداشت

حوزه/ طاغوت و جبهه باطل در هر زمان به افراد و جریاناتی صادق است؛ گرچه برائت و اعلام عدم پیوستگی با طواغیت و ظالمین در طول تاریخ سلف، امری ضروری و لازم می‌باشد _و بلکه از بهترین الگوها برای شناخت دشمن و جبهه طاغوت است_ لکن به تعبیر مرحوم شهید مطهری "رحمة الله علیه" : (شمر زمانه‌ات را بشناس!) باید آن برائتِ از مستکبرین و طواغیت سابق، ادامه پیدا کرده و به مستکبرین و ظالمین فعلی در این زمان برسد و از مستکبرین فعلی و طواغیت زمان نیز، اعلام برائت و انزجار صورت گیرد، هم در اعتقاد و هم در عمل!

خبرگزاری حوزه | نسخه جهانی و شفابخش اسلام که معتقد به جهان‌ بینی‌ الهی است، محور اساسی و اصلی آن (توحید) و نفی حکومت ما سوی الله می‌باشد. ۱

به گونه‌ای که پیامبر و فرستاده خالق آدمی، راهکار برای هدایت، کامیابی و به مقصد رسیدن بشر را در توحید می دانند و بس! ( یَا أَیُّهَا اَلنَّاسُ قُولُوا لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ تُفْلِحُوا ) .

اما مگر این پیام شیرین و نجات بخش حاوی چه مطلب و جهان‌بینی مهمی است که از همان لحظه، طاغوت‌ها و مستکبرین احساس خطر نموده و سعی در مقابله با آن کردند؟! به گونه‌ای که ابولهب از همان هنگام که حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) دعوت به توحید و رستگاری بشر می‌نمود، او سعی در کذّاب معرفی کردن ایشان و انحراف مردم از این پیام توحیدی داشت!!

( طَارِقٌ اَلْمُحَارِبِیُّ : رَأَیْتُ اَلنَّبِیَّ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی سُوَیْقَةِ ذِی اَلْمَجَازِ عَلَیْهِ حُلَّةٌ حَمْرَاءُ وَ هُوَ یَقُولُ یَا أَیُّهَا اَلنَّاسُ قُولُوا لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ تُفْلِحُوا وَ أَبُو لَهَبٍ یَتْبَعُهُ وَ یَرْمِیهِ بِالْحِجَارَةِ وَ قَدْ أَدْمَی کَعْبَهُ وَ عُرْقُوبَیْهِ وَ هُوَ یَقُولُ یَا أَیُّهَا اَلنَّاسُ لاَ تُطِیعُوهُ فَإِنَّهُ کَذَّابٌ ) ۲

از آنجا که شریعت مقدسه اسلام، منحصر به زمان و مکان خاص نمی‌باشد؛ بلکه نسخه و شریعتی است برای همه زمان‌ها و مکان‌ها که می‌تواند تا قیامت همگان را هدایت و به سر منزل مقصود برساند: { حَلاَلُ مُحَمَّدٍ حَلاَلٌ أَبَداً إِلَی یَوْمِ اَلْقِیَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَی یَوْمِ اَلْقِیَامَةِ لاَ یَکُونُ غَیْرُهُ وَ لاَ یَجِیءُ غَیْرُهُ } ۳ و از طرفی تنها به یک بُعد از ابعاد زندگانی بشر نپرداخته بلکه تمامی ابعاد دنیوی و اخروی او را شامل شده و برای زمینه‌های گوناگونِ زندگانی او سخن و راه نجات دارد؛ تأمل، فراگیری رهنمودهای آن و عمل به طبق آنها از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

به این دو سخن نورانی عنایت کنید:

قال رسول الله "صلّی الله علیه و آله و سلم": { مَن أرادَ عِلمَ الأوَّلینَ و الآخِرینَ فَلْیُثَوِّرِ القرآنَ } ۴

هر که خواهان علم پیشینیان و آیندگان، از اول تا به آخر دنیا است، در قرآن کند و کاو (تأمل و کاوش) کند.

قال امیرالمؤمنین "علیه السلام":

{ وَ اَلَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِیّاً وَ أَکْرَمَ بِهِ أَهْلَ بَیْتِهِ مَا مِنْ شَیْءٍ تُصَابُونَ بِهِ إِلاَّ وَ هُوَ فِی اَلْقُرْآنِ فَمَنْ أَرَادَ ذَلِکَ فَلْیَسْئَلْنِی... } ۵

بنابراین اسلام، تنها اختصاص به ابعاد فردی بشر نداشته و ابعاد اجتماعی و حتی سیاسی او را نیز شامل می‌شود، لذاست که پیشوایان دین، خود از سیاستمداران الهی و بلکه از سیاسی ترین اقشار جامعه اند: ( وَ سَاسَة العِبَاد ) ۶

جناب کمیت اسدی "رحمة الله علیه" در وصف اهل بیت "علیهم السلام" و در محضر امام‌ باقر "علیه السلام" چنین سرود:

ساسَة لا کَمَن یَرَی رَعیَةَ النّاسِ /// سَواءً وَ رِعیَةَ الاَنعامِ

یعنی خاندان پیغمبر سیاست‌مدارانی هستند از نوعی غیر از نوع سیاست‌مدارانی که میان چراندنِ حیوانات و اداره امور مردم، فرقی قائل نیستند و مردم را مثل حیوانات می‌دانند؛ این سیاست‌مداران الهی، غیر از آنهایند، مثل آنها نیستند.

اهمیت بُعد اجتماعی و سیاسی اسلام در مسلمان بودنِ یک مسلمان و هدایت او، و به مقصد رسیدن جامعه اسلامی و مردم را می‌توان در این بیان رهبری معظم انقلاب "حفظه الله" مشاهده کرد:

[ می‌دانیم بر طبق طرز فکر اسلامی، آن وقتی احکام اسلامی درست در میان مردم پیاده خواهد شد که حکومتی بر مبنای اسلام تشکیل بشود. اگر حکومتی بر مبنای اسلام نباشد، اگر قدرت دست اسلام نباشد، [به احکام] اسلام عمل نخواهد شد؛ چرا؟ چون اسلام می‌خواهد جامعه را، انسان‌ها را، سوق بدهد به طرف آن مقاصد شریفه‌ای که دارد، به طرف تکامل، به طرف عدل، به طرف معرفت، به طرف قرب الی الله و لقاء الله. خب، انسان‌ها را چگونه می‌شود سوق داد؟ انسان‌ها را که دانه دانه، با تک‌تک نشستن و در گوش این درگوش آن خواندن، نمی‌شود سوق داد! صدها میلیون انسان و گاهی میلیاردها انسان را چگونه می‌شود سوق داد، در یک کشور، در یک جامعه، میلیون‌ها آدم را؟ معلمین اخلاق که نمی‌توانند بیایند دانه‌دانه دم گوششان بگویند. تازه دم گوششان هم گفتند، خواستند عمل بکنند، نظم اجتماعی چه می‌شود؟ [بنابراین] نظام اجتماعی اگر بر اساس اسلام نباشد، مانع از حرکت انسان‌ها به سوی مقاصد اسلامی خواهد شد. مردم چگونه می‌توانند رفتارشان را، حرکتشان را، معاشرتشان را، رابطه‌شان را با مردم، رابطه‌شان را با جامعه، رابطه‌شان را با حکومت، بر اساس اسلام تنظیم کنند، در حالی که آنچه تنظیم شده، آنچه قانونی شده، آنچه مقرر شده، غیر اسلام است؟ پس در صورتی اسلام درست و کامل پیاده خواهد شد که یک حکومت اسلامی انجام بگیرد. اگر حکومت اسلامی انجام گرفت، تشکیل شد، ممکن است که اوایل کار هنوز همه احکام اسلام پیاده نشود در جامعه، اما به طرف پیاده شدن همه احکام اسلامی پیش خواهد رفت؛ حکومت اسلامی طبیعتش این است؛ کما اینکه در زمان امیرالمؤمنین، در زمان پیغمبر هم آنچه که پیاده شد، حکومت اسلامی بود، اما محققاً همه احکام اسلامی عمل نمی‌شد، نارسایی‌هایی بود، به تدریج به طرف اسلام کامل حرکت می‌کردند. پس آن وقتی اسلام پیاده می‌شود که حکومت، اسلامی باشد، و این هدف ائمه بود؛ ائمه می خواستند حکومت اسلامی را تشکیل بدهند ] ۷

برای توضیح و مباحث تکمیلی بیشتر پیرامون این موضوع و شناخت اهمیت نظام الهی در هدایت افراد، به یادداشت دیگر که با موضوع (میزان تاثیرگذاری نظام طاغوتی در گمراهی و عدم تکامل بشر) یا (معنای یک روایت!) منتشر شده مراجعه بفرمایید. ۸

با توجه به‌ اهمیت حکومت اسلامی در رستگاری دنیوی و اخروی انسان‌ها و از آنجا که آدمی یک قلب بیشتر نداشته و متعلق واردات او یک چیز بیش نیست! (مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ) ۹ و از طرفی در عالم دو جریان بیشتر مقابل انسان نیست و آن یا جریان حق است و یا باطل! لذا قلب آدمی و وجود او یا گرایش، پیوستگی و ولایت با حق دارد و یا با باطل. هر چه در ظاهر، ظاهرسازی نیز کند به هر حال تمایل، پیوستگی و اقدامات او به نفع یک جریان خواهد بود، چرا که این اعتقاد و پیوستگی، تنها در زمینه اعتقاد باقی نمی‌ماند و به منصه ظهور خواهد رسید و برخی ملزومات اجتماعی را نیز در پی خواهد داشت!

لذاست که سیاستمداران غاصب، باطل و طاغوتی، همیشه سعی بر دور نگهداشتن مردم از مفاهیم و ابعاد اجتماعی و سیاسی اسلام و توحید خالص از آنها دارند، تا در سایه آن به راحتی به امیال خویش دست پیدا کنند؛ لذا حتی اِبائی از تعلیم توحید نیز ندارند، اما نه توحید خالص و حقیقی بلکه توحیدی که سخن از شرک با او نباشد و در آن طاغوت‌ها معرفی نشوند!

[ در بسیاری از ملت‌های مسلمان، مردم مسلمانند، قرآن هم می‌خوانند، اما در مقابل کفر و شرک و بت‌پرستی و طاغوت‌پرستی و اشرافی‌گری و شهوات و شرب خمر و فساد جنسی و فساد مالی و بقیه بدی‌ها و محرمات و رذایل، حساسیتی ندارند. در بسیاری از کشورهای اسلامی، متأسفانه عامه مردم به این شکلند و از همین وضعیت هم، حکام و زمامداران باطل، به نام اسلام سوء استفاده می‌کنند. این وضعیت را بنی امیه در طول چند سالِ بعد از دوران خلافت امیرالمؤمنین "علیه الصلاة و السلام" به تدریج داشتند به وجود می‌آوردند، آن هم با شیوه‌های بسیار زیرکانه و موذیانه‌ای. از نماز و عبادت و قرآن با مردم حرف زده می‌شد، اما از اینکه چه چیزهایی انسان را از دین خارج می‌کند و شرک یعنی چه و طاغوت چیست، مطلقاً در جامعه اسلامی حرفی و درسی و بحثی نبود؛ لذا در روایتی امام صادق "علیه السلام" می فرماید:

{ إِنَّ بَنِی أُمَیَّةَ أَطْلَقُوا لِلنَّاسِ تَعْلِیمَ اَلْإِیمَانِ وَ لَمْ یُطْلِقُوا تَعْلِیمَ اَلشِّرْکِ لِکَیْ إِذَا حَمَلُوهُمْ عَلَیْهِ لَمْ یَعْرِفُوهُ } ۱۰

بنی‌ امیه اجازه دادند که در میان مردم، ایمان درس داده بشود، ایمان شناسانده بشود، راجع به نماز، راجع به زکات، کسانی بنشیند حرف بزنند، راجع به صبر، راجع به شکر _همه چیزهایی که در اسلام به عنوان فرایض یا اخلاقیات وجود دارد_ اما اجازه ندادند که کسانی در میان مردم بنشینند و چهره واقعی و باطنی کفر را برای مردم ترسیم کنند؛ چون کفر یک چهره عامیانه‌ای دارد و آن عبارت است از اینکه کسی خدا را انکار کند یا در مقابل بت‌های ظاهری سجده کند، اما یک چهره دقیق و رقیق و پنهانی هم دارد که آن را همه مردم در بدو امر نمی فهمند، باید به مردم تعلیم داد؛ مثل عبادت طاغوت، که عبادت طاغوت یعنی اطاعت کردن از طاغوت، یعنی اطاعت کردن از هر کسی که قدرت او از قدرت خدا سرچشمه نگرفته. معرفی کردن چهره های کفر از جمله کارهایی است که رسالت رجال دین است، و بنی امیه در زمان خودشان نمی‌گذاشتند این کار انجام بگیرد؛ چرا؟ چون اگر مردم کفر را می‌شناختند و می‌فهمیدند که عبادت کردن و اطاعت کردن از این‌طور زمامداران و این‌طور افراد فاسدالاخلاقی، کفر محسوب می‌شود، تحمل نمی‌کردند و در مقابل آن می‌ایستادند. بنی امیه فکرِ همین را می‌کردند و نمی‌گذاشتند کسی کفر را به مردم بشناساند ] ۱۱

اما در مقابل موحّد حقیقی کسی است که صراحتاً اعلام عدم همبستگی با کفار، طواغیت و مستکبرین می‌نماید و نه تنها در اعتقاد به نفی طواغیت معتقد است ( لا الهَ ) بلکه اعتقاد او به منصه ظهور آمده و به صراحت، اعلام انزجار می‌نماید!

حضرت ابراهیم خلیل "علیه السلام" در مقابل طاغوت‌ به صراحت اعلام عدم پیوستگی می‌نماید:

( قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنکُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ کَفَرْنَا بِکُمْ ) ۱۲

قرآن کریم نیز دستور به ظهور و به عمل رساندن این اعتقاد توحیدی می‌دهد:

( وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً ) ۱۳

لذاست که هر کاری که مستلزم خشم، غضب و عصبانیت دشمن و جبهه باطل گردد، عمل عبادی بوده و دارای اجر و ثواب خواهد بود! چه آن اقدام، اقدامی علمی باشد ، چه مباحث نظامی ، چه مباحث سیاسی و چه مباحث اجتماعی؛ همانند: راهپیمایی و تجمعات و... تا موارد بسیاری دیگر!

( مَا کَانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِّنَ الْأَعْرَابِ أَن یَتَخَلَّفُوا عَن رَّسُولِ اللَّهِ وَلَا یَرْغَبُوا بِأَنفُسِهِمْ عَن نَّفْسِهِ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ لَا یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَةٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَطَئُونَ مَوْطِئًا یَغِیظُ الْکُفَّارَ وَلَا یَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَّیْلًا إِلَّا کُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ ) ۱۴

بنابراین از آنجا که در مقابل انسان دو جریان حق و باطل بیشتر نیست، و او تنها می‌تواند با یک جریان پیوند، اتصال و ولایت داشته باشد؛ موحد حقیقی که معتقد به (لا اله الا الله) هست، سعی می‌کند ابتدا طاغوت و جبهه باطل را در اعتقاد و عمل نفی کند، تا جلوه حق در او بیشتر گردد.

نکته قابل توجه آنکه:

طاغوت و جبهه باطل در هر زمان به افراد و جریاناتی صادق است؛ گرچه برائت و اعلام عدم پیوستگی با طواغیت و ظالمین در طول تاریخ سلف، امری ضروری و لازم می‌باشد _و بلکه از بهترین الگوها برای شناخت دشمن و جبهه طاغوت است_ لکن به تعبیر مرحوم شهید مطهری "رحمة الله علیه" : (شمر زمانه‌ات را بشناس!) باید آن برائتِ از مستکبرین و طواغیت سابق، ادامه پیدا کرده و به مستکبرین و ظالمین فعلی در این زمان برسد و از مستکبرین فعلی و طواغیت زمان نیز، اعلام برائت و انزجار صورت گیرد، هم در اعتقاد و هم در عمل!

پس هر کسی که خود را در قلعه توحید می‌بیند، و خود را موحّد و معتقد به کلمه توحید معرفی می‌کند، از ملزومات حضور او در این قلعه و اعتقاد وی، این است که نفی جبهه طاغوت و هر حکومت غیر مِن قِبَل الله کند در اعتقاد و عمل!.

و این، اهمیت صفت و ویژگی دشمن ستیزی و عدم سازگاری با دشمنان است، به گونه‌ای که پیشوایان دین برای شیعیان و پیروان خویش حتی حبّ بقاء ظالم و طاغوت را مردود می شمارند! (ماجرای امام کاظم "علیه السلام" و صفوان جمّال) ۱۵

گرچه سخن در این موضع بسی فراوان است، اما این مختصر برای اطلاع و اهمیت بحث کافی است ان شاءالله. (و العاقل یکفیه الاشاره!)

علی گلستانی

منابع:

۱. لا اله الا الله یعنی انسان‌ها برده هواوهوس طاغوت ها و بت‌ها و ظالم ها و ستمگرها نیستند. حکومت بر مردم از سوی خداست و شایسته ترین انسان‌ها باید برای مردم حکومت کنند. صالح ترینِ انسان‌ها حق دارد زمام کار مردم را به دست بگیرد. و تازه همان‌طوری که در اسلام و فرهنگ اسلامی هست، حکومت به معنای سلطه‌مندی و سلطه‌گری نیست. حکومت یعنی یکی خدمت سطح بالاتر، یک خدمت سنگین‌تر و مشکل‌تر، یک مسئولیت بزرگ‌تر. انسان ۲۵۰ساله‌.حلقه سوم. ص ۸۲۰ و ۸۲۱

۲. بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام . جلد۱۸ . ص ۲۰۲

۳. الکافی. جلد۱ .ص ۵۸ عنوان باب : الجزء الأول کِتَابُ فَضْلِ اَلْعِلْمِ ، بَابُ اَلْبِدَعِ وَ اَلرَّأْیِ وَ اَلْمَقَایِیسِ

۴. [کنز العمّال : ۲۴۵۴.]

فلیُثَوِّر القرآن : أی لینقّر عنه و یفکّر فی معانیه و تفسیره و قراءته. (النهایة : ۱/۲۲۹)

۵. دعائم الإسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام. جلد۱ . ص ۳۴۸

۶. مفاتیح‌الجنان. زیارت جامعه کبیره

۷. انسان ۲۵۰ساله‌.حلقه سوم. ص ۶۹۴ و ۶۹۵

۸.‌ https://hawzahnews.com/xbYT۷

۹. ( ﺩﺭﻭﻥِ ﻫﻴﭻ‌ﻛﺴﻲ ﺧﺪﺍ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺩﻝ ﻧﮕﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻳﻜﻲ ﺑﻪ ﺣﻖ ﻣﺎﻳﻞ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻳﻜﻲ ﺑﻪ ﺑﺎﻃﻞ ) سوره احزاب. آیه ۴

۱۰. الکافی. جلد۲ .ص ۴۱۵

۱۱. انسان ۲۵۰ساله‌.حلقه سوم. ص ۶۹۱ و ۶۹۲

۱۲. ( ﺭﻭﺵ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﻭ ﻫﻤﺮﺍﻫﺎﻧﺶ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻦ ﺣﺘﻤﺎً ﺳﺮﻣﺸﻖ ﺧﻮﺑﻲ ﺑﺮﺍﻳﺘﺎﻥ ﺍﺳﺖ: ﺑﻪ ﻗﻮﻣﺸﺎﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ: «ﻣﺎ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻭ ﺑﺖ‌ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ‌ﺟﺎی ﺧﺪﺍ ﻣﻲ‌ﭘﺮﺳﺘﻴﺪ، ﻛﺎﺭی ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ ﻭ ﻋﻘﺎﻳﺪﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﻤﻲ‌ﻛﻨﻴﻢ ) سوره ممتحنه. آیه ۴

۱۳. ( ﺩﺭ ﺿﻤﻦ، ﺩﺷﻤﻦ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﺷﻤﺎ ﺷﺪﺕ ﻋﻤﻞ ﺑﺒﻴﻨﺪ ) سوره توبه. آیه ۱۲۳

۱۴. ( ﻣﺮﺩم ﻣﺪﻳﻨﻪ ﻭ ﺳﺎﻛﻨﺎﻥ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺁﻥ ﺷﻬﺮ ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻫﻤﺮﺍﻫﻲ ﺑﺎ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺟﺒﻬﻪ ﻭ ﺟﻨﮓ، ﺷﺎﻧﻪ ﺧﺎﻟﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺣﻔﻆ ﺟﺎﻥ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻬﻢ‌ﺗﺮ ﺍﺯ ﺣﻔﻆ ﺟﺎﻥ ﺍﻭ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ؛ ﭼﻮﻥ ﻫﺮ ﺗﺸﻨﮕﻲ ﻭ ﮔﺮﺳﻨﮕﻲ ﻭ ﺭﻧﺠﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺟﺒﻬﻪ‌ﺍی ﻛﻪ ﺧﺸﻢ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺑﻲ‌ﺩﻳﻦ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺰﺩ، ﻗﺪم ﺑﮕﺬﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺣﺘﻲ ﻫﺮ ﺿﺮﺑﻪ‌ﺍی ﻛﻪ ﺑﻪ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﺰﻧﻨﺪ، ﺩﺭ ﺍﺯﺍی ﺗﮏ‌ﺗﮏ ﺍﻳﻦ‌ﻫﺎ، ﻛﺎﺭ ﺧﻴﺮ ﺑﺮﺍﻳﺸﺎﻥ ﺛﺒﺖ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ. ﻣﻌﻠﻮم ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻭﻇﻴﻔﻪ‌ﺷﻨﺎﺱ ﺭﺍ ﭘﺎﻳﻤﺎﻝ ﻧﻤﻲ‌ﻛﻨﺪ ) سوره توبه. آیه ۱۲۰

۱۵. رجال الکشّی. جلد۲ . ص ۷۴۰

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • قدس IR ۰۳:۴۹ - ۱۴۰۲/۰۱/۲۵
    0 1
    به ندای مظلوم جواب می‌دهیم. القدس لنا. همه می‌آییم‌.‌